خانه > انديشه زمانه > عقايد دينی > از بازار بورس گرفته تا روابط جنسی آزاد | |||
از بازار بورس گرفته تا روابط جنسی آزادمجید محمدیچکیده: در این نوشتار با فرض واقعیتی تاریخی به نام جریان روشنفکری دینی و امکان آن1 و پیگیری تحولات تاریخی آن در ایران معاصر، در نظر گرفتن واقعیات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، و سیاسی جامعهی ایران در دههی هشتاد شمسی و بررسی موانع بروز طرحی تازه در فرایند تحول روشنفکری دینی، ویژگیهای طرح محتمل آینده برای جریان روشنفکری دینی و چشمانداز آیندهی آن بررسی میشود. تفاوت این نوشته با دیگر بررسیهای جریان روشنفکری دینی آنست که نویسنده در عین باور به وجود واقعیتی به نام روشنفکری دینی و اعتراف به دستآوردهای فکری آن برای جامعهی ایران، طرحهای موجود حتی طرح سروش را برای پاسخ به نیازهای دوران تازهای که در ایران آغاز شده (دوران مابعد جنبش اصلاحات) کافی نمیداند و طرح یا الگوهای تازهای را انتظار میکشد. این انتظار مبتنی است بر دو پیشفرض: اینکه دینداران بخواهند در باب چگونگی مواجهه با زیست-جهان عینی و ذهنی خود و نحوهی تعامل با دیگر زیست-جهانها طرحی مشخص از خود ارائه کنند و اینکه در جامعهی ایران هنوز درخواست برای چنین طرحی وجود داشته باشد. مشکل جریان روشنفکری دینی در تبدیلشدن به یک برنامهی پژوهشی و یک جنبش اجتماعی برای نسل تازه (چنانکه طرح شریعتی در دههی ۱۳۵۰ طرح سروش در دههی ۱۳۶۰ عمل کردند) نهتنها «ضعف نگرش انتقادی نسبت به مدرنیت واقعا موجود، تدوین برنامهای واقعبینانه بر مبنای سیاست رهاییبخش و فقدان نهادهای مدنی مستقل معطوف به دلبستگیهای روشنفکری دینی»2، بلکه انفکاک از مطالبات و نیازهای فکری و احساسی نسل تازه، غفلت از دلمشغولی به نجات الگو(ها)ی سنتی روشنفکران دینی یعنی نجات دین با عصریکردن آن و محافظت از دنیا با دینیکردن آن است. در طرح اول تلاش میشد اینگونه موضوعات و مشکلات توجیه عقلانی شوند. طرحهای دوم و سوم از این موضوعات گذشته و آنها را مورد بحث قرار نمیدادند تا مگر با اهل شریعت درگیر نشوند و به صراحت آنها را انکار نمیکردند اما طرح تازه چارهای ندارد بهجز آنکه مبانی انسانگرایی و عقلگرایی در حوزهی زندگی عمومی را بپذیرد و مبانی دینی خود را در این حوزه به کناری نهد. بدین ترتیب دیگر نیازی عملی و سیاسی وجود ندارد که اثبات شود احادیث موجود بر ولایت فقیه دلالت دارند یا ندارند، یا آیات قرآن کلام خداوندند یا کلام پیامبر، چون حتی اگر این اثبات هم صورت میگرفت باز در چارچوب طرح جدید وجهی نداشت. طرح سوم صرفا در حیطهی نظریهها و ایدهها قائل به تنوع و تکثر بوده است اما طرح تازه این تنوع و تکثر را باید هم در حیطهی نظریهها و باورها و هم در حیطهی شیوهها و سبکهای زندگی به رسمیت بشناسد. این طرح نهتنها شیوهها و سبکهای مختلف در جامعه را به رسمیت میشناسد و این امر را برای تعین سبک زندگی دینی لازم میشمرد بلکه در حیطهی دینداران نیز سبکهای مختلف را ارج مینهد. ادبیات و هنر مدرن بهعنوان یکی از منابع معرفتی پروژهی در-حال-ظهور این پروژه را در معرض انواع احساسات و شیوههای جاری در زندگی مدرن و نیز انواع دینداری و اَندَر کنش آنها قرار میدهد. با تمسک به ادبیات و هنر مدرن، اخلاق و حقوق جدید روشنفکران دینی لوازم اصالت انسانِ مدرنیته یعنی امکان بروز و دریافت احساسات توسط حواس پنجگانه و امتداد آنها در فضای عمومی، رسانهها و تولیدات هنری، و اهمیت بدن انسان در کنار فکر و اندیشهی وی را درک خواهند کرد و آنها را به کیهان فکری و فیزیکی خود راه