خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و ادبیات > ادبیات سیاسی آرژانتین در نمایشگاه فرانکفورت | |||
ادبیات سیاسی آرژانتین در نمایشگاه فرانکفورتمیترا داودینمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت از ششم تا دهم اکتبر آغاز به کار میکند. مهمان امسال نمایشگاه کتاب فرانکفورت آرژانتین است. نمایشگاه کتاب فرانکفورت مهمترین نمایشگاه کتاب جهان و محلی برای داد و ستد کتاب و خرید و فروش حقوق آثار است. بیش از ۷۳۰۰ ناشر از یک صد کشور جهان، بیش از ده هزار روزنامهنگار و خبرنگار و بیش از ۲۹۹۰۰۰ نفر از نمایشگاه کتاب فرانکفورت دیدن میکنند. موضوع نمایشگاه کتاب فرانکفورت در سال ۲۰۱۰ ادبیات معاصر آرژانتین است. به این مناسبت ناشران آلمان آثار بسیاری از نویسندگان آرژانتینی را ترجمه و منتشر کردهاند. در میان این آثار، آثار زیادی از نویسندگان جوان آرژانتینی به چشم میخورد. مهمترین مضمون ادبیات معاصر آرژانتین پیامدهای دیکتاتوری نظامی در فاصلهی بین سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳است.
پس از پایان بحران اقتصادی آرژانتین در سال ۲۰۰۱ و پایان دیکتاتوری نظامی در سال ۱۹۸۳ادبیات داستانی آرژانتین مجدداً شکوفا شد. در سال ۲۰۰۲ با اصلاح واحد پول، ناگهان نشر کتاب ارزان شد و بهای کتاب هم به میزان چشمگیری کاهش پیدا کرد. ناشران بسیاری به نشر کتاب روی آوردند و آثار نویسندگان جوان در مرکز توجه قرار گرفت. دامیان تاباروفسکی از منتقدان سرشناس آرژانتینی که در مجلهی پرفیل مقالاتش را منتشر میکند، دربارهی مهمترین مضامین نویسندگان جوان آرژانتینی میگوید: «نویسندگان جوان آرژانتین به موضوعات متنوعی میپردازند. ممکن نیست که بتوانیم همهی این موضوعات را فهرست کنیم. اما با این حال ادبیات معاصر و جوان آرژانتین از ویژگیهایی برخوردار است. با مشخص کردن این ویژگیها میتوانیم به ساز و کار این نوع ادبیات بیشتر پیببریم. نویسندگان جوان آرژانتین بیش از هر چیز از وبلاگنویسی و فرهنگ عام تأثیر گرفتهاند. برای همین جملات آنها کوتاه و سرعت روایت زیاد است. نویسندگان جوان آرژانتینی صرفنظر از تعلقات ذهنیشان مطلقاً پیشداوریهای ایدئولوژیک ندارند و علاوه بر این از برخی نویسندگان پیشکسوت مثل سزار آیرا، رودولفو هنریک فوگویل و خوان خوزه سزار و از رسانههای شنیداری و دیداری تأثیر پذیرفتهاند.»
مهمترین موضوعی که نویسندگان ۳۰ تا ۴۰ سالهی آرژانتینی به آن میپردازند، پیامدهای دیکتاتوری نظامی در آرژانتین است که در فاصلهی سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ به شدت مردم را تحت فشار و سرکوب قرار داده بود. تنها تفاوت بین نویسندگان جوان و قدیمیترها در نظرگاه آنان است. نویسندگان جوان در زمان دیکتاتوری نظامی کودکان خردسالی بودند و اکنون رویدادهای آن زمان را از منظر دیگری روایت میکنند. «نویسندگان جوان آرژانتینی مانند پدرانشان که فعال سیاسی یا تبعیدی بودند داستانهاشان روایت نمی کنند. آنها مبنا را بر تجربیات خود که از اساس با تجربیات پدرانشان تفاوت دارد قرار میدهند. به گمان من، نسل حاضر تلاش میکند از تجربهی پدرانش فاصله بگیرد و به درک مستقلی از رویدادهای تاریخی در زمان دیکتاتوری نظامی برسد. آنها اصرار دارند به اشتباهات پدرانشان پیببرند و آن خطاها را تکرار نکنند.»
