تاریخ انتشار: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
تقدیم به خانم شادی صدر

راننده‌ی بی. ام. و

ترجمه‌ی ونداد زمانی
v.zamaani@gmail.com

ضمن ستایش نوشته‌ی شجاعانه خانم صدر درباره‌ی مشکل اجتماعی، فرهنگی و جنسیتی مردان ایرانی، که توانست موجی از بحث‌ پیرامون اخلاق جنسی مردان ایجاد کند، گزیده‌ای از یک رمان را تقدیم ایشان و خوانندگان می‌کنم که در سایت بسیار هوشمند Quarks Daily3 به چاپ رسیده است.

این قطعه کوتاه، نگاه همه‌جانبه‌ای به رفتار جنسی مردان دارد، که با خشمی مستأصل ولی عقلانی، توسط شخصیت زن قصه روایت شده است. وقتی که واکنش‌های گفته نشده‌ی شخصیت مرد داستان با صمیمیت تمام، آن‌گونه که برازنده‌ی مردان، برادران و پدران معاصر دنیاست، در این برش داستانی منعکس می‌گردد، زیبایی متن جذابیت بیشتری پیدا می‌کند.

برای رفتن به محله چینی‌ها به منطقه‌ای مملو از مغازه‌های تزئین شده، وارد شدند. با کرکره‌های قرمز و خیابان‌هایی که زنان خودفروش در لباس‌های لوند در حال قدم زدن بودند. با قرمز شدن چراغ راهنمایی، ماشین آنها درست پشت یک «بی.ام. و»، ناچار به توقف شد. در همان هنگام یک روسپی به ماشین جلویی نزدیک شد و پس از رد و بدل کردن کلماتی با راننده، خود را به درون ماشین انداخت. «ود» متوجه تأسف «لیز» شد که سرش را به نشانه‌ی اعتراض تکان می‌داد.

به لیز گفت: «رضایت دو‌طرفه‌ی آدم‌های بالغ...»

لیز با صراحتی ناگهانی می‌گوید: « لازم نیست این رو به من یادآوری کنی»

- پس چرا ناراحت شدی؟

- چون به هر حال اتفاق غمگینی است. کاش برای این زن‌ها چاره‌ی دیگری هم وجود داشت.

- شکی نیست که این کار باب میل‌شان نیست ولی شاید می‌دانند که چه می‌کنند.

- فقط به خاطر اینکه با میل شخصی دست به این کار می‌زنند، نشانه‌ی این نیست که راضی هم هستند. شاید امکان دیگری ندارند و یا شاید معتادند... شاید هم وضع زندگی‌شان اسفبار است که برای فرار از آن، دست به نابودی خود می‌زنند.

صدای «لیز» از فرط استیصال می‌لرزد ولی می‌افزاید: «نه، اصلاً به این مفهوم نیست که کارشان را دوست دارند یا اینکه مغزشان درست کار می‌کند.»

- ولی اگر کسی اجبارشان نکرده (به غیر از معتادان که به ناچار تن به این کار می‌دهند) چرا به خودمان اجازه می‌دهیم که بگوییم از آنها بهتر می‌فهمیم؟ از کجا می‌دانیم چه چیزی برای‌شان خوب است؟ چه کسی می‌تواند به خود اجازه دهد که آدم‌ها را از دست خودشان نجات دهد؟ من کسانی را می‌شناسم که... .

حرف‌های ود توسط لیز که سراسیمه به میان صحبت او پریده است ناتمام می‌ماند: «با این منطقی که مطرح می‌کنی آشنا هستم ولی ناخواسته کارکردن در ساندویچ‌فروشی کجا، و اجازه دادن به مشتری شهوت‌زده که انگشتش را در جاهایی که نباید بکند کجا؟»


لیز می‌گوید: «راستش را بخواهی مشکل من با خودفروشی این است که اگر بخواهم رک و پوست کنده بگویم، مشکل من نوع برخورد مردها با سکس است»

- باور کن با همه‌ی این‌ حرف‌ها، هنوز عده‌ای هستند که کار دوم را ترجیح می‌دهند. آنها شاید نمی‌خواهند یکی نجات‌شان داده یا به خودش اجازه دهد که برای‌شان دل بسوزاند.

