تاریخ انتشار: ۶ فروردین ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

وبلاگ‌نویسی: سرگرمی یا فرهنگ‌سازی

فرشته مولوی
fereshtehmol@yahoo.com

وبلاگ یا تارنوشت یا تارنگاشت گونه‌ای از وبسایت یا وبگاه یا تارنماست که یا یادداشت‌های روزانه‌ی ما و یا رای و گمان و باور و اندیشه ما را در باره‌ی کسی یا چیزی یا رویدادی در برمی‌گیرد. شکل کوتاه شده‌ی این ترم در انگلیسی «بلاگ» است که گرچه در فضای اینترنت فارسی به کار می‌رود، بهتر است کنار گذاشته شود1.

وبلاگ جایگاه یا عرصه یا پهنه ( venue)‌ای‌ست که افزون بر نوشته یا متن می‌تواند و بایسته است که ابزارهای رسانه‌ای دیگری چون عکس و طرح و بریده‌ی دیداری ( video clip) و بریده‌ی شنیداری (audio clip) را هم در بربگیرد. به این ترتیب وبلاگ عرصه‌ی هم‌نشینی کلام با صدا و نما و در نهایت هم‌نشینی نوشتار با هنرهایی چون گرافیک و موسیقی و فیلم می‌شود تا بتواند کارکرد یک رسانه‌‌ی امروزی را داشته باشد؛ یعنی نه تک‌رسانه، که چند‌رسانه باشد.

فراهم آوردن متن و صدا و نقش و همراه کردن آن با یک رشته پیوند یا بند (link) به دیگر وبلاگ‌ها و یا وبگاه‌ها و یا وببرگ (webpage)‌ها و نیز نگه‌داری از وبلاگ و پیش‌بری (promoting) آن را در فارسی می‌شود وبلاگ‌گردانی نامید؛ کسی را هم که عهده‌دار این کار است، می‌توان «وبلاگ‌گردان» نامید.

روشن است که هر وبلاگ‌گردانی یک وبلاگ‌نویس است، اما هر وبلاگ‌نویسی همه‌ی امکان‌های یک وبلاگ‌ را به کار نمی‌گیرد. وبلاگ‌هایی هستند که جز کلام از ابزار یا مایه (material)‌ی دیگری بهره نمی‌گیرند یا اندک می‌گیرند. از سوی دیگر وبلاگ‌هایی هم هستند که در آن‌ها کلام حرف اول را نمی‌زند؛ برای نمونه وبلاگ عکس یا وبلاگ ویدیو یا وبلاگ هنری.

با این همه و به هر حال می‌شود گفت که وبلاگ نوشتاری بیش از گونه‌های دیگر آن رواج دارد. به بیان دیگر، این نوشتار است که بنیاد بیشتر وبلاگ‌ها و یا پاره‌ی اصلی آن‌هاست.


افزون برگونه، وبلاگ‌ را می‌‌شود از زاویه‌های دیگر هم دسته‌بندی کرد: برای نمونه، بر پایه‌ی درونه (یا محتوا یا مضمون content) و یا موضوع، و یا بر پایه‌ی گرداننده‌ی آن که آیا فردی ناوابسته (independent) است یا جمعی وابسته به یک سازمان یا گروه.

تعریفی که از وبلاگ در این نوشته داده شد، بر پایه‌ی گونه‌ای از وبلاگ است که سرشتی شخصی و سودناور (nonprofit) دارد. گرچه برخی از وبلاگ‌ها در خدمت هدف‌های گوناگون یک شرکت یا سازمان یا گروه‌اند و به انگیزه‌‌ی دادوستد و بازاریابی و یا پیشبرد کارهای یک گروه و دسته گردانده می‌شوند، شاخه یا جریان اصلی سپهر وبلاگی (blogsphere) از وبلاگ‌‌های شخصی شکل و نیرو می‌گیرد.

این دسته از وبلاگ‌ها گیرم که با آگهی گرفتن درآمدی هم داشته باشند، دادوستد را هدف نخست و نهایی نمی‌دانند و می‌شود گفت که شخصی و سودناور هستند.

