تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

هشدار جبهه خط امام و رهبری به احمدی‌نژاد

جبهه پیروان خط امام و رهبری که متشکل از ۱۴ گروه اصول‌گراست طی نامه‌ای به محمود احمدی‌نژاد هشدار داد.

این جبهه به آقای احمدی‌نژاد هشدار داد که در صورت «غره شدن به رأی مردم» و در پیش گرفتن «روشی غیر از آهنگ ولایت»، خلل جبران‌ناپذیری به آن‌چه «حرکت هماهنگ دولت، مجلس، قوه قضائیه و دیگر ظرفیت‌های مثبت نظام» نامیده، وارد خواهد شد.

در این نامه که با امضاء حبیب‌الله عسگراولادی دبیر کل این جبهه منتشر شده، از محمود احمدی‌نژاد خواسته شده‌است که با «تدبیر، دقت و حساسیت بیش از پیش» عمل کند و در انتخاب اعضای کابینه، نظرات رهبر جمهوری اسلامی و نمایندگان مجلس را لحاظ کند.

در این نامه آمده‌است: «در گذشتهٔ تاریخ ایران بودند کسانی که حتی شاید با نیت سالم، فکر می‌کردند با استظهار به رأی مردم و به تنهایی منهای روحانیت، مراجع، مجلس و دیگر نهادهای حکومتی و مدنی که قوام‌بخش نظام و حکومت هستند می‌توانند با توطئه‌ها و دسیسه‌ها مقابله کنند، اما دیدیم که با کوچکترین تندباد یارای چند ساعت مقاومت را نداشته و بر سر مملکت و مردم آن آمد که آمد.»

جبهه پیروان خط امام و رهبری با اشاره به اعتراضات به نتایج انتخابات، برخی عملکردهای آقای احمدی‌نژاد را موجب ایجاد نگرانی‌های «جدید و مهم‌تری» دانسته که «بار مضاعفی را بر گرفتاری‌ها» افزوده‌است.

نامه جبهه پیروان خط امام در خصوص گوشزد نسبت به پیروی محمود احمدی‌نژاد از فرمان‌های آیت‌الله خامنه‌ای در حالی صادر می‌شود که آقای احمدی‌نژاد پیش از این در روز ۳۱ ژوئیه در مشهد رابطه خود با رهبر جمهوری اسلامی را «رابطه پدر و پسری» نامید و به منتقدان اصول‌گرا در باره انتقاداتشان هشدار داد.

جبهه پیروان خط امام و رهبری از محمود احمدی‌نژاد خواسته‌‌است در انتخاب اعضای کابینه نظرات رهبر جمهوری اسلامی و نمایندگان مجلس را لحاظ کند

آقای احمدی‌نژاد در مشهد گفت «عده‌ای با خیال خام خود می‌خواهند رابطه دولت و رهبر عزیز انقلاب را خدشه‌دار جلوه دهند.» و ادامه داد: «وارد شدن بدخواهان در چنین عرصه‌ای و القاء چنین شبهاتی حرکتی بی‌نتیجه است و آن‌ها قطعاً چنین آرزویی را به گور خواهند برد و این راه به روی شیاطین بسته‌است.»

نامه امروز جبهه پیروان خط امام و رهبری با «حیرت‌آور» نامیدن انتخاب اسفندیار رحیم مشایی به عنوان معاون اول دولت دهم، ادامه داده‌است: «مقاومت حضرتعالی در عزل ایشان علی‌رغم دستور مکتوب مقام معظم رهبری این حیرت را به تردید در مواضع اعلام شده جنابعالی در قبل از انتخابات تبدیل کرد.»

آقای احمدی‌نژاد پس از صدور فرمان رهبر جمهوری اسلامی برای عزل اسفندیار رحیم مشایی از سمت معاون اولی خود، در اجرای این فرمان تعلل ورزید. این تعلل، هم‌چنین باعث ایجاد تنش میان محمود احمدی‌نژاد و وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی و برکناری غلام‌حسین محسنی اژه‌ای از این سمت شد.

جبهه پیروان خط امام و رهبری امروز هشدار داده‌است «اگر خدای ناکرده جنابعالی با بعضی بی‌دقتی‌ها و عدم مشورت با یاران صدیق انقلاب، روشی غیر از آهنگ ولایت را اتخاذ کنید و یا با غره شدن به رای مردم به خودتان، موجب ریزش اعتماد مردم به مواضع اصولی و خداجویانه قبلی‌تان شوید خوف آن را داریم که در ادامه حرکت هماهنگ دولت، مجلس، قوه قضائیه و دیگر ظرفیت‌های مثبت نظام خلل جبران ناپذیری وارد شود.»

در این نامه از محمود احمدی‌نژاد درخواست شده‌است که «به ایجاد این معضل بزرگ» راضی نباشد.

اصول‌گرایان عضو این جبهه اعلام کرده‌اند که تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری توسط رهبر جمهوری اسلامی، مبنای مشروعیت تمامی افعال محمد احمدی‌نژاد است.

اعضای این جبهه، از نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز تقاضا کرده‌اند در بررسی رای اعتماد به وزرا با «دقت و حساسیت بالا و حفظ آهنگ ولایت و صمیمیت با رئیس جمهور» عمل کنند.

جبهه پیروان خط امام و رهبری در عین حال در اشاره به محمود احمدی‌نژاد اعلام کرده‌است: «با امتحانی که در انتخابات دهم ریاست جمهوری و سایر موارد داده‌است ثابت نموده‌است که در کنار رئیس جمهوری پیرو ولایت خواهد ماند و ایشان را تقویت خواهد کرد.»

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

خلاصه نامه: آقا محمود! حواست باشه که خدای نکرده به فکر تنها خوری نیفتی!!

-- کاوه ، Aug 7, 2009


برای جلوگیری از خشونت و وحشیگری
علیه مردم کشورمان. بپا خیزید

هم وطنان گرامی، دولت کانادا پذیرفته است شکواییه مردم ایران را خطاب به مجامع بین المللی به شورای امنیت سازمان ملل ببرد، برای این امر به 000′60 امضا نیازمندیم، لطفاً نهایت همکاری را در پخش و جمع آوری امضا بنمایید. تا کنون 25000 امضا جمع آوری شده است.
وقوع این امر گام بسیار مهمیست در جهت فشار جهانی بر دولت ایران برای توقف کشتارها و خشونت علیه مردم ایران

متن شکواییه:
ما ایرانیان درون و برون مرزی بدینوسیله از کلیه مراجع انسانی، سیاسی و قانونی جهان درخواست داریم تصمیمی عاجلانه و اضطراری جهت توقف سرکوبهای خشن نظام جمهوری اسلامی علیه شهروندان ایران اتخاذ نمایند.
امروز جهانیان از طریق هزاران فیلم، عکس و خبر نظاره گر ضرب و شتم، شکنجه وکشتارخیابانی مردم ایران توسط نظام جمهوری اسلامی ایران هستند.
این نظام میلیونها ایرانی را که جهت ابتدایی ترین حقوق انسانی خود به تظاهرات صلح آمیز خیابانی پرداخته اند، قلع و قمع می کند. این اعمال نه تنها ناقض نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشند که اقدامی جنایتکارانه علیه بشریت نیز هستند.
نظام جمهوری اسلامی ایران به زعامت سید علی خامنه ای در راستای اهداف جنایتکارانه خود حتی از قتل و آزار زنان باردار، زنان سالمند، کودکان خردسال، زخمیان و معلولین هم ابایی ندارد. پوشیده نیست که همین رژیم جنایتکار به منظور حصول اهداف یاد شده به قطع جمیع ارتباطات بین ایران و جهان آزاد پرداخته تا ابعاد جنایات و سیاهکاریهای آن از چشم جهانیان پوشیده بماند.
ما امضا کنندگان این نوشته از مجامع یاد شده جهانی تقاضا داریم که در این مقطع حساس و خطرناک از تاریخ ایران جهت توقف جنایات و تعقیب قانونی عاملین این جنایات هولناک اقدامی عاجل به عمل آورند.

