خانه > خارج از سیاست > اجتماعی، حوادث > «خلبانها دیگر مثل گذشته، نمیتوانند تصمیم بگیرند» | |||
«خلبانها دیگر مثل گذشته، نمیتوانند تصمیم بگیرند»محمد تاجدولتیtajdolati@radiozamaneh.comسقوط اخیر هواپیمای مسافربری شرکت ایرفرانس، در مسیر ریودوژانیرو به پاریس و ناپدید شدن ۲۲۸ مسافر و خدمهی هواپیما، هنوز در ردهی خبرهای مهم جهان است و اظهارنظرهای گوناگونی راجع به علل و چگونگی ناپدیدن شدن این هواپیما، از سوی متخصصان صنعت پرواز و هواپیمایی، ارائه میشود. در همین رابطه، با کاپیتان امیر کسروی، یکی از خلبانان باسابقه و بسیار ورزیدهی ایرانی که در سالهای پیش از انقلاب با انواع هواپیماهای مسافربری بزرگ، در شرکت هواپیمایی ملی ایران، هزاران ساعت پرواز داشته و سالهاست که در کانادا به امر آموزش و آزمایش مهارت خلبانهای شرکتهای هواپیمایی جهان، اشتغال دارد، گفت و گو کردم.
از کاپیتان امیر کسروی میپرسم دلایل احتمالی سقوط هواپیمای ایرفرانس چهها میتوانند باشند؟ مسألهی پرواز، مسألهی پیچیدهای است. شرایط تاریخیای را طی کرده و تحولات آن از نظر تکنیکی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی همه روی همدیگر اثر گذاشتهاند و امروز جایی هستیم که هستیم. و فراموش نکنیم که خلبان در انتهای این زنجیره بهم پیوسته قرار دارد. اینکه هواپیمایی سقوط کند و یک آدم حرفهای بلافاصله بخواهد نظر بدهد که علت آن این یا آن مسأله بوده است، خیلی غیرحرفهای است. برای اینکه مدتها طول میکشد که بخواهند آن دلایل را پیدا کنند. این هواپیما وسط اقیانوس سقوط کرده و «جعبهی سیاه» آن که در حقیقت نارنجی رنگ است، وسط اقیانوسی با عمق هزاران متری است. این جعبه و باطریای که در آن است، در حدود سی روز میتواند سیگنال (علامت) بفرستد. در حال حاضر تمام متخصصان شرکت ایرفرانس و کسانی که برای تحقیق در این مورد مشغول فعالیت شدهاند، دارند علیه زمان حرکت میکنند. یعنی زمان دارد تند تند پیش میرود و فرصت زیادی ندارند. بنابراین بررسی این حادثه، در طول سی چهل سال گذشته که من به خاطر دارم، شاید یکی از پیچیدهترین تحقیقاتی است که در مورد هواپیما شده است و پیدا کردن اینکه جعبهی سیاه آن کجا افتاده و چگونه میتوان آن را پیدا کرد کار آسانی نیست. به هر حال، اگر جعبهی سیاه پیدا شود، تمام مسایل حل میشود. یعنی تمام جزییاتی که در مورد هواپیما، موتور و سیستمهای مختلف هواپیما وجود دارد، در این جعبه ضبط میشود و میتوانند همهی آن را دوباره بخوانند و بر مبنای آن، نظر قطعی علمی بدهند که چه اتفاقی افتاده است. ولی آنچه امروز میدانیم، و یک آگاهی علمی است این است که این هواپیمای ایرباس، مجهز به سیستمی است که وضعیت هواپیما را در صورت هرنوع اختلالی به مرکز گزارش میکند و این از طریق یک سیستم خودکار است. مثلاً اگر داخل موتور هواپیما یا هر قسمت دیگر کوچکترین عیبی داشته باشد، آن را به زمین مخابره میکند. اتفاقاً، در مورد این هواپیما هم این اتفاق افتاده است. یعنی گزارشهای اولیهای که به دست متخصصین امور رسیده، و لحظاتی قبل از سقوط فرستاده شده، حاکی از این است که سیستم برق هواپیما، به طور کلی، از کار افتاده و از طرفی، سیستم تنظیم فشار هوای داخل کابین هم از کار افتاده است. این دو عامل است و از طرفی هم گزارش شده بوده که این هواپیما در شرایطی قرار گرفته که تکانها و تلاطم هوا خیلی زیاد بوده است.