وبلاگ شخصی بر گرد فرد وبلاگ‌گردان و وبلاگ‌نویس ناوابسته می‌گردد. این وبلاگ میدانی اختصاصی‌ست که صاحب آن یکه تازش است و می‌تواند هرجور که بخواهد در آن مانور بدهد؛ قلمرویی‌ست که فرمانده و فرمانبر یا رئیس و مرئوسش یکی‌ست. می‌توان گفت که وبلاگ رسانه‌ی تک‌نفره است؛ بساطی‌ست که یکی به میل و پسند خود در گوشه‌ای از شبکه‌ی جهانی می‌گستراند و به فراخور خواست و توان و مهارت خود برای کالاهای خود، یعنی هر آن‌چه که از هر جنس بر بساط دارد، خریدار می‌جوید.

روشن است که یافتن خریداری خشنود که با گذاشتن رای و نظری خوشایند هم‌رایی کند، دلخواه است؛ اما نیت وبلاگ‌نویس در بنیاد بر بیان خود و رای خود و پسند خود استوار است و یا شایسته است که چنین باشد. بر این روال چه بسا رای و نظر و تفسیر ناخوشایند، چون نشان از توجه دیگران دارد، در نگاه وبلاگ‌نویس بهتر از هیچ‌رای باشد.

به بیان دیگر برداشت یا باور یا اندیشه یا خیال یا هرچه که وبلاگ نویس به تماشا می‌گذارد، کالای اوست؛ اما اهمیت این «کالای او» بیش از آن که از کالا آب بخورد، از «او» سرچشمه می‌گیرد. این فردیت وبلاگ‌نویس است که بر وبلاگ سایه می‌اندازد و شکل و نوع و رنگ و بوی کالا را رقم می‌زند.

هر که به سراغ وبلاگی می‌رود، می‌داند که در این بساط هرچه هست مهر و نشان یک تن را دارد؛ چه آنچه که از ذهن و ذوق او تراویده، یا آنچه که از دیگران است و به گزینش او یک‌جا فراهم آمده، یا حتا نشانی‌ها و سرنخ‌هایی به جاهای دیگر که همه از میل و پسند اوست.

چیرگی فردیت وبلاگ‌نویس بر وبلاگ سبب می‌شود که نوشتار وبلاگی نوشتاری از جنس «از خود نوشتن» (expressive writing) باشد.

«از خود نوشتن» یا «از خود نگاری» نوعی از نوشتار است که شخصی و نارسمی و گمان ورزانه (speculative) است و بیش از آن که بیانگر موضوعی باشد، بازنماینده‌ی خود نویسنده است. «از خود نوشتن» نه به معنای نوشتن «فقط در باره‌ی خود» یا «درباره‌ی خود نوشتن»، که به معنی نوشتن از دیدگاه خود است.

در این روش نوشتاری اصل بر آن است که نویسنده به هر موضوعی که می‌پردازد، بر شیوه‌ی نگرش و برداشت و تعبیر و تفسیر خود تاکید دارد و روشن و سرراست می‌خواهد که خواننده بداند و آگاه باشد که این نوشته فرآورده‌ی کارخانه‌ی ذهن و زبان و اندیشه و خیال و پسند و خواست اوست.

پس در این گونه از نوشتار هدف نویسنده، حتا جایی که به خبری می پردازد، یا رویدادی را گزارش می‌کند، یا اطلاعات یا داده‌ای را فراهم می‌آورد، بیش و پیش از هر چیز کاوش در خود و تجربه و احساس و اندیشه و خیال خود و ارائه‌ی یافته‌ها به دیگران است. به کوتاه سخن «از خود نوشتن» یعنی که پاسخ من نویسنده به جهان این است.


بر این روال وبلاگ‌نویس که از این شیوه بهره می‌گیرد و به کار جهان و یا تفسیر و تعبیر خود از جهان می‌پردازد، کسی‌ست که می‌گوید: من وبلاگ‌نویس به جهان این‌گونه پاسخ می‌دهم و حالا شمایی که دیگرانید، چه می‌گویید؟

چنین تعریفی از وبلاگ‌نویسی به روشنی دو وجه بنیادی آن را نشان می‌دهد: شیوه‌ی نگرش و نگارشی بر پایه‌ی دیدگاه فردی در یک سو؛ و در سوی دیگر، میل و اراده به بیان خود و ایجاد ارتباطی میان کنشی با دیگران از راه برانگیختن آنان به واکنش. همان اندازه که وجه اول تکیه و تاکید بر فرد دارد، وجه دوم بر ارتباط کارآمد انسانی، یعنی ارتباطی دو سویه و هم‌تراز، استوار است.