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

نمونة زندة «جنبش رنگین کمان»،انقلاب و دمکراسی

بخش اول:۸ مرداد، نمونة زندة «جنبش رنگین کمان»
اعتراضاتِ روز پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۸، نشاندهندة بلوغ مردم ایران نسبت به انقلاب ۵۷ و دوران های گذشته بود. اگر در زمان مبارزات ضد استعماری سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، اکثریّت مردم رهبری فردی مصدق را پذیرفتند و به دنبال او تن به کودتای ۲۸ مرداد و بازگشت شاه جنایتکار دادند، و یا در سال ۱۳۵۷، خمینی را تقدیس نموده و سر به هوا، با دیدن عکس او در ماه، به چاه دیکتاتوری مذهبی سقوط کردند، این بار با تفکر مستقل خویش، راهشان را انتخاب نموده و لاجرم در عین وحدت شان در مبارزه علیه کودتاچیان و ولایت مطلقه، مسیرهای گوناگونی اتخاذ کرده و با این تنوع در خواسته ها و باورها، مبنای جامعه ای دمکراتیک را پی ریزی می کنند. ما در اینجا نمی خواهیم، بصورت خبری، از وقایع عصر تا نیمه شب پنجشنبه برایتان بگوییم، بلکه، میخواهیم در جزئیات وقایع آن روز به دنبال مشترکات و تفاوت های خواسته ها و باورهای مردمی بگردیم، که با مبارزه ای یکپارچه ی علیه کودتاچیان، حماسه ۸ مرداد را ساختند.
ما در پیامهای گذشته خود نشان دادیم که در چه شرایطی مبارزه ی درونی کودتاچیان به از هم پاشیدگی ایشان خواهد انجامید. یک نمونه ی دیگر این اختلافات، تاکتیک اتخاذ شده از سوی نیروهای انتظامی و امنیتی بود. دیدیم که در شب قبل از مراسم چهلم جانباختگان راه آزادی، خامنه ای، طی حکمی، نیروهای سرکوبگر را از برخوردهای خشونت آمیز و بازداشت معترضان در بهشت زهرا بر حذر داشت و تا آنجا پیش رفت که افرادی را که از امر او تبعیّت نکرده و با مردم به خشونت رفتار کنند را به «برخورد قانونی» تهدید کرد. اما، تمام جهان شاهد بود که نیروهای سرکوبگر، که زیر فرماندهی مستقیم جناح نظامی – امنیتی کودتاچیان است، برای حکم خامنه ای «طره خُرد نکرده» و به سرکوب و بازداشت دست زدند. تا درجه ای که به کروبی نیز حمله ور شدند و از پیاده شدن موسوی از اتوموبیل و شرکت در مراسم جلوگیری کردند. همچنین، گزارش ها حاکی از استفاده ی گاز اشک آور و حتی تیراندازی مستقیم بطرف مردم، در خیابان های امیرآباد، عباس آباد، یوسف آباد و مصلّا ، بود. گزارشات شاهدان عینی، فقط در امیرآباد، صحبت از تیر خوردن و به خاک افتادنِ ۱۰ تا ۲۰ نفر میداد که متأسفانه به علت عدم امکان نزدیک شدن به تیر خوردگان، آمار دقیقی از زخمی ها و جانباختگان احتمالی نداریم. حتی در صحنه ی پایانی ویدیویی که درگیری جوانی با دست خالی علیه مزدوری مسلح به باطوم و ماسک در خیابان ولیعصر نشان میداد، شلیک مستقیم مزدوری در اونیفورم نیروهای انتظامی با اسلحه کمری اش را ثبت کرده بود. این نکته نشاندهنده ی تداوم و تعمیق اختلاف بین جناحین کودتاچی را نشان می دهد که جناح طرفدار احمدی نژاد، با سرپیچی از حکم «فرمانده کل نیروهای مسلح» (ولی فقیه) اقدام به خرابکاری در کوشش های خامنه ای برای رسیدن به توافق با رهبری «جنبش سبز» (رفسنجانی، موسوی، خاتمی و کروبی) می کند. در حالی که، در رویارویی هفته ی قبل بر سر معاونت مشایی، به این واقعیّت رسیده بود که بدون حمایت خامنه ای، نمی تواند حافظ موقعیّت خود در حکومت باشد.
از حاکمیّت که بگذریم، وقایع در بهشت زهرا، همچنین نشاندهنده ی اتخاذ تاکتیک های مختلف و متنوعی از سوی مردم بود. بطور نمونه، تعدادی از بانوان شرکت کننده، به آن دسته از پرسنل نیروهای انتظامی که به مردم خشونت روا نداشته و به آرامی از آنها می خواستند که متفرق شوند، در سکوت کامل، گُل هدیه کرده، در صورتیکه فقط چند متر آنطرف تر مردم در حین شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «میکُشم، میکُشم، آنکه برادرم کشت» بطرف نیروهای سرکوبگر، سنگ پرتاب می کردند. البته در شهر تهران فضا بطور کلی تفاوت داشت. در تمامی نقاط، مردم معترض با نیروهای سرکوبگردرگیر می شدند. در برخی نقاط، بطور مشخص امیرآباد، مردم، حتی به خلع سلاح نیروهای حکومتی دست زده و یا موتورسواران را از موتورهایشان پایین کشیده و پس از آزادی ایشان، موتورهایشان را به آتش می کشیدند. این تنوع در تاکتیک و طرز عمل، بیانگر تنوع در دیدگاه و رهبری مردم بود. آن بانوان تحت تأثیر رهنمودهای محسن سازگارا و خط مشی غالب بر «جنبش سبز» عمل می نمودند، در صورتیکه اکثریّت مردم، با دفاع از خود و دیگران، و با ضد تهاجمات خود به نیروهای مسلح حکومتی و اقدام به خلع سلاح و آتش زدن موتورها، دیدگاه دیگری را از «عدم خشونت» ارائه می دادند. آنها با آزاد کردن بسیجی های موتور وار و نظامیان خل سلاح شده، بار دیگر ثابت کردند که مردم خواهان اعمال خشونت نسیتند،و اگر در زمانی، مانند بهمن ۵۷، اقدام به قیام مسلحانه می کنند، به آن علت است که حکومت های ارتجاعی با مقاومت مسلحانه در مقابل اراده ی مردمی، به کشتار بیگناهان پرداخته و مردم دیگر تحمل خود را از دست می دهند.
واقعه ی دیگری که دوباره استقلال فکری، تنوع باورها و تعدد مراکز رهبری مردم را برجسته کرد، طرح شعار «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» بود. با در نظر گرفتن اینکه در روزهای اخیر، رهبری «جنبش سبز» هدف خود را از اعتراضات به تبعیّت از «قانون اساسی جمهوری اسلامی» محدود نمود، آن عده از مردمی که هدفشان از مبارزه، گذر از «جمهوری اسلامی» می باشد، با طرح این شعار نشان دادند که صرفاً به تعویض احمدی نژاد و تجدید انتخابات قناعت نکرده و به افقی فراتر از «جنبش سبز» می نگرند.
متأسفانه، از آغاز مبارزات مردم علیه کودتاچیان و دیکتاتوری، شاهد بوده ایم که «رهبری جنبش سبز» و اقلیّت طرفدار ایشان، با استفاده از حمایت های تبلیغاتی غیر مردمی و به کار بردن تاکتیک های انحصارطلبانه، سعی در «تکصدایی» و «تک رهبری» کردن این جنبش را دارند. آنها از تاکتیک «وحدت کلمه» خمینی پیروی کرده و با استفاده از این ترفند، هر نظری که متفاوت و بعضاً مخالف ایشان باشد را سرکوب می کنند. آنها سعی می کنند به مردم اینگونه بنمایانند که هرکس نظری بغیر از نظر اصلاح طلبان حکومتی و «رهبران جنبش سبز» داشته باشد و بخواهد از آزادی بیان خویش استفاده کرده و به تبلیغ آن بپردازد، از حامیان حکومت و احمدی نژاد است. در صورتیکه «خودی های» ایشان اجازه و آزادی این را دارند که متفاوت از نظر یکدیگر ، هر چه می خواهند بگویند. ما سوأل می کنیم که چرا خاتمی می تواند نظر مخالف با موسوی طرح کرده و تقاضای «برگزاری رفراندوم مشروعیّت» کند، اما، فردی «غیر خودی»، که بگوید خواهان مثلاً «رفراندوم تغییر رژیم» است، و یا خواهان «جمهوری ایرانی» و یا «جمهوری مردمی و شورائی » است، با مارک «طرفداری از احمدی نژاد و خامنه ای»، باید خفه شود. یا اینکه، مخالف تاکتیک «گام به گام» خودی های اصلاح طلب است. و یا معتقد به لیاقت رهبران «جنبش سبز» نیست و دیدگاه دیگر و به رهبری دیگری اعتقاد دارد. خنده دار آنجاست که بیشتر مخالفان عقیده ی جنبش سبزها، تاریخچه ای بسیار طویل تر از «رهبران جنبش سبز» (رفسنجانی، موسوی، خاتمی و کروبی) در مخالفت با احمدی نژاد و خامنه ای دارند و بعضاً در دوران آقایان موسوی، رفسنجانی و خاتمی به جرم مخالفت با حکومت مطلقه و خامنه ای و دیگران به اسارت در آمده و در زندان افتاده بودند. پس باید مراقب بود و به دام ترفندهای انحصار طلبانه نیافتاد، چرا که هر کس با چنین تاکتیک هایی بتواند مخالفین خود را ساکت ساخته و نظرات ایشان را سرکوب کند، راه را برای استقرار دیکتاتوریِ دیگری آماده می سازد.
در اینجا از موضوع قسمت اول نظرات بیان شده جمعبندی کنیم به این نتیجه می رسیم که «جنبش رنگین کمان»، جنبشی نیست که ما تازه بخواهیم آنرا بسازیم. خیر! مبارزات مردم ما از همان آغاز، به تعداد تنوع اعتقادات سیاسی و مذهبی و فرهنگی، به تعداد شمار جنبش های اجتماعی، به تعداد گروه های قومیّت های ایرانی، دارای تنوع در خواسته ها و اهداف، و تعدد مراکز رهبری است و این دقیقاً نقطه ی قدرت آنست. و بیانگر این واقعیّت است که اکثریّت قریب به اتفاق ایرانیان، متحدانه، در حال مبارزه با دیکتاتوری و کودتاچیان هستند. اما، عده ای میخواهند به ما و مردم اینگونه تحمیل کنند که ما باید این تنوع را کنار گذاشته و فقط زیر رهبری و پرچم «جنبش سبز» برویم و «جنبش سبز» را هم محدود به باورها و اهداف و رهبری خود می کنند. پاسخ ما به ایشان «نه» است. همانطور که پاسخمان به «دیکتاتوری» و «تکصدایی» و «تک رهبری» خامنه ای و دار و دسته کودتاچیان «نه» است. مردم ایران دارای تنوع باورها، اهداف و خواسته ها و تعدد مراکز رهبری هستند و این تنوع است که الوان رنگین تشکیل دهنده ی «جنبش رنگین کمان» را در کنار هم قرار داده و یکصدا و متحد علیه «حکومت دیکتاتوری سیاه» مبارزه می کنند و حاضر نیستند از «تک رنگ سیاه» به «تک رنگ سبز» پناه ببرند.
بخش دوم: انقلاب و دمکراسی
در این بخش از پیاممان مجبوریم به پاکسازی دو واژه از تعاریف غیرواقعی و کاذب بپردازیم. حکومت هایی که برای تحقق منافع و اهداف مردمشان بنا نگشته اند و ساختارشان صرفاً برای تأمین منافع عده ی بسیار قلیلی از جمعیّت شان ساخته شده، از ابزارهای متنوعی برای حفظ قدرت و نظام خود استفاده می کنند. حکومت جمهوری اسلامی ایران که یکی از حکومت هایی است که ساختارش برای حفاظت از نظامی بنا گشته که تنها منافع چند صد خانواده از جمعیّت هفتاد میلیونی را تأمین سازد از این قاعده مستثنی نیست. این نظام، چون هر نظام غیر مردمی دیگری، همانطور که بخصوص در هفته های اخیر برجسته گشته، از نهادهای اجرایی (دولت)، مقننه (مجلس و قانون اساسی) و قضایی (بیدادگاه ها و زندان ها)استفاده می کند تا اعتراضات مردم بیدار شده علیه بی عدالتی و امتیازات طبقه حاکمه را سرکوب کند. البته این سرکوب، تنها در هفته های اخیر آغاز نگشته، بلکه، از همان روز اول حاکمیّت جمهوری اسلامی برقرار بود. کشتاری که بلافاصله، پس از سقوط دیکتاتوری شاه آغاز گشت و هزاران هزار جوان و دانشجو و دانش آموز و روشنفکر و خلاصه مردم را به جوخه های آتش و یا طناب دار سپرد، هرگز متوقف نگشت. حتماً، کشتار هزاران نفر از زندانیان سیاسی را در تابستان ۱۳۶۷ شنیده اید. و فوراً پس از مرگ خمینی و روی کار آمدن دولت سازندگی، در مورد قتل های زنجیره ای که بالاخره در سال ۱۳۷۷ افشا شد و مشخص گشت که این قتلها به دست وزارت اطلاعات و به فرمان روحانیون حکومتی صورت پذیرفته، هم به گوشتان رسیده است. کشتار مردم اسلامشهر در سال ۱۳۷۴ و شهر بابک در سال ۱۳۸۲ توسط سپاه پاسداران معرف حضورتان است. حمله وحشیانه لباس شخصی های وزارت اطلاعات و سپاه در سال ۷۸ به کوی دانشگاه و … را فراموش نکرده اید. تمامی این کشتارها به علت آگاه شدن مردم به بی عدالتی های موجود و سرکوب مبارزاتشان برای احقاق حقوقشان علیه طبقه حاکمه (همان چند صد خانواده) بوسیله حکومت جمهوری اسلامی روی داد و امروز هم شاهد تداوم این تلاشها برای حفظ این نظام هستیم. نظامی که قانون اساسی و قوانین جاری اش، این اقدامات عدالت طلبانه را، از طریق قوه قانونگذارش، موجه جلوه داده و قضات قوه قضایه اش بر مبنای همین قوانین از مسئولان این کشتارها سلب مسئولیت نموده اند.
همانطور که گفتیم، چنین حکومت هایی زمانی دست به این اقدامات می زنند، که مردم نسبت به این بیدادها و ناعدالتی ها بیدار شده و برای احقاق حقوقشان دست به مبارزه می زنند. اما متداول ترین ابزارها برای سرکوب مردم، پنهان کردن واقعیات و شیوع دروغ ها و توهماتی است که مانع بیدار شدن مردم می شود. همانطور که اکثریّت قریب به اتفاق مردم ایران برای سی سال در خواب و خیال به سر بردند. اول به مردم القا کردند که حکومت شان، حکومت خدا و پیغمبر است و هرکس را که میکشند، خدا خونش را حلال کرده است. بعد هم به بهانه جنگ، هر که را که کشتند، جاسوس و عامل دشمن معرفی کردند و بعد هم فاسد اقتصادی و «ارازل و اوباش» و… برای باورمند کردن مردم به این لاطائلات از رادیو و تلویزیون و رسانه های دیگر استفاده کردند. عده ای از مزدوران خودشان را به مردم به عنوان «استاد» و «دکتر» و «عالم» و «دانشمند» و … معرفی کرده و آنها سموم فکری و دروغ را به مردم تزریق می کردند و ایشان را در خواب نگاه می داشتند. البته در چنین نظام هایی، آفتاب برای همیشه پشت پرده نمی ماند. از آنجائیکه این عده برای ثروت و قدرت بیشتر، دست به هر کاری می زنند، در آخر سر به جان هم می افتند و یکدیگر را رسوا می کنند و این رسوایی ها باعث بیدار شدن مردم می شود. دروغ و شایعات و توهم تولید شده در میان مردم تا زمانی کارایی دارد که ایشان در خواب باشند. اما هنگام بیداری، آنقدر واقعیات روشن و ملموس است که دیگر نمی توان کسی را برای مدت زیادی خام نگاه داشت.
مقوله ی «انقلاب» و «دمکراسی»، دو پدیده ای هستند که بیش از دیگر پدیده ها برای بقاء چنین حکومت هایی خطرناک می باشند. چرا که اگر مردم نسبت به واقعیّت «نظام سیاسی دمکراسی» (دمکراسی)بیدار شوند و رابطه ی آن را با «انقلاب دمکراتیک» (انقلاب)بفهمند، حتی یکدقیقه هم تن به چنین نظام ظالمانه و غارتگرانه ای نداده و با مبارزات انقلابی خود، حکومت دمکراتیک را برقرار می سازند. حالا بطور مختصر، جوانبی از این دو مطلب و رابطه شان با یکدیگر را توضیح می دهیم.
برخلاف ادعای «اساتید» و «عالمان» زر خرید ثروتمندان و قدرتمداران جهانی، دوران انقلاب ها به سر نیامده است و هم اکنون در گوشه و کنار جهان شاهد خیزش های انقلابی زحمتکشان و کارگران هستیم. خوشبختانه ما، از جمله ملّلی هستیم که نسبت به دیگران زودتر بیدار شدیم. بنابراین، ما تنها می گوییم که به شرایط جامعه با چشمان بیدارتان بنگرید. بغیر از آنست که مردم به مبارزه ی مستقیم روی آورده و با دخالت مستقیم شان در فضای سیاسی، انحصار «حق حاکمیّت» را در هم شکسته و خواهان تعیین سرنوشت خود و کشورشان به دست خویش اند؟ بغیر از آنست که حکومت جمهوری اسلامی و دولت «قانونی» اش، برای بازگرداندن نظم مورد نیازشان مجبور به استفاده از نیروهای مسلح شان شده اند؟ و بازهم، بغیر از آنست که مردم دیگر از رو در رویی با نیروهای مسلح حکومت ترس نداشته و در مبارزاتشان نشان داده اند که دیگر تحمل این حکومت را ندارند و خواهان نظمی نوین که آزادیهای مشزوع شان را تضمین کند، هستند؟ اگر نام چنین شرایطی را انقلاب نمی گذاریم، پس آن را چه می خوانید؟ آیا این اصلاحات درون حکومتی است که برای تغییر باید ضربات مردم از خارج از نظام بر بدن اش فرود آید؟ آیا سرکوب مسلحانه ی تجمعات مردمی و کشتار صدها نفر و اسارت هزاران نفر، بیانگر ظرفیّت اصلاح پذیری مسالمت آمیز نظام جمهوری اسلامی است؟ پس می بینیم که در زمان بیداری و رؤیت واقعیات، دیگر نمی توانند لاطائلات خود را بعنوان «نظرات کارشناسانه» به خوردمان بدهند. دوران انقلابات نه تنها بسر نیآمده، بلکه ما تازه در مدخل دوران طولانی ای از آن قرار گرفته ایم.
دروغ دیگری که میلیاردها میلیارد دلار خرج کرده اند تا ما را نسبت به واقعیات «انقلاب» خواب کنند، اینست که گویا «انقلاب» یعنی خشونت و تخریب و کشت و کشتار که هزینه ای بس سنگین برای تغییر یک جامعه است. درصورتیکه می بینیم که این حکومت ظالمانه ی دیکتاتورها است که در تمام طول حاکمیّت شان با اعمال خشونت و کشتن مردم و تخریب زندگی میلیونها انسان منافع و مقاصد پَست شان را جلو می برند. کجا بودند آنهائیکه «عدم خشونت» را بنا بر «نظرات کارشناسانه» شان موعظه کرده و «انقلاب» را عامل خشونت معرفی می کنند؟ انقلاب ایران هنوز دو ماه نشده که آغاز گشته و الآن هم این حکومت است که می زند و می کشد و زندان می اندازد. کاری که سی سال مداوم است که انجام داده و تا زمانیکه هست، ادامه خواهد داد. پس «انقلاب» نه تنها عامل خشونت و کشت و کشتار نیست، بلکه پاسخی قاطعانه به خشونت و از بین بردن آن است.
نکته ی دیگری که حاکمان حکومت های دیکتاتوری و استثماری میلیاردها میلیارد خرج کرده اند تا مزدوران خود را با عنوان های «تاریخ دان» و «تاریخ ساز» و «تاریخ نویس» و «عالمان اجتماعی» و «فیلسوف» اجتماعی به ما بقبولانند، اینست که انقلاب «مخرب» است و نتیجه ای جز از هم پاشیدگی ساختار اجتماعی ندارد. اینهم دروغ دیگری است که با اینکه مردم ما تازه بیدار شده اند و کمتر از دو ماه است که انقلاب را تجربه می کنند، به کذب بودن آن پی برده اند. مثلاً، «آزادی اجتماعات و تظاهرات» را در نظر بگیرید. ساختار حکومت جمهوری اسلامی اینگونه است که «آزادی اجتماعات و تظاهرات» را غیر قانونی می شمارد. هم اکنون نیز با استناد به همین قوانین، اعتراضات و اجتماعات مردمی را به گلوله می بندد. اما مردم با اولین اقدام انقلابی خود، ساختار پوسیده ی جمهوری اسلامی را در این محدوده به چالش کشیده و سعی دارند تا حق دمکراتیک آزادی اعتراضات و اجتماعات را جایگزین آن نمایند. از همین مثال نتیجه می گیریم که اقدامات انقلابی مردم، درست است که ساختار و روابط مسلط در نظام قدیمی و پوسیده را هدف می گیرد و تخریب می کند، اما در همان حال روابط و ساختار نوینی را جایگزینش می سازد. دروغ «کارشناسانه» اساتید و فیلسوف های حکومتی در اینجاست که خصلت و خصوصیّت سازندگی انقلاب را پنهان می سازند و کاذبانه به مردم القاء می کنند که انقلاب صرفاً تخریب کننده ی ساختارهای اجتماعی است.
و اما در مورد «دمکراسی»، در پیام اول خود توضیح دادیم که ما برای تحقق خواسته های دمکراتیک مردم اقدام به شرکت در این مبارزات کردیم. همچنین خاطر نشان ساختیم، این خواسته ها، که توده ی مردم آنها را بنام «حقوق بشر» می شناسد، تنها در شرایطی قابل تأمین و تضمین می باشد که «حق حکومت» تمامی افراد جامعه، که پس از «حق بقاء»، ابتدایی ترین و اساسی ترین حق بشری است تأمین شده باشد. بسیاری از عوام از «حق حاکمیّت مردم» برداشت محدودی داشته و آن را با «حق رأی عمومی» اشتباه می گیرند. قدرتمندان جوامع بشری، قرنهاست که از حساب بانکی و بودجه های حکومتی استفاده کرده اند و اساتید و «دانشمندان» فراوانی را ساخته اند، تا چنین توهم و دروغی را از طریق کلاسهای درس و کتاب نویسی و سخنرانی و مصاحبه و فیلمسازی و … شایع کنند. متأسفانه در کار خود نیز موفقیّت بسزایی داشته اند. اما، همانطور که در ایران هم می بینیم، داشتن «حق رأی عمومی» به معنای «حاکمیّت مردم» (دمکراسی) نمی باشد. در بسیاری از کشورها، اول شخص مملکت را از طریق «انتخابات عمومی» بر می گزینند و نام خود را «جمهوری فلان و بهمان» می گذارند. اما، در این کشورها، دمکراسی وجود ندارد. مانند جمهوری خلق چین، جمهوری سوریه، جمهوری های آسیای مرکزی و آفریقایی و آمریکای لاتین، همه و همه جمهوری هستند و به زنان و مردان بالغ شان «حق رأی» داده اند، اما، کشورهای دمکراتیکی نمی باشند و حقوق دمکراتیک مردم خود را از ایشان سلب کرده اند. در عوض کشورهایی مانند سوئد و دانمارک و … داریم که علیرغم نظام سیاسی مشروطه سلطنتی، که شخص اول مملکت از طریق موروثی به تخت پادشاهی می نشیند، حقوق دمکراتیک مردم را، تا مقدار زیادی رعایت می کنند. مطمئناً، داشتن «حق رأی عمومی» یکی از واجبات دمکراسی است. اما دمکراسی به آن محدود نمی شود. ما باید از خود سوأل کنیم، چه چیزیست که حکومتی را وادار به رعایت حقوق دمکراتیک مردم می کند؟ با یافتن این عامل مشترک، ما به معنا و مفهوم دمکراسی نیز نزدیکتر می شویم. همان معنا و مفهومی که نظرات «کارشناسانه» سعی در پنهان نگاه داشتنش دارند.
در بررسی ساختار سیاسی کشورهای جهان متوجه می شویم، در هر مملکتی که نهادهای مردمی و مستقل از حکومت، سابقه ی دیرینه تری داشته و در اشکال متنوع انجمن های محلی، اتحادیه های کارگری و صنفی، انجمن های غیر دولتی و احزاب و مطبوعات آزاد و … مردم را مطلع و متشکل کرده و قدرتمند تر می سازند، به همان نسبت، حکومت ها نیز مجبور به رعایت حقوق دمکراتیک مردم می شوند. و در هر جایی که این نهادها ضعیف و یا غایب اند، حکومت های آنها نیز بیشتر به حکومت مطلقه و دیکتاتوری تمایل دارند. در همین ایران خودمان هم شاهد بودیم که در روند انقلاب پیشین، هنگامیکه نهادهای محله ها و شوراهای کارگری و … شکل گرفت، حتی قبل از ۲۲ بهمن ۵۷، فضای سیاسی کشور باز تر شد و مطبوعات مستقل شکوفا شد و رشد کرد. مرتجعین مذهبی تنها زمانی توانستند حکومت استبدادی و دیکتاتوری خود را مطلقه کرده و به ما تحمیل کنند که تا سال ۱۳۶۰ با سرکوب های خونین و خشونت بی سابقه، این نهادهای دمکراتیک را منحل کرده و با انجمن های اسلامی وابسته به حکومت شان جایگزین کنند. شوراهای اسلامی کارگری و نشریات وابسته به حکومت و کمیته های محلی وابسته به مساجد و روحانی حکومتی و … جایگزین نهادهای مستقل و دمکراتیک مردمی و پایگاهی برای تحمیل اراده ی حکومت دیکتاتوری به مردم شدند. و مجموعاً، در کنار دولت و قوه قضایه و مقننه، ساختار سیاسی جمهوری اسلامی را تشکیل دادند.
پس برای استقرار «دمکراسی» در ایران فردا، ما باید با اقدامات انقلابی خود، به انهدام و انحلال نهادهای حکومتی، و تشکیل دوباره ی نهادهای مردمی و مستقل از حکومت ها بپردازیم و جایگزین نهادهای حکومتی کنیم. یکی از ابتدایی ترین و مهمترین نهادهای مردمی که هم استفاده ی بلافاصله در پیشبرد مبارزات مردمی دارد و هم در درازمدت، تضمین کننده ی قدرت مردمی است، انجمن ها و یا کمیته های محلی است. اولین خصوصیّت این انجمن ها اینست که بالقوه می تواند تمامی اهالی محل را متشکل کرده و ایشان را متحد و منسجم نمایند. البته این انجمن ها نیز، چون هر نهاد اجتماعی دیگری، باید آجر به آجر ساخته شوند و در همان روز اول، کامل زاده نمی شوند. این انجمن ها در طی مبارزات مردمی، معمولاً توسط آندسته از اهالی محل نطفه می بندند که «یار خیابانی» یکدیگر شده اند. به این شکل که با هم تصمیم می گیرند که به کدام فراخوان جواب مثبت بدهند، و برای اعتراض به کدام منطقه شهر بروند، چه وسایلی را با خود ببرند. و احیاناً تقسیم کاری بصورت طبیعی بین شان بوجود می آید. آنهائیکه به کامپیوتر و اینترنت دسترسی دارند، اعلامیه ها و نامه ها و اخبار را به گروه منتقل می کنند. آنهاییکه ماهواره دارند، خبرهای ماهواره را به دیگران می رسانند. یکی میخ میخرد، دیگری آب خوردن می آورد و آن یکی سرکه و ماسک و …
اما، نباید فراموش کرد که این ترکیب، شکل نطفه ای نهاد محلی مردمی است. ما باید با حفاظت و حراست از این نطفه، قدم بقدم آن را به سن و سال بلوغ و قد و قامت کاملش برسانیم. این انجمن ها در شکل کامل خود، در بر گیرنده ی کلیه ی اهالی بالغ محل است که با همرأیی و همراهی یکدیگر مسائل و مشکلات محل را بررسی کرده و برای حل آن تصمیم گیری می کنند. از آنجائیکه تمام مردم، به هر حال در منطقه ای زندگی می کنند، از طریق انجمن های محلی تمام اهالی یک مملکت متشکل شده و در تعیین سرنوشت خویش دخالت مستقیم خواهند کرد. همانطور که در طول انقلاب پیشین کردند. یعنی، تا قبل از آنکه نیروهای ارتجاعی، مردم را از طریق مذهب خواب کرده و کمیته های محلی را به زیر فرمان مسجد محل ببرند. به همین دلیل است که این انجمن ها، بنیادی ترین و واجب ترین نهاد مردمی هستند که با تشکیل آن، قدرت مردم به حدی می رسد که آزادی های دمکراتیک و فردی خود را تضمین کرده و مردم را برای مقابله با هر تهاجمی به حقوق شان تواناتر می سازد.به همین دلیل هم هست که عوامل حکومتی و سازشکاران از تشکیل و توسعه ی انجمن های محلّی می ترسند و سعی می کنند با کم اهمیّت نشان دادن این تشکلها مردم را نسبت به اهمیّت تشکیل شان خواب کنند. در همین تظاهرات های ۱۲ مرداد و تجربه مبارزه جوانان و اهالی محلّات نازی آباد و جوانمرد و شهر ری دیدیم که چگونه از طریق همکاری اهالی محل می توان بر نیروهای حکومتی چیره شد و کمترین هزینه ها را پرداخت. تا الآن حتی گزارش یک دستگیری هم از آن محلّات نداشته ایم.
پس ایجاد ارتباط محلی و توسعه ی آن بسیار مهم است. در اولین پیام خود مزایای پیشبرد مبارزات محلی را گوشزد کردیم و نشان دادیم که چگونه در محله میدان توحید و ستارخان در ۱۸ تیر ماه، همه ی اهالی محل در مبارزات شرکت کردند و تمامی کوچه ها سنگربندی شد و مانند محله های نامبرده در بالا پلیس جرأت ورود به کوچه ها را نداشت و اهالی آن هر کاری که خواستند کردند و هر شعاری که خواستند دادند، بدون اینکه بازداشتی ای داشته باشند. اما، نقش این روابط محلی و تشکیل انجمن های محلی برای استقرار دمکراسی هم مهم است. یعنی ما در اقدامات انقلابی خود و پیشبرد مبارزاتمان علیه دیکتاتوری و ولایت فقیه، هم در حال نابود کردن ساختار و نظم جمهوری اسلامی هستیم و هم در حال ساختمان نظام و ساختار دمکراتیک می باشیم. ما در جمعبندی از تظاهرات ۱۸ تیر و دیگر نوشته هایمان پیشنهادهای مشخصی برای چگونگی سازمان دادن به هسته های مبارزاتی محلی، کارکرد کنونی و شیوه ی کمک به رشد و توسعه شان تا حد یک انجمن محلی ارائه دادیم و باز هم در پیام ها و دیگر نوشته هایمان خواهیم داد.
در آخر نیز از دوستانی که پیشنهاد ارائه صوتی و تصویری پیام را به ما داده اند، باید عذرخواهی کنیم، چرا که امکانات محدود مالی و مادی ما اجازه ی چنین کاری را به ما نمی دهد. اما اگر دوستانی هستندکه توانایی و تمایل چنین کاری را دارند ، بدون ایجاد تغییری در متن و ذکر منبع مجاز می باشند تا برای ضبط و تکثیر این پیام ها اقدام کنند. پایان ندای

