تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
خوانشی از زیست هنری انتقادی «آی ویوی»

معروف‌ترین مبلغ دموکراسی برای چین

ونداد زمانی

«آی ویوی»1 که عضو چینی گره معمارانی بود که استادیوم المپیک چین را طراحی کرده بودند در همان زمان از فرصت استفاده کرد و برنامه‌های پر زرق و برق و فرصت‌طلبانه حزب کمونیست چین را به باد انتقاد گرفت.

«آی ویوی» قبل از شهرتش در چنگال افسردگی ناشی از سرنوشت تلخ زندگی‌اش بود. پرجنجال‌ترین معمار و مجسمه‌ساز مخالف دیکتاتوری چین فرزند یکی از معروف‌ترین شاعران چین «آی کینگ»2 بود که در راهپیمایی بزگ انقلاب چین همراه مائو قدم برمی‌داشت.

پدری که درس نقاشی‌اش را در پاریس یاد گرفته بود و در همان سالی که پسرش ٠آی ویوی٠ به دنیا آمد (١٩٥٧) در انقلاب فرهنگی چین به اتهام روشنفکر غرب‌زده به نقطه‌ای سرد و دور تبعید شد. تبعید شکنجه‌آوری که ٢٠ سال به‌طول انجامید.

آی ویوی شاهد توهین ناباورانه‌ای بود که بر پدرش تحمیل می‌شد. او با چشم خودش دید که برای سال‌ها پدرش مسئول شستن دستشویی عمومی روستا بود: «بچه‌های دبستانی به او سنگ پرتاب می‌کردند و اهالی بزرگ‌سال ده به صورتش جو هر می‌پاشیدند و ما بچه‌ها ناچار بودیم در کوچه‌های ده برای لقمه‌ای غذا گدایی کنیم».

آی ویوی قبل از شهرتش مدرسه سینمایی را ناتمام رها کرده بود، در نیویورک حوصله ادامه تحصیل در مدرسه هنر را دیگر نداشت و وقتی امید معمار بودن را هم از دست داد به چین برگشت تا در خانه مادرش زندگی کند.

این معماری بود که بالاخره توجه عمومی را به سمت این هنرمند عجیب و گستاخ کشاند. آی ویوی به طور تصادفی در بیرون شهر ٠بیژینگ٠ از کنار مزرعه سبزیجات کوچکی رد می‌شد و از آن خوشش آمد و از مزرعه‌دار پرسید که آیا می‌تواند در گوشه‌ای یک آلونک استودیویی بزند.

استودیوی ساده‌اش به‌سرعت به یک اثر هنری ملی تبدیل شد و او را یک شبه معروف ساخت: «بی‌خبر از همه چیز به یک‌باره همه می‌گفتند که من یک معمار هستم».


Ai Weiwei، Dropping a Han dynasty urn،۱۹۹۵

بعد از اعتراضش به المپیک چین، برای مدت‌ها صدای تلفنش قطع نمی‌شد، از سراسر جهان با او مصاحبه می‌کردند و او با بی‌پروایی تمام از دیکتاتوری می‌گفت و اجحافی که بر ملت چین می‌رود.

او حتی مصاحبه‌کنندگان غربی را به باد انتقاد می‌گیرد که چرا این‌قدر محطاط و دزدکی اشاراتی در مورد وضعیت اختناق چین می‌کنند. حکوت چین نیز در پی خاموش کردن و محدود کردن او بود. هرچند حزب کمونیست سال پیش در رسانه‌ها از مصیبتی که بر پدرش رفت معذرت خواسته بود و به همین دلیل دست‌شان تا مدتی برای فشار بر او بسته بود، ولی از سال گذشته تهدید و خشونت امری عادی در زندگی آی ویوی شده است.

تنها حفاظ او عمل زیرکانه قرار دادن همیشگی خود بر روی اینترنت است. او می‌گوید تا مادامی‌که تماشاگر داشته باشم این‌ها کاری از دست شان برنمی‌آید.

امسال به مونیخ دعوت شد تا در موزه شهر یک پروژه بزرگ را اجرا کند. او عاشق کارهای «دوشامب» است به نظرش خلق یک شعر و فعالیت سیاسی باید از یک شیوه مشابه باشند.

برای مردم چین و برای پروراندن حساسیت‌های فرهنگی آن‌ها او با درهم ریختن و خرد کردن اشیا و کلمات به آن‌ها کاربرد جدید می‌دهد مثل بازبینی و جدا ساختن تک‌تک حروف ٠حقوق بشر٠ او آثار با قدمت ٦ هزار ساله را به راحتی می‌شکند تا مردم چین را وا دارد که از نگاه جدید و با چشمان باز به محیط اطراف بنگرند.


آی ویوی می‌پرسد: «ما فقط یک فرصت برای زندگی داریم، چرا نباید عجله کنیم برای دست‌یابی به آزادی؟ چرا باید صبور باشیم؟»

آیا چین هرگز رنگ آزادی را خواهد دید؟ سؤالی که آی ویوی جواب مناسبی برایش دارد: «یک گل نمی‌شکفد چون ما دلمان می‌خواهد. گل شکوفا می‌شود چون فصل بهار آمده. من تنها می‌توانم یک قول بدهم و آن این است که من نخواهم مرد تا مادامی‌که علائم حضور آزادی را ندیدم».


پانوشت:

۱- Ai Weiwei

۲- Ai Qing: This article was originally published in Die Zeit by Hanno Rauterberg on ۲ October, ۲۰۰۹.

Hanno Rauterberg is an art critic for Die Zeit.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

آیا ایران رنگ آزادی را خواهددید؟

-- سالها منتظر ، Nov 18, 2009

لطفا آدرس تماس با مترجم مقاله را درچ کنید.

-- ل-ن ، Nov 19, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)