به این ترتیب است که وبلاگ که دستاوردی برآمده از فناوری برتر است، به ابزاری ارتباطی بدل می‌شود که نه تنها برخاسته از پیشرفت فنی و هماهنگ با آن است، بلکه به ضرورت ویژگی‌های بنیادی این زمانه، یعنی فردیت و شتاب و تنهایی، پاسخ می‌دهد.

در روزگاری که فرد در چنبره‌ی زندگی با دور تند ناگزیر به خلوت کردن با کامپیوترش است، راهی جز این نمی‌ماند که به میانجی‌گری آن پیوند خود را با تک تک دیگرانی چون خود که در سراسر جهانی به‌هم‌پیوسته پراکنده‌اند، برقرارکند تا دوام بیاورد.

وبلاگ‌نویسی که یک روی سکه‌ی بالا، یعنی بیان خود را، بر روی دیگر آن، یعنی ارتباط با دیگران، برتری می‌دهد، در پی گستراندن دامنه‌ی خوانندگان و یا پدید آوردن ارتباطی ژرف نیست. چنین وبلاگ‌نویسی از یک سو وبلاگ را جایگاهی برای بازتاباندن برداشت‌های آنی و شخصی خود می‌داند و در واقع به وبلاگ به دیده‌ی دفترچه‌ی یادنگار شخصی یا دفتر یادداشت کامپیوتری نگاه می‌کند، و از سوی دیگر آن را ابزار خودنمایی و یا ارتباطی سطحی با شمار اندکی از خویش و آشنا و یار و دوست می‌داند.

این دسته از وبلاگ نویسان یا نمی‌خواهند و یا نمی‌توانند در خود اندیشه یا خیال یا باور و برداشتی بیابند که آنان را به شمار چشمگیری از دیگرانی ناشناخته پیوند می‌دهد. کار این گروه هر چند به هر حال و به هر رو نشان از پاسخ آنان به جهان دارد، چون به بخش دیگر، یعنی ارتباط گسترده و دوسویه با دیگران، بهای چندانی نمی‌دهد، در حد سرگرمی و تفننی شخصی باقی می‌ماند و در گستره‌ی توجه این نوشته نمی‌گنجد.

وبلاگ‌نویس کانون این نوشته اما با برقرارکردن هم‌ترازی میان دو ویژگی نهادی وبلاگ‌نویسی، یعنی فردیتی ناوابسته و استوار برخود از یک سو و ارتباط دوسویه با شمار هرچه بیشتر و طیف هرچه گسترده‌تر دیگران از سوی دیگر، خواه ناخواه پا به خطه‌ی تعهدی روزنامه‌نگارانه می‌نهد.

چنین وبلاگ‌نویسی ناگزیراست که از مرحله‌ی آماتوری یا ذوق‌ورزی بگذرد و با خودآموزی و از راه تجربه و نیز با پشتکار و استمرار در گرداندن وبلاگ خود پاسخگوی مخاطبانش باشد. این ناگزیری از آن روست که وبلاگ که نخست گونه‌ای از شبکه‌سازی از راه اینترنت بوده، در زمانی کوتاه گسترشی شگفت‌آور داشته و حالا دیگر وبلاگ‌نویسی گونه یا ژانری تازه از روزنامه‌نگاری به شمار می‌آید: ژانری که با روزنامه‌نگاری شهروندی (citizen journalism) یا روزنامه‌نگاری مشارکتی (participatory journalism) پیوندی تنگاتنگ دارد.

حرف چند و چون روزنامه‌نگاری شهروندی که آن را روزنامه‌نگاری همگانی و روزنامه‌نگاری دموکراتیک هم نامیده‌اند، در این نوشته نمی‌گنجد. با این همه باید به یک تفاوت بنیادی میان روزنامه‌نگاری سنتی یا کلاسیک و این گونه‌ی تازه از روزنامه‌نگاری اشاره کرد: در حالی که در اولی گروهی روزنامه‌نگار حرفه‌ای و مزدبگیر رسانه‌ای را برای خواننده فراهم می‌آورند و کالایی برای مصرف‌کننده تولید می‌کنند، در دومی خواننده یا مخاطب خود تبدیل به تولید کننده‌ی رسانه می‌شود.

به بیان کوتاه و ساده مصرف‌کننده در تولید شرکت دارد. این شرکت در چارچوب وبلاگ هم در وجه تولید درونه‌ی وبلاگ و هم در وجه واکنش به این تولید از راه رای دهی و تفسیر صورت می‌گیرد.