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

با درود
ازکوششهای شما یاران برای آگاهی بیشتردوستان سپاسگزارم
میدانید که برپایه خواسته استاد شجریان صداوسیمای حکومت اعلام داشته که دعای قبل ازافطارراپخش نخواهد کرد
پیشنهادمیکنم ازجانب گروه اعلام فرمائید ازشروع ماه رمضان مردم خود بربامها > را سردهند
شاید این نیزتجلی یک اعتراض باشد

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

جناب آقاي عسگر اولادي شما نگران نباشيد وزراي پيشنهادي جنابعالي از قبل تأييد شده‌ هستند. شما سهم‌ات را در هر صورت دريافت مي‌كني. نيازي به اين سياه بازي‌ها نيست.

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

خودسوزی یک زن در مریوان

یک زن متأهل دارای چهار فرزند به دلیل اختلافات خانوادگی اقدام به خودسوزی کرد.
بنا به گزارشات رسیده، خانم فریده عبدالهی، 40 ساله، ساکن مریوان و مادر چهار فرزند، به دلیل اختلافات خانوادگی که منجر به بیرون کردن وی از جانب شوهرش و اختیار کردن همسر دوم نیز شده بود دست به خودکشی از طریق خودسوزی زد.
نزدیکان وی عنوان می کنند نامبرده که در خانه پدری خود ساکن بود به بیماری افسردگی دچار شده بود و پس از خودسوزی نیز مدت یک هفته در یکی از بیمارستانهای سنندج بستری بود اما به دلیل آسیب های شدید جسمی جان خود را از دست داد. علیرغم اینکه بعضی نزدیکان وی همسر ایشان را به نقش آفرینی در این حادثه متهم می کنند اما هیچگونه واکنشی از سوی نیروهای انتظامی در این خصوص مشاهده نشده است.

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

نشست کمیته پی‌گیری بازداشت‌های خودسرانه : امروز ظلم را با پوست و گوشت خود حس می کنیم/ تاریک ترین تقطه شب، نزدیک ترین نقطه به سحر است
جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی و دانشجویی به دعوت "کمیته پیگیری بازداشت‌های خودسرانه" با حضور در منزل مهندس "بهزاد نبوی" عضو دربند شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب و نایب رییس مجلس اصلاحات با خانواده وی دیدار و گفتگو کردند.

در این نشست که نمایندگانی از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت ایران، کانون نویسندگان ایران، نهضت آزادی ایران، شورای فعالان ملی – مذهبی، سازمان دانش آموختگان ایران (ادوارتحکیم وحدت)، جنبش مسلمانان مبارز، دفتر تحکیم وحدت، فعالان طیف چپ و... حضور داشتند، خانم "هنگامه رضوی" همسر بهزاد نبوی ضمن تشکر از فعالان سیاسی حاضر در جلسه، با تشریح آخرین وضعیت ایشان به تماس تلفنی همسرش اشاره کرد و گفت: "پیش از این تماس بازجوی آقای نبوی با من صحبت کرد و خواست تا حرف سیاسی نزنیم. در گفتگوی تلفنی نیز من و همسرم صحبت های معمولی رد و بدل شد اما برداشت من از سخنان آقای نبوی این بود که ایشان در آینده نزدیک آزاد نخواهند شد".

همسر بهزاد نبوی همچنین گفت آقای نبوی در خصوص شرایط زندان به طعنه گفته است که این زندان از زندان شاه سخت تر نیست.

خانم رضوی همچنین به روحیه مقاوم و استقامت نبوی اشاره کرد و گفت:‌" هر بار در یک جریان سیاسی شکستی پیش می‌آمد همه دوستان همسرم از او امید می گرفتند، در جریان انتخابات گذشته هم خیلی افراد می‌گفتند که با توجه به شرایط کاری از پیش نمی‌توان برد اما بهزاد اعتقاد داشت که کشور متعلق با ماست و نمی‌توانیم در مورد سرنوشت کشورمان بی تفاوت باشیم".

سعید مدنی: امروز ظلم را با پوست و گوشت خود حس می کنیم

در ابتدای این نشست سعید مدنی با اشاره نیمه شعبان و اعتقاد شیعیان مبنی بر ظهور حضرت مهدی برای بسط عدل و داد گفت: "این روزها که ظلم را با پوست و گوشت خود لمس می کنیم تکیه بر عدل و داد و ظهور دادگستری که عدل را در جهان بپراکند بیش از پیش لازم و عیان است".

مدنی همچنین با اشاره به بازداشت خانم هاله سحابی گفت خانم سحابی معمولا در این دیدارها و به نمایندگی از اقای مهندس سحابی شرکت داشتند که امروز ایشان خود در بازداشت هستند و ما نگران وضعیت سلامتی خانم سحابی با توجه به بیماری دیابت او هستیم.

محمد بسته نگار: می خواهند بازداشت شدگان را آینه عبرت سایرین قرار دهند

در ادامه این دیدار محمد بسته نگار از اعضاش شورای فعالان ملی- مذهبی با تاکید بر سابقه مهندس بهزاد نبوی گفت: "سوابق مبارزاتی آقای نبوی از سال ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بر همه ما روشن است و تلاش حاکمیت برای آینه عبرت قرار دادن زندانیان سیاسی قطعا راه به جایی نخواهد برد و نمی تواند تاثیری در روند مبارزات سیاسی داشته باشد. چرا که بازداشت های صورت گرفته مغایر با نص صریح قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر است".

بسته نگار همچنین به اعتراضات مردمی به انتخابات فرمایشی سال 1339 اشاره کرد که در نهایت حاکمیت مجبور به ابطال آن انتخابات شد.

فریبرز رییس دانا: مهندس نبوی را اولین بار در سال 51 در منزل مصطفی شعاعیان دیدم

در ادامه این دیدار دکتر فریبرز رییس دانا به نمایندگی از فعالان طیف چپ، با ابراز خوشحالی از روحیه بالای خانواده نبوی گفت: "آنچه امروز برای ما مهم است سلامتی زندانیان و روحیه بالای خانواده آن ها است نتایجی که از درون زندان بیرون می آید در شرایطی که ما نمی دانیم در اوین چه برسر بازداشت شدگان می آید حرفهای آنان تفاوت زیادی در اعتقاد ما به ایستادگی و شرافت بازداشت شدگان نخواهد داشت".

رییس دانا گفت: "من اولین بار مهندس نبوی را در سال 51 در منزل رفیق شهیدم مصطفی شعاعیان دیدم اگرچه در سال های بعد ما و دوستانمان و اقای نبوی و دوستانشان هر کدام به راهی رفتیم اما در اینجا باید گواهی بدهم که بر خلاف حرف ناجوانمردانه ای که نبوی را به وابستگی متهم می کند، بهزاد نبوی از سال ها قبل بر سر استقلال ملی کشور و مخالفت با دخالت خارجی ایستادگی داشته است او و دوستانش همواره بر سر عقاید خود ایستاده اند و اگرچه با ما اختلاف سلیقه داشته اند اما همواره بر سر مواضع آزادیخواهانه و استقلال طلبانه خود پابرجا بوده اند ما می نویسیم و خواهیم گفت که بهزاد نبوی برای استقلال ملی و سرافرازی و آزادی این مملکت ایستاده بوده است".

بهاره هدایت: تاریک ترین تقطه شب، نزدیک ترین نقطه به سحر است

در ادامه این دیدار بهاره هدایت عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت با اشاره به دادگاه نمایشی و اشاره کیفرخواست به مهندس نبوی و ایستادگی او بر عدم خیانت به مهندس موسوی گفت: "برای ما روشن است که بازداشت شدگان پای شرافتشان ایستاده اند وی نمی خواهند به مردم و رای مردم خیانت کنند".

هدایت ادامه داد: "بازداشت و اتهام ضدیت با انقلاب برای کسانی که در برپایی نظام جمهوری اسلامی و تداوم آن نقش عمده ای دشاته اند ظلمی مضاعف است و امروز فعالان سیاسی به نقطه ای رسیده اند که بسیاری از آزادیخواهان در سال های قبل و در نوع برخورد نظام به آن رسیده بودند".

بهاره هدایت با اشاره به اینکه پیش از حضور در منزل بهزاد نبوی در مراسم ختم شهید بهزاد مهاجر که در حوادث بعد از انتخابات جان باخته شرکت داشته است خطاب به خانواده نبوی گفت: "امروز ما همه خود را شریک در غم و رنج شما و غم و رنج کسانی می دانیم که عزیزان خود را از دست داده اند".

هاشم هدایتی عضو شورای مرکزی مجاهدین انقلاب: آرمان اصلی نبوی استقلال و آزادی است

در ادامه این نشست دکتر هاشم هدایتی از اعضای ارشد سازمان مجاهدین انقلاب نیز با اشاره به سال ها آشنایی با مهندس بهزاد نبوی گفت: "صحبت کردن در مورد بهزاد نبوی و سوابق مبارزاتی او در این روزها بسیار سخت است. بهزاد نبوی از دوران جوانی و از سال 1332 عضو جبهه ملی ایران بوده است و سال ها برای آزادی و استقلال این مملکت مبارزه کرده است. بهزاد نبوی از بسیاری کسانی که امروز مدعی تدین و ایرانی بودن هستند، ملی تر و متدین تر است".

هاشم هدایتی که از بیان این سخنان متاثر شده بود گفت: "من گواهی می دهم که ذره ذره وجود بهزاد نبوی عشق به ایران است و آرمان اصلی او استقلال و آزادی این مردم است. گناه بهزاد نبوی این بود که با شمه سیاسی قوی خود تشخیص داد که صدای پای دیکتاتوری می آید".

هدایتی در بخش دیگری از سخنان خود تاکید کرد: "این فجایعی که مشاهده می‌کنیم برای افرادی چون من که هشت سال در جبهه‌های جنگ بوده‌ام و از جان خود برای آزادی و استقلال کشور گذشته‌اند بسیار دردناک است".

مهندس حسینی: سال ها است که برعلیه فعالان سیاسی پرونده سازی می کنند

در این دیدار همچنین مهندس حسینی عضو سازمان مجاهدین انقلاب و استاندار سابق اصفهان نیز گفت: "سال ها است که یک گروه خاص بر ضد اصلاح طلبان پرونده سازی می کند و در این پرونده سازی همواره آقای بهزاد نبوی به دلیل توان تشکیلاتی بالا جزو اهداف اصلی بوده است".

حسینی ادامه داد: "در مبارزات قبل از انقلاب جزوه ای به نام چگونه بهتر مبارزه کنیم وجود داشت که شگردهای اطلاعاتی ماموران ساواک و نوع جنگ روانی آنها را برای مبارزان توضیح می داد امروز نیز باید شگردهای روانی و اطلاعاتی که بر ضد فعالان سیاسی به کار گرفته می شود جمع اوری شود".

حسینی همچنین گفت: "درست است که بسیاری قبل از ما به این نقطه در نوع مواجهه با سیستم رسیده اند اما مهم این است که باید به فهم مشترکی از خواسته های خود برسیم". وی نقطه آغاز برخوردهای انتخاباتی را سخنرانی حسین شریعتمداری در 7 خرداد گذشته در اصفهان دانست و گفت: "شریعتمداری در این سخنان انتخابات را تبدیل به جنگ میان حق و باطل کرد و گفت این انتخابات اگرچه مانند صحنه کربلا است اما بر خلاف کربلا در این صحنه امام حسین شیهد نمی شوئد بلکه پیروز می شود و عمر سعد و یزید شکست خواهند خورد".

حبیب الله پیمان: ریشه مبارزات مردم در تاریخ و اعتقادات این ملت است

سخنران بعدی این نشست دکتر حبیب الله پیمان دبیرکل جنبش مسلمانان مبارز بود. پیمان با اشاره به سوابق مشترک مبارزاتی بسیاری از فعالان سیاسی قبل از انقلاب گفت: "بعد از پیروزی نهضت صف بندی های فراوانی صورت گرفت. بسیاری افراد به اشتباه کنار هم قرار گرفتتند و بسیاری افراد هم به اشتباه کنار هم نبودند. این نزدیک شدن ها و کنار هم قرار گرفتن ها بعد از گذشت سی سال بسیار با معنا است".

پیمان جنبش کنونی آزادیخواهی را نشانه ای از بلوغ جامعه ارزیابی کرد و گفت: "زایش این جنبش برای مادرش ایران با درد همراه بود و وظیفه ماست که از این زایمان مراقبت کنیم تا به بهترین نحو صورت بگیرد".

پیمان گفت: "روند گذار از جمهوریت نظام از سال ها قبل عیان بود اما امروز گذار از اسلامیت نیز مطرح است چرا که حوادث روی داده نه با قانون که با موازین شرع نیز ناسازگارست و آمران هیچ تقیدی به مبانی شرعی ندارند خشن ترین رفتار از سوی کسانی انجام می شود که مدعی هستند رسالتی برای هدف دارند کسانی که امروز خود را دیگر محتاج به مرجعیت و روحانیت نیز نمی بینند".

توفیقی: حرف مشترک ما آزادی و دموکراسی است

در این دیدار همچنین دکتر محمد علی توفیقی از اعضای شورای مرکزی مجاهدین انقلاب نیز گفت: "جمع حاضر متعلق به یک گروه سیاسی با جهت بندی خاص نیست بلکه حرف مشترک ما همان آزادی و دموکراسی است که مهندس نبوی همواره بر آن تاکید داشته اند امیدوارم در این کشور روزی برسد که کسی را بازداشت نکنند و سپس به دنبال مدارک مجرمیت او باشند".

هاشم آغاجری: بهزاد نبوی ملی ترین چهره جمهوری اسلامی است

در پایان این نشست نیز دکتر هاشم آغاجری استاد دانشگاه، فعالان سیاسی بازداشت شده پس از انتخابات 22 خرداد را گروگان های کودتای انجام شده بر علیه رای و اراده ملت دانست و گفت: "شیوه بازداشت و نحوه برخورد با فعالان سیاسی بازداشت شده از حالت یک حرکت خودسرانه و یا مخالف قانون فراتر رفته و یک نوع گروگان گیری سیاسی است".

