خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و ادبیات > پنجمین شمارهی جنگ زمان | |||
پنجمین شمارهی جنگ زماننادر افراسیابیپنجمین شمارهی فصلنامهی جنگ زمان، اواخر بهار و اوایل تابستان امسال، به موقع منتشر شد. سردبیری جنگ زمان را منصور کوشان، نویسنده و روزنامهنگار نامآشنا به عهده دارد که پس از وقایع موسوم به قتلهای زنجیرهای به خارج از ایران گریخت و اکنون در تبعید نروژ به سر میبرد. پیش از تبعید منصور کوشان سردبیر ماهنامهی «تکاپو» بود که در زمان خودش در کنار ماهنامهی آدینه و گردون از نشریههای ادبی قابل تأمل ایران به شمار میآمد. «جنگ زمان» از معدود نشریههای ادبی در ایران و خارج از ایران است که در شرایط دشوار کنونی دوام آورده و با وجود مشکلات فراوان تلاش میکند روی پای خودش بایسند و آثار ادبی خلاق را نشر دهد. نگاهی میکنیم به پنجمین شمارهی جنگ زمان.
در وهلهی نخست «جنگ زمان» هم مانند نشریههای ادبی که در سراسر جهان و زبانهای گوناگون منتشر میشود، از همنشینی مقالات پژوهشی، شعر و داستان به دست آمده است. بار اصلی نشریه از نظر محتوای فکری را مقالات پژوهشی به عهده دارد، داستانها از این نظر در مرحلهی دوم اهمیت قرار دارند و شعر هم بیشتر جنبهی تزئینی دارد. اما همینجا باید به این نکته اشاره کرد که «جنگ زمان» که میخواهد بیش از هر چیز «امکانی باشد برای دیدگاهها و معرفتهای گوناگون نویسندگان» از انتشار برخی اشعار تجربی رویگردان نیست. برای مثال در این شماره «مرا لمس کن» از آویسا صادقی از هر نظر یک شعر متفاوت است که قالبهای تعریف شدهی شعری را به چالش میکشد و در مرز میان «پروسا» یعنی نوعی متن ادبی که گرفتاریها و درگیریهای ذهنی نویسندهاش را با زبانی شاعرانه و تعابیری خاص بازتاب میدهد، و شعر در معنای متنی عاطفی و در پارهای موارد موزون در نوسان است. «مرا لمس کن» یک متن عاشقانه است که با زبانی متفاوت و گاه خشمگین ظاهراً خطاب به معشوق نوشته شده است: امروز را برای مردن دوست دارم، میل به نزول من را بر قلمهها استوار نگه داشته، میل عمیق به سوختن ... به آتش کشیدن، به خاکستر شدن. هوس بوسیدن دستهای سوختهات که کتابها را از شاخه میچید و بر موهایم میبافت، هرگاه اینگونه عواطف خودویرانگر و عصیانهای شاعرانه و عاشقانه را با شعر رسمی و درباری ایران که هنوز در عهد دامغانی به سر میبرد و با نیازهای انسان معاصر کاملاً بیگانه است بسنجیم و مقایسه کنیم ممکن است به نتایج جالب جامعهشناختی دست بیابیم. از انتشار چنین شعری در جنگ زمان پیداست که این نشریه میخواهد صداها و سلیقههای متفاوت را هم بازتاب دهد، اما متأسفانه به خاطر خصلت تبعیدی بودنش از محیط دور افتاده و خواه ناخواه نمیتواند این تلاشها را به طور پیگیر دنبال کند. در کنار چنین شعری، یک شعر کاملاً متعارف از علی طبیب زاده منتشر شده است: دستاناش را که فراخ میگشاید، در چگونگی انتخاب داستانها هم این ناهمگونی به چشم میخورد. مرغ سفید دریایی نوشتهی نسیم خاکسار، ماه از حسین رحمت، عجایبهای جناب اشکبوس از شهروز رشید و اسم ممههای مامان از نیلوفر شیدمهر از نظر سبک و زبان و موضوع هیچیک داستان متفاوتی به شمار نمیآیند. در داستان شهروز رشید حتی عنوان داستان هم از نظر نگارشی غلط است. میدانیم عجایب به معنی شگفتیها یک کلمه عربی و جمع واژهی نامأنوس «عجیبه» و برای همین نمیتوانیم آن