خانه > رادیو سیتی > نقد فيلم > اینجا همیشه عزاست | |||
اینجا همیشه عزاستکیان الیاسی بختیاری۱- وقتی شنیده و دیدهای مصائب اهالی پردهی نقرهای را... وقتی میدانی زجرهای تصویب و بودجه و دوربین و قرارداد و هزار مسالهی دیگر را ...؛ آن وقت با احتیاط بیشتر و مدارا از خوبیها و بدیهای اثری که با آن روبرویی حرف خواهی زد. هراس مدامِ مصداقِ «هر آن که بی هنر افتد نظر به عیب کند» نشدن، دائم تلنگر میزند... اما چارهای نیست از گفتگو با متن یا اثری که با آن در ارتباط هستی. با این حال سخت است به گفتگوی صرف با اثر پرداخت بدون توجه به حواشی و بالا و پایینها، در حالی که ۱۰ دقیقهی آغازین فیلم را به علت گیج بودن احتمالی آپاراتچی کاملا ناواضح (فلو) دیدهای. با همهی اینها و خیلی چیزهای دیگر سعی میکنم نقد بیغرضانهای (نه الزاما بی طرفانه) به فیلم بیست، جدیدترین ساختهی عبدالرضا کاهانی داشته باشم. ۲- تماشاگر سینمای ایران توفیق دیدن ۲ فیلم بلند قبلی کاهانی را به دلایل معلوم و غیرمعلوم نداشته. فیلم «آنجا» اجازهی نمایش ندارد و فیلم «آدم» علیرغم داشتن پروانه نمایش، تا کنون نمایش داده نشده است. بنابراین قضاوت عام درخصوص کارنامهی کاری او و سیر روند شغلیاش چندان آسان نیست. کاهانی برای فیلم بیست، موفق به دریافت دیپلم افتخار بهترین کارگردانی از بیست و هفتمین جشنوارهی فیلم فجر شد. جایزهای که سیمرغ بلورینش به اصغر فرهادی رسید و در جشنوارهای که بهرام بیضایی با فیلم وقتی همه خوابیم حضور داشت.
۳- یکی از جذابیتهای اصلی فیلم بیست، داشتن شخصیتهای جذاب است. شخصیتهایی که هر یک به تنهایی میتوانند بار داستان و درامی را به دوش بکشند. شخصیتهایی که علیرغم تمام تفاوتها به واسطهی طبقهی اجتماعی و نیز گرد هم آمدن در تالار پذیرایی دارای اشتراکات زیادی هستند. تنهایی، بی کسی و غریبی تم مشترک همهی آدمهای داستان فیلم بیست است. حتا سلیمانی صاحب تالار که هر شب پولهایش را در گاوصندوق تلنبار میکند از همه بی کس تر و تنها تر ست. او شاید مثل دیگران غم جای خواب نداشته باشد ، اما غم خودِ خواب را دارد.غم و دردی شاید جانفرساتر از دیگران. آدمهای بیست همه بیخانمانند. در جایگاهی که قرار دارند موقتیاند. آن یکی در اتوبوس میخوابد، دیگری در ماشین... زن بیوهای هم که خانهای دارد در هجوم اتهامها و ظنها عاقبت بی خانمان میشود. آیا این همه آن غم و سکون و سکوتی ست که چهرهی کارکنان تالار سلیمانی را گرفته؟ ۴-اکثر نماها در فیلم بیست داخلیست و اکثر این نماهای داخلی در همان تالار با فضای نمایاندنی محدود میگذرد. اتفاقی که میتواند تکراری بودن تصاویر و قابها را به دنبال داشته باشد و به تبع آن خستگی و وازدگی تماشاگر را. اما تمهید کارگردان در پر تحرک کردن دوربین، تقطیع مدام و استفاده از زوایای غیر تکراری توانسته این مساله را کمرنگ کند. اگر چه به صورت کلی ریتم زندگی آدمهای این قصه کند هست و اتفاق خاصی در طول و عرض زندگی این آدمها نمیافتد، ولی در تمام طول مدت نمایش، حس از نفس افتادگی و کند بودن ریتم قابل لمس است (نکته ای که گاه آزاردهنده است). مسالهای که علاوه بر ذات کند بودن شخصیت ها و قصه شاید به تعدد سکانس-پلان ها میآید یا خودداری تدوینگر فیلم در ریختن اضافیها یا تلاش برای رساندن تایم فیلم به زمان مناسب برگردد. ۵- در داستان فیلم علیت یا چگونگی خیلی از حادثه ها را نمی فهمیم.خیلی از ماجراهایی که در گذشته اتفاق افتاده برای تماشاگر مشخص نیست و به گمانم این به سیر روایی فیلم ساختاری مدرن داده. خیلی از پرسشها بی پاسخ است و ذهن بیننده را به چالش وا میدارد.