دکتر آغاجری افزود: "شاید بنده به دلیل سال ها آشنایی با مهندس بهزاد نبوی وسایر دوستان زندانی صحیح نباشد که به تعریف از ویژگی های آنها بپردازم اماشهادت می دهم که بهزاد نبوی ملی ترین فرد سیستم جمهوری اسلامی است".

گفتنی است، این دیدار در ادامه سلسله برنامه های کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه در دیدار با خانواده زندانیان سیاسی و در شب نیمه شعبان صورت گرفت.

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

گزارشی از اعتراضات مردم تبریز در روزهای تحلیف و چهلم شهدا

موج سبز آزادی : با آنکه برخی تصور می‌کنند تبریز در اعتراضات اخیر به کودتای انتخاباتی همپای تهران و برخی شهرهای بزرگ نبوده است، گزارش رسیده به «موج سبز آزادی» از تجمعات جوانان تبریز در چند نقطه‌ی این شهر در دو روز تحلیف و چهلم شهدا، برگزاری جلسه‌ای به منظور بزرگداشت سالگرد مشروطه در روز 14 خرداد و نیز حاکم بودن فضای شدید امنیتی بر این فعالیت‌ها خبر می‌دهد.
به گزارش «موج سبز آزادی» در روز 14 خرداد به مناسبت سالگرد مشروطه در سه نقطه از شهر تبریز: روبه‌روی خانه‌ی مشروطه ،چهارراه آبرسان و فلکه‌ی بزرگ ولی عصر، برخی از جوانان در سکوت و بدون شعار دست به راهپمایی زدند.
این گزارش حاکی است در سه نقطه‌ی مذکور، نیروهای پلیس با در دست داشتن باتوم و استقرار خودروهای انتظامی، فضایی به شدت امنییتی را به وجود آورده بودند که این جو در برنامه چهلم شهدای اتخابات نیز حکم فرما بود.
بر اساس این گزارش، در آن روز برخی از جوانان خصوصا فعالان ستادهای مهندس موسوی، با نمادهای سبز و پیراهن سیاه، در چهارراه آبرسان و پارک طوبائیه به گرامی‌داشت یاد شهدا پرداختند.
همچنین طبق این گزارش، در روز چهاردهم مرداد نیز نیروهای پلیس امنیت در چهارراه آبرسان و پارک طوبائیه در حجم وسیعی استقرار یافته بودند و سربازان وظیفه هم، خصوصا در محل مقبره‌ی باقرخان، با ادوات خود مستقر بودند.
همچنین بر پایه‌ی خبرهای رسیده به «موج سبز آزادی» مراسمی به مناسبت 14 خرداد سالگرد قیام مشروطه از طرف جنبش مسلمانان مبارز در منزل یکی از اعضای این گروه سیاسی برگزار شد که این مراسم نیز با حواشی و تهدیداتی از طرف نیروهای امنیتی مواجه بود.
گفتنی است در آذربایجان شرقی و دیگر استان‌های مجاور آن، تاکنون اطلاعیه‌هایی نیز از طرف احزاب اصلاح طلب به خصوص جبهه مشارکت، نیروهای ملی و مذهبی، نهضت آزادی و دیگر فعالان سیاسی در اعتراض به وقوع کودتای انتخاباتی و وضعیت بحرانی کشور منتشر شده است.

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران :
به ارعاب روزنامه نگاران در ایران خاتمه دهید !

راديو فرانسه : فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران از مقامات ایران خواست تا به کارزار ارعاب خود علیه روزنامه نگاران و دست اندرکاران رسانه ها پایان دهند و همۀ روزنامه نگاران زندانی در این کشور را آزاد کنند.
دبیر کل فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران، ادان وایت، با انتشار بیانیه ای بستن دفتر انجمن روزنامه نگاران ایران را که توسط افراد مسلح صورت گرفت، محکوم کرد.
به گفتۀ این بیانیه، بستن دفتر انجمن روزنامه نگاران ایران حاوی پیام هولناکی برای آزادی بیان در ایران است. ادان وایت در پایان ملاقات امروزش با سفیر ایران در اتحادیه اروپا گفت : اقدام های حکومت تهران علیه رسانه ها و روزنامه نگاران بیش از پیش به اعتبار آن در افکار عمومی ایران و جهان لطمه می زند.
ادان وایت به خبرگزاری فرانسه گفته است که ملاقات او با نمایندۀ ایران در اتحادیه اروپا بسیار مشکل بوده، زیرا سفیر ایران می خواست سرخوردگی خود را از پوشش خبری رویداد های ایران از سوی رسانه های بین المللی ابراز کند.
فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران از مقامات ایران خواسته است که ٤٢ روزنامه نگار این کشور را از زندان ها آزاد کنند.
اعضای انجمن روزنامه نگاران ایران امروز پنجشنبه اعلام کردند که دفتر این انجمن توسط افراد مسلح مُهر و موم شد.
در این حال، منابع خبری اعلام کردند که در ایران دسترسی به شبکۀ "فیس بوک" و "تویتر" با مشکل و اخلال روبرو شده و رهبران اصلاح طلب، به ویژه میرحسین موسوی قادر به اطلاع رسانی از طرق نیستند.

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

به گزارش خبرگزاری «ریانووستی»، روزنامه روسی «نیزاویسیمایا گازیتا» در بخش سرمقاله خود با عنوان «بهتر است روسیه سیاست خود در رابطه با ایران را تصحیح کند» ضمن بیان مطلب بالا می‌نویسد: در بین قدرت‌های جهانی نیز در درک اوضاع داخلی ایران وحدت وجود ندارد. مقامات آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و ایتالیا تصمیم گرفتند که پیروزی احمدی‌نژاد را به وی تبریک نگویند. خود احمدی‌نژاد دوره دوم چهارساله ریاست جمهوری را به عنوان آغاز تغییراتی بزرگ برای کشورش توصیف نمود.

در ادامه این مقاله گفته می‌شود که در عین حال کارشناسان انتظار چرخشی شدید در رویکرد احمدی‌نژاد را ندارند. «الکسی ارباتوف» کارشناس انستیتو اقتصاد جهانی و روابط بین‌الملل آکادمی علوم روسیه به روزنامه «نیزاویسیمایا گازیتا» گفت: «محبوبیت احمدی‌نژاد پایین است و او خط مشی خود را تغییر نمی‌دهد، بویژه که پشت سر او نیروهای قدرتمندی ایستاده‌اند.» اما با همه این اوصاف، احتمال عقب‌نشینی احمدی‌نژاد در مقابل میانه‌روها وجود دارد.

نويسندگان این مقاله می‌نویسند: برای مسکو شاید بهتر باشد بدون اینکه منتظر رخداد چنین تغییری باشد، سیاست خود را تصحیح کند. چرا که به نظر می‌رسد تصور اینکه ایران قدرتی منطقه‌ای است و روسیه می‌تواند از آن به عنوان برگ برنده در روابط با غرب استفاده کند، اشتباه بوده است.

این روزنامه روسی در ادامه می نویسد: در حقیقت اینطور از آب درآمد که ایران از روسیه استفاده می‌کند تا بین گروه 1+5 که سعی دارد به طور مسالمت آمیز نگرانی‌های جامعه جهانی را درباره راستای برنامه هسته‌ای ایران برطرف کند، شکاف ایجاد کند.

«نیزاویسیمایا گازیتا» می‌افزاید: تصحیح سیاست مسکو بدین معنا نیست که باید روابط با ایران را قطع کرد، چرا که ایران باید به عنوان یک شریک مهم باقی بماند. طبق اطلاعات رسمی، از سال 2000 در مبادلات تجاری روسیه و ایران گرایش صعودی دیده می‌شود و حجم معاملات بیش از 5 برابر شده است. هرچند که رقم مبادلات تجاری در سال گذشته به نسبت کم و برابر با 3.7 میلیارد دلار بود، اما مشخص است که در توسعه روابط با ایران چندین موسسه بزرگ روسی که قراردادهایی با ایران نیز دارند، ذینفع هستند، از جمله موسسه دولتی صادرات دفاعی «روس ابارون اکسپورت»، اپراتور تلفن همراه «مگافون»، کارخانه ساخت خودروهای سنگین «کاماز»، «کورپوراسیون واحد هواپیماسازی»، موسسه اتمی «اتم استروی اکسپورت» و «گازپروم».

بنا به ارزیابی مولفین این مقاله، سیاستی مستمر و اصولی‌تر از سوی مسکو در رابطه با ایران در چهارچوب حل مسائل استراتژیک روسیه نیز می‌گنجد، از جمله ممانعت از گسترش سلاح هسته‌ای و همزمان منتفی ساختن امکان توسل به زور علیه ایران.

نويسندگان مقاله در پايان می‌نویسند: روسیه نباید در امور داخلی ایران مداخله کند، اما تکیه بر روابط شخصی با احمدی‌نژاد نیز نتیجه نمی‌دهد. شاید گسترش تماس با نیروهایی که بیشتر میانه‌رو هستند و تقویت فشار بین‌المللی بر تهران، بیشتر به نفع مردم ایران و روسیه باشد. رویدادهای اخیر در این جمهوری، زمانی که مخالفین احمدی‌نژاد فریاد «مرگ بر روسیه!» سر می‌دادند، نشان می‌دهد که در بین بخش قابل‌توجهی از مردم ایران، نقش مسکو به عنوان وکیل دولت احمدی‌نژاد مورد تأیید قرار نگرفت.

گفتنی است، از آنجا که آزادی مطبوعات و رسانه‌ها در روسیه موضوعی تصنعی است، به نظر می‌رسد مقامات کرملین در حال نوعی طراحی جدید برای تنظیم روابطشان با ایران هستند، در واقع روس‌ها با توجه به آگاهی‌شان نسبت به سابقه ذهنی ایرانی‌ها از آنها، در تلاشند تا به‌گونه‌ای صحنه‌گردانی کنند که پس از پایان دوره احمدی‌نژاد نیز بازاری به نام ایران را از دست ندهند؛ البته از این طریق می‌خواهند پیامی نیز به دولتمردان ایرانی بدهند که همراهی روسیه با آنها در پروژه‌های مختلف برای روس‌ها هزینه‌هایی داشته است، تا بتوانند از این راه سهم بیشتری در بازار ایران به دست آورند.

در واقع این فضاسازی جدید مبتنی بر سیاست اصولی روس‌ها، مبنی بر نوعی امتیازگیری بیشتر از شرایطی است که خود تلاش می‌کنند آن را غیر عادی و برای روس‌ها هزینه‌بر جلوه دهند. بنا بر این به نظر می‌رسد دولتمردان کشورمان نیز متناسب با آن به روس‌ها یادآوری کنند که بدقولی آنها در اتمام پروژه‌هایی مانند نیروگاه هسته‌ای بوشهر و یا توافق‌های نظامیشان با ایران برای کشورمان هزینه‌های بسیاری داشته که این موضوع حتی می‌تواند منجر به تغییر راهبرد کنونی ایران در قبال مسکو شود.

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

من طرفدارریاست جمهوری مهدی کروبی بودم ولی حالا که اکثریت ملت ایران محمود احمدی نژاد را انتخاب کرده است اورارییس جمهوری قانونی ایران می دانم.بنابراین هرگونه تهدید وتحدید در اختیارات قانونی ایشان را باطل ومحکوم می دانم. آرای احمدی نژاد ناشی از کارآمدی سیاست های خودش ودولتش بوده که توانسته بخش یزرگی از جامعه را که مشکلات حاد زیستی ومعیشتی داشته به کمی آرامش خاطر برساند. من از هزینه های مدیریت احمدی نژاد در افق کلان حرف نمی زنم که بحث کشداری است وحتی راجع به مناقشه برسردرآمدهای سرشار نفتی نیستم که مناقشه ای دموکراتیک نیست؛ من از نتیجۀ سیاست های ایشان حرف می زنم. بنابر این احدی حق ندارد به او امر ونهی کند که همکارانش را چگونه انتخاب کند. چون او در مقابل رأی دهندگانش مسئول است وباید جوابگو باشد. آیت الله خامنه ای نیز خودش را به نوعی تحت ولایت این رییس جمهور مستظهر به ولایت امام عصر عجه الله فرجه الشریف می داند واعلام هم کرده است. پس بر آقایان فرض است که از سنگ اندازی در جلو پای این خادم محرومان ومستضعفان دست بردارند. وبویژه کسانی مثل آقابان عسگر اولادی وواعظ طبسی که دستی دریک کاسه دارند در چاپیدن بیت المال بهتر است ساکت باشند. که احمدی نژاد نشان داده واعلان کرده که اهل باج دادن به هیچ گروه ودسته وحزب وشحصی نیست. وبا هر نامی: چه رهبر باشد؛ چه روحانیت وچه اسامی مجعولی مثل پبروان امام ورهبری. رهبر اصلی آقا امام زمان است ورییس جمهور مورد تأییدش دکتر احمدی نژاد. یا...هو

-- Dalghak.Irani ، Aug 7, 2009

مردم ایران آگاه باشید اینها همه شعبده بازی ست! احمدی نژاد را با مصدق مقایسه کردن و حتا بنی صدر را اول در حد مصدق بزرگ ، اجتعال کنند و بد هم دوباره او را هم در حد احمدی نژاد پایینش آوردن همه از برکات این شعبده بازی ست. آنها بروی خود نمی آورند که ما بزودی بساطشان را بر خواهیم چید! شعار های مرگ بر ولایت ایران را پر کرده است. عسکر اولادی بدروغ می خواهد احمدی نژاد را مخالف روحانیت نشان دهد و نعل ورونه بزند تا ما خیال کنید او ضد روحانیت است. نه خیر احمدی نژاد سرسپرده ولایت و روحانیت است. ما گول این حرفها را نمی خوریم. پس یادمان باشد که این شامورتی بازی و بقول آن دوست سیاهبازی دیگر بدرد خودشان هم نمی خورد چه برسد به ما.
مرگ بر خامنه ای را از یاد نبرید.

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

خودكشى بخاطر هتک حرمت توسط دژخيمان ولى فقيه
به گزارش دريافتى، دخترى به نام مريم شب چهارشنبه در تهران پس از آزادى از زندان اقدام به خودكشى كرده است.

وى كه با خوردن قرص خواب آور خودكشى كرده هم اكنون در كما بسر مى برد.

بنابر اين گزارش مريم روز هفتم مرداد در جريان تظاهرات توسط مزدوران رژيم دستگير و در زندان مورد تجاوز قرار مى گيرد. وى روز يازدهم مرداد آزاد مى شود و پس از آزادى دست به خودكشى مى زند.

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

ایران؛ آمریکا یک شرکت متخلف آلمانی را جریمه کرد
خبرگزاری حکومتی فارس: دولت آمريكا در ادامه رويكرد خصمانه خود عليه جمهوری اسلامی شركت پستي دي اچ ال را كه در اين كشور فعاليت دارد 9.4 ميليون دلار جريمه كرد.

اين اقدام در حالي انجام مي شود كه باراك اوباما با شعار تغيير در انتخابات به پيروزي رسيد و به ويژه مدعي شد سياست متفاوتي را در قبال جمهوری اسلامی در پيش گرفته است.

وزارت خزانه داري آمريكا طي بيانيه اي اعلام كرد: اين جريمه به دنبال ناكامي شركت مذكور در التزام به مقررات ثبت فعاليت هاي خود تعيين شده است.

بر اساس گزارش فرانس پرس شركت دي اچ ال موافقت كرده است در قبال اتهام نقض تحريم ها و ديگر مقررات وضع شده عليه جمهوری اسلامی اين مبلغ را به عنوان جريمه پرداخت كند.

وزارت خزانه داري آمريكا در بيانيه خود مدعي شده است به دليل عدم التزام دي اچ ال به مقررات وضع شده دولت امريكا محموله هايي به ايران انتقال يافته كه نمي بايست منتقل مي شدند.

آدام زوبين مدير دفتر كنترل دارائي هاي خارجي در وزارت خزانه داري آمريكا گفت اين اقدام نشان دهنده عزم دولت امريكا براي تضمين اجراي قوانين تحريمي است.

دي اچ ال متهم است طي سال هاي 2002 تا 2007 بيش از 300 محموله مغاير با قوانين تحريمي وضع شده عليه جمهوری اسلامی را به ایران انتقال داده است.

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

موضع گیری وزارت خارجه انگلستان علیه رژیم تهران
ایلنا: وزارت امور خارجه انگلستان با صدور بيانيه‌اي،‌ حضور سفير اين كشور در مراسم تحليف احمدي نژاد را تلاش براي باز ‌نگه‌داشتن كانال‌هاي ارتباطي دانست و مدعي شد: مسايلي جدي مانند نگراني‌هاي مشروع و ضروري جامعه بين‌المللي در خصوص برنامه هسته‌يي ايران و اوضاع بسيار نگران كننده حقوق بشر وجود دارد كه بايد به آن پرداخت.

در اين بيانيه با اشاره به انتقادات شديد و گلايه مقامات ايراني از مواضع انگلستان بخصوص درباره وضعيت حقوق بشر در ايران،‌ آمده است: براي احمدي‌نژاد پيام تبريك ارسال نخواهد شد و حضور سفير انگلستان در مراسم تحليف نيز به معناي روال عادي اوضاع در رابطه با ايران نيست.

در بخش ديگري از این بیانیه آمده است: برگزاري مراسم تحليف موضع ما را در مورد انتخابات ايران تغيير نمي دهد و ضمن درخواست از ايران براي توجه به نگراني‌هاي مردمي،‌ اعتقاد داريم كه اين مردم ايران هستند كه تصميم مي‌گيرند چه كسي كشورشان را اداره كند.