را یک بار دیگر با علامت جمع فارسی جمع ببندیم و بگوییم «عجایبها». مگر آنکه مقصود خاصی داشته باشیم که در داستان مورد نظر چنین نیست. از این خردهبینیها گذشته باید توجه داشته باشیم که کوشان بیش از آنکه روزنامهنگار باشد، داستاننویس است و از داستاننویسهایی هم هست که در مکتب جنگ اصفهان که به سختگیری اشتهار دارد ریشه دوانده و رشد کرده. انتشار داستانهایی تا این حد ناهمگون اما از نظر کیفی یکسان نشانگر این واقعیت است که در محیط تبعیدی چقدر تلاش روشمند و هدفمند ادبی میتواند دشوار باشد. با توجه به هزینههای سنگین پست در کشورهای غربی و پراکندگی و محدودیت مخاطبان نشریاتی مانند جنگ زمان ظاهراً چنین نشریاتی بیش از آنکه قصد داشته باشند نوعی سلیقهی خاص ادبی را مطرح کنند، میخواهند بازتابدهندهی ادبیات مستقل، متعهد و معترض باشند که در ایران به خاطر سانسور امکان انتشار نمییابد. در بخش اندیشه، منصور کوشان در مقالهای با عنوان «ریشههای تفکر جنبش امروز در خرد کهن دیروز» دست روی موضوع مهمی گذاشته است. او می نویسد: «آیا میتوان ریشههای تفکر جنبش امروز ایران را در خرد و فرهنگ گذشتهی ایران کهن جست و جو کرد؟» نویسنده سپس به ساختار حکومتها و ریشههای خرد ایرانی در آثار اندیشمندان فارسیزبان اشاره میکند که به ما نشان بدهد در فرهنگ و اساطیر کهن ایران فاتالیسم یا جبرگرایی جایی نداشته و انسان ایرانی با عقل شهودی و استدلالی تلاش میکرده خود را به کمال برساند. کوشان نشان میدهد که فرهنگ اسلامی در طول تاریخ به رویارویی با سنت اندیشگی انسان ایرانی برخاسته و به رغم آنکه غالب بوده، اما هنوز رگههایی از آن فرهنگ کهنسال در جامعهی ما باقی مانده که جدایی دین از دولت را خواستار است و از نظر فرهنگی نهضت مدنی ایران را تغذیه میکند. از مقالات خوب در این شمارهی جنگ زمان، مقالهای است از پیرایه یغمایی، شاعر مقیم استرالیا. یغمایی در این مقاله که با عنوان «خون چهر میجوشد، مناش از شعر رنگی میدهم..» به رنگ در شعر و نثر فارسی میپردازد و در مجموع پژوهشی جالب و خواندنی به دست میدهد. عباس شکری مقالهی «حقیقت و قدرت» از میشل فوکو را ترجمه کرده و در این مقالهی مهم موضوع عدالتخواهی و آزادیخواهی روشنفکران چپگرا را مطرح کرده است. علی صیامی و کوشیار پارسی نیز مقالاتی ترجمه و در این شمارهی جنگ زمان منتشر کردهاند. پنجمین شمارهی جنگ زمان در ۱۳۸ صفحه با طراحی و صفحهآرایی بردیا کوشان منتشر شده و از طریق نشانی زیر میتوان آن را تهیه کرد: Nedre Storaberget
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آقای بهرام افراسیابی
-- میترا ، Jun 28, 2010با سلام
یادداشت شما در معرفی جنگ زمان شماره 5، با همه کاستی هایش، جای قدردانی دارد و امیدوارم زمانه بیشتر به معرفی کتاب و نشریه ها بپردازد چون جای آن خیلی خالی است. اگر به مقاله بسیار خوانی آقای باقر پرهام، در باره ی "درس هایی از زندگی و دموکراسی اشاره می کردید که خواندن آن به خصوص در این روزها برای همه ما مهم است، بسیار عالی می شد. هم چنین به مقاله خوانی آقای حسین نوش آذر در باره ی کتاب جاده و نویسنده آن مک کارتی. چه قدر بدبختی که هیچ کس دیگر همتی ندارد و مترجم باز باید خودش زحمت معرفی کتاب و نویسنده را به عهده بگیرد و چه قدر خوب که سذدبیر جنگ زمان، تعصبی نشان نداده و آن را منتشر کرده است.
با احترام میترا