خواهند داد. در این طرح تازه چارهای بهجز بسط گسترهی زندگی نیست. طرح تازه باید انسان را واجد حقوق ذاتی و مساوی بداند، حقوقی که سلبناشدنیاند و انسانها به صرف انسانبودن و بدون توجه به رنگ، زبان، نژاد، مذهب، فرقه، ایدئولوژی، ملیت و جنسیت از آنها برخوردارند. همچنین در این طرح انسانها میتوانند به عقل خود در امور دنیوی بسنده کنند و هیچ ضرورتی در تمسک به ارزشها و احکام دینی نیست. همچنین برای آدمیان این توان فرض میشود که بدون هدایت و راهنمایی دین و رهبران دینی دست به انتخابهای اخلاقی و سیاسی زنند. بدین ترتیب موضوعاتی مثل قضاوت و زمامداری زنان، میزان دیهی اهل ذمه و ولایت فقیه سالبهی به انتفاع موضوعند. در طرح تازه موضوعات محوری برای حل و فصل صرفا در چارچوب دروندینی مورد توجه قرار نخواهند گرفت بلکه هر آنچه با حق انتخاب فرد در تعارض قرار گیرد نخست از محدودهی ایمانیات و باورها خارج میشود و سپس در معرض داوری عقل نقاد و عرفی قرار میگیرد. این طرح خود را با هیچ یک از مباحث درون دینی مستقیما درگیر نمیکند، گرچه در برنامهی پژوهشی آن چنین مباحثی از منظر بروندینی جایگاه ویژهای دارد. طرح تازه در پی حاشیهنویسی بر طرحهای گذشته نیست و در چارچوب نقد طرحهای پیشین شکل نمیگیرد بلکه در پی درانداختن طرحی نو و دیگر است. ممکن است طرح تازه به صورت پرکنندهی خلل و فرج طرح سوم در نظر آید اما این طرح جهان دینی متفاونی را با ذهنیتی دیگر رقم میزند؛ جهانی که تجربهی دینیاش به تجربهی دینی نبوی و انگارهی آن محدود نمیشود؛ در آن جهان تنها حقوق فردی انسانها و نه ایدئولوژی طبقات حاکم تولید و عرضهی کالاها و خدمات فرهنگی از جمله تولید و عرضهی کالاها و خدمات دینی را قید میزند؛ نهاد دولت به همهی ارزشها و ایدئولوژیها بیطرف بوده و تنها دمکراسی و حقوق شهروندان آن را مقید میسازد؛ جامعهی دینی به امت یا ملت محدود نمیشود؛ میان دینداری و امتیازات اجتماعی و سیاسی گسست ایجاد میشود؛ باورهای دینی نیازی به توجیه عقلانی نخواهند داشت و تنها دلیل معقولیت هر برنامهی دینی وجود آن در جهان دینی خواهد بود؛ نهتنها داوری روحانیت بلکه داوری عرف اهل دین ملاک دینداری کسی نخواهد بود و هیچیک از حقوق پایهی او از جمله حقوق دینیاش را نقض نخواهد کرد؛ هیچ مانعی بر سر راه تبلیغ انواع ادیان و فرق برقرار نخواهد بود و در بازار عقاید و باورهای دینی قواعد دیگر بازارهای آزاد حاکم خواهد شد. طرحهای اول تا سوم به نوعی بازخوانی و بازسازی سنت در جهت احیا و نجات دین بودند اما طرح تازه چنین دغدغهای ندارد؛ قرار نیست دین نجات پیدا کند و اگر قدرت رقابت در بازار آرا و عقاید را ندارد با قوهی قهریه یا سوبسید از آن حمایت نخواهد شد. این طرح به دنبال پیداکردن جای مناسب دین و ارزشها و باورهای دینی در جهانهای عینی و ذهنی آدمیان در دنیای امروز است. طرح تازه واقعیت سنت را بهعنوان انباشتهی خرد جمعی میپذیرد و به تلاش کسانی که میخواهند سنتها را بازسازی یا بازخوانی کنند احترام میگذارد اما دینداری را از چنگ سنتها رها کرده و آن را به سلیقه و خواست تکتک آدمیان با هر تجربهای که از سنت دارند و هر هزینهای که برای آن پرداختهاند و هر ایدهای که در باب آن دارند وامیگذارد. بدین ترتیب حتی نفی و انکار سنتها از جمله سنتهای دینی به معنای خروج از حیطهی دینداری نخواهد بود. در طرحهای اول تا سوم جهان مدرن بهترتیب به دنیای علوم تجربی و صنعت، جهان مبارزهی سیاسی و کهکشان تاریخ مذهب، و جهان معرفت و دانش تقلیل پیدا میکند اما در طرح تازه جهان مدرن مجموعهای است از