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

یکی از منفورترین ایرانی همین آقای بیلیاردر دروغ و نیرنگ است او دلش به حال ملتی بنام ایران نه میسوزد ونه ککش میگزد اگر ایران هم بر باد برود تنها راه افزایش مال ومنالش بسته نشود اگر استالین هم زنده و رهبر ایران شود او بیشک پیرو راه استالین مسلمان خواهد بود شک نکنید تن فروشان خیابانی فرزندان این آغا هستند که به رگ غیرتش نمیخورد تا با مالش آنها را به خانه برگرداند آرزو دارم هر چه زودتر به این دنیا بای بای بگوید زیرا یک فاسد کمتر

-- دارا ، Aug 7, 2009

این را عبید ذکانی هزار سال پیش « در توصیف دین رئوف » نوشته،
اسلام و گرگ دوستی
قصه ی آب و آتش است
گرگ به گله آشنا،
می شود، این نمی شود!

-- یک زن از تهران ، Aug 7, 2009

هفته نامه اکونومیست چاپ لندن در مقاله ای با عنوان "نا آرامی ادامه دار در ایران" به مراسم تحلیف احمدی نژاد و اعتراضات مردمی پرداخته نوشته است، احمدی نژاد با موج عظیمی از مخالفت های تلخ و رو به گسترش مواجه است.

اکونومیست نوشت، هنوز مراسم تحلیف احمدی نژاد کاملا تمام نشده بود که خیابان های تهران بار دیگر شاهد تظاهرات اعتراضی بود و برافروختن آتش، شعارهای تند، صدای بوق اتومبیل ها و جنگ و گریز با نیروهای امنیتی تا شب ادامه داشت.

اکونومیست در ادامه به بحران های داخلی و خارجی رژیم پرداخته نوشته است، گرفتاری های سیاست اقتصادی و خارجی دولت احمدی نژاد را فلج خواهد کرد و در حالیکه حتی قبل از بروز ناآرامی ها و تنزل سرمایه گذاری تقریبا به صفر هم، اقتصاد ایران با فشار ناشی از تحریم های بین المللی و کاهش بهای نفت مواجه بود، قطعا پس از این تاب تحمل برنامه های عوامگرایانه احمدی نژاد را نخواهد داشت و رژیم تحت رهبری او که زشتی آن به تمام در منظر جهانیان قرار گرفته است، نمی تواند به ترحم جامعه جهانی هم چشم امید داشته باشد.

اکونومیست می نویسد که رهبران رژیم تهران که چنین ضعیف شده اند، ممکن است در صدد برآیند بر اشتیاق خود برای ادامه برنامه های هسته ای مهار بزنند اما خصومت آنان نسبت به خارجیان و ترسیم تصویری اهریمنی از جهان خارج نشانه امیدوار کننده ای برای تلاش باراک اوباما در جهت برقراری ارتباط با حاکمان ایران نیست و در واقع، فراخوان قبلی رئیس جمهوری آمریکا برای گفتگو با رژیم تهران به تدریج کم رنگ شده و به جای آن، از تشدید تحریم های اقتصادی و تولید بمب های قوی تر ضد تاسیسات بتونی زیرزمینی سخن به میان آمده است.

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

اگر مردم تا 22 خرداد نمی‌دانستند، امروز دیگر می‌دانند یا توقع می‌رود که بدانند: اگر مردم می‌توانستند در چهارچوب این نظام به برخی حقوق خود برسند، قطعا با شرکت «هشتاد و پنج درصدی» خود رسیده بودند! دیگر موضوع بر سر بازگشت نیست. بر سر عبور است.

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

حاج حبیب تروریست برگرد برو توی حجرت و دخالت در سیاست نکن! تو به هیچ وجه صلاحیت این کار را نداری با این انشاء و سخنان مسخره و مکتبی ولایتی، «ر پیش گرفتن روشی غیر از آهنگ ولایت»
منظور از «آهنگ ولایت» روضه خوانی و فریب و دزدی و آدم کشی است؟ قطعاً چنین آرزویی را به گور خواهید برد و این راه به روی شیاطین حکومت اسلامی و دزدان و جنایتکاران و به خصوص جبهه پیروان خط امام و رهبری بسته است.
جبهه دزدان و پیروان خط امام و رهبری،

-- Dozdan Eslami ، Aug 7, 2009

سایت صدا و سیما از کار افتاد
در طی چند ساعت گذشته سایت صدا و سیمای جمهوری اسلامی از کار افتاده است و به علت رفرشینگ فراوان از سرویس دهی خارج شده است . حملات متعدد هکر های سبز به این وبسایت بالاخره کار دست صدا و سیما داد .


http://www.irib. ir/

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

پول مردم ایران به جیب حماس ریخته می شود! بعدش حماسی ها گردن کلفت کرده با

دختر 9 ساله ازدواج می کنند.

این است اسلام راستین. بیدار شوید. خریت تا کی؟ اینجا خبرنگار بعنوان پدوفیلی

از آنها یاد میکند.

http://www.pi-news.net/2009/08/massenpaedophilenhochzeit-in-gaza/

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

به بیان بهتر یعنی حق اقای عسکر اولادی را بده و هر بلایی دلت می خواهد سر این ملت بیار چون اقایان تخم دوزرده میکنند و با وقاحت شما را متکی به اراای مردم میدانند کدام مردم باید پیدا کنید پرتقال فروش را

-- امانت ، Aug 7, 2009

تجاوزات جنسی و بدا ر آویختن های لحظه ای در کهریزک تجاوزات جنسی و بدا ر آویختن های لحظه ای در کهریزک
بدست admin • ۱۶ مرداد ۱۳۸۸ • دسته: اهم اخبار ٬ حقوق بشر در ایران مدیر بدست • 16 مرداد 1388 • دسته : اهم اخبار ، حقوق بشر در ایران
زندانیان و خانواذه هایشان از تجاوزات جنسی و بدار آویختن ها و دوباره رها کردن زندانیان قبل از خفگی بعنوان روش های شکنجه در زندانهای ایران خبر میدهند. زندانیان و خانواذه هایشان از تجاوزات جنسی و بدار آویختن ها و دوباره رها کردن زندانیان قبل از خفگی بعنوان روش های شکنجه در زندانهای ایران خبر میدهند. بسیاری از خانواده ها در هفته های اخیر جسد دختران و پسران خود را در حالی تحویل گرفتند که این اجساد حاکی از شکنجه های بیرحمانه و تجاوز جنسی به آنان بوده است. بسیاری از خانواده ها در هفته های اخیر جسد دختران و پسران خود را در حالی تحویل گرفتند که این اجساد حاکی از شکنجه های بیرحمانه و تجاوز جنسی به آنان بوده است. (عینا ترجمه شده) دانشجوی ۲۱ ساله ای در در نزدیکی دانشگاه تهران دستگیر میشود. (عینا ترجمه شده) دانشجوی 21 ساله ای در در نزدیکی دانشگاه تهران دستگیر میشود. زمانیکه دو اتوبوس به بازداشتگاه کهریزک وارد شدند، ده، پانزده نفر نگهبان زندان مانند جنون زدگان به سوی تازه واردان دست بسته حمله ور شدند. زمانیکه دو اتوبوس به بازداشتگاه کهریزک وارد شدند ، ده ، پانزده نفر نگهبان زندان مانند جنون زدگان به سوی تازه واردان دست بسته حمله ور شدند. لباسشان را از تنشان پاره کردند. لباسشان را از تنشان پاره کردند. برویشان آب ریختند و با کمربند و زنجیر جسم برهنه شان را آش ولاش کردند. برویشان آب ریختند و با کمربند و زنجیر جسم برهنه شان را آش ولاش کردند. جوان دستگیر شده: ” بعد از آن دیگر جانی در تنمان نمانده بود. جوان دستگیر شده : "بعد از آن دیگر جانی در تنمان نمانده بود. ما از ضعف توان ایستادن روی پایمان را نداشتیم. ما از ضعف توان ایستادن روی پایمان را نداشتیم. داستان از اینهم بدتر داشت میشد. داستان از اینهم بدتر داشت میشد. تعدادی ازبچه های سلولی که دیگه جای سوزن انداختن توش نبود را ساعتها از پا از سقف آویزان کرده بودند. تعدادی ازبچه های سلولی که دیگه جای سوزن انداختن توش نبود را ساعتها از پا از سقف آویزان کرده بودند. تعداد دیگری را نیز پایشان را در قیر داغ کرده و سوزانده بودند. تعداد دیگری را نیز پایشان را در قیر داغ کرده و سوزانده بودند. جوون ترها رو یه طناب دار به گردنشون انداخته بودند و چند ثانیه طناب را میکشیدند و آویزانشان میکردند و دوباره به زمین می انداختندشان. جوون ترها رو یه طناب دار به گردنشون انداخته بودند و چند ثانیه طناب را میکشیدند و آویزانشان میکردند و دوباره به زمین می انداختندشان. اول فکر میکردند خواهند مرد و لحظه بعد به زندگی باز میگشتند.” این جوان دستگیر شده در ادامه میگوید، بدترین شکنجه اما تجاوزات جنسی بود. اول فکر میکردند خواهند مرد و لحظه بعد به زندگی باز میگشتند. "این جوان دستگیر شده در ادامه میگوید ، بدترین شکنجه اما تجاوزات جنسی بود. از سلول او ۳ نفر را بدین شکل شکنجه کرده بودند. از سلول او 3 نفر را بدین شکل شکنجه کرده بودند. شکنجه گران روزی یکبار آنان را میبردند. شکنجه گران روزی یکبار آنان را میبردند. “صدای فریادشان را میشنیدیم”. "صدای فریادشان را میشنیدیم". پس از تجاوز به آنها، یک آمپول مسکن به آنها میزدند و آنها را به سلول برمیگرداندند. پس از تجاوز به آنها ، یک آمپول مسکن به آنها میزدند و آنها را به سلول برمیگرداندند. با تمام این احوال هم سلولی های وی هم جان سالم بدر میبرند. با تمام این احوال هم سلولی های وی هم جان سالم بدر میبرند. خود او با دندانهای شکسته، دنده های شکسته در سمت راست سینه و ناشنوایی گوش چپ ازاد میشود. خود او با دندانهای شکسته ، دنده های شکسته در سمت راست سینه و ناشنوایی گوش چپ ازاد میشود. او میگوید:”مهم این که زنده ام” و دوباره میخواهد به تضاهرات برود. او میگوید : "مهم این که زنده ام" و دوباره میخواهد به تضاهرات برود.

http://www.tagesspi egel.de/politik/ international/ Iran-Folter; art123,2866399 http://www.tagesspi egel.de/politik/ international/ Iran-Folter

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

اسامی شکنجه گران زندان کهریزک از جمله رادان جنایتکار

اسامی شماری از شکنجه گرانی که تا کنون تعدادی از جوانان ایرانی را زیر شکنجه های وحشیانه در زندان کهریزک به قتل رساند اند. احمدرضا رادان (جانشین فرمانده نیروی انتظامی)،عامریان (عامری) معاون رادان، کشمیری (از دستیاران رادان)،حقی فرمانده گارد ، کومیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک، سروان پاسدار زندی معاون اردوگاه کهریزک ، پاسدار سید موسوی قاتل محسن روح الامینی، افسر پاسدار سید حسینی افسر نگهبان زندان کهریزک و هشت نفر از افراد گارد که با نقاب زندانیان را مورد شکنجه قرار می دادند.
****
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
در اردوگاه مرگ کهریزک یک سولۀ مستطیلی شکل ایجاد شده بود و این سوله را قفس بندی کرده بودند، مساحت هر قفس در حدود 30 متر مربع می باشد. در هر کدام از این قفسها بین 40 الی 60 نفر جا داده می شد که زندانیان تقریبا فقط قادر به ایستادن باشند. در این سوله در حدود 200 نفر از دستگیر شدگان قیام مردم ایران و تعدادی از زندانیان عادی نگهداری می شدند.
دستگیر شدگان به محض ورود به این زندان تحت شکنجه قرار می گرفتند. شکنجه و زدن ضرباتی که معمولان سر و صورت زندانی و نقاط حساس بدن او را هدف قرار می دادند . شکنجه گران با استفاده از ابزارهای شکنجه مانند باتون، لوله های فلزی،نبشی وشلاق شکنجه می کردند و بیشتر به سر زندانی می کوبیدند .شکنجه گران در مواردی بر روی زندانیان آب گرم می ریختند که یکی از موارد شکنجه روتینی آنها است.
آنها همچنین حکم مرگ افراد را داشتند و خود می توانستند تصمیم بگیرند و به اجرا در بیاورند البته مرگ در زیر شکنجه های سبعانه و قرون وسطائی صورت می گرفت و مرگ اکثر جان باختگان بصورت تصادفی نبوده بلکه با طرح،تشخیص و تصمیم قبلی صورت می گرفت.در زیر شکنجه های طاقت فرسا و غیر انسانی که بطور سیستماتیک و علیه تمامی زندانیان صورت می می گرفت.آنها قربانیان خود را انتخاب می کردند و در زیر شکنجه به قتل می رساندند. بنابه گفتۀ شاهدین تقریبا در هر 24 ساعت 2 ال 3 نفر را به قتل می رساندند که در مجموع کسانی که به قتل رسانده شدند در حدود 15 الی 20 نفر می باشند پیکر آنها را لای پتو می پیچاندند و در وانتی قرار می دادند و به سردخانه کهریزک تحویل می دادند.
از جمله جوانانی که در زیر شکنجه به قتل رسیدن می توان نام محسن روح الامینی و محمد کامرانی را نام برد. محسن روح الامینی توسط فردی بنام سروان پاسدار زندی معاون اردوگاه مرگ کهریزک پس از شکنجه های زیاد با یک وسیله فلزی به سر شهید راه آزادی مردم ایران محسن روح الامینی می کوبد و در حالی که خون از سر او جاری بود بدستور وی توسط شکنجه گرانی به نامهای سید موسوی و سید حسینی از پا آویزان می شود و مدتها بدین صورت قرار داده می شود که همچنان خون از سر او جاری بود تا زمانی که او جان باخت. محسن روح الامینی با هدف به قتل رساندن شکنجه می شد. با شیوه مشابه محمد کامرانی را به شهادت رساندند.
چندن نفر از کسانی که شاهد قتل و شکنجه بودند حاضرند در هر دادگاه بین المللی و هیئت تحقیق بین المللی علیرغم خطر جانی مشاهدات خود را بیان کنند با دلیل و مدارک قابل استناد. آنها همچنین در صورت لزوم می توانند به خانواده های قربانیان به عنوان شهود در هر دادگاه مسقل شرکت کنند به شرط تامین جانی انها .
کسانی که در شکنجه و قتل جوانان قیام مردم ایران مسقیما نقش داشتند و تا به حال منجر به مرگ تعداد زیادی از جوانان شده است.احمدرضا رادان ،عامریان (عامری) معاون رادان ،کشمیری (از دستیاران رادان)،حقی فرمانده گارد ،کومیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک،سروان پاسدار زندی معاون اردوگاه کهریزک ،پاسدار سید موسوی قاتلین ( محسن روح الامین)، افسر پاسدار سید حسینی افسر نگهبان زندان کهریزک و 8 نفر از افراد گارد که با نقاب زندانیان را مورد شکنجه قرار می دادند.
احمد رضا رادان به اتفاق تعدادی از همدستانش مانند کشمیری، عامریان(عامری) و حقی با هلی کوپتر چند روز درهفته به کهریزک می آیند و زندانیان را خود مورد شکنجه های وحشیانه و تحقیر قرار می دهد.احمد رضا رادان خطاب به زندانیان گفت :در دنیا اول اینجا است زندانی که زندانی را آدام می کنیم بعد ابوغریب و گوانتاناموه
علی خامنه ای ولی فقیه روز سه شنبه 6 مرداد ماه دستور بسته شدن بازداشتگاه کهریزک را صادر کرد زیرا، بگفته وی در آنجا معیارهای لازم برای حفظ حقوق بازداشت شدگان وجود ندارد. این در حالی است که در این اردوگاه مرگ دهها نفر به قتل رسیدند و صدها نفر در اثر شکنجه دچار صدماتی شدند و تا پایان حیاتشان اثرات جسمی و روحی آنرا با خود دارند.علی خامنه ای که افراد فوق مجری فرامین وی بوده از ترس به محاکمه کشاندن آنها و افشای نقش خود اقدام به بستن شتاب زده و از بین بردن آثار جرم نمود و افراد فوق را برای ادامۀ جنایت علیه بشریت به شکنجه گاههای دیگر منتقل کرده است.
فعالین حقوق بشر و دمرکراسی در ایران،جنایت های قرون وسطائی که در اردوگاه مرگ کهریزک توسط بالاترین مقامات انتظامی که مجریان دستورات علی خامنه ای ولی فقیه هستند را به عنوان جنایت علیه بشریت محکوم می کند و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار ارسال هیئت تحقیق برای بررسی جنایتهای که در این بازداشتگاه و سایر بازداشتگاهها صورت می گیرد می باشد و تحت پیگرد بین المللی قرار دادن آمرین و عملین آن است.
15 مرداد 1388 برابر با 6 اگوست 2009
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
دفتر دبیرکل سازمان ملل
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

جمعه 16 مرداد 1388
نامه سرگشاده به پدر جان باخته "محسن روح الامينی"، ی. صفايی


آقای روح الاامينی، واقعيت مبارزات مردم ايران چون پتکی سنگين بر مغز تک تک مسئولان اين نظام به ويژه شخص خامنه ای که خود را رهبر اين مردم جا زده، فرود آمد. آنچنان که شقاوت و خوی "حجاج ابن يوسف ثقفی" در پيکر فرسوده شان تنيدن گرفت و همچون گرگ های وحشی آدمخوار به جان مردم افتاده و چون "مختار"، هولوکاستی به وجود آورده اند که برنامه ريزان آن همفکران وهمرزمان شما هستند! و اين بار يورش وحشيانه ی ديگری دامن پاک محسن شما را نيز گرفت، شما که برای حفظ نظام خونين تان فداکاری ها کرده و می کنيد! شمايی که در اشتباه به اسلامی خدمت می کنيد که سی سال مختار گونه مردم را به شلاق کشيده و حکم خدا را بر گرده اين شيرزنان و شيرمردان حک کرده است!
آقای روح الامينی، عمر شما وهمفکران شما به سر آمده و شرم آور است که شما با ديدن مرگ به ناحق عزيزتان حتی به مصلحت نظام تن داديد و قدرت وشهامت و لياقت آن را نداشتيد که نام تان در تاريخ به نيکی ثبت شود.