این که زن سلیمانی کجاست یا چه اتفاقی برایش افتاده؟ بیژن به چه علت زندان بوده؟ دست فرخ در چه حادثه ای از کار افتاده؟ شوهر فیروزه چرا مرده؟... تمامی این سوال ها فیلم را پس از اتمام در ذهن تماشاگر ادامه میدهد. ۶- تعدد شخصیتها و شاید هراس نویسندگان از نزدیک شدن یا وارد شدن به ساحت درونی شخصیتها باعث شده که بیشتر گزارش گونهای از سیر ماجراها را شاهد باشیم. با این که قصه و زیر قصه های فیلم هر کدام بالذاته توانایی درگیر کردن مخاطب را دارد اما به علت عدم همین واکاوی یا اجازه ندادن به دوربین به نزدیک شدن و بیان و دیدن پیرامون از منظر شخصیتها، من ِ مخاطب را به حیطهی همذات پنداری نمیکشاند. مضاف بر آن که دگردیسی شخصیتی مثل سلیمانی نیز آن چنان باورپذیر به چشم نمی رسد. اگر چه قرار نیست در روایت مدرن مخاطب همه چیز را بداند لیکن تحول شخصیتی آن هم به این شدت و غلظت نیازمند ادله قانع کننده است. نمیگویم که ادلههای موجود تکافوی تحول و دگردیسی آدمی مثل سلیمانی را نمیکند، قصدم بیشتر بیان این نکته است که ساخت و پرداخت این ادلهها تکافوی اقناعِ من ِ مخاطب را نمیکند. ۷- در فیلم از کمترین حد ممکن موسیقی متن استفاده شده که ای کاش همین مقدار هم استفاده نمیشد. استفاده از تکنوازی تار اگر چه غیر ملودیک (یا کمتر ملودیک) به علت عدم آشنایی زدایی از صدای آن، باعث شده، موسیقی سوار بر تصاویر بوده و سنگینی کند. در تار هر چه به سمت اکتاوهای بم تر حرکت میکنیم صدادهی آن محزون تر میشود و این حزن در بعضی جاها به ترجمهی احساسی تصاویر دست میزند. امیر واجد سمیعی آهنگساز فیلم میگوید: «از آنجایی که "بیست" فیلم ساده ای است به اتفاق کارگردان تصمیم گرفتیم که موسیقی پیچیده ای در کلیت فیلم به کار نگیریم به همین دلیل تک مضراب های تار در کل مجموعه مورد استفاده قرار گرفت و در ادامه موسیقی خود صحنه که عمدتا مراسم عزا در تالار پذیرایی بود به فضاسازی موسیقایی فیلم کمک کرد.»1 از بیضایی درباره رابطه موسیقی فیلم و موسیقی ایرانی نقل میکنم که: « قالبهای موسیقی سنتی کشش و ضرب و ساختمان خودشان را دارند،از نیازهای دیگری پیروی میکنند و به تابعیت فیلم در نمی آیند. از نیازهای چون وجد و حال و ذوق و امثالش که بیشتر مترادف مضامین غزل است تا روح ماجرا و دگرگونی های ناگهانی و حرکت متغیر نمایشی...»2 ۸- نمیشود از فیلم حرف زد و اشارهای به بازیهای آن نکرد. بیست فیلم پر ستارهای است و علاوه بر این، بازیگرهای آن بازیهایی از جنس دیگر ارائه کردهاند. بی شک علیرضا خمسه متفاوت ترین نقش تمام طول مدت عمر حرفه ای خودش را ارائه کرده ست ولی به نظرم مهران احمدی قابل توجه ترین بازی فیلم را ارائه میدهد.
نقش جوان روستایی بی خانمانی را که به سودای ستاره و دیده شدن به پایتخت کوچ کرده، کوچی پوچ... مهتاب کرامتی اگر چه گریم متفاوتی را پذیرفته ولی دلیل کسب جایزه اش از جشنوارهی فجر به غیر از مساله سلیقه برایم چندان توجیه پذیر نیست. ۹- اکثر فیلمهای ایرانی، فیلم های پرگویی هستند. در آنها زیاد حرف زده میشود.حجم دیالوگ و اطلاعاتی که به مخاطب ارائه میشود، بیش از حد معمول ست. این فیلم عامدانه از این معضل و نقص فاصله گرفته است. بیست، فیلم کم دیالوگ و کم حرفی است. سعی نمیکند که مخاطب در زیر حجم انبوهی از حرف های رد وبدل شده، مرعوب شود. در ده دقیقه آغازین فیلم که گلوگاه اصلی درگیر کردن تماشاگر با موضوع است، این تصاویرست که وظیفهی حمل و نقل ماجرا را به دوش میکشند. از این منظر فیلم بیست، فیلمی شاخص و درخور توجه است. کاهانی در این باره می گوید: « یک اصل در سینما هست. فکر میکنم همه این را بدانند و همه سعی میکنند این اصل را رعایت کنند. بعضی وقتها میشود و بعضی وقتها نمیشود. یکی از چیزهایی که در فیلمنامه برای ما مهم بود مساله پرحرفی کردن شخصیتها بود. نمیخواستیم دچار این آفت بشویم. پر حرفی کردن شاید خیلی هم بد نباشد اما وقتی این پرحرفی برای اطلاعرسانی است، تماشاگر از فیلم فاصله میگیرد. وقتی شما این چیزها را حذف کنید و مراقب سیر فیلمنامه باشید، فیلم شسته و رفته و باورپذیر میشود.»3 ۱۰- بیست، شاهکار نیست اما فیلم صادق و شریفی است و در این وانفسای عاشقانههای آبکی و ترویج ابتذال به اسم کمدی، به تماشا نشستنش آدم را سرخورده نمیکند. آیا این فیلم میتواند نوید دهنده حضور کارگردان صاحب ذوقی در سینمای ایران باشد؟ باید منتظر ماند... پانویس ۱- گفتگوی واجد سمیعی با خبرگزاری مهر ۱۴/۱۱/۸۷ ۲- کتاب گفتگو با بهرام بیضایی ،زاون قوکاسیان ۳- گفتگوی کاهانی با روزنامه فرهنگ آشتی شماره ۱۶۵۸ |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
با سپاس از تحلیل همیشه گویای جناب الیاسی.
-- طاهر ، Apr 4, 2009ممنون از تحلیلتون
-- فرید ، Sep 28, 2009اگر احتمالا فیلم خسته کننده بود ولی نقد شما از فیلم جذاب بود
ممنون