شاید گفته شود که، بنابرتعریف رایج از روزنامه‌نگاری شهروندی، وبلاگ‌نویس چون نه مزدبگیر است و نه دوره دیده، پس حرفه‌ای نمی‌تواند باشد. درسنجش چنین حرفی باید نخست روشن شود که آیا «حرفه‌ای» به دوره‌دیده‌ای گفته می‌شود که برای تولید رسانه مزد می‌گیرد، و یا به کسی که برخلاف یک آماتور در کار خود استاد است.

کسی که وبلاگی را به راه می‌اندازد، چه در کار نوشتن و تولید رسانه‌ای دانش و تجربه‌ای داشته باشد و چه نه، بی‌تردید بنا به سرشت وبلاگ از روی ذوق و شوق به این کار می‌پردازد و به این اعتبار می‌شود او را «ذوق ورز» نامید. اما اگر قرار باشد وبلاگ برقرار بماند و کارکردی رسانه‌ای داشته باشد، وبلاگ‌‌گردان ناگزیر از آموختن فوت و فن وبلاگ‌گردانی و وبلاگ‌نویسی خواهد بود؛ گیرم این آموختن بیش‌تر از راه خودآموزی و تجربه به دست می‌آید و سرآخر هم او را به مزد نمی‌رساند.


پرپیداست که نگاه این نوشته بیشتر به سپهر وبلاگی ایرانیان و یا به بیان دیگر وبلاگستان فارسی است. پس نباید از یاد برد که اهمیت دوچندان کارکرد روزنامه نگاری شهروندی در نبود آزادی رسانه‌ها سبب می‌شود که وبلاگستان افزون بر کارکرد طبیعی خود بار نبود و کمبود روزنامه‌‌ها و هفته‌نامه‌ها و ماهنامه‌ها و فصلنامه‌های گوناگونی را که برای دست یافتن به دموکراسی از نان شب واجب‌ترند، بر دوش بکشد. در این حال و هوا وبلاگ‌نویس نمی‌تواند از زیر بار یادگیری و بهبود کاری که می‌کند، شانه خالی کند و به هر بهانه سرسری‌کار و شلخته‌نویس باشد.

از زاویه‌ی دیگری هم اگر نگاه شود، می‌بینیم که گزیر و گریزی از کوشش در فاصله گرفتن از آماتوری و رسیدن به خبره‌کاری و یا کاردانی نیست. اگر ویژگی دوم وبلاگ‌نویسی یادمان نرود و در پی برقراری پیوندی ژرف و گسترده با دیگرانی که روی سخن ما با آن‌هاست باشیم، بازدیدکننده‌ی وبلاگمان را گرامی می‌داریم.

ما کالایی را تولید می‌کنیم که مادی نیست و رایگان عرضه می‌شود، اما این کالای فرهنگی رایگان برای رسیدن به مصرف‌کننده‌ی آن تولید می‌شود و بنابر اصل بازار تولید و مصرف باید از چنان کیفیتی برخوردار باشد که خریدار بیابد؛ وگرنه که به مفت هم نخواهد ارزید.

نگاهی به تاریخ کوتاه وبلاگ‌نویسی در غرب به این فکر دامن می‌زند که شاید رمز تحول وبلاگ از کشکول حرف‌های صد من یک غاز و درددل‌ها و دادوقال (rant)های عوامانه به رسانه‌ای پویا و پرنفوذ در جادوی بازار عرضه و تقاضا نهفته باشد؛ به این معنی که وبلاگ‌ها دریافتند که دوام و بالندگی‌شان در گرو ارائه‌ی کالای مرغوب است.

وبلاگ‌نویسی یعنی رسانه‌سازی و بنابراین یعنی روزنامه‌نگاری. وبلاگ وقتی از مرز دفترچه‌ی یادداشت شخصی می‌گذرد، خواهی نخواهی پاره‌ای از روزنامه‌نگاری شهروندی به‌ شمار می‌آید، بی آن که ویژگی‌های خود را از دست بدهد.

هدف بنیادی روزنامه‌نگاری شهروندی گردآوری و رساندن خبر است. این گونه از روزنامه‌نگاری که نخست در غرب برای به چالش کشیدن جریان چیره‌ی رسانه‌ها (mainstream media) و فراهم آوردن رسانه‌ای به‌راستی آزاد و بی‌طرف و بی‌غرض (impartial) پا گرفت، سپس در کشورهای محروم از دموکراسی کارکردی شگفت‌آور یافته است.

