تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

آشتی شهر «گدانسک» با گونتر گراس

برگردان؛ ونداد زمانی

با وجود آن‌که «گدانسک» در حال حاضر یکی از شهرهای لهستان است، ولی زمانی این «شهر – کشور» قلمرو مستقل خود را حتی تا اوایل قرن بیستم حفظ کرده بود. شهری بزرگ که همه‌ی اراضی متعلق به امپراتوری قدیم آلمان را در بر می‌گرفت.


در همین شهر بود که برنده جایزه نوبل ادبیات و پدر رئالیزم جادویی اروپا، گونتر گراس آلمانی به دنیا آمد.

رابطه بین گونتر گراس و شهر گدانسک سه سال پیش به تلخی گرایید. در اقع زمانی که این نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس آلمانی عضویت و همکاری خود را با شاخه نظامی «اس‌اس» در حزب نازی آلمان تایید کرد، با شدت تمام مورد سرزنش قرار گرفت.

گونتر گراس ۱۷ ساله بود که به شاخه نظامی «اس‌اس» ملحق گشت و در روزهای پایانی جنگ در حین بمباران متفقین، زخمی و به کمپ اسیران جنگی منتقل شد.

گونتر گراس بعدها به گرایشات چپ متمایل شد و در طی نیم قرن بعدی از فعالین ثابت جنبش چپ آلمان گشت.

تریلوژی معروف ادبی این نویسنده همگی در باره شهر «دانزینگ» (اسم قدیمی گدانسک) است و موضوعات آن به شرایط و دلایل اجتماعی و اقتصادی شکل‌گیری نازیسم در آلمان برمی‌گردد.

رابطه‌ی سرد بین شهر «گدانسک» و نویسنده و مجسمه‌ساز، دیری نپایید و بهبود یافت؛ شاهد آن هم، استقبال بی‌نظیر از گالری کارهای هنری گونتر گراس به روی دیوارهای نمایشگاه شهر بود.

در حال حاظر تب علاقه به گونتر گراس در شهر «گدانسک» بالا است. انجمن گونتر گراس، یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های متشکل از طرف‌داران آقای گراس در شهر است که بیش از صد عضو فعال دارد.

گونتر گراس جدا از دلبستگی شهر به وی، شخصا معتقد است که به عنوان یک همشهری اصیل سهم بسزایی در تدوین تاریخ گدانسک داشته است.


معروف‌ترین اثر ادبی گراس، «طبل بچگانه»1 است که برای او جایزه نوبل را به ارمغان آورد. ماجراهای این اثر در حول و حوش گدانسک می‌گذرد.

گونتر گراس می‌گوید: «عده بسیار زیادی اشاره کردند که آن‌ها با خواندن کتاب‌ها و نوشته‌های من با گذشته شهر بیشتر آشنا شدند. گذشته‌ای که آلمانی‌ها در این شهر زندگی می‌کردند.»

شهر گدانسک به نوعی این هنرمند، نویسنده، گرافیست و مجسمه ساز را متعلق به خود می‌داند و بازگشایی «گالری گونتر گراس»، در اکتبر امسال، با همه‌ی وسعت و استقبال انجام گرفته را دلیلی در صحت ادعای خویش می‌بیند.

این رابطه به همان شدت از طرف هنرمند آلمانی نیز ابراز شده است؛ چون به هر حال آقای گراس حدود ۸۱ سال پیش در شهر گدانسک به دنیا آمده است. او به سهم خود برای برپایی گالری در بهترین شکل ممکن، کمک بسیاری کرد.

آقای گراس بخشی از آثار گرافیکی و کارهای سه بعدی‌اش را به گالری هدیه داده است. نکته‌ی جالب در باره‌ی توانمندی‌های کار مجسمه‌سازی گونتر گراس این است که در جوانی و در پایان جنگ، او یک دوره بنایی و سنگ کاری را به امید یافتن شغل گذرانده بود و مدتی نیز کار ساختمانی کرده بود.


پاورقی:

۱- Gunter Grass, Tin Drum

Share/Save/Bookmark

Author: Katarzyna Tuszynska, Deutsche Welle
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

ترجمهٔ درست اثر نویسنده همان طبل حلبی است که خواننده ایرانی‌ هم با آن‌ آشناسt

-- no name ، Nov 17, 2009

ایرانی های همیشه مشکوک یاد بگیرند تا اعتماد کنند به خیل وسیع امثال موسوی که زندانیان سیاسی امروز کشور هستند کسانی که درعمل ثابت کردند که همسو با خواسته های ملی مردم ایران با شهامت تمام در کنارشان ایستاده اند.

-- سبز باشید ، Nov 17, 2009

به نظر میرسد مترجم محترم کلمه tin در tin drum را با teen اشتباه گرفته اند، که طبل بچه گانه ترجمه کرده اند.

-- وحید ، Nov 18, 2009

مثلی ایرانی داریم که می گوید ( شاه می بخشه ولی شاه علیخان نمی بخشه) که آنرا می توان به طرفداران گروهای خیلی چپ نسبت داد. آنها حرکت اعتراضی خط خاتمی را جزو بازی حکومت اسلامی می سنجند و جنبش سبز را فریب خورده اتلاق می کنند آنها ففط یک نوع تغییر ناپذیر از آدمهایی چون مخملباف می شناسند که ٢٠ سال پیش دیده بودند ... خلاصه اینکه مردم موسوی را بخشیدند ولی چپی های تند رو نه هنوز

-- وحید- تبریز ، Nov 18, 2009

تین درام به لحاظ مفهومی طبل بچگانه است . یک نوع سروصدای تو خالی و خروش احساسی است که مربوط به قهرمان خرد سال و حزب نازی پر هیاهوی دوران بچه گی او می تواند باشد ولی چون به نام طبل حلبی ترجمه شده وجا افتاده بهتر است تا به همان حالت ترجمه شود.

-- سیاووش ، Nov 18, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)