رفسنجانی در قتل آقای لاهوتی وفرزندش که داماد ايشان بود سکوت کرد، ملا حسنی و گيلانی فرزندان خود را برای مصلحت نظام به دست اين جلادان سپردند. شما چرا؟ برای کدام مصلحت نظام؟ نظامی که ميليون ها انسان سرزمينش، از جمله محسن شما عدم صلاحيت آن را با خون خود نوشته اند؟
پدرجان باخته، سکوت شما تنها ازسر منفعت طلبی يا بهتر بگويم آلودگی به اين نظام است وگرنه چگونه ممکن است که شيوه ی قتل فرزندتان را ببينيد و باز در مقابل امثال سردار ضرغامی ها برای حفظ مصلحت نظام سرخم کنيد. چرا؟
اگر محسن دهان باز کرد، فقط برای به زير سئوال کشيدن "شما" بود! و اين اعتبار شما و امثال شماست که موجب می شود جسد فرزندتان را با دهان خرد شده تحويل بگيريد. آيا برای حفظ نظام بازهم می خواهيد سکوت کنيد؟ شمايی که خواهان مجازات عاملان قتل عام ها شده ايد؟ راستی چه کسی را می خواهيد مجازات کنيد؟ سردار رادان يا خامنه ای، کداميک را؟
در اوج پستی و بی شرمی، وقتی به فرزندان اين سرزمين تجاوز می کنند و"ترانه" ی ما را را پس از پاره شدن رحم ومقعد به آتش می کشند، چه تضمينی برای خود داريد که با محسن شما آن نکرده باشند؟
پدر جان باخته، مردم ايران با مبارزات خود هرگز آب در هاون نمی کوبند که شما مدعی شده ايد: «تلاش های دشمنان مردم، نظام، امام، رهبری و شهدا برای مصادره فرزند عزيزم آب در هاون کوبيدن است و امروز همه وظيفه داريم دست در دست هم با وحدت خانواده بزرگ انقلاب اسلامی در راه پيشرفت نظام حرکت کنيم و فرصت طلبان را مأيوس کنيم».
واقعاً تأسف بار است که مردم ايران را در خانه و کاشانه ی خودشان دشمن فرض می کنيد. حتی اگر فرض شما را يقين بگيريم، پس اين دشمنان هستند که به خونخواهی فرزند شما برخاسته اند. شرمت باد!
ای کاش قدری از شهامت و شجاعت مادر "ندا" در وجود شما بود که گفت:« ندا به ما تعلق ندارد، به مردم و اين جنبش تعلق دارد».
شما که به عنوان دبير کل "حزب توسعه وعدالت" که تاکنون نه توسعه ای داشته ايد و نه عدالتی برقرار نموده ايد، بهتر است به دبير کلی خود مشغول باشيد و سعی نکنيد که از خون محسن برای حفظ نظام تان و مصلحت انديشی برای بقای خود وهمفکران تان استفاده کنيد. محسن نيز همچون ديگر مردم ايران، به خاطر توهينی که به او شده بود و به خاطر آزادی برای مردم و سرزمينش و نه برای حفظ نظام شما به خيابان آمد و به مردم پيوست و خونش در راه آزادی ريخته شد! بدانيد که خون نداها و سهراب ها و بسيار خون های ديگری که ريخته شد، برای حفظ نظام نبود! بدانيد که اين شما و ياران تان هستيد که دشمن اين مردم محسوب می شويد!
راستی چگونه در مقابل خدای خود می ايستيد و نماز شکر می خوانيد؟ شکر برای چه؟ برای بقای نظامی که جوانان اين خاک را و محسن شما را وادار به ليس زدن توالت ها می کند، به آنها تجاوز می کند و آنها را به آتش می کشد! اين همه لطف و مهر و عطوفت اسلامی را ما چگونه جبران کنيم؟
پدر جان باخته، برويد و در خلوتی تنها، وجدان و شرف خود را اندکی ازريابی کنيد، کمی فکر کنيد، آيا صدای محسن را می شنويد که زير شکنجه، خدا را به زمين می خواند تا شاهد جنايت های شما باشد! جرم محسن، سهراب ها، نداها و صدها جوان ديگر چه بود؟
آقای روح الامينی، به خاطر فرياد آزاديخواهی محسن ها، همچون يک انسان والا، مقام تان را پيشکش همان هايی کنيد که شما را به عزای فرزند دليرتان نشاندند. اين جنايتکاران را رسوا و به صف مردم و جنبش بپيونديد. مصلحت نظام ديگر حتی در ذهن ساده انديش ترين مردمان مشروعيتی ندارد که شما برای حفظ آن مدعی آب در هاون کوبيدن هستيد! از موقعيت اجتماعی ـ سياسی خود بهره بگيريد و نگذاريد خون محسن ها پايمال شود. اکنون بهترين موقعيت است که به بهانه ی خون محسن با اعلام برائت از اين نظام، حداقل در برابر روح معترض وی سرفراز باشيد. اين نظام بی ريشه تر از آن است که با خون سرخ محسن ها آبياری شود.
برای شادی روح فرزندتان به رفقايش و به مردم روز بخير بگوييد، چرا که نور آزادی به بلندای دماوند در راه است...

ی. صفايی
۶ آگوست ۲۰۰۹


-- به روح الامینی که فرندش را همچون گوسفندی در جلو پای گرگ ، Aug 7, 2009

يادداشت هاي يك پزشك

اقدامات اوليه در برابر گاز اشك آور جديد
ديروزبه اورژانس مصدوماني را آوردند كه مي گفتند در اثر گازاشك آور اينگونه شده اند اما علايم باليني آنها باعلايم جنرال مصدومين

گاز اشك آورمتفاوت بود.مصدومين روزهاي گذشته از سوختگي شديد رنج مي بردند اما مصدومين ديروز تحريكات جلدي زيادي

نداشتند وبعد از انجام آزمايش در خون آنها مقاديري فنيل انالين؛ نيتريت و گوگرد ديده شد و سطح اوره خون را چشمگير نشان

مي دادفكر مي كنم پليس ضدشورش از مواد جديدي استفاده مي كند امروز با يكي از دوستانم كه دستي در طب نظامي دارد گفتگو كردم با

گفتن علايم(درد قفسه ي سينه -سردرد شديد -سرگيجه -دو بيني و تاري ديد - خستگي جديد غش كردن و يك مورد هم تشنج)به اين

نتيجه رسيديم كه حدسم درست بوده و اين اثر فقط يك نوع گاز جنگي است كه فقط در جنگ وآن هم در هواي بالاي 27 درجه كاربرد

دارد و پس از صحبت فراوان وارايه چند مقاله راجع به CHLOROBENZALDOXIM NITRIL از او روش هاي درماني را

جويا شدم كه اقدامات اوليه آن را برايتان مي گويم:

موارداحتياط قبل از زدن گاز

1-از عينك هاي دودي كه تمام سطح چشم را بپوشاند استفاده كنيد-اين گاز بر روي قرنيه تاثير مي گذاردپس حتما به اين مورد توجه كنيد

2-لنزهاي چشمي خودرادر منزل بگذاريد حالت چشم آسيايي ها از تحدب كمتري برخوردار است كه باعث مي شود لنز به صورت كامل برروي كره ننشيند ودر صورت ورود گاز به فضاي خالي بين لنز وچشم مي تواند صدمات جبران ناپذيري به قرنيه چشم وارد بياورد

3-زيورآلات خودرا در خانه بگذاريد چون ممكن است در اثر تركيب با گاز باعث سوختگي پوست شود

4-از كرم هاي مرطوب كننده و پمادهاي چرب و كرم هاي آرايشي استفده نكنيدو آرايش نكنيد به دو دليل:اول اينكه اين ماده بسيار چربي دوست است و با مخلوط شدن با آن اثر سوختگي پوست را زياد مي كند و دو اينكه در هنكام شست و شو چون فقط بايد از آب سرد استفاده كنيم نمي توانيم آنها را به طور كامل از بين ببريم

5-قبل از بيرون آمدن از منزل حتما حمام كنيد تا پوستتان كمترين مقدارچربي را داشته باشد

6-يك عدد قرص بروفن 200 يا 400 قبل از رسيدن به محل استفاده كنيداگر وزنتان زير 50كيلوست 200 و اگر بالاتر است 400(بروفن يك داروي ضد التهاب است)

7-دستمال نخي و اشك مصنوعي همراهتان باشد

8-از پوشيدن لباس نايلوني خودداري نماييد

اقدامات بعد از زدن گاز

1-عرق خودرا پاك نكنيد فقط با گذاشتن دستمال كاغذي به صورت گذاشتن و برداشتن روي پوست استفتده كنيد و از يك دستمال چند بار استفاده نكنيد

2-به هيچ وجه ندويد وفعاليت سنگين بدني انجام ندهيداين كار باعث جذب بيشتر گاز توسط ريه مي شود و به جاي آن به سطوح بالا تر از زمين برويد

3-آتش روشن كردن بزرگ بسيار سودمند است پس ژل آتش زنه همراهتان باشد چون حرارت بالايي توليد مي كند اما آتش هاي كوچك فايده ايي ندارند چون دماي تخريب اين گاز بيش از350 درجه سلسيوس است و15دقيقه در اين دما طول مي كشد تا به تخريب كامل برسد پس بي خود فندك روشن نكنيد

4- از دستمالي آغشته به آب +يك اسيد ملايم(مثل سركه يا آبليمو يا نوشابه ي مشكي به دليل داشتن اسيد فسفريك خوراكي) براي گرفتن جلوي دهانتان استفاده كنيد اين گاز به اسيد حساس است

5-به هيچ وجه از فرآورده هاي گاز دار مثل نوشابه ماالشعير و...استفاده نكنيد فقط از آب استفاده كنيد

6-زير آفتاب به طور مداوم نايستيد و از كشيدن لباس روي سر خود خودداري نماييد

7-از پمادهاي ضدالتهاب مخصوصا زينك اكسايد و يا كالامين دي يا بتامتازون استفاده نكنيد(ديروز يكي از پرستارها به صورت خانمي زينك زد كه باعث سوختگي شديد او شد)

8-مرتبا پلك بزنيد وحدالامكان از اشك مصنوعي استفاده كنيدوآن را به درون چشم خود بريزيد وبه هيچ وجه چشمان خودرا نماليد

9-براي شستشوي چشم يا پوست فقط از آب سرد(آب گرم مضر است) استفاده كنيد براي چشم 3تا6 دقيقه وبراي پوست 15 تا 20 دقيقه به هيچ وجه از هيچ ماده شوينده استفاده نكنيد همانطور كه گفتم اين ماده چربي دوست است و مانند گازهاي اشك آور معمول شستن پوست با شير و ماست نه تنها كمكي نمي كند بلكه باعث بدتر شدن موضع مي شود

10-اگر سوزش پوستتان زياد است از كمپرس آب سرد استفاده كنيد

11-اين گاز به شدت موجب خشكي مخاط گوارشي مي شود در مواردي مي توان از شربت آلومينيم ام جي اس استفاده كرد اما حدس مي زنم اين ماده به اين شربت تاثير عكس داشته باشد مگر اينكه قبل از زدن گاز از آن بخوريد تا ديواره ي مخاط را بپوشاند اما بعد از تنفس گاز احتمالا اثر سو داشته باشد

12- در صورت تنگي نفس از اسپري سالبوتامول استفاده كنيد


و آخرين نكات:از هيچ مسكن و بي حس كننده ايي جز بروفن استفاده نكنيد و در صورت مراجعه به اورژانس فقط از دكتر نظر خواهي كنيد و اگر علايم بالا را داشتيد حتما بگوييد كه از پمادهاي ضدالتهاب استفاده نكند راستي اين گاز به گاز ترس نيز مشهور است چون ابتدا مصدومان را به شدت مي ترساند اما خوشبختانه نيم عمر تاثير آن كمتر از نيم ساعت است بعد از يكساعت كلا حذف مي گردد

پايدار باشيد

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

جنبش همگانی در کدام محل؟ ابوالحسن بنی صدر
آيا تقلب بزرگ به جامعه آموخت که تکرار تجربه در محدوده يک رژيم استبدادی (تجربه خاتمی)، تخريب نيروهای محرکه و بی توان و فعل پذير گشتن و در استبداد ماندن است؟ پاسخ اين پرسش، دانسته نيست. اما دانسته است که اهل انديشه می بايد اين واقعيت را به جامعه بياموزند پرسشها از ايرانيان و پاسخها از ابوالحسن بنی صدر

