خانه > انديشه زمانه > عقايد دينی > پاسخ به اکبر گنجی | |||
پاسخ به اکبر گنجیبه نقل از وبلاگ دکتر حسین کمالیاین مطلب، پاسخ آقای دکتر حسین کمالی به جوابیهی آقای گنجی است که در وبلاگ ایشان «مژدگانی» منتشر شده و اینک در رادیو زمانه بازنشر میشود. اندیشمند آزاده، آقای گنجی به نامهی من پاسخ دادهاند. از توجه ایشان سپاسگزارم، در عین آنکه انتقادم به رویکـــرد تحصـّــلی به امر وحی و راهبرد اثباتگرایانه به مقولات دینی همچنان پا برجاست. تکرار میکنم که در عرصهی گزارهها، دایرهی عقلانی بودن، فراتر از اثباتپذیر بودن است – خواه اثباتپذیری تجربی، خواه برهانپذیری منطقی. عقلانیت منحصر به اثباتپذیری نیست. گزاره ممکن است اثباتناپذیر باشد، اما مواضعــة ًمبنا قرار گیرد و در استدلال عقلانی وارد گردد. این نکته از آموزههای مهم معرفتشناسی است که از قضا به اهتمام پراهمیت روشنفکران دینی، خاصـّه با راهنمایی روشنبینانه و راهگشایی پیشگامانه دکتر عبدالکریم سروش، در ایران معاصر رشد کرده و ریشه گرفته است. گزارههای مشتمل بر مفاهیم نظری در استدلال عقلانی به کار میرود، درعین آنکه اثبات کردن چنان گزارههایی، به معنای تحصلی (پوزیتیو)، محال است. میدانم که آقای گنجی با این مباحث آشنایند، ولی در شگفتم از پوشیده ماندن این نکته در بحث جاری و پافشاری مستمر ایشان بر این دعوی ناروا که: «... مسلمین نتوانستهاند حتی یک دلیل عقلی بر کلام الله بودن قرآن اقامه کنند.» باز میگویم که در تاریخ اندیشه اسلامی، نحلههای گوناگون با همهی اختلافات مبنایی که میانشان بوده است، همگی بر سر این فرض که «قرآن کلام خداست» مـتــّـفــق بودهاند. هر چند معانی متفاوت از آن گزاره فهمیدهاند و تأویلات گاه متضاد از آن به دست دادهاند. از سدهی سوّم هجری به این سو، تقریباً هر کتاب کلام اسلامی حاوی یک یا چند استدلال عقلی بر کلام الله بودن قرآن است. استدلالها را میباید سنجید و در مبانی یا نتایج آنها مناقشه ورزید، و این نقض و ابرام ادلـّـه مقتضای کار پژوهشی کردن است. اما انکار وجودِ استدلال عقلی در آثار مسلمانان مطلقاً خلاف واقع است. این چه سخن منطقاً ناسخته و تاریخاً نادرستی است که «هیچ دلیلی بر کلام الله بودن قرآن وجود ندارد؟» در قوّت و ضعف استدلال پیشینیان محاجــّـه کردن غیر از نابوده پنداشتن شیوه استدلالی نزد آنهاست. مسلمانی، همچنان که آقای گنجی آوردهاند، دو مبنای اعتقادی دارد، یکی توحید و دیگری نبوّت. اعتقاد به نبوّت، به معنای گسترده، یعنی اعتقاد به اینکه خدا بعضی از بندگانش را مخاطب ساخته و به آنها نبأ یا خبری ویژه بخشیده است. این اعتقاد در سه دین ابراهیمی مشترک است. بخش بزرگی از کتابهای پنجگانه موسی را در زبان عبری نوئیم یا نبئیم (נביאים) میخوانند، و آن را در فارسی ســِـفر انبیا ترجمه کردهاند. اعتقاد به نبوت خاصه، که شرط مسلمانی است، یعنی اعتقاد به اینکه پیامبر اسلام در زمرهی انبیا الهی بوده و مخاطب خداوند قرار گرفته است. به این ترتیب گزارهی «قرآن کلام خداست»، با اعتقاد به نبوّت پیامبر اسلام ملازمت دارد، چون مسلمانان قرآن را حاوی خطاب الهی به پیامبر میشمرند. بدین معنا، این گزاره جزو اصول موضوعه یا گزارههای کلیدی فرهنگ اسلامی بوده است. آقای گنجی در این سخن که گزارهی «قرآن کلام خداست» در حکم اصل موضوع است فتوری تشخیص دادهاند. گفتهاند که در صورت قبول آن: «... با ایدئولوژیهایی متعارض و متناقض روبرو هستیم که همهی آنها از نظر حقانیت و عقلانیت در یک سطح قرار میگیرند.» زیرا هواخواهان هر گروهی امکان مییابند تا پشت اصول موضوعه خودخواسته و خودساخته سنگـر بگیرند، و راه نقد را بر بنیانهای نظام اندیشگیشان فرو بندند. آنگاه هشدار دادهاند که: «براین اساس گرفتار نوعی نسبیتگرایی غیرقابل دفاع خواهیم شد.» این طور نیست. گزارههایی که ممکن است اصل موضوعه فرض شوند همگی همسنگ یا هم ارز نیستند، و از حیث حقانیت و عقلانیت در یک سطح قرار نمیگیرند: این غیر از نسبیتگرایی است. اوّلاً عقلانی بودن با حقانیت داشتن یکی نیست. ای بسا گزاره که عقلانی هست ولی «حقانیت ندارد». یک مثال از عرصهی فیزیک میآورم، و یکی از عرصهی علوم اجتماعی: مکانیک نیوتنی دستگاهی است کاملاً عقلانی که در مقایسه با نظریه ریسمانها «حقانیت ندارد»؛ نظریه کارآیی محض بازار آزاد نظریهای کاملاً عقلانی است که «حقانیت» آن نزد بسیاری از اقتصاددانان مشکوک و بل مردود است. ثانیاً عقلانی بودن دارای مدارج و مراتب است. گزارهها یا گفتمانهای عقلانی تنها از آن جهـت که عقلانی هستند در یک سطحند، ولی در سلسله مراتب عقلانیت همگی همپایه نیستند. لامپ و خورشید هر دو نور میدهند، اما چراغ مرده کجا