اندر کنشهای میان صدها زیر-جهان که به اندازهی معرفت و دانش اهمیت دارند: از کافهها و کلوپهای شبانه تا بازار بورس، از مراکز تحقیقاتی و دانشگاههای بزرگ تا روابط جنسی آزاد بر اساس رضایت طرفین یا طرفها، از نهاد خانواده (فراتر از مدل سنتی یک مرد و یک زن و چند فرزند) تا نهادهای گردشگری و صرف اوقات فراغت مثل هتلها و فرودگاهها، از بروز تمایلات و ایدهها در چارچوب حرکات بدنی (رقص)، اصوات (موسیقی)، کلمات (خطابهها و نوشتهها)، و دستساختهها و دستکشیدهها (نقاشی و گرافیک، مجسمهسازی و معماری) تا خلق جهانهای تخیلی و توهمی (در رمان و فیلم داستانی)، از برداشته شدن موانع در ارتباطات انسانی (چهره به چهره تا تصویری و صوتی) تا دستآوردهای علوم طبیعی و تجربی و علوم اجتماعی-انسانی. در سه طرح قبلی دنیای جدید فقط چهار مقولهی تازه را با خود به ارمغان آورده و نورهایی بر آنها افکنده است، یعنی مفاهیم، تلقیهای ما از عالم، وسیلهها و غایات3. اما در طرح تازه، دنیای جدید علاوهبر موارد مزبور، مقولات دیگری را نیز عرضه کرده است: احساسات، توهمات، تخیلات، شیوههای متفاوت کنش و واکنش با دیگران، زبان اجزای بدن و آنچه از پیرایش و آرایش و دستکاری بدان مربوط میشود. در طرحهای اول تا سوم مرتبا از واقعیات دینی مثل خدا، نبی، معاد، مهدی و مانند آنها سخن گفته میشود اما طرح چهارم از این عناوین که محدودکنندهاند فراتر میرود و صرفا هویتی که به زندگی معنا میدهد و فرا-حسی است باقی میماند. تنها باوری که مرز میان دینداری و غیر آن را روشن میکند باور به این موضوع است که عالم به آنچه ما حس میکنیم و درک میکنیم محدود نمیشود و عدم اثبات نیز منتفیکنندهی چنین واقعیتی نیست. این نوع دینداری با هیچ واقعیت بیرونی قید نمیخورد و به جنگ واقعیتهای بیرونی نیز نمیرود؛ جنگ یا چالش با واقعیتهای بیرونی به سیاست و اخلاق و دانشها و فنون که همه عرفی و قابل تغییرند سپرده میشود. این نوع دینداری میتواند در چارچوب یک نهاد دینی یا بیرون از آن، شخصی یا جمعی، دارای شعائر و آداب خاص یا بدون آنها، مبتنی بر تجربهی یکبارهی دینی یا مبتنی بر تکرار تجربهی دینی در اشکال گوناگون، مبتنی بر وحی یا منفصل از آن، مبشر عالم دیگر یا بیتفاوت به آن، متصل به یک نهاد دینی یا منفک از آن، دارای رهبران و پیامبران دینی یا فاقد آنان، و ... باشد. پانوشتها: ۱. علیرضا علوی تبار، روشنفکری دینی یک برنامهی پیشرو، آفتاب، ش ۱۰، آذر ۱۳۸۰، صص ۴-۷. علویتبار این امکان را از طریق کنارهمگذاری دین حداقلی، عقلانیت انتقادی و حداقلی، و سکولاریزاسیون حداقلی و با تاکید بر هویت، برنامهی پژوهشی و جنبش اجتماعیای که روشنفکران دینی با آنها تعین یافتهاند انجام میدهد؛ تعاریف و محدودهها و کارکردهای روشنفکری دینی در تبیین علویتبار از این پدیده متاثر از سه طرح بازرگان، شریعتی و سروش (بالاخص طرح اخیر) است. برای امکان روشنفکری دینی نیازی به این کنارهمگذاری نیست؛ صرف وجود گروهی که خود را روشنفکر دینی میدانند و وجود پیرو و مخاطب برای آرا و ایدههای آنها این امکان را اثبات میکنند. سخن از تاثیرگذاری و خدمت و خیانت یا کمک آنها به پیشبرد ایدئولوژیها و فرایندهای اجتماعی و سیاسی متفاوت بحث دیگری است. ۲. علیرضا علوی تبار، روشنفکری دینی، یک برنامهی پیشرو، آفتاب، ش ۱۰، آذر ۱۳۸۰ ۳. عبدالکریم سروش، دین و دنیای جدید، آفتاب، ش ۱۳، اسفند ۱۳۸۰، ص ۵۰ • عبدالکریم سروش کافی نیست • متدهای تفسیری و صحت متون وحیانی • حاکمیت و پاسخهای دینی جایگزین |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|