- عده ای معتقدند (در بحثی که همين ديروز داشتم) در دوره خاتمی همانگونه که آقای جنتی اعتراف کرد، با وجود هر ۹ روز يک بحران، جامعه و به ويژه دانشجويان خواب از چشم رژيميان ربودند، اکنون جامعه می‌خواهد با مشارکت خود، مجددا خواب خوش را بر استبداديان حرام کند. پاسخ‌های درخور را با اين دوستمان در ميان گذاشتم، اما از شما می‌پرسم، اگر بحث تحريم به ميان است، با توجه به سانسورها، با توجه به انديشه‌های راهنمای بيمارگونه‌ای چون: عمل‌گرايی انتزاعی، سياست‌ورزی حرفه‌ای، مصلحت انديشی، آمال قدرت‌مآبی در روشنفکران و سياست ورزان، تجاری شدن فرهنگ در گستره عمومی، همچنين تفوق جهان بينی‌هايی که مبتنی بر عقلانيت محاسبه گری و کاسبکاری هستند، در همين گستره،اعلام پايان انقلاب و پايان آرمان گرايی نزد روشنفکران و سياست‌ورزان، فقدان آرمان در نسل جوانان و جامعه به موجب همان جهان بينی کاسبکاری و.... چگونه می‌‌توان جريان تحريم را به جنبش تحريم تبديل کرد؟ تنها گفتن بيان حق و بيان آزادی کافی نيست. دقيقا جزء به جزء راهی را که بايد طی کرد، راهی که کاربردی و عينی باشد و سرانجام راهی را که به جامعه و جريان‌های سياسی قابل ارائه باشد، نشان دهيد؟
وقتی رويدادها نظر را تکذيب می کنند:
پرسش پيش از «انتخابات» و تقلب بزرگ به عمل آمده است. اينک بعد از تجربه هستيم و رويدادها تکذيب روشنی هستند بر نظر «روشنفکران و سياست ورزان و...» . با وجود اين در اين دعوی تأمل کنيم که، در حکومت خاتمی، «جامعه و به ويژه دانشجويان» خواب از چشم رژيمی ها ربوده بودند» و قرار بر اين بوده است که، با انتخاب آقای موسوی، بارديگر، خواب از چشم رژيمی ها بربايند:
۱ – در دوره خاتمی، ولايت مطلقه فقيه، در قلمروهائی هم که به عمل در نيامده بود، به عمل درآمد. کارهائی هم که آقای خمينی نکرده بود، آقای خامنه ای کرد: صدور حکم حکومتی به مجلس و حمله به مطبوعات که توقيف آنها را به دنبال آورد. تضعيف مستمر «اصلاح طلبان» و تقويت پيگير مافياهای نظامی – مالی و آماده کردنشان برای تصرف دولت، سبب شدند که از رهگذر دو «انتخابات» که حکومتی خاتمی خود مجبور به انجامشان شد، دولت به تصرف مافياها درآيد.
۲ – اما اگر تصرف دولت توسط مافياهای نظامی – مالی انجام گرفت، از جمله، بخاطر آن بود که جامعه، بويژه دانشجويان از تک و تاب افتادند. سرکوب مستمر، يکی از دلايل بود، اما سرخوردگی دليل ديگر و بزرگ تر بود. واکنش سرد مردم و دانشجويان نسبت به اعتصاب «نمايندگان» و تن زدنشان از رأی دادن در «انتخابات»، از تجربه ای نشأت می گرفت که جوانان و زنان، از روز ۲ خرداد ۷۶، وارد آن شدند. در طول ۸ سال، نيروی محرکه ای که در ۲ خرداد بکار افتاد، بسان يک موتور، توان از دست داد و خاموش شد.
۳ – پرسيدنی است: هرگاه مافياهای نظامی – مالی دست به تقلب بزرگ نمی زدند و آقای موسوی رياست جمهوری می يافت، تجربه دوره آقای خاتمی نبود که تکرار می شد؟ آيا تکرار تجربه های نيمه تمام عيبی نيست که ما ايرانيان داريم و اين «انتخابات» نمی گويد در درمان آن نکوشيده ايم؟ همين پرسش در باره جنبشی که تقلب بزرگ به دنبال آورد، در صورت پيروزی، وجود دارد. بر همه نيک انديشان است که راه و روشی را پيشنهاد کنند که اين جنبش نيز تجربه نيمه تمامی نشود. يعنی در اين و آن شکل ادامه يابد و بسان يک تجربه، تصحيح بپذيرد و به نتيجه که استقرار ولايت جمهور مردم است، بيانجامد.
۴ - بدين قرار، ماندن در حاکميت استبداد تبهکار و دلخوش کردن به اين که «خواب از چشم رژيمی ها ربوديم يا می ربائيم»، راه و روشی نيست که يک جامعه زنده ای در پيش می گيرد که راه رشد را می داند و در آن به پيش می رود. راه و روش مردمی است که در حصار استبداد زندگی می کنند و نيروهای محرکه خود را در تحرکهای بی فرجام تباه می کنند، تا سرانجام در «نظام اجتماعی ايستا» بمانند و هر روز شاهد پژمردگی خود باشند.
هرگاه «روشنفکران و سياست ورزان» باز و بسته بودن نظام اجتماعی را لحاظ می کردند و به اين امر توجه می کردند که کار برد نيروهای محرکه است که جامعه را در قيد نظام اجتماعی بسته و ايستا نگاه می دارد و يا آن را باز و تحول پذير می کند، هرگز جامعه را به تکرار تجربه دوران خاتمی نمی خواندند. جامعه را به جنبش همگانی، برای باز و تحول پذير کردن نظام اجتماعی، می خواندند. به شکستن ساختهائی می خواندند که استبداد ويرانگر نيروهای محرکه بر آنها تکيه دارد و بدانها برپا است.
۵ – جنبشی که تقلب بزرگ به دنبال آورد، دو تکذيب و يا دو دليل روشن شد بود بر طرز فکرهائی چون « مردم ديگر حاضر به انقلاب نيستند» و جوانان آرمان ندارند و... هر چند بعضی از مدعيان کج انديش بيشتر از رژيم در فروخواباندن جنبش کوشش می کنند، اما وقوع جنبش همگانی، نه تنها حق را به آنهايی می دهد که بی وقفه، در باره اين جنبش و هدفی که می تواند داشته باشد و نيز در باره جوان و نقش او، گفته و نوشته اند، بلکه، بنفسه، گويای اين واقعيت ها نيز هست:
● جنبش همگانی از خشونت بی نياز است و هرگاه رژيم نتواند خشونت را بدو تحميل کند، تا پيروزی ادامه می يابد.
● جنبش همگانی بدون آرمان نا ممکن است. بدين دليل که جنبش مستقل از مثلث زورپرست انجام گرفته است و نيز به دليل شعارهايش، ترديد باقی نگذاشته است که استقلال و آزادی آرمانهای اين جنبش هستند. هرگاه بدانيم انسان مستقل و آزاد و جامعه مستقل و آزاد، نيروهای محرکه را در باز و تحول پذير کردن نظام اجتماعی، بکار می اندازد، تا در راست راه رشد به پيش رود، رشد بر ميزان عدالت اجتماعی نيز آرمان سوم جنبش می شود. جنبش همگانی تنها با اين سه آرمان سازگار است، زيرا همگان از آنها برخوردار می شوند: هرگاه آزادی را شامل برخورداری از حقوق انسان و حق برابر بر حاکميت بر ميزان دوستی بشماريم، و همچنين هر گاه استقلال را، از جمله، برخورداری مردم کشور از حقوق ملی بدانيم، رشد نيز رشد انسان می شود و نه رشد قدرت (سرمايه و...).
● فکر «پايان انقلاب»، وقتی نظام اجتماعی همچنان بسته يا نيمه بسته و ايستا است، محکوم کردن جامعه به مرگ است. جامعه ای که بخواهد زنده بماند، به جنبش همگانی روی می آورد و آن را تا از ميان برداشتن ساخت های بسته و ويران کننده نيروهای محرکه و ايجاد ساختهای باز ادامه می دهد.
۶ - جنبش همگانی نمی تواند برای هدفی انجام بگيرد که مجموعه ای از حقوق نباشد که هر عضو جامعه بايد از آن برخوردار باشد. شنيده شد که «جامعه شناسی» ايرانی، در پاريس، گفته است: جنبش مردم برای خربزه است! اين جمله بيانگر انحطاط آن نوع جامعه شناسی است که در واقعيت اجتماعی از ديد قدرت حاکم می نگرد. چرا که نه تنها از فهم جنبش ناتوان است، بلکه از مشاهده جنبش نيز ناتوان است و از خود نمی پرسد: آيا جنبش برای خربزه می تواند ادامه بيابد؟ جنبش کنندگان حاضر می شوند دست به جنبش بزنند و برغم سرکوبی چنين وحشيانه، آن را ادامه بدهند؟ جنبش برای خربزه می تواند دنباله يک رشته تحرک ها در زمان باشد؟ جنبش برای خربزه می تواند نه به استبداد و آری به آزادی باشد؟ صاحب اين نظر حداقل از خود نمی پرسد که مردم و جوانانی که فرياد می زنند «نترسين نترسين ما همه با هم هستيم»، چگونه می تواند جنبش برای خربزه تلقی شود؟ و...
به ترتيبی که در پاسخ به پرسش اول، به تفصيل توضيح دادم، جنبش همگانی موضوع کار وجدان های همگانی و تاريخی و علمی جامعه هستند. ميزان غنای اين وجدانها را ميزان مبهم و يا شفاف بودن هدف و روش و نيز وسعت جنبش بدست می دهد. از اين رو، ابهام زدائی ها، از رهگذر غنی کردن وجدانها، کاری است که می بايد بی وقفه بدان پرداخت. جنبش همگانی می گويد که رأی دهندگان و آنها که رأی نداده اند خواستار تغييرات بنيادی هستند. افزون بر اين، ما را از تغيير محل عمل و روش نيز آگاه می کنند:
*سه محل يابی در نظر و محل عملی که جنبش همگانی جست:
هدف و روش و محل عمل رايا آزادی معين ميکند و يا قدرت. وقتی قدرت است: هدف ناگزير قدرت می شود. اين هدف (= قدرت) روش و محل عمل خود را بدين ترتيب معين می کند: الف- درون رژيم، بدين خاطر که قدرت حاکم است و ب - بيرون از ايران، بدين خاطر که قدرت خارجی توانا به جبران ناتوانی گروه يا گروه هائی است که می خواهد و يا می خواهند جانشين رژيم شود و يا شوند. از اين رو، دو راه کار، از بازسازی استبداد بدين سو، برگزيده شده اند:
۱ – " ميدان عمل درون رژيم است." اين ميدان عمل اصلاح طلبان را بوجود آورد و اصلاح طلبان اين ميدان عمل را بوجود آوردند. گروههائی نيز دنباله رو آنها شدند.
۲ –" ميدان عمل بيرون رژيم و بيرون از ايران است. "سازمانهای سياسی قدرتمدار که وابستگی را اجتناب ناپذير گمان بردند، اين ميدان عمل را برگزيدند. آنها تمام توان خود را در برانگيختن قدرت خارجی به مداخله بکار بردند و بکار می برند. ۳ - اما وقتی هدف و روش آزادی است، محل عمل، «بيرون رژيم و درون ايران» می شود. هدفی که آزادی است استقلال از رژيم و قدرتهای خارجی را ميدان عمل و جنبش همگانی مردم را روش می گرداند. متقابلا، باز يافت استقلال انسان و آزادی او و استقلال و آزادی ايران (استقلال بدين معنی که هيچ قدرت خارجی شريک حاکميت مردم ايران نيست و آزادی بدين معنی که هيچ شخص و مقامی صاحب ولايتی نيست که به جمهور مردم تعلق دارد) را هدف می کند.
اينک بنگريم که جنبش شرکت در «انتخابات» که به جنبش اعتراض به تقلب سرباز کرد، در کدام يک از سه محل، روی داد؟ و آيا محل عمل خود را تغيير داد و يا نداد:
● جنبش شرکت در دادن رأی، بدون ترديد در گزينه سوم يعنی «ميدان عمل درون رژيم است»، روی داد. هرگاه تقلب بزرگ انجام نمی شد، هدف جنبش به جانشين کردن آقای احمدی نژاد با آقای موسوی محدود می ماند. اين امر که با تقلبی چنان گستاخانه مانع از به رياست جمهوری رسيدن آقای موسوی شدند، يعنی اين که رژيم دربهای خود را بر روی «عضوی از خانواده» نيز بسته است که «رهبر» بدو بی مهر است و وساطت اکثريت بزرگ مردم را نيز نمی پذيرد. بدين قرار، آقای خامنه ای زحمت همه آنهائی را کم کرد که طی سالها و با استفاده از همه امکانها، محدوده رژيم را تنها محل عمل فعاليت سياسی، تبليغ می کردند. نقشی که آقای خامنه ای به خود داد سبب شد که جنبش اعتراضی از محدوده رژيم بيرون رود و ميدان عمل خويش را بيرون رژيم و درون ايران قرار دهد.
بدين قرار، محل عملی که جنبش همگانی جست، گويای اين واقعيت است که وقتی هدف آزادی می شود و مردمی می خواهند به حاکميت استبداديان پايان بدهند، محل عمل آنها بيرون از رژيم و درون ايران می شود. بدين سان، جنبش نظری را تصديق کرد که از ديرباز، با مردم ايران در ميان گذاشته شده است. جز اين که «روشنفکران و سياست ورزان و...» تا وقتی قدرت را هدف هر فعاليت سياسی می شناسند، نمی توانند چنين محل عملی را بپذيرند و جامعه را از آن آگاه کنند. با وجود اين، جنبش شرکت در «انتخابات» و جنبشی که در پی تقلب بزرگ، روی داد، ما را از واقعيتی آگاه می کند:
جمهور مردم ايران خواستار تغيير هستند. تصميم به شرکت در دادن رأی، حاکی از وجود ابهام در هدف و، بنا بر اين، ابهام در روش است. توضيح اين که وجدان عمومی رأی به شرکت در «انتخابات» را داده است. هدف اين روش را نيز تغيير از درون رژيم معين کرده است. بنا بر اين، شرکت در دادن رأی، يک جنبش همگانی است. هدف اين جنبش، هم بنا بر پرسشی که موضوع اين پاسخ است و هم بنا بر امری که واقع شد، «تغيير تدريجی رژيم از درون» بوده است. آيا تقلب بزرگ به جامعه آموخت که تکرار تجربه در محدوده يک رژيم استبدادی (تجربه خاتمی)، تخريب نيروهای محرکه و بی توان و فعل پذير گشتن و در استبداد ماندن است؟ پاسخ اين پرسش، دانسته نيست. اما دانسته است که اهل انديشه می بايد اين واقعيت را به جامعه بياموزند. بر آنها است که وجدانهای علمی و همگانی جامعه را غنی ببخشند و با فعال کردن حافظه تاريخی به جامعه بگويند چرا ميدان عمل را محدوده قدرت حاکم کردن، تخريب نيروهای محرکه و بی توان و فعل پذير شدن است. چرا می بايد هدف استقلال و آزادی و ميدان عمل بيرون از قلمرو قدرت باشد و چرا نبايد هيچ تجربه ای از اين نوع را پيش از رسيدن به نتيجه رها کرد.
● تقلب بزرگ سبب شد که جنبش اعتراضی پديد آيد و همچنان قلمرو عمل آن، محدوده رژيم بماند. اين اعلان جنگ آقای خامنه ای به «اعضای معترض خانواده نظام» و مردم ايران بود که جنبش همگانی را از زندانی که محدوده رژيم است، آزاد کرد و بر همگان روشن شد که شرکت کنندگان در «انتخابات»، در دل، همان تغيير را می خواهند که تحريم کنندگان «انتخابات» می خواهند. اين جنبش واقعيت بس مهمی را نيز بر همگان آشکار کرد: محدوده رژيم را ميدان عمل کردن، ممکن را ناممکن کردن است. چرا که اولا  اصلاح ناسازگار با محور و هدف رژيم که ولايت مطلقه فقيه است، غير ممکن است. ثانيا  محدوده رژيم قلمرو قدرت است. هيچ عملی در اين محدوده به آزادی راه نمی برد. هرگاه جامعه ای خود را صاحب حق حاکميت بداند و برای به کرسی قبول نشاندن اين حق برخيزد، ميدان عمل او، بيرون از رژيم و درون ايران می شود. اينک بعد از تجربه هستيم، بر اهل انديشه با انصاف است که حاصل تجربه را پيوسته خاطر نشان مردم ايران کنند و اسباب ادامه جنبش همگانی را فراهم آورند. اهميت نقشی که اين گروه بر عهده می گيرد، ايجاب می کند، رويداد را دقيق تر شناسائی کنيم:
● حاصل جنبش شرکت در «انتخابات»، عمل در «مدار بسته بد و بدتر»، شده و ايرانيان را گرفتار بدتر (حکومت احمدی نژاد) و بدترين (ولايت مطلقه فقيه) کرده و به استبداديان فرصت داده است نيروی محرکه سياسی را شناسائی کند و بر آن شود که با از کار انداختن نيروی محرکه سياسی يا موتور، جنبش همگانی را فرو خواباند. پس هرگاه جنبش همگانی متوقف شود، زيان جامعه بسيار عظيم می شود.
● استقامت نامزدهائی که تقلب بزرگ به زيان آنها انجام گرفته است، هرگاه آنها بخواهند در محدوده رژيم بمانند، نا ممکن است. اين واقعيت پيشاپيش می بايد، با مردم در ميان گذاشته می شد. مردمی که دوره آقای خاتمی را تجربه کرده بودند، می بايد از اين واقعيت آگاه می بودند. هنوز بسياری می پندارند که استقامت کردن و يا نکردن، مربوط به شخص می شود. غافل از اين که به گزينش محل عمل سياسی نيز ربط پيدا می کند. گزينش محل عمل است که می گويد استقامت ممکن هست و يا ممکن نيست. ماندن در محدوده رژيم، استقامت را نا ممکن می کند. اگر هم نامزدها بر نظر خويش استوار بمانند، چون نمی توانند به کاری دست زنند که با محور و جهت نظام ناسازگار باشد، استقامت آنها تنها دست آويز تشديد سرکوب می شود.
از اين ديد که به واقعيت بنگری، در می يابی چرا هر بار که کسی از کسان رژيم، که رأی مردم او را در موقعيتی قرار می دهد که با محور و جهت رژيم (ولايت مطلقه فقيه) ناسازگار است، او را با بنی صدر مقايسه می کنند و تا می توانند در تخريب نمادی می کوشند که بنی صدر گشته است. در حقيقت، او را با بنی صدر مقايسه می کنند زيرا بنی صدر در برابر استبدادی ايستاد که ضد دين و ضد ايران بود و خود را «ولايت فقيه» می خواند. همه روز هشدار می داد و می دهد که «ولايت فقيه» از محتوائی که فقه باشد خالی می شود و سرانجام نظريه عمومی خشونت می گردد. در آن روز، امروز را می ديد که الله اکبر بر زبان آوردن جرم شده است. بنی صدر بر سر استقلال ايستاد. استبداديان، از راه سازش پنهانی (اکتبر سورپرايز) و تن دادن به ادامه جنگ در سود امريکا و انگليس و اسرائيل، استبداد وابسته ای را می ساختند که امروز، قوای سرکوبش را روسها تعليم می دهند و رژيم امريکا و انگلستان را محور سياست داخلی و خارجی کرده و، از راه شکنجه، از دستگير شدگان اعتراف می گيرد که مأمور به راه انداختن «انقلاب مخملی» بوده اند. بنی صدر بر سر آزادی و حقوق انسان ايستاد که ولايت مطلقه فقيه ايرانيان را از آنها و از ولايت جمهور مردم محروم ساخته و در نظام سياسی بسته، به تخريب نيروهای محرکه ناگزيرشان کرده است.
بدين قرار، تخريب بنی صدر بمثابه نماد استقامت، بيشتر بخاطر محل عمل سياسی است که او برگزيد. رژيم از آن بيم دارد که «بيرون از رژيم و درون ايران» محل عمل سياسی بگردد و جنبش همگانی هم ممکن بشود و هم هدف شفاف بجويد. هم آنهايی که در بيرون رژيم بودند و چاره را در اين ديدند که درون رژيم را محل عمل سياسی کنند و هم آنهايی که در درون رژيم هستند و گمان می کنند ، در مدار بسته بد و بدتر، می توان گذار جبری از بد به بدتر را متوقف و بسا از اين مدار بيرون شد و وارد پهنای باز خوب و خوب تر گشت، برخطا بودند. هرگاه بخواهند باز در خطا بمانند، در تخريب خود و جامعه خود خواهند کوشيد. رژيمی که علائم مرگ را بروز می دهد، ماندگار نيست. اما دوران زوالش می تواند طولانی و زيانهايی که به بار می آورد، عظيم باشد.
