خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و جامعه > دانشنامهی پژوهشهای جنسی | |||
دانشنامهی پژوهشهای جنسیامیر رسولیبرخلاف قرآن که در آن بارها بر مسائل جنسی تأکید شده است و راهکارهای عملی و وظایف زن و مرد در رابطهی جنسی به دقت تعریف شده، در فرهنگ مسیحی، یعنی در کتاب آسمانی مسیحیان، و در آثار نویسندگان و شاعرانی مانند هومر و دانته و شکسپیر اثر و نشانی از تنکامی (سکسوالیته) وجود ندارد. در فرهنگ اسلامی هم هر چند تن و خواهش تن بیشتر از فرهنگ مسیحی اهمیت دارد، اما واژهی تنکامی در معنای سکسوالیته پیشینهی درازی ندارد. تفاوت فرهنگ مسیحی با فرهنگ اسلامی در این است که در جهان مسیحی آنجا که کلمهای وجود ندارد، از آن پدیده هم نشانی نمیبینیم. ازین رو میتوانیم چنین تلقی کنیم که در عهد عتیق، و قرون وسطی تا عصر روشنگری تنکامی (سکسوالیته) در فرهنگ مسیحی کاملاً بیمفهوم بوده است. پیشینهی واژهی تنکامی (سکسوالیته) در معنای یک امر اجتماعی و یک امر شخصی در فرهنگ غرب به دوران روشنگری بازمیگردد. در عصر روشنگری بود که تن انسان غربی با همهی خواهشهای بیانتهایش تولد یافت. میشل فوکو در رسالهی «نظم چیزها» مینویسد: «تا پایان قرن هجدهم، انسان موجودیت نداشت.» لذا بیهیچگونه اغراقی انسان با تن و خواستههای تنش به فردیت رسید. اهمیت تنکامی (سکسوالیته) در فرهنگ غرب در این نکته نهفته است، در حالیکه در فرهنگ اسلامی تن و خواهش تن یا هوای نفسانی او در چارچوب اجتماعی از مسلمانان (امت اسلامی) قاعدهمند و مهار شده است، بدون آنکه از آن معنازدایی شود. تنکامی و تأکید بر تن انسان هرچند امروزه در غرب یک امر کاملاً بدیهی و روزمره به شمار می آید، اما تا عصر روشنگری یک مفهوم ناشناخته بود. تازه در عصر روشنگری است که تنکامی (سکسوالیته) موضوع پژوهشهای علمی قرار گرفت و به گونهای روشمند به آن پرداخته شد. پس از فروید و نظریههای او در روانکاوی، تنکامی (سکسوالیته) بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت.
فولکمار زیگوش، پزشک و جامعهشناس آلمانی اکنون دانشنامهای زیر عنوان «دانشنامهی شخصی پژوهشهای جنسی» منتشر کرده است. این استاد دانشگاه فرانکفورت که در محافل بینالمللی هم چهرهای شناخته شده به شمار میآید، با بهرهگیری از اسناد منحصر به فرد و نسخههای خطی و دستنوشتههای تنپژوهان سرشناس و گمنام توانسته تاریخ پژوهشهای جنسی در غرب را ارایه کند.
از مجموعهی این اسناد چنین برمیآید که در تاریخ تمدن غرب، هیچ چیز به اندازهی تنکامی (سکسوالیته) غیرطبیعی، غیراخلاقی و موهن محسوب نمیشده است. وقتی تاریخ سکسوالیته در غرب را میخوانیم، به این نتیجه میرسیم که کلیسا و دولت دست در دست هم، با هر وسیله و به هر بهانهای تن و خواهشهای تن انسان را سرکوب و تحقیر میکردند. مثل این است که پیش از طلیعهی روشنگری تن انسان در غرب یک امر خطرناک و عصیانی به شمار میآمده است. نویسنده در دانشنامهاش از دو پژوهشگر یاد میکند که پیش از فروید به اهمیت تنکامی در زندگی فردی و اجتماعی انسان اشاره کردهاند: پائولو مانتهگازا، پژوهشگر ایتالیایی که برای نخستین بار از تنکامی (سکسوالیته) با عبارتِ زیبا و شاعرانهی «دانش ِ همآغوشی» یاد میکند و کارل هاینریش اولریشس، پژوهشگر آلمانی که در فاصلهی بین سالهای ۱۸۲۵ تا ۱۸۹۵، یعنی در زمانهای که همجنسگرایی به هیچ عنوان در جوامع غربی قابل طرح نبود، در اثارش از عشق «مرد به مرد» دفاع میکند. پس از این نخستین تلاشها برای برنمایی تن انسان و تعریف خواهشها و تمناهای آن، با آمدن فروید و انتشار سه رسالهی معروف او در نظریهی جنسی (سال ۱۹۰۵) ناگهان تاریخ تنکامی و تنپژوهی در غرب به نقطهی عطف خود میرسد. عجیب است که شکوفایی تنکامی و تن پژوهی در غرب با پیدایش فاشیسم در اروپا همزمان است. در میان تنپژوهانی که نویسنده از انها یاد میکند، نام چند دانشمند یهودی از جمله بلوخ، مول و ماکس مارکوزه به چشم میخورد. مارکوزه که از نظریهی برتری نژادی و بهداشت نژادی فاشیستهای آلمانی انتقاد می کرد، در سال ۱۹۳۳، سالها پیش از تأسیس اسرائیل به فلسطین مهاجرت کرد و در انجا ماندگار شد. از آن طرف تنپژوهانی هم مانند هانس بورگر پرینس و هانس گیزه بودند که دانش خود را در خدمت نظریهی برتری نژادی و بهداشت نژادی هیتلر قرار دادند، وارد دستگاه او شدند و قتل یهودیان و دیوانگان و همجنسگرایان را از نظر علمی توجیه کردند. این دو پژوهشگر فاشیست دست بر قضا از مهمترین چهرههای علمی آلمان به شمار میآیند.