در وبلاگ اما، نه خبر، که تعبیر و تفسیر خبر، از اهمیت برخوردار است. به بیان روشن در حالی که یک تارنمای خبری دغدغه‌ی خبررسانی درست را دارد؛ یا باید داشته باشد، وبلاگ‌نویس وقتی به خبری می‌پردازد، سر آن دارد که برداشت یا گمان یا اندیشه‌ی خود را در باره‌ی آن بیان کند.

می‌شود وبلاگ‌نویس را به ستون‌نویس مانند کرد. در چارچوب رسانه‌ی چاپی ستون‌نویس روزنامه‌نگاری‌ست که به موضوع نوشته‌، چه خبر باشد و چه نه، از دیدگاه خود نگاه می‌کند. ستون‌نویس حرفه‌ای بی‌شک باید از خط مشی و سیاست‌ کلی نشریه‌ای که برایش کارمی‌کند، پیروی کند. وبلاگ‌نویس این قید را ندارد و پرپیداست که مزد هم نمی‌گیرد.

این ویژگی، یعنی نوشتن از دیدگاه خود و پرداختن به کندوکاو و تعبیر و تفسیر، چندان مهم است که می‌توان گفت روی‌هم‌رفته وبلاگستان بیش و پیش از خبررسانی به کار فرهنگ‌سازی می‌پردازد.

هر وبلاگی در وبلاگستان فارسی مانند ستونی از روزنامه‌ای بی‌در و پیکر به فراخور میل و پسند گرداننده‌ی خود به رشته‌ای یا زمینه‌ای می‌پردازد و در پی یافتن بازدید‌گر و خواننده‌ی خاص خود است. بر این روال وبلاگ‌نویس فارسی به هرچه؛ از سیاست گرفته تا دانش وهنر یا ادبیات یا فرهنگ یا حتا دادوستد؛ بپردازد، ‌به‌ویژه به سبب کم‌توانی و ناتوانی رسانه‌های چاپی، دانسته‌نادانسته دارد فرهنگ‌ می‌سازد.

این همه که گفته شد، برای آن است که وبلاگ‌نویس وقتی بداند و بپذیرد که وبلاگش، نه سرگرمی، که رسانه‌ای فرهنگ‌ساز است، به راحتی می‌تواند راه بهتر نوشتن و بهتر شدن وبلاگش را پیدا کند. چنین وبلاگ‌نویسی می‌داند که باید آداب کار رسانه‌ای را بیاموزد و اصول اخلاقی (ethics ) کار را نادیده نگیرد.

چنین وبلاگ‌نویسی می‌خواهد که پست امروزش از پست دیروز و پریروزش بهتر باشد؛ می‌خواهد در جا نزند؛ می‌خواهد در این بده بستان فرهنگی با دیگران پویا باشد؛ می‌خواهد در بالیدن و گسترش وبلاگستان سهم داشته باشد؛ می‌خواهد هم بساط خود را نگه‌دارد و رونق بدهد و هم جای دیگران را تنگ نکند؛ و هم‌چنین می‌خواهد ‌به سهم خود و با تمام توان خود بکوشد که وبلاگستان جایی برای همه‌ی صداها، یعنی پهنه‌ا‌ی دموکراتیک، برجا بماند تا صدای او هم در کنار صداهای دیگر معنی پیدا کند.

پیداست که دوام آوردن در چنین بازاری که هر و همه‌ رنگ و هر و همه رای را در خود جا می‌دهد، آسان نیست. صدای وبلاگ‌نویس تنها اندیشه و رای و پسند او نیست؛ صدای او چگونه نوشتن او را هم در برمی گیرد. او در باره‌ی هر چه که بنو‌یسد، چون در نهایت برای خودش می‌نویسد، با شور و شوق می‌نویسد. نویسنده‌ی یک وبلاگ به‌خوبی می‌داند که خواسته‌اش، نه گزارش یک رویداد یا بیان چیزی، که بیان اهمیت آن رویداد و آن چیز است.