گوش کن ببین چه می‌گویم. لیز صدایش را بلند می‌کند: «دقیقاً نمی‌دانم که راه حل این ماجرا چیست» و در همین حین دستانش را در هوا تکان می‌دهد: «فقط آرزو می‌کنم که کاش اصلاً مسأله شکل دیگری داشت.»

- بله، این آرزوی من هم هست. ولی خودفروشی، چه ما بپسندیم یا نه، حالا حالاها وجود خواهد داشت. تنها کار ممکن این است که از صدمات آن، یعنی جنایت‌ها، سوء‌استفاده‌ها و بیماری‌های ناشی از آن بکاهیم. باید به این کار به عنوان یک شغل، مثل بقیه‌ی کارهای خدماتی نگاه کرد. کاری که در بخشی از اروپا در حال انجام است.

- در این رابطه، با تو هم‌عقیده هستم و مطمئنم که قانونی‌کردن خودفروشی به نفع آن زن‌هاست. لیز پس از درنگی کوتاه با هیجانی بیشتر از پیش می‌افزاید: «واقعیت این است که این ماجرا به لحاظ شخصی برایم اهمیت دارد، چون فکر می‌کنم همه‌ی قضیه به این مسئله برمی‌گردد که ما آدم‌ها، به چه شکل می‌خواهیم قدرت جنسی خود را بروز دهیم و تأثیر آن در دنیای ما چیست؟ راستش را بخواهی مشکل من با خودفروشی این است که اگر بخواهم رک و پوست کنده بگویم، مشکل من نوع برخورد مردها با سکس است.»

ود نگاه سئوال‌برانگیزی به لیز که در حال فکر کردن به جمله بعدی است می‌اندازد. لیز ادامه می‌دهد: «باید اضافه کنم که این مسئله، برای من بسیار اساسی است به‌ویژه با مردهایی که در زندگی‌ام فرصت آشنایی با آنها را داشته‌ام. رابطه‌ی جنسی یک مشارکت محترمانه بین دو انسان است، برای همین فکر می‌کنم که زن‌های روسپی بعد از هر عمل جنسی، تکه‌ای از وجودشان می‌میرد. آیا می‌توانی بفهمی با احساسات خصوصی آدم‌ها بازی کردن یعنی چه؟ یا اینکه در حین کار با رذالت تمام به تو توهین شود؟ این‌که یک غریبه از تو به عنوان یک اسباب‌بازی سکسی استفاده کند؟ مطمئن هستم که شما مردها نمی‌توانید درکی از این ماجرا داشته باشید و چندش وقیحانه‌ی آن را حس کنید چون شما ... مرد هستید.»

ود می‌خواست بگوید ما همه در زندگی به نوعی تکه‌های متفاوتی از تحقیر و خشونت را تجربه می‌کنیم و فقط خشونت و تحقیر بر زن‌ها نیست که عمومیت دارد. اصلاً مشکل زنان روسپی ربطی به بی‌احترامی ندارد چون متأسفانه، در پیوندهای زناشویی مرسوم در جامعه، آدم‌ها در بده‌بستان‌های بین خود، صداقت کمتری نسبت به روسپی‌ها و مشتریان‌شان نشان می‌دهند.


مطمئن هستم که شما مردها نمی‌توانید درکی از این ماجرا داشته باشید و چندش وقیحانه‌ی آن را حس کنید چون شما مرد هستید

ود با وجود همه‌ی افکاری که به او هجوم می‌آوردند، سکوت را جایزتر دید چون به عنوان یک مرد، به خوبی می‌دانست که دلائلی که در ذهنش برشمرده بود سرشار است از اما و اگرهایی که برای بسیاری از آنها، خود او نیز جوابی نداشت.

وقتی که لیز بدون مقدمه شروع به گریه کرد، ود کاملاً یکه خورد. او انتظار گریه، آن هم در دومین قرار ملاقات با دختر مورد علاقه‌اَش را نداشت. نمی‌دانست چرا دختری که هنوز به درستی نمی‌شناسد چنین واکنش جدی از خود بروز داده است؟ به آرامی دستش را به سمت لیز دراز کرد و با ظرافت تمام با نوازش شانه‌ی دختر، سعی کرد بخشی از غمگینی را، از او بزداید: « بیا...بیا سخت نگیر. توی برنامه امشب ما قراری برای گریه نبود.»