نویسنده فصلی از کتابش را به سرکوب تنپژوهان آلمانی در دوران حکمرانی فاشیستها اختصاص میدهد. بسیاری از این دانشمندان مجبور شدند آلمان را ترک کنند. آنها به آمریکا پناه اوردند و در آنجا به پژوهشهای دانشگاهی خود ادامه دادند. فصلی از کتاب به شکوفایی تنپژوهی و پژوهشهای علمی پیرامون تنکامی (سکسوالیته) در آمریکای پس از جنگ جهانی دوم اختصاص دارد. این فصل با پژوهشِ تاریخسازی که با عنوان «گزارش کینزی» شناخته شده آغاز میشود. در این پژوهش برای نخستین بار دانشمندی به نام کینزی روشی به دست میدهد که با آن میتوان میزان تمایلات همجنسگرایانه در مردان و زنان را اندازه گرفت. این پژوهش از این نظر اهمیت دارد که برای نخستین بار روشهای آماری در تنپژوهی جای کلام را گرفت.
در آن زمان دانشمندی به نام هلموت شلسکی که در زمان جنگ در دستگاه هیتلر کار میکرد، رساله ای در رد گزارش کینزی نوشت و با نام «جامعهشناسی سکسوالیته» منتشر کرد. در مجموع با مطالعهی این دانشنامه درمییابیم که تنپژوهی تا سال ۱۹۳۳ م در دست دانشمندان آلمانی و یهودی بوده است. تازه پس از جنگ جهانی دوم است که با مهاجرت دانشمندان آلمانی و یهودی به آمریکا، تن پژوهی در این سرزمین شکوفا میگردد. با نگاهی به نمایهی این کتاب که توسط شصت تن از دانشگاهیان تهیه شده و دربردارندهی نام کسان است، متوجه میشویم که بسیاری از تنپژوهان یهودی بودهاند. بسیاری از آنان در زمان جنگ از آلمان گریختند و در تبعید و در گمنامی و فقر درگذشتند. نام کسانی مانند آندره برتون، آنتونین آرتور و والتر بنیامین که در سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۲ پیرامون تن کامی تحقیقاتی انجام دادهاند و به نتایج شگفتانگیز و راهگشایی دست یافتهاند در نمایهی کتاب خالی است. همچنین از سیمون دوبوار که «جنس دوم» او در سال ۱۹۴۹ تحولی در فمینیسم و همچنین در قلمرو رابطهی تن انسان با جامعه به وجود آورد نامی به میان نیامده است. شناسنامهی کتاب: Personenlexikon der Sexualforschung
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
سلام، با تشکر از ارسال این متن پژوهشی. فکر می کنم کارهایی از این دست و تلاش هایی که در حیطه ی جنسیت و ارتباط روانشناسانه ی ما با خود و با جامعه و اطرافیانمان در مسیر آگاهی و شناخت بهتر و دریافتن هویت جنسی مان در قالب فردگرایانه انجام می شود خیلی به کار جامعه ی ما می آید، چون هم یک شناختی از تاریخ، مطالعات و گسترش های انجام یافته در غرب پیرامون جنسیت که همواره از مسائل کانونی در زندگی بشر بوده به دست ما می دهد، و هم با بررسی آن در قالبی فرهنگی زمینۀ ایجاد یک تفاهم و توافق میان ما انسان های فرهنگ مدار بر سر ورود و نقش نسبی فرهنگ و دین و آیین (به طور لاجرم ولی نسبی) در این رابطه باز نموده می شود، و در نهایت هم با طرح برخی کلمات و اصطلاحات و نشانه های کاربردی و ضمناً معنادار (مثا همین واژۀ تن کامی) راه علمی و نیز الهام گرایانه ای ایجاد می شود. ما در خصوص مسائل جنسی به حاکم شدن چنین فضاها و پایگاه های اطلاع رسان، پژوهش گرا، شناخت گرا و بدور از هیحان گرایی صرف همیشه نیازمندیم و می باید جای بیشتری را هم در فضای اجتماعی مان به این مباحث اختصاص دهیم. به هر حال، ممنون از مقاله تان و به امید دیدن و خواندن ادامۀ این مباحث در بستر مناسب فرهنگی و اجتماعی اش.
آیدین