خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و ادبیات > آغاز شخصیتپردازی در رمان | |||
آغاز شخصیتپردازی در رمانونداد زمانیv.zamaani@gmail.comقرن ۱۹ میلادی شاهد اوج انقلاب صنعتی اروپا، و افتخار و غرور بسیار خوشبینانهی دستاوردهای علمی و فنی بود و همزمان با آن میزبان سه متفکر بزرگ دنیای مدرن، داروین، مارکس و فروید نیز بود که گفتمانهای اصلی جهان قدیم را با تمام وجود زیر سئوال برده بودند. داروین با متصل کردن حیات بشر به روند بسیار طولانی زندگی جانوران بر روی زمین، تقدس و ارزش ملکوتی را که مذاهب به بشر ارزانی داشته بودند با صلابت تمام زیر سئوال برد. مارکس به پشتوانهی فلسفه و زیباییشناسی رمانتیسیسم «برابریطلبی هدفمند»، نویدِ بهشتی زمینی و مهمتر از همه ساختهی دست بشر را به دنیا عرضه کرد. فروید هم با کشف روان درونی بشر، تفسیر علمیایی را سامان داد که به اندیشهی «روح بشری» و تعبیر متافیزیکی آن جلوهایی «مهد کودکانه» بخشید. از اواخر قرن ۱۸ میلادی ضرورت هویتبخشیِ هرچه سریعتر به انسان جدید شهری کاملاً حس میشد، انسانی که از بهبود تغذیه، بهداشت، امنیت و سواد عمومی بیشتری برخوردار شده بود و به همان نسبت نیز از خرافات و سنتهای اخلاقی دو طبقهی اصلی قدیمی یعنی اشرافیت و دهقانان فاصله گرفته بود.
تهیه و تولید شیوههای ابراز هنری موجود نظیر اپرا، نقاشی و تئاتر، یا گران بودند و یا فقط از طریق حمایت و تشویق اشرافیت قادر به ابراز وجود بودند و بالطبع چارهایی جز همخوانی با ارزشهای اشرافی نداشتند. شعر اواخر قرن ۱۸ نیز به دلیل سلطهی رمانتیسیسم در بزرگترین امپراطوری اروپا و نگاه تلخ و انتقادی آنها به انقلاب صنعتی نمیتوانست سخنگو و مفسر موج جدید مردم در شهرهای بزرگ اروپایی باشد. شاعران مطرحی چون وردزوُرث در شعر بلند «لندن» و کولریج در اثر معروفش «آواز دریانورد پیر» با وجود انگشت گذاشتن بر تمام تغییرات اخلاقی و اجتماعی جدید، به دلیل بدبینی و نگاه انتقادیایی که به فعالیتهای استعماری کشور خود داشتند لحن مأیوس و مخالف با شهریت را ساز کردند و تنها راهحل را در آن دیدند که به دامان طبیعت و آرامشِ اجتماع ماقبل انقلاب صنعتی پناه ببرند. در این میان به چند دلیل همزمان، نویسندگان داستانهای بلند توانستند کشتی طوفانزدهی جمعیتِ انبوه شهرنشین اروپا را در بندر کمابیش تازهتاسیس «رمان» پهلو دهند. ناگفته نماند که نویسندگان رمانهای قرن ۱۹ اندک زمانی بود که به برکت افزایش سواد عمومی و تسهیل صنعت چاپ از بازار گرمی برخوردار شده بودند. با این ترتیب، رمان رونقگرفته و محبوب مردم توانست در قرن ۱۹ میلادی به شناسنامهی انسان جدیدِ «شهرنشین/ بورژوا» تبدیل شود. بازرگانان، انبوه کارمندان و افسران دولتهای بزرگ استعماری، جمع بیشمار دانشمندان، متخصصان، پزشکان، صاحبان کارگاههای تولیدی، کارمندان بانکها و مدیران شرکتهای خصوصی، مغازهداران، معلمان، صاحبان انتشاراتیها، نویسندگان و هنرمندان گروه اجتماعی جدیدی را در شهرها تشکیل دادند که در طبقهبندی و ردهبندی اجتماعی سابق نمیگنجید.
در حقیقت چارلز دیکنز یکی از اولین نویسندگانی بود که توانست به کمک انتشارات خصوصی به نوشتن داستانهای جذاب دنبالهدار دربارهی مردم عادی شهرها روی آورد و به عبارتی برای اولین بار به گونهایی تمام و کمال، نویسندهایی مستقل شد که احتیاجی به کمکهای مالی اشرافیت نداشت. استقلال مادیایی که دیکنز و نویسندگانی چون شارلوت برونته و والتر اسکات به دست آورده بودند، به آنها اجازه میداد از سلیقههای داستاننویسی قرن ۱۸ فاصله بگیرند و قهرمانانی را خلق کنند که از دل اشرافیت بیرون نیامدهاند. تعریف بسیار عمومی و کلیشهایی برای «شخصیت» در ادبیات قرنهای قبلی، از محدودهی موقعیت اجتماعی قهرمانان قصهها فراتر نمیرفت. قضاوت شخصیتها در گرو ظاهر انسانها بود. پالتو پوست گرانقیمت، جواهرات و سبک سخن گفتن «شخصیت» قهرمانان اشرافی داستانها را میساخت. اکثریت مردم اروپا که معمولاً به قصهها نیز راه نمییافتند کشاورزان خشن، زشت، بد دهن، بیاخلاق و همیشه مست بودند که گاهی در کنار زنان روسپی در داستانها خودنمایی میکردند و یا چوپانهای عاشقپیشهایی بودند که دور از تمدن در بیشهزارها گاهی غزلی نیز میسرودند. انسان جدید شهرهای اروپایی تافتهی جدا بافتهایی بود که با هیچکدام از هویتهای عمومی دو گروه سنتی کشاورزان فقیر و اشرافیت متمول سازگاری نداشت. در این میان اما یک واقعهی مشترک، تاجران جسور دنیادیده، مردان میانسال اهل ریسکی که سالها در مستعمرات زندگی کرده بودند، سوداگران خوشذوقی که به برکت علم و صنعت جدید در کارگاههای جدید سرمایهگذاریکرده بودند و صاحبان شرکتهای مالی و بیمه که در رشتهی بسیار پر رونق بانک و بورس فعالیت میکردند را به هم پیوند میداد.
همهی این افراد و بسیاری دیگر از زنان و مردان شهرهای پرجنب و جوش اروپایی که از راههای جدید به ثروتهای کلان دست یافتند رابطه و ریشهی پر ارجی در هیبت نجیبزادگی نداشتند. آنها ثروتمندان نوکیسهای بودند که طبیعتاً از فخر و ثبات ارزشهای اشرافی نیز دل خوشی نداشتند. سرعت، قدرت جابجایی، محلی نبودن و میل به تغییر از مشخصات ذاتی انسانهای جدید شده بود. در این میان چه کسی بهتر از مردان و زنان نویسندهایی چون والتر اسکات و دیکنز که در همان شهرهای بزرگ زندگی میکردند و به برکت بهبود وضعیت عمومی و افزایش قدرت خرید مردم طبقهی جدید، خود نیز به ثروت و شهرت دست یافته بودند. شارلوت برونته که در زندگی واقعی در یک قصر اشرافی معلم سرخانه بوده، میخواهد و میتواند به تبیین شخصیت زنی در داستان «جین ایر» دست یابد که در یتیمخانه بزرگ شده ولی به کمک «شخصیت» جذابش بعد از پذیرفتن شغل معلم سرخانه تبدیل به همسر یک مرد اشرافزاده میشود. تأکید بر «شخصیت» انسانها در رمانهای قرن ۱۹ پاسخ به نیاز مبرمی بود که آدمهای جدید شهرها از کمبود آن در رنج بودند. رمان «آرزوهای بزرگ» چارلز دیکنز نمونهی آشکار توصیف شخصیتهای خودساختهایی است که از مرز و گروهبندی سنتی «فئودال / کشاورز» عبور میکنند. «آرزوهای بزرگ» چارلز دیکنز سرشار است از توضیح دربارهی کوچکترین واکنشهای رفتاری قهرمانان قصه، توضیحاتی که بیدرنگ بعد از چاپ و پس از خوانده شدن توسط «شهرنشینها/ بورژواها» تقلید نیز میشد. انسان شهرنشین و مدرن قرن ۱۹ میلادی باید یاد میگرفت که چگونه حرف بزند، چگونه غذا بخورد، چه نوع لباسی بپوشد، چگونه عاشق شود، اصلاً عاشق چه نوع انسانی و با چه ارزشهایی شود. انسان جدید باید پیمیبرد که چگونه و چقدر به خدا ایمان داشته باشد و رابطهاش با فرزندان و سایر شهروندان بر چه اساسی باشد، و در مقابل قانون و حکومت چه رفتاری از خود بروز دهد، چگونه به تقسیم ارث در بین فرزندانش بپردازد و... ادامه دارد
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آرزوهای بزرگ رمان محبوب من است و بیشتر از هر چیزی عاشق شخصیت پردازی هایش هستم. مقاله شما احساس شخصی مرا در باره این اثر جهانی ثابت کرد.
-- بدون نام ، Sep 27, 2010خیلی جالب بود
هر چه راجع به فروید و مارکس و داروین گفته شود کم است. آنها پیغمبران دنیای جدید هستند
-- ماریا ، Sep 27, 2010خلاصه بسیار جامعی از تاریخ رمان بود. منتظر بقیه مقاله هستم.
-- بدون نام ، Sep 27, 2010موضوع نقش رمان در نوشته شما بیشتر در باره اروپای انگلیسی زبان است. خوب می بود اگر از سایر مراکز ادبی اروپا هم مثال می زدید
-- رهگذر ، Sep 28, 2010تاکید بسیار می کنید که رمان از قرن نوزده محبوب و ضروری شد ولی چرا هنوز در قرن بیست و یکم رمان نوشته و خوانده می شود؟
-- بدون نام ، Sep 28, 2010آیا این مطلب ترجمه است یا نطرات نویسنده؟
-- بدون نام ، Sep 29, 2010بدون نام محترم
جواب دقیقی برای سئوال شما ندارم ولی اگر شاید به تاریخ تحول جامعه مدرن بنگریم می بینیم که طبقه جدید اقتصادی که رمان نماینده آن است حتی به قول مارکس نیز« انقلابی ترین» طبقه اجتماعی است که جامعه انسانی تجربه کرده است و به دلیل ذات همیشه تغییر پذیرش در هر لحظه اجتیاج به هویت و شناسنامه جدید دارد
تشکر از توجه تان
-- و-نداد زمانی ، Sep 29, 2010نگاهی که در باره رمان مطرح کردم ساخته و پرداخته من نیست اما مقاله نوشته شده به قلم خودم می باشد که البته ترکیبی است از دانسته ها و برداشت هایی است که در این زمینه دیده ام. این شیوه دیدن ادبیات یکی از انواع نقدهایی است که در دنیای آکادمیک انگلیسی زبان از دهه 70 وجود داشته است.
-- ونداد زمانی ، Sep 30, 2010