لیز با دستمال کاغذی اشک‌هایش را پاک کرد و به آرامی گفت: « خیلی متأسفم ... با بعضی از مردها این احساس به من دست می‌دهد که توسط دو چشم که متعلق به موجودی غیر انسانی است کنترل شده‌ام. موجودی که قادر به دیدنم به عنوان یک انسان نیست. آنها آن طوری مرا می‌بینند که خودشان می‌خواهند. آن‌گونه زل‌زدن‌ها که مرا فقط به چشم وسیله‌ی ارضاء جنسی می‌نگرد عذابم می‌دهد. ما زن‌ها، هم نیاز جنسی داریم و هم انگیزه‌ی قوی برای برآورده کردن آن امیال. چرا مردها به اندازه‌ی ما، توانایی کنترل این نیاز را ندارند؟ چرا باید سنگدلانه امیال جنسی‌شان را برآورده سازند؟ چرا... .»

نسنجیده، شبیه شکارچی‌ها، با دغل‌بازی، کلمات و صفاتی بودند که در سکوت، به ذهن ود نیز خطور کرده بود: «ما مردها، زمانی ادعا می‌کردیم تفاوت زیادی با فرشتگان نداریم.» همین اواخر ود به این اندیشیده بود که هر روز تعداد زیادی زن توسط مردان مورد تجاوز قرار می‌گیرند و این واقعیت آشکار اذیتش می‌کرد که از هر ٦ زن آمریکایی یک زن مورد تجاوز قرار می‌گیرد.

برای اولین‌بار، همین چند وقت پیش به خاطر یک همدلی خیالی با زن‌ها، ود تلاش کرد خود را به جای یک تجاوز‌کننده قرار دهد تا بتواند تصور کند که ذهن یک تجاوزگر جنسی چگونه کار می‌کند. تجربه‌ای که باعث شد احساس خیلی بدی درباره هم‌جنسان مذکر خود پیدا کند.

ود به خوبی با احساس غریزی درون خود که زن را کمابیش در حد سه سوراخ می‌دید آشنا بود. بله، بله، او با نگاهی که لیز را به گریه انداخته بود، به خوبی آشنا بود. نگاهی سرکش و بدوی که قادر به قطع ریشه‌اش نیست اما می‌داند که اگر بخواهد می‌تواند آن را رام کند.

مرض نگاه کردن، همان لذت دیدن و زل زدنی که صنعت پول‌ساز تصاویر جنسی، هر روز در تمام زوایای جامعه گسترش می‌داد در ود هم وجود داشت. او به این فکر بود که فرق زیادی با بقیه‌ی مردان ندارد.

ماشین‌شان از چراغ قرمز عبور می‌کرد که لیز افزود: «نمی‌دانم به چه شکل از این منطق شخصی دفاع کنم ولی اگر بدانم مردی که دوستش دارم با روسپی‌ها رابطه داشته است، احساس امنیت نخواهم کرد.»

وقتی که نگاه ود لحظه‌ای بر او درنگ کرد، لیز رو به پنجره ماشین کرد و گفت: «خوشحالم که تو شبیه آن مرد نیستی.»

- شبیه کی؟ شبیه مرد درون ب.ام .و؟

این سئوالی بود که [در آن لحظه] فقط از ذهن ود گذشت.

Share/Save/Bookmark

The Man in the BMW, Namit Arora
An excerpt from a longer work of fiction
http://www.3quarksdaily.com/3quarksdaily/2010/04/the-man-in-the-bmw.html
April 26, 2010, 3 quarks daily

نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

بله واقعا نگاه همه‌جانبه‌ای !!! بود.

-- مهیار ، May 5, 2010

حقیقت را نادیده نگیرید ، مردان فرق دارند به زنان...تلاش و کنترل مردان هر روز بیشتر می شود و لی چه کنیم که سکسی که دنبالش هستیم برای زنان که موضوع این غریزه اصلی مردان هستند ناخوشایند است؟ دست خودمان نیست

-- بدون نام ، May 5, 2010

همیشه بودند و خواهند بود مردانی که تمام موتور انگیره های جنسی شان بر خشونت و احساس شکارچی بودن می چرخد. باید به خواهران و دختران و دوستان مان توضیح دهیم که در تجربه های زندگی خود قادر به شناسایی مردانی که به زن فقط به عنوان طعمه جنسی می نگرند باشند.