اینکه سیستم برق هواپیما از کار افتاده، به احتمال زیاد به علت رعد و برق بوده است. وقتی برق به هواپیما بزند، روی سیستم الکتریک هواپیما اثر میگذارد. ولی چیز دیگری که گزارش کردهاند، یعنی به هم خوردن سیستم فشار داخل هواپیما است، که گویای این است که هواپیما در تلاطم شدید هوایی بوده است و این تلاطمها میتواند به طور بالقوه، هواپیما را از هم بپاشد. به عنوان خلبان، از روز اول به ما یاد داده بودند که از این تلاطمها پرهیز کنیم. به آنها نزدیک نشویم، از آنها فاصله بگیریم، دور بزنیم و هرگز تحت هیچ شرایطی داخل آنها نشویم. حال چه اتفاقی برای این هواپیما و خلبان آن افتاده معلوم نیست. مسلماً این خلبان تجربه و دانش کافی داشته که نباید داخل این تلاطم هوایی میرفته است. «به کجا داریم میرویم؟»امیر کسروی، عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادای را که موجب فشارهای کاری و روحی به خلبانها میشود و این عوامل میتواند در بروز سانحههای هوایی دخالت داشته باشد، اینطور بیان میکند: از جهت دیگر، باید در نظر بگیریم که این روزها مسایل اجتماعی، مالی و مسایل دیگری در میان است که مقداری فشار روی خلبانها میگذارد. اولاً، سیستم تصمیمگیری بههم ریخته است. سیستم تصمیمگیری به جای اینکه از داخل هواپیما و توسط خلبان باشد بیشتر از روی زمین و از داخل ادارات مرکزی ایرلاینها (شرکتهای هواپیمایی) انجام میشود. کما اینکه هواپیمایی چند وقت پیش از روی لسآنجلس بلند شده بود که به لندن برود (به فرودگاه هیترو) اما یک موتور آن بعد از بلند شدن از کار افتاد. همانجا، نزدیک لسآنجلس به جای اینکه بنزین زیادی را که حمل میکند خالی کند و در فرودگاه لسآنجلس بنشیند، از لندن به او دستور دادند که پروازش را ادامه بدهد و با سه موتور به لندن برود. به هرحال، نزدیک لندن که رسید، مسایل تنظیم مقدار بنزینی که مصرف میکند و باید از این باک به آن باک منتقل کند، پیش آمد و بالاخره نتوانست در لندن بنشیند و مجبور شد در منچستر بنشیند. علت آن هم این بود که دو ماه پیش از آن، «بریتیش ایرویز» قانونی گذرانده بود که اگر هر مسافری بیش از یک ساعت و نیم تأخیر داشته باشد، باید به او غرامت مالی پرداخت شود و این روزها، شرکتها میخواهند از پرداخت اینگونه مخارج پرهیز کنند. اگر در مسیر یک هواپیما ابرهای بههم پیوستهای باشد که نمیتواند از آن عبور کند و خود خلبان میداند که نمیتواند از روی آن عبور کند یا از کنارش بگذرد، مجبور میشود به شکلی آن را دور بزند. گاهی اوقات این ابرها آنقدر بههم پیوستهاند که پانصد ششصد کیلومتر طول دارند و واقعاً نمیتوانید از توی آن رد شوید. در یک دهه قبل میتوانستیم بدون هیچ تردیدی آنها را دور بزنیم و یا برمیگشتیم. الان ملاحظات دیگری وجود دارد که تصمیمگیری را دگرگون کرده است. برای اینکه امروز قوانین بههم ریخته است. امروز مسافرها، بلیت ارزان میخواهند، میخواهند توان مالی این را داشته باشند که بیشتر مسافرت کنند و شرکتها میخواهند اقتصادی باشند و پول دربیاورند. تلفیقی از مسایل تکنولوژیک و اقتصادی، اجتماعی به وجود آمده، خواستهها و انتظارات مردم، برگشتن هواپیما، مسایل تصمیمگیری خلبانها، همه دست به دست هم داده است و شرایطی را به وجود آورده است که گاهی اوقات سوالبرانگیز است که ما به کجا داریم میرویم؟ این همه تکنولوژی که داریم، به کجا ختم خواهد شد؟ «خلبانها تمام تصمیمات را نمیگیرند»امروز، یک خلبان چقدر اختیار دارد که تصمیماتی را که به آن اشاره کردید به تنهایی با توجه به شرایط موجود جوی بگیرد؟ آیا بخشی از اختیارات از دستش گرفته نشده است؟ حتماً، اینطور شده است. چه قبل از پرواز و چه در طول پرواز، خیلی از تصمیمات از طریق ادارات مرکزی گرفته میشود که از جهتی خوب است. چون با مراجعه به اطلاعات وسیعی که وجود دارد، آنها میتوانند تصمیمات بهتری بگیرند. ولی یک مسأله که این وسط حذف میشود، احساس و تجربهای است که خلبان دارد و آن مسألهای که در آن لحظه با آن روبهرو است و خودش حس میکند. این را نمیتوان زیر هیچ معادلهای برد و با هیچ چیزی آن را در آن لحظه محاسبه کرد، مگر آن احساسی که راجع به مسألهای که برایش پیش آمده است، دارد. اینها را تقریباً از خلبانها گرفتهاند. خلبان از نقطهای که بلند میشود تا به نقطهی دیگری برود، به آن اندازه به او بنزین میدهند که کفایت میکند به مقصدش برسد و مقدار کمی که بتواند به یک فرودگاه احتیاطی برود. خلبان نمیتواند فرضاً بگوید: برای من دویست پوند، بنزین اضافه بزنید، برای اینکه هوا بد است. اینها همه، قبلاً حساب شده است. علت آن هم این است که اگر وزن هواپیما به خاطر بنزین بیشتری که میگیرد زیادتر شود، سوخت بیشتری مصرف میکند و خرج هواپیما بیشتر میشود. این ریزهکاریها را سنت به سنت حساب میکنند. همانطوری که الان در هواپیما به مردم غذا نمیدهند برای اینکه قیمتش بالا است و یا اینکه آب خوردن را باید بخرید، یا اینکه برای یک بالش از شما بیست و پنج سنت میگیرند.
اینها به این خاطر است که سنت به سنت حساب میکنند و وقتی اینطور است، خواه ناخواه، خیلی از تصمیمهایی را که خلبانها میتوانند بگیرند و باید بگیرند، از آنها گرفتهاند و زیر ملاحظات اقتصادی بردهاند. در ضمن، در پرواز هم مسایلی پیش آمده که خلبان وقتی در شرایط سخت قرار میگیرد، فشار روی او زیاد است که حتماً برود در فرودگاه مقصد بنشیند. در نظر بگیرید هواپیمایی بخواهد در تورنتو بنشیند، و هوا خراب باشد، اگر نتواند و مجبور باشد در فرودگاهی در آمریکا فرود بیاید، دیگر مثل سابق نیست که مسافرها پیاده شوند، به سالن بروند و از آنها پذیرایی شود. ممکن است ساعتها مجبور شوند در هواپیما بنشینند. مثل زندانیها در استوانهی دربستهای بمانند که هیچ کاری نمیتوانند بکنند. مسایل خیلی عوض شده. خواه ناخواه به خاطر اینکه تکنولوژی تغییر کرده، شرایط زمان عوض شده، شرایط اقتصادی و اجتماعی عوض شده و اینها همه دست به دست هم داده است و جواب سوال شما این است که بله، خلبانها تمام تصمیمات را دیگر نمیگیرند. شما که یکی از باسابقهترین خلبانهای ایران هستید. در کل چند سال پرواز کردهاید؟ حدود چهل و چهار سال است که من پرواز میکنم. الان هم کارم بیشتر تدریس است و به خلبانهای ایرلاینهای مختلف آموزش میدهم و همچنین امتحانات متداولی که باید انجام بشود، بر عهدهی من است. در طول سالهای سابقه و تجربهای که داشتهاید، آیا هرگز برایتان پیش آمد که در شرایط اضطراری قرار بگیرد و بخواهید تصمیمی را بگیرید؟ و این شرایط اضطراری چه بود؟ اتفاقاً، (سالها پیش) در اهواز چنین مسألهای برایم پیش آمد. بعد از اینکه از کوههای زاگرس رد شدیم، در هوایی که ما به آن طوفانی و متلاطم میگوییم، قرار گرفتم و رعد و برق به طور وحشتناکی، دو سه بار به هواپیما زد و من به تهران برگشتم. آن موقع هم کاملاً قابل درک بود. امروز شاید خلبانها این کار را نکنند. هم مردم دلشان میخواهد به مقصدشان برسند و هم فشار روی خلبانها هست که به مقصد برسند. آیا هرگز شرایط خطرناکی هم برایتان پیش آمد که احساس ترس بکنید؟ اگر از هر خلبانی که بیش از دو سه سال تجربهی پرواز دارد، بپرسید و او بگوید که نترسیده و خطری برایش پیش نیامده است، دروغ میگوید! «هنوز هواپیما مطمئنترین و ایمنترین وسیله رفت و آمد است»وقتی چنین حادثهای پیش میآید، در افکار عمومی مردم دنیا، این تصور به وجود میآید که پرواز با هواپیما یکی از راههای خطرناک مسافرت کردن است. آیا شما هم این عقیده را دارید یا فکر میکنید پرواز کردن و مسافرت با هواپیما، یکی از امنترین راهها است؟ فکر میکنم، علیرغم اینکه گاهگداری اینگونه مسایل پیش میآید، هنوز هواپیما یکی از مطمئنترین و ایمنترین وسایل رفت و آمد برای انسان است. این را به این دلیل که خودم خلبان هستم یا متعلق به این صنعت هستم، نمیگویم، به خاطر این میگویم که آمار و ارقام نشان میدهد. منتها، همیشه وقتی یک هواپیما سقوط میکند، خبرساز است. به همین دلیل است که الان شما دارید با من صحبت میکنید. ولی اتفاقات شبیه این روزمره خیلی میافتد و هیچ کسی از آن اطلاع ندارد. ولی احتمالاً الان در تمام دنیا، از حادثه این هواپیما مطلع هستند. مهمترین مسأله این است که وقتی یک مسافر در هواپیما مینشیند، تقریباً میتوان گفت به حالتی درمیآید که چون اطلاعاتش راجع به این تکنولوژی و اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد کم است، ابهامی که منجر به ترس میشود در دلش مینشیند. مخصوصاً وقتی چنین اتفاقهایی میافتد و این ابهامی که در دل آدمها بهوجود میآید، خبرساز میشود و برای مردم مهم میشود. مهمتر از همه این است که مسافری که آنجا نشسته، دستش به جایی بند نیست. تنها چیزی که آنجا وجود دارد، صندلی بغل دستیاش است که او هم دقیقاً مثل خودش فکر میکند. دسترسی به خلبان هم ندارد که با او صحبت کند. زمانی بود که مسافرها میتوانستند به کابین خلبان بروند و با او حرف بزنند. امروز درها همه آهنی است، قفل زدهاند و درهای الکترونیکی گذاشتهاند. تماس خلبان هم با مردم قطع شده است. مسایل عوض شده، ولی آنچه مسلم است این است که هنوز هواپیما ایمنترین و بهترین وسیلهی رفت و آمد است. آمار و ارقام را که نگاه کنید، از سال ۱۹۹۵ تا سال ۲۰۰۵، ده هزار نفر در کل تصادفات هواپیمایی جان خود را از دست دادهاند. در عرض ده سال، ده هزار نفر. یعنی به طور متوسط، سالی هزار نفر. این آمار را با هر نوع آمار دیگری که مقایسه کنید، حتا از وسط خیابان رد شدن، میبینید که تقریباً هیچ است. یعنی ایمنی هواپیما، هنوز یکی از چیزهایی است که علیرغم اینکه خبرهای این طوری توی ذوق مردم میزند، غیرقابل رقابت است. در همین رابطه: • «احتمال انفجار ایرفرانس در هوا» • پیدا شدن احتمالی بقایای ایرفرانس • هواپیمای شرکت هوایی فرانسه ناپدید شد • «انفجار هواپیمای مسافربری ایرفرانس، تروریستی نیست»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|