● جنبش همگانی، چه در مرحله رأی دادن و خواه در مرحله اعتراض به تقلب بزرگ و چه وقتی که جنبش اعتراض به رژيم گشت در بيرون محدوده مثلث زور پرست قرار گرفت. اين امر، امر واقعی بس مهم است. نه تنها بدين خاطر که در محدود های «ولايت مطلقه فقيه» و «پهلوی طلبی» و سازمانهای زورمدار وابسته (گروه رجوی و...) چنين جنبشی ممکن نبود و نشد، بلکه از اين نظر نيز که جنبش از هم اکنون، آينده ايران را در منظر ديد همگان قرار می دهد. برای اين که براين آينده، ابهامی سايه نيفکند، دو ادعا را نيز بررسی می کنم که بتازگی طرح شده اند:
۱ – تعديل تضاد جمهوريت با ولايت مطلقه فقيه از راه دادن رأی به يکی از نامزدها و سنگين کردن کپه ء جمهوريت، ميسر نشد. تجربه بنی صدر، بر بيهوده بودن کوشش بخاطر آنکه «جمهوريت موقع خود را بازيابد»، شهادت می دهد. با اين تفاوت که، آن هنگام، بموجب قانون اساسی، بنا بر« نظارت فقيه» بود و نه ولايت مطلقه فقيه. اکنون با قانون اساسی تجديدنظر شده ، وقتی «رهبر» جز به خداوند پاسخگو نيست و مردم حتی اجازه پرسش از او را ندارند و مطلقا می بايد مطيع او باشند، حتی وقتی «رهبر» کارگردان تقلب بزرگ است، بمحض اين که گفت «انتخابات صحيح انجام گرفته است»، همه بايد بگويند: انتخابات صحيح انجام گرفته است، جمهوريت بمعنای ولايت جمهور مردم، ناممکن می شود. از اين رو، اقتضای صداقت اينست که اين واقعيت پذيرفته و برای مردم ايران توضيح داده شود.
استبداديان می گويند: ولايت يکی و آنهم ولايت فقيه است. اين ولايت را نه می توان با مردم تقسيم کرد و نه می توان به مردم انتقال داد. حق اينست که ولايت، بمثابه حق، قابل تجزيه و انتقال نيست. اما حق نمی تواند تنها به يک فرد يا يک نهاد متعلق باشد و جمهور مردم از آن محروم باشند. از ويژگی های حق يکی همگانی بودن آنست. لذا، ولايت از آن جمهور مردم و ولايت فقيه غصب حق جمهور مردم است. اما چون حق ذاتی را نمی توان از دارنده آن ستاند، غاصب حق چون نمی تواند حق جمهور مردم را از آن خود کند، اولا  حاکميتش جز حاکميت زور نمی شود و ثانيا  برای آنکه جمهور مردم حق خود را بکار نبرند، عرصه سياسی را می بايد عرصه خشونت روز افزون کند. انتخابات قلابی و سرکوب ددمنشانه جنبش مردم، بدان دليل است که حاکمان، عرصه سياست را عرصه زور کرده اند: يکی، يعنی خامنه ای، در برابر همه ملت قرار گرفته است.
۲ - اما آيا هدف جنبش مدنی می تواند تحميل قانون به دستگاه ولايت فقيه ناقض قانون باشد؟ با توجه به اين ادعا که اختيارات مندرج در قانون اساسی، کف اختيارات «مقام ولايت» را تشکيل می دهند، «رهبر» فوق قانون می شود و قول و فعل امروز او – حتی اگر ناقض قول و فعل ديروز او باشد – قانون می گردد. اما حتی اگر اختيارات او منحصر به اختيارات مندرج در قانون اساسی باشد، تحميل قانون از راه جنبش مدنی به دستگاه ولايت فقيه، اين جنبش را به سراب راه بردن است. زيرا بنا بر آن اختيارات، تمامی قلمروهای سياسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در قلمرو «ولايت رهبر» قرار می گيرند. هر عمل بيرون از فراخنای شمول اين ولايت، غير قانونی می شود. برای مثال، هرگاه نامزد شدن کسی بيرون از فراخنای شمول ولايت مطلقه فقيه قرار بگيرد، صلاحيت او تصويب نمی شود. هرگاه در اين مرحله، صلاحيت نامزد درون فراخنای شمول ولايت فقيه دانسته شود، بنا بر قانون اساسی، در مرحله تنفيذ، «رهبر» می تواند رياست جمهوری منتخب را تنفيذ نکند. و باز، اگر در اين مرحله نيز، منتخب ناسازگار با ولايت مطلقه فقيه تشخيص داده نشود، هر زمان که ناسازگاری او با ولايت مطلقه فقيه آشکار شود، قابل عزل می شود. جنبش مدنی که بخواهد قانون را به دستگاه ولايت فقيه تحميل کند، يا جنبش بر ضد قانون می شود و يا به تصديق ولايت مطلقه فقيه می انجامد. چنانکه دست شستن از اعتراض به تقلب بزرگ، بمعنای تصديق ولايت مطلقه فقيه و مشروعيت کامل بخشيدن به آن می شود. از اين رو، می بايد با مردم صادق بود و برای آنها توضيح داد که لفظ قانون حاکميت يک تن بر يک جامعه را که زور مطلق است، قانونی نمی کند. محتوای قانون می بايد حقوق انسان و حقوق جمعی هر جامعه و نيز حقوق هر جامعه بر زندگی در اين جهان باشد. اگر نه، قانون نيست، بلکه ضد قانون است که لباس قانون به خود پوشيده است. پرسيدنی است: اگر «اصلاح طلبان» شعار خود را «نهادينه کردن قانون، ولو قانون بد» نمی کردند، خود و مردم ايران را با وضعيت امروز رويارو می کردند؟
بدين قرار، هرگاه جنبش همگانی هدفی کاملا  شفاف می يافت و محل عمل را بيرون رژيم و فراخنای خوب و خوب تر قرار می داد، فاصله از آن آينده، زمان استقرار ولايت جمهور مردم، بسيار کوتاه می گشت. از اين رو، هيچ کاری مهمتر از شناساندن محل عمل سياسی نيست. دست آوردهای جنبش همگانی، که بس قابل ملاحظه هستند، ما را نسبت به اهميت محل عمل سياسی، متقاعد تر می کنند:
* دست آوردهای جنبش همگانی مردم ايران:
۱ - جنبش مردم ايران قابل گسترش در تمام کشور است و اين کار شدنی است و مردم بدان توانايند. روشی پيروز است که از يک سو وجدان عمومی را در داخل کشور و از سوی ديگر جامعه جهانی را به ياری جنبش بر می انگيزد.
۲ – جنبش همگانی وقتی ۴۰ روز ادامه يافته است، ديگر واکنش نسبت به يک تقلب انتخاباتی نيست. يک کنش انديشيده و هدف دار است: مردم ايران رژيم ولايت مطلقه فقيه را نمی خواهند و ولايت جمهور مردم را می خواهند.
۳ - به همان نسبت که يک جنبش همگانی تر می شود و به همان ترتيب که هدف آن، استقلال و آزادی می شود، ميدان عمل آن نيز بيرون رژيم و درون ايران می گردد.
۴ – جنبش همگانی ماهيت رژيم حاکم را از هر ابهامی می زدايد و اين واقعيت را که زور بد سرشت است، در معرض ديد مردمی که در جنبش شرکت کرده اند و مردم جهان قرار می دهد.
۵ – جنبش همگانی اسطوره ای را می شکند که قدرت او را بمثابه توانائی مطلق به مردم می باوراند. اين باور را با باور به ناتوانی مردم همزاد می کرد. جنبش ايرانيان، هم در روزهای نخست خود، اسطوره را شکست. اسطوره شکسته، ديگر قابل باز سازی نيست. بنا بر اين، آغاز پايان رژيم ولايت مطلقه فقيه اعلان شده است.
۶ – جنبش همگانی محل عملی برای قدرت های خارجی، ناسازگار با حقوق ملی ايران، باقی نمی گذارد. اما ناکامی آن، ميدان عمل را از آن قدرتهای سلطه جو می کند.
۷ – افزون بر اين که جنبش همگانی ترجمان توانائی مردم است، وفاق و همبستگی ملی را باز می سازد و ايران را از خطرهای بزرگ مصون می کند.
۸ – ترکيب دستگير شدگان ما را از وجود نيروی محرکه سياسی توانمندی آگاه می کند. بديهی است اگر جنبش ادامه نيابد، رژيم اين فرصت را می يابد که چنين نيروی محرکه ای را از ميان بردارد. ادامه جنبش تضمين کننده بقای و ايفای نقش اين نيروی محرکه و پيروزی قطعی جنبش است.
۹ - خالی شدن انديشه راهنمای استبداد حاکم از محتوای نخستينش و از خود بيگانه شدنش در نظريه عمومی خشونت، در همان حال که قطعی ترين علامت مرگ يک رژيم است، فراخوان مردم به جنبش همگانی نيز هست. چرا که اگر نظريه عمومی خشونت بر تمامی ابعداد سياسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و بر رابطه انسان با محيط زيست نيز حاکم شود، اين حيات جمهور مردم را است که نا ممکن می سازد. چون حيات يک ملت به خطر می افتد، غريزه حيات است که مردم را به جنبش همگانی بر می انگيزاند. اين به يمن جنبش همگانی بود که خالی شدن از فقه و نماد خشونت گشتن «رهبر» بر همگان آشکار شد. واقعيتی بر همگان آشکار و ملموس شد که در بيرون از کشور، شناسائی و بطور پيگير، تشريح می شد اما در درون کشور، جز بر قلم و زبان معدود کسانی نمی آمد و نمی آيد که ولايت جمهور مردم را هدف کرده اند.
۱۰– ديوارهای سانسور را شرکت کنندگان در جنبش شکستند. با وجود اين که قدرتهای سلطه جو پيشرفته ترين فنون سانسور را در اختيار رژيم گذاشته اند، عبور از حصار های سانسور ممکن گشت و ايرانيان توانستند جهانيان را از ددمنشی رژيم و رشد جامعه ايرانی و توانائيش بر خلق فرهنگ آزادی، آگاه کنند.
۱۱ - جنبش همگانی نويد می دهد که فرهنگ آزادی متولد شده است. بديهی است نوزاد را می بايد پرورش و از زهر کشنده خشونت، حفظ کرد تا برومندی بجويد. اينک جهانيان وجود فرهنگ آزادی در ايران را تصديق می کنند. در نتيجه، نگرش آنها به ايران، در حال تغيير است.
۱۲ - در اين مرحله از جنبش، نه هدف بطور کامل شفاف شده است و نه ترسها از ميان برخاسته اند. جامعه در معرض انواع القاء ها است و بسا هنوز ولايت جمهور مردم را هدفی در دسترس نمی داند. از اين رو، کوشش برای شفاف کردن هدف و مبارزه با ترسها می بايد ادامه بيابند و تا ممکن است، همه آنها که می توانند در آن کوشش و اين مبارزه شرکت کنند.
۱۳ – جنبش فرصتی طلائی در اختيار همه استعدادهائی قرار داده است که در فضای بسته رژيم، محکوم به پژمرده شدند. فضای باز بيرون رژيم و درون ايران، فضای آشتی ملی گشته است. همگان می بايد اين دست آورد قدر شناسند و به تأليف قلوب بپردازند.
۱۴ – ادامه جنبش در گرو فرو ريختن ديواره های ترسها است. هرچند جنبش بهمان نسبت که همگانی می شد، ترس از بهم ريختن وضعيت کشور را از ميان می برد، با وجود اين، ترسها ضعفهائی هستند که بسان خطری جدی جنبش را تهديد می کنند:
* ساخت تاريخی قدرت و اين واقعيت که از پايه های آن ساخت، جز يکی نمانده است و هرگاه اين يکی نيز از ميان برود، خلاء پديد می آيد و ترس از خطرهايی که ببار می آورد:
از ميان ترسها ، ترس تاريخی که همواره توجيه گر دولت مرکزی مستبد بوده است، از ساخت قومی جامعه ايران و ساخت قدرت در ايران، مايه می گرفته است و همچنان مايه می گيرد. اين ترس تشديد شده است، زيرا استدلال می شود که قدرت بر سه پايه در داخل، يکی سلطنت و ديگری روحانيت و سومی نظام بازار در شهرها و بزرگ مالکی در روستاها، ساخت و استواری می جسته است. بزرگ مالکی و ساخت بازار را رژيم پهلوی از ميان بر داشت. سلطنت را پهلوی ها از محتوائی که داشت خالی کردند و انقلاب از ميانش بر داشت. قرار بود ساخت تاريخی قدرت جای به مردم سالاری و دولت قانون مدار بدهد. اما کودتای «روحانيت» قدرتی را جانشين کرد که يک پايه داخلی و يک پايه خارجی بيش ندارد. پايه داخلی از راه باج دادن و در همان حال، بحران ساختن و سياست ستيز در ظاهر و معامله در باطن، ادامه حيات داده و، زمان به زمان، تضادش با حيات ملی قطعی تر شده است.
آنها که ترس القاء می کنند، استدلال می کنند که با سقوط استبداد کنونی، تنها پايه بجا مانده از ميان می رود و با توجه به ساخت قومی جامعه ايران، خلاء قدرت را گروههای مسلح پر می کنند و هيچ نه معلوم که بعد از تجزيه ايران، ايرانی برجا بماند.
ترس از خلاء، با وجود جنبش همگانی، همچنان اظهار و القاء می شود و توجيه گر نه تنها محدود کردن ميدان عمل سياسی به محدوده رژيم است، بلکه تسليم شدن به کودتای خامنه ای و مافياهای نظامی – مالی نيز هست. دست آويز کردن اين ترس، گويای هدف و روش بودن قدرت نزد القاء کنندگان اين ترس است. بديهی است در نظر آنها، خلاء قدرت را آزادی پر نمی کند. وجود اين ترس، بنفسه، بيانگر ضعف جنبش و نيز وجدان همگانی نگشتن «بيان آزادی» بمثابه انديشه راهنما است. نقش استقلال و آزادی در زندگی يک انسان و نقش استقلال و آزادی در زندگی يک ملت و بنا بر اين، استقرار ولايت جمهور مردم که محلی برای «خلاء قدرت» باقی نمی گذارد، بر جمهور مردم به کنار، بر « اهل انديشه و فعالان سياسی» نيز معلوم نيست. از اين رو، پرداختن به اين مهم، از تمامی اهميت برخوردار است. هرگاه سانسور مانع از پرداختن انديشمندان داخل کشور به اين مهم شود، بر آنها است که با طرح پرسشها، ايرانيان اهل انديشه در خارج کشور را در انجام اين مسئوليت خطير ياری رسانند.
دست آورد جنبش همگانی - که ما را از رأی وجدان عمومی آگاه می کند – از اين نظر نيز، بس ارزشمند است: در انقلاب ايران نيز، همه روز، رژيم شاه مردم ايران را با مترسک "ايران به ايرانستان بدل می شود" و "ايران تجزيه می شود"، می ترساند. اما چون جنبش همگانی از وجدان عمومی فرمان می برد و تمامی ملت در صحنه بود، خلائی پديد نيامد و مسلم گشت که خطری از اين نوع را تنها استبداد بريده از ملت و وابسته به قدرت خارجی ايجاد می کند. چنانکه استبداد کنونی، به همان اندازه که از ملت جدا می شود، اين خطر را بزرگ تر می کند. از اين رو، هرگاه جنبش همگانی فرو نشيند، با توجه به اين واقعيت که کودتای خامنه ای و مافياهای نظامی – مالی، نزديک به تمامی ملت را بر ضد رژيم بر انگيخته و رژيم را به انزوا درآورده است، خطر بزرگ می شود و با توجه به بحران سازی ها، خطری که در حکومت خامنه ای – احمدی نژاد در چند استان کشور عينيت يافته است، گسترده تر می شود. بنا بر اين،
۱ - هم ادامه جنبش و هم قوت بخشيدن به بديل مردم سالار، در دستور کار همه آنهائی قرار می گيرد که می دانند ايران فرصت و موقعيت بازيافتن استقلال و آزادی و نيرومندی از راه رشد را دارد و نبايد بگذارند استبداد تبهکار اين فرصت را بسوزاند.
از آنجا که گرايش به خشونت و قدرت خارجی، دو زهر کشنده جنبش همگانی بشمار می آيند، بديل مردم سالار می بايد ترجمان استقلال و آزادی باشد و محل عمل خويش را بيرون از رژيم و درون ايران قرار دهد.
۲ – مبارزه با انواع بيانهای قدرت که آشفتگی فکری مردم ايران را تشديد می کنند، ضرورتی به تمام تر پيدا می کند. به قول پرسش کننده « انديشه‌های راهنمای بيمارگونه‌ای چون: عمل‌گرايی انتزاعی، سياست‌ورزی حرفه‌ای، مصلحت انديشی، آمال قدرت‌مآبی در روشنفکران و سياست ورزان، تجاری شدن فرهنگ در گستره عمومی، تفوق جهان بينی‌هايی که مبتنی بر عقلانيت محاسبه گری و کاسبکاری هستند، در گستره عمومی، اعلام پايان انقلاب و پايان آرمان گرايی نزد روشنفکران و سياست‌ورزان، فقدان آرمان در نسل جوانان و جامعه به موجب همان جهان بينی کاسبکاری» فضای انديشه و عمل جامعه ايران را تيره کرده و عامل ترس و انفعال و غفلت از حقوق و گريز از مسئوليت شده اند. "
راست بخواهی، جوانی که از آرمان، بنابر اين از جوانی خويش غافل می شود، از نقش بيان آزادی بمثابه انديشه راهنما آگاه نمی شود. بسا می انديشد که در زمانی زندگی می کند که نيازی به انديشه راهنما ندارد و زحمتی نيز به خود در گزينش انديشه راهنما نمی دهد. غافل از اين که گرفتار بيان های قدرتی می شود که در فضای بسته استبداد، بسان مخدری توان ربا به او القاء می شوند. اگر او از خود بپرسد: چگونه زندگی می کند؟ در می بابد که هر عملی وقتی قابل تصور و انجام می شود که هدف و روش پيدا کند. به سخن ديگر، آرمان هدفی است که بدان، جوان زندگی خود را ممکن می کند. در وضعيت امروز ايران، تعيين هدف در محدوده استبداد ويرانگر، تابعيت مطلق از رژيم و تباه کردن جوانی است. چرا که جوان بخشی از جامعه است که نظام اجتماعی را متحول می کند تا آن را برای فعاليت خويش بمثابه نيروی محرکه ای که نيروهای محرکه ديگر را به خدمت می گيرد، آماده سازد. هرگاه جوان اين نقش را از دست بدهد، بمثابه جوان، خودکشی کرده است. هرگاه نسل جوان امروز، در زندگی جوانان در طول ۳۰ سال اخير تأمل کند، در می بايد که چرا و چگونه جامعه ايران از نسل جوان خود بمثابه نيروی محرکه محروم شده است. اين تأمل به او هشدار می دهد که گرچه ادامه جنبش به فداکاری نياز دارد و شماری از جوانان را قوای سرکوب رژيم از نعمت زندگی محروم خواهند کرد، اما رها کردن جنبش، خودکشی يک نسل می شود. لذا می بايد با تمام توان به جنبش ادامه دهد. در جريان جنبش، هدف را شفاف کند و «خلاء قدرت» را با شرکت در جنبش و توان بخشيدن به «بديل مردم سالار»، پر کند.
در پاسخ به دو پرسش اول، مجموعه ای از راه کارها پيشنهاد شدند. بهنگام پاسخ به پرسش سوم، راه کارهای ديگری بر اين راه کارها افزوده می شوند. اميد که مجموعه ای از راه کارها در اختيار نسلهای در جنبش قرار گيرند.

-- بدون نام ، Aug 7, 2009

کسی از بنی صدر نوشته آورده! ما باید بپرسیم:
آقای بنی صدر به عنوان یک آِیت الله و یک آیت الله زاده که می خواهد یک جمهوری اسلامی دوم بر پا کند. باید در مورد خوانخواری و خونریزی اساسی اسلام و محمد و علی و همه ی امامان حتا این آخری که نیامده است توضیح دهد. مگر اینکه اعلام کند لاییک است. آنوقت ما از او باز خواست ظلم و جور و ضدیت با بشر اسلامنداریم.

-- بدون نام ، Aug 8, 2009

Baba iynha donbale sahmeshan hastand. Ahmadynejad sahme iynha ra nemydehad.

-- karam ، Aug 8, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)