-- نسرین ، May 5, 2010

من به شخصه هرگز نه لذتی از پورنوگرافی می برم و نه با دوستانی می گردم که از این سلیقه های بی کلاس داشته باشند. همه می دانند که علاقه مندان به آن نوع تفریحات مردانی هستند که کمبود های فرهنگی و شخصیتی دارند. من هم با خانم صدر همعقیده هستم که مرداهای و بحصوص مردان جهان سومی فرصت نداشتند که مسئله سکس و زن را درست هضم کنند.

-- علیرضا ، May 5, 2010

کاش رن درون داستان گریه نمی کرد.

-- بدون نام ، May 5, 2010

راستش را بخواهی مشکل من با خودفروشی این است که اگر بخواهم رک و پوست کنده بگویم، مشکل من نوع برخورد مردها با سکس است.»

آبجی جون بیخود جوشی میشن. رفتار جنسی "نر" در تمام پستانداران بیش وکم یکی است. بابابزرگ شمپانزه مان را نگاه کنید انقذه غرنزنین! این یک میلیون سال عمر بشر در برابر تاریخ حیات بر این سیاره دمی بیشتر نیست.

-- بدون نام ، May 5, 2010

همانطور که در داستان هم امده زنان هم غریزهای جنسی دارند ولی یاد گرفته اند که انهارا کنترل کنند. مرد ها هم اگر بخواهند می توا نند چنین کاری بکنند همانطور که توانسته اند وحشیت بدوی خودرا کنترل کنند و در مواردی که اختلاف نظر دارند همدیگر را ندرند.

-- بدون نام ، May 5, 2010

آقای محترم کامنت​​گزار بی نام. غریزه با رفتار تفاوت دارد عزیز. همه​​ی جانوران نر غریزه​​ی جنسی دارند ولی این​​که آن​​را چه​​گونه مهار و ارضا کنی مورد بحث است.

-- هاله ، May 7, 2010

خانم صدر چرا در مورد هزاران مردي که به دليل عدم توانايي در پرداخت مهريه در زندان هستند چيزي نمي نويسند. در اينجا زنها مقصر نيستند؟

-- کورش ، May 7, 2010

ونداد جان، از مردها تنفر داری؟ جنس مرد کلا باید از بین بره؟ کلا اگه هر نوزاد پسری رو به محض تولد اخته کنند، به سلامتی اصلا نیاز جنسی به وجود نمی یاد که بخواد مهار بشه، البته می شه اگه بچه پسر بود انداختش جلوی گرگ و پلنگ، اینجوری اقتصادی تر هم هست، این نگاه مرد به زن به عنوان یه اسباب بازی سکسی و چقدر تحقیر آمیز بودن این نگاه، رو با نحوه دوست پسر گرفتن و شوهر کردن زنها کنار هم بگذار، زنها هم به مردها به عنوان بانک و احمق نگاه می کنند، مرتب میزان قدرت مردها رو با هم مقایسه می کنند، و به دنبال انتخاب بهترین "ابزار" برای تامین زندگی خودشون هستن. حتی تو غرب هم زنها حاضر نیستند با مردهای کم درآمد تر از خودشون ازدواج کنند، به شدت به دنبال مردهای پولدار وقدرتمندهستند، پسرهای بی پول رو تحقیر میکنند و .... البته همه جا فعالان زن از "نگاه های هرزه" مردان شکایت می کنند، مردها چشم چران هستند و مزاحم حریم زنها (بر منکرش لعنت)

-- بدون نام ، May 7, 2010

این‌طور نیست که زن‌ها یاد گرفته باشند که خود را کنترل کنند اما مردها نه. زن‌ها و مردها به صورت مادرزادی ابن‌طور آفریده شده‌اند. این را هر جانورشناسی می‌داند!
این که در حال حاظر زن‌ها بیشتر اذیت می‌شن تا مردها، واقعیتی هست که نمی‌شه انکارش کرد. اما این که بخوایم تقصیر رو بندازیم گردن مردها، خیلی روش مسخره‌ایه.
شکی نیست که این ظالمین و مظلومین هر دو معلول عوامل دیگه‌ای هستند که باید اون‌ها رو اصلاح کرد تا کل جامعه اصلاح بشه.
تا اون‌جایی که بنده اطلاع دارم، موضوع خیلی هم مربوط به جهان سومی‌ها نمی‌شه. تو اکثر کشورهای دنیا به حد بالایی وجود داره، فقط کافیه کمی(فقط یه کمی) از قشر خیلی با شعور هر جامعه فاصله بگیریم تو گرفتار مصائب‌ی که خانم صدر مطرح کردن بشیم.