او که مثل یک نویسنده‌ی حرفه‌ای می‌داند که چرا می‌نویسد و برای که می‌نویسد، از یاد نمی‌برد که سببی یا انگیزه‌ای برای نوشتن یا حرف تازه‌ای برای گفتن دارد؛ از یاد نمی‌برد که به درستکاری باور دارد و می‌خواهد که با خودش و خواننده‌اش روراست و یکرنگ باشد؛ از یاد نمی‌برد که باید گه‌گاه بنویسد و پاسخگوی خوانندگانش باشد؛ از یاد نمی‌برد که برای خوب نوشتن ناگزیر به خوب خواندن است؛ از یاد نمی‌برد که در وبخوانی و وبگردی هر گاه به نوشته و پست خوبی هم‌پیوند با سرشت وبلاگ خود؛ گیرم مخالف با رای و پسند خود؛ برخورد کرد، با بند دادن یا لینک دادن به آن قدردان کار خوب باشد و از این راه به بالیدن وبلاگستان کمک کند؛ و نیز، از یاد نمی‌برد که شرط اهلیت وبلاگستان و کار فرهنگ‌سازی با باندبازی و فرقه گرایی و خاصه‌ خرجی برای یار و دوست و از آن بدتر با بده بستان کاسبکارانه‌ی «تو لینک بده تا من لینک بدهم» هم‌خوانی ندارد.

صدای یک وبلاگ‌نویس سبک نگارش او هم هست؛ سبکی که فراخور توان و ذوق و شوق اوست و با آن مهر خود را بر کالای خود، یعنی درونه یا محتوای پست خود، می‌زند. این سبک هم نشان از آن دارد که او تا چه اندازه از الفبای درست نوشتن و خوب نوشتن آگاه است، و هم حکایت از پسند او در پوشاندن پیراهنی بر پیکر آن الفبای نگارش دارد. اگر آن پیکر را در دانش زبانی و نگارشی ببینیم، می‌شود آن پیراهن را هم در آرایش زبانی و نگارشی دید.

دانش نوشتاری یعنی دانستن چگونگی درست نوشتن، و آرایش نوشتاری یعنی راه و رسم زیبا نوشتن. وبلاگ‌نویس کاردان می‌داند که خودش ویراستار خودش است و این یعنی که نمی‌خواهد به بهانه‌ی رسم روز یا جوانی یا شتاب یا هر چه، به پایه‌های نگارش، از دستور زبان گرفته تا نحو (syntax) و تا غلط دیکته‌ای، بی‌اعتنایی کند؛ برعکس می‌خواهد که از بدنویسی و نادرست‌نویسی بپرهیزد.

از آن فراتر، می‌خواهد که گویا و روشن و روان و کوتاه هم بنویسد. پیداست که کوتاه نویسی تنها پایبند بودن به اندازه‌ی مرسوم یک پست نیست و پرهیز از بازگفت یا تکرار -- چه تکرار واژه و چه تکرار حرف -- و نیز پرهیز از زیاده‌گویی ( یا حشوredundancy) را هم دربرمی‌گیرد.

او این را هم می‌داند که گرچه زبان نوشتاری وبلاگ نارسمی و لحن آن خودمانی‌ست، معنای نگارش نزدیک به زبان گفتار آن نیست که شکسته‌نویسی کنیم؛ چرا که دشواری‌های شکسته ‌نوشتن واژه‌ها در زبان فارسی چنان و چندان‌ است که با از میان بردن یکدستی (consistency) و دامن زدن به بلبشو راه را بر روان‌خوانی می‌بندد.

از این‌ها گذشته این را هم خوب می‌داند که شتاب زمانه و زندگی و سپهر وبلاگی نمی‌تواند دستاویزی باشد تا با خیال راحت هر چه واژه‌ی انگلیسی به تورمان خورد برداریم بریزیم لابلای نوشته‌مان و از پست‌مان کشکول فارگلیشی بسازیم که خواننده‌ باید با رمل و اسطرلاب رمزگشایی‌اش کند.

و حرف آخر این که وبلاگ‌نویس فرهنگ‌ساز از این همه بایست و شایست‌ها وحشت نمی‌کند و پی‌گیر کار خود می‌ماند تا از این رسانه‌ی امروزی بهترین و بیشترین بهره را بگیرد و به دیگران نیز بهره برساند.

Share/Save/Bookmark

۱- نگاه کنید به «وبلاگ بهتر است یا بلاگ؟» در وبگاه نگارنده
www.fereshtehmolavi.net
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

بله خانوم مولوی! ما از این نوشته شما در کارگاه شهروند روزنامه نگار به شدت لذت بردیم!

-- خانوم میم ، Mar 17, 2010

از تلاش و کار خوب شما سپاس گزارم. باز هم بنویس اید.

-- علی ، Mar 27, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)