Sep 2006
ادبيات داستانی از طريق استقراء رياضی شکل میگيرد. يعنی کشف قريه به قريه، يعنی فتح خاکريز به خاکريز، يعنی از جزء به کل رسيدن.
ترانههای تختحوضی در خاطرهی کودکی بسياری از ما حضور دارد؛ با صداهايی خندان و چشمهايی خندانتر.
همينگوی رهگذری خاموش است که از کنار داستان میگذرد، و خودش را به عنوان نويسنده از صحنه حذف میکند.
اولين خاطرههای خوب نوجوانی عباس معروفی مربوط به زمانی است که میخواست داستان بنويسد.
برخی معتقدند که هر کس سواد خواندن و نوشتن داشته باشد، میتواند نويسنده شود.
بعضی میگويند انسان بايد از استعداد، و بلکه از موهبت الهی برخودار باشد تا داستان بنويسد.
عدهای نيز بر اين باورند که نويسندگی نياز به يک جنم ويژه دارد. اما هر کس که میتواند چيزی بنويسد، لزوماً داستاننويس نيست.
لازم نيست هر اهل قلمی بر آيين ملکداری مسلط باشد، اما بر هر نويسندهای واجب است که کتاب «مقدمهی ابن خلدون» را بخواند تا اقتدار قلم را در بيان دقيق معنا دريابد.
|