-- بدون نام ، May 7, 2010

بنظرم ود دانش کافی برای پاسخ گویی نداشته است، اگراو می دانست که بخشی از متقاضیان صنعت پرونوگرافی زنان هستند و یا اینکه فاحشه های مرد بطور حرفه ای در خدمت زنان قرار می گیرند و یا تورهای مسافرتی مخصوص زنان که برای برآورده کردن نیازی های جنسی آنها، مردان جوان فقیر را به ازاء مبلغی ناچیز به فاحشگی جنسی می کشانند؛ آنوقت شاید با دانستن این موارد بحث شان شکل منطقی تری به خود می گرفت و درک درستی را در داستان بوجود می آورد.

افسوس که اینطور نبود.

-- بماند ، May 7, 2010

اولا، وقتی جنس مونث بیشتر مایل به ناز است و درخواست نیاز دارد عوارضش هم همین است که با طیفی از واکنش مردانه روبرو می شود که بخشهایی از آن طیف بنا بر فرهنگ دو طرف ممکن است نا مطبوع باشد. قضیه آنچنان مطلق که فکر می کنید نیست.
دوما، هر چه مردسالاری کم رنگ تر می شود زشتی رفتار جنسی زنانه هم بیشتر فرصت بروز پیدا می کند. البته نه اینکه مردسالاری مورد تایید باشد، ولی همین الان کافی است خانم های عزیز اهل فکر یک نگاهی به اجتماع بیندازند تا آن سوی میدان را هم ببینند که چه خبر است. اگر پای کودکان باز نمی شد به این ماجرا، قاطع عرض می کردم که بی خود داد و فغان راه نیندازید، در مجموع شما با ما فرق ندارید، فقط شکل بروز فرق می کند، البته اگر مردها و زنها در شرایط مشابه اجتماعی/فرهنگی/اقتصادی باشند.

-- ممدآقا ، May 8, 2010

در حیرتم از ماجرای دو نوشته ی خانم صدر!..چون قبل از بحث درباره ی ماهیت اتهامات وارده از سوی خانم صدر این مساله خودنمایی می کند که خانم شادی صدر چه قدر در میان زنان به خاطر همین حمله ی مطلق گرا به مردان هوادار پیدا کرده!! واقعا عجیب است که مردان زیادی همین حالا در ایران دارند به خاطر دفاع از خانم صدر و فمینیست ها در زندان ها شکنجه می شوند و یا در بیرون از زندان ها زیر هر گونه فشاری هستند. و حتا وکیل خود خانم صدر به تصریح خودشان در وبلاگی که دارد، یک مرد است که زیر ضربات مهلک رژیم قرار گرفته؛ آنوقت خانم صدر می فرمایند همه ی شما مردان حتا شما که از حقوق زنان دفاع می کنید سر و ته یک کرباسید و حتا آخوند ها از شما بهتر هستند چون یک رو هستند!آنوقت زنان زیادی هم پیدا می شوند و شروع می کنند به هورا کشیدن برای خانم صدر و شیر کردن ایشان!! شگفتا!!! نمی دانم چرا این گروه از زنان روشنفکر و هوادارانشان تصمیم گرفته اند شاخه ای را که خود روی آن نشسته اند ببرند و سقوط کنند؟ چرا تصمیم گرفته اند مردان حامی حقوق زنان را دلسرد و منزوی کنند؟؟ آیا این گونه رفتار تقلید صد در صدی از گفتار و کردار آقای احمدی نژاد نیست؛ که درست زمانی که به حمایت تمام دنیا نیاز دارد ناگهان هولوکاست را علم می کند؟ البته برای ایرانیان میهن پرست اینکه امثال احمدی نژاد با نادانی و جنون خود ذات پلیدشان را به جهانیان نشان می دهند جای همه گونه شادمانی است. ولی ما مردان حامی حقوق زنان که خواستار سقوط و سر افکندگی زنان هموطنمان،مادران و خواهران خودمان نیستیم! ما مردان برابری خواه که از دیدن و شنیدن چنین حرکت های بسیار مخرب در جنبش زنان خوشحال نمی شویم. باور کنید ضربه ای که متاسفانه خانم صدر در این چند هفته ی اخیر به جنبش زنان وارد کردند آنچنان عمق داشت که چند تن از دوستان خودم که فعال حقوق زنان بودند و همگی هم مرد هستند دچار سردرگمی و دلسردی شده اند.در این میانه نوشته های زنان روشن بینی چون خانم ژیلا بنی یعقوب هم شاید در شتابزدگی و ناپختگی اظهارات امثال خانم مسیح علی نژاد هم رنگ ببازند و به چشم نیایند. بنابر این از مترجم بسیار محترم این مقاله و زنانی که به دلیل وجود ناهنجاری های اجتماع در آستانه ی در افتادن به چاه مطلق اندیشی اند، دوستانه و فروتنانه درخواست می کنم هم چراغ از بهر تاریکی نگه دارند و هم رسیدن به جامعه ای بی تبعیض و به دور از هر گونه سلطه گری چه از جانب مردان و چه از سوی زنان را وجهه ی نظرشان بدارند. با نهایت احترام و ارادت...علی ش