فلیکس بروسون و لارا الکوبا دو نویسنده جوان آرژانتینی هستند. والدین آنها در سالهای آخر دههی شصت جزو چریکهای آرژانتین بودند که برای سوسیالیسم مبارزه میکردند. نظامیهای آرژانتین فعالیتهای چریکی را بهانه کردند و در سال ۱۹۷۶ قانون اساسی آرژانتین را ملغی اعلام کردند و رئیس جمهور قانونی کشور را از کار برکنار کردند و خود به قدرت رسیدند. برای همین هم آثار فلیکس بروسون و لارا الکوبا در وهلهی نخست با هرگونه خشونتی، چه از ناحیهی نیروهای سیاسی راستگرا و چه از طرف چپها و سوسیالیستها ضدیت دارد. لارا آلکوبا وقتی که کودکی هفت ساله بود، به خاطر فعالیتهای چریکی والدینش زندگی مخفیانه در پیش گرفته بود. والدین این نویسندهی آرژانتینی عضو گروه چریکی «مونتونروس» بودند. ۳۰۰۰۰ تن از اعضای این گروه را قتل عام کردند. اما مادر این نویسنده موفق شد به خارج از کشور بگریزد و جان سالم بهدر ببرد. موضوع نخستین رمان لارا آلکوبا با نام «خانهی خرگوشها» زندگی مخفی در آرژانتین، دستگیری پدرش در جریان دیکتاتوری نظامی و فرار به پاریس است. آلکوبا همراه مادرش در یک مزرعهی پرورش خرگوش پنهان شده بود. در این مزرعه یک دستگاه چاپ وجود داشت و مادر او و همرزمانش اعلامیه منتشر میکردند. رمان از منظر یک کودک هفت ساله روایت میشود. جملات طبعاً ساده و کودکانهاند، اما گاهی کلماتی که بزرگترها استفاده میکنند، کلماتی مانند شکنجه، اعدام، شعار راهپیمایی و مانند آن در میان این جملات کودکانه به چشم میخورد. زبان رمان، زبان کودکی هفت ساله است که او را وادار کردهاند مثل بزرگسالان صحبت کند و اندیشهی سیاسی داشته باشد. کسی مثل جوانه و دانه، دو کودک که در خانههای تیمی چریکهای فدایی خلق ایران پرورش پیدا کردند و سرانجام به طرز اسرارآمیزی به قتل رسیدند.
آلکوبا با نوشتن این رمان در واقع خشم خودش را از مادرش که این نوع زندگی دشوار را به او تحمیل کرده بوده بیان میکند. آلکوبا این کتاب را به زبان فرانسه که در واقع زبان مادری دومش است نوشته است. او میگوید: «نوشتن به زبان فرانسه مرا رهایی داد. گمانم اگر این کتاب را به زبان اسپانیایی مینوشتم، سنگینی زبان مادری را بیشتر احساس میکردم. همهی تصاویری که به ذهنم هجوم میآورند، اگر قرار بود به زبان اسپانیایی نوشته شوند، مرا خفه میکردند و از پا میانداختند.» والدین فلیکس بروزون هم چریک بودند. پدر بروزون سه ماه پیش از تولد او مفقودالاثر شد. مادرش هم سه ماه پس از تولد او سر به نیست شد. از آن زمان تاکنون هیچگونه نشانی از آنها بهدست نیامده است. نخستین اثر بروسون مجموعه داستانی است با عنوان ۷۶. بروزون در سال ۱۹۷۶ به دنیا امده است. سالی که پدر و مادرش را از دست داد و نظامیان در آرژانتین کودتا کردند. بروسون از دوازدهسالگی تا امروز همواره در پی پیدا کردن ردی از پدر و مادرش بوده است. قهرمانان هشت داستان او همه در یک موضوع با هم اشتراک دارند: همهی آنها گمشدهای دارند. بروسون در داستان دیگری به نام ۲۹۷۳ روایتی از حمله به گروهانی از ارتش آرژانتین در کوردوبا به دست میدهد. او مینویسد: «و میخل باز هم سر حرف را با بابا باز کرد. او دربارهی حمله به گروهان ۱۴۱ شروع کرد به حرف زدن. از همهی آن خیاناتکارانی که جان باختند و از همهی کسانی که در واقع حقشان بود بمیرند اما زنده ماندند. و در این بین به این نتیجه رسیدیم که وقتش رسیده که کاری کنیم. من گفتم: پس، خب، معطل چی هستیم؟» موضوع این داستان انتقامجویی از واقعهای است که صد سال پیش اتفاق افتاده. نویسنده از عناصر داستانهای علمی تخیلی و داستانهای تصویری برای بیان کردن این مفهوم استفاده میکند. او گاهی داستانش را از دیدگاه اول شخص مفرد و گاهی از دیدگاه دانای کل روایت میکند؛ گاهی روایتی واقعگرایانه بهدست میدهد و گاهی به سوی ادبیات تخیلی تمایل پیدا میکند. گاهی جزئیات یک واقعه را به دقت بیان میکند و گاهی هم به کلیگویی بسنده میکند. دابیان تاباروفسکو، منتقد ادبی اعتقاد دارد: «لورا آلکوبا در داستانهایش به سنتهای ادبی در بیست/سی سال گذشتهی آرژانتین نظر دارد، در حالیکه میتوانیم بگوییم بروسون یک نویسندهی جوان نوآور است. رمان اوژینیا آلمیدا به نام «اتوبوس» در دهکدهای خیالی واقع در کوربودا اتفاق میافتد. یک اتوبوس تنها وسیلهای است که روستاهای مختلف را به هم مرتبط میکند. اما چند روزی است که اتوبوس نیامده و ارتباط روستائیان با جهان قطع شده است. مرد بازرگانی که برای یک سفر تجاری با همسرش گذرش به این روستا افتاده چارهای ندارد جز انتظار. اهالی دهکده مدام دربارهی اتوبوس صحبت میکنند و میخواهند بدانند که چرا اتوبوس نیامده است. حدس میزنند که نظامیان به اتوبوس حمله کردهاند. بهتدریج کار بالا میگیرد و روستائیان به بازرگان و همسرش مشکوک میشوند: «کومز، ریمولدی را میشناسید؟ و داستان به این ترتیب ادامه پیدا میکند و اتوبوس از راه نمیرسد تا آنکه بازرگان و زنش پای پیاده به طرف دهکدهی بعدی بهراه میافتند و فاجعهای اتفاق میافتد و زندگی آنها کاملاً درگرگون می شود. رمان اوژینیا آلمیدا بر دیالوگ استوار است و معلوم است که نویسنده از ژان پل سارتر و این نظریهی او که جهنم را در واقع دیگران برای فرد میسازند، تأثیر پذیرفته است. نویسنده در این رمان نشان میدهد که چگونه دیکتاتوری زندگی روزانهی مردم را مختل میکند و مردم به هم بیاعتماد و از هر بیگانهای متنفر میشوند.
مارتین کوهان، نویسندهی دیگر آرژانتینی که در رمانش به سختگیریهای اخلاقی میپردازد، در زمان دیکتاتوری نظامی فقط ۹ سال داشت. رمان او که با عنوان «تعالیم اخلاقی» منتشر شده در دبیرستان معروف بونئوس آیرس اتفاق میافتد. بیشتر دولتمردان آرزانتینی در این دبیرستان درس خواندهاند. سال ۱۹۸۲ است و جنگ فالکند آغاز شده است. یک راوی دانای کل یک خانم ناظم به نام ماریا ترزا را همراهی میکند. وظیفهی ماریا ترزا این است که حافظ نظم باشد، و در همان حال برادر او در جبههها دارد میجنگد و در شهرها، نخستین تظاهرات مردمی بر ضد دیکتاتوری نظامی در حال شکلگیری است. اما تنها دلمشغولی و نگرانی ماریا ترزا اونیفورم دانشآموزان است. این شخصیت بهشدت به مربیان پرورشی در زمان جنگ ایران و عراق شباهت دارد. مارتین کوهن که خود در این دبیرستان تحصیل کرده اصرار دارد که رمانش جنبهی اتوبیوگرافیک نیابد. او بیشتر به سندیت تاریخی اثر نظر دارد. مینویسد: «قصد من این بود که از نظر ادبی نشان بدهم که سرکوب و جنایت و ایجاد ترس فقط با شکنجه و زندان اعمال نمی شوند. بلکه با سختگیریهای اخلاقی نسبت به طرز پوشش مردم و رفتار روزانهی آنها میتوان در زندگی روزانهی شهروندان را مختل کرد و ترس و واهمه را بر زندگی مردم مسلط کرد.» ماریا ترزا در این رمان آنقدر به اصول اخلاقیای که به آن پایبند است اعتقاد دارد که بهتدریج به یک شکنجهگر تبدیل میشود. نویسنده با آفریدن چنین شخصیتی به بررسی پدیدهی «اطاعت» و ربط آن با شکلگیری فاشیسم میپردازد. «تعالیم اخلاقی» با زبانی بسیار دقیق روایت میشود. نویسنده کوچکترین حرکت و رفتار ناظم را با دقت بسیار بیان میکند. کوهان موفق میشود ذهنیت یک انسان خردهگیر را بهخوبی نشان دهد. نویسنده میگوید: «اگر من موفق میشدم از عهدهی شکل بخشیدن به این شخصیت بربیایم و جهان ذهنیاش را بازآفرینی کنم، آنگاه این رمان یک معنای سیاسی پیدا میکرد. در این اثر جهان از دریچهی چشم کسی نشان داده میشود که از عهدهی درک پیچیدگیهای جهان برنمیآید. فکر میکنم همین ناتوانی در فهمیدن جهان است که یک معنای سیاسی دارد. خواننده متوجه پیشامدها هست، اما شخصیت داستانی است که گیج و گنگ است. این فکر که خواننده در درک وقایع از شخصیت رمان جلوتر باشد، برای من خیلی جالب بود.»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|