-- علي ش ، May 8, 2010

ندوستان عزیزی که نظر های خود را ارائه داده اید:

ضمن سپاس بیکران از توجه تان و اعلام این عقیده که تمامی شما از زاویه دلسوزانه خود دلنگرانی های خودتان را ابراز کرده اید باید فقط به عنوان پدر یک دختر دوست داشتنی و برادر ی که سه خواهر دارد خدمت تان عرض کنم که با تمام وجود و در طول زندگی اجتماعی ام شاهد مستقیم توهین و تحقیر زنان ایران و دو کشور دیگر که شانس زندگی کردن در انها را داشته ام را بوده ام.

دوستان مرد عزیز ، صحبت یک نسل و دو نسل نیست که گیریم زنها کمابیش زندگی شرافتمندانه تری را در بعضی نقاط برای خود فراهم کرده اند بلکه ماجرای ستم بر خواهران و مادران ما قدمتی چند هزار ساله دارد. مردان عزیز اصلا نگران زیاده روی و افراط نباشید و با حمایت همیشگی خود به زنان پیشرویی چون خانم صدر اجازه دهید تا با درخواستهای وسیع تر خود (و دیدگاه های طلب کارانه تر خود و حتی گاها یک جانبه تر خود) به سهم خویش دایره محدود اجتماعی و فرهنگی را کمی بازتر کنند.
بر این باور انسانی بیندیشید که آزادی با همه افراط و تفریط های خواسته و یا ناخواسته به هر حال به سود عزت و شرف انسانهای ( مونث و مذکر) روی زمین است.

با درود

-- ونداد زمانی ، May 8, 2010

ونداد زماني عزيزم، آيا شما عقيده داريد با توهين و تهاجم به سبک خانم صدر راه دموکراسي و حقوق زنان بازتر و هموارتر مي شود؟! مگر اينقدر کفگير ما به ته ديگ خورده که تمامي راه هاي شرافت و ادب مسدود شده اند؟! نه برادر ارجمندم،نه! دوست نديده ام اين حرکات افراطي به جاي درستي ختم نمي شوند. هيچ انحراف کوچکي را دست کم نگيريد.ابدا قصد مقايسه ندارم اما بدانيد فاشيسم هم همين جور رشد کرد و اگر به خاطر بياوريد زماني کسي به گروه طالبان در معادلات افغانستان سر سوزني اهميت نمي داد. اما حالا را ببينيد..بدانيد از جاده ها ي نفرت و نفرين به دشت هاي سر سبز دوستي و برابري نخواهيم رسيد.رعايت اخلاق و انصاف يک قاعده ي هميشگي و همگاني است.با سپاس...ف دلدار

-- فرهنگ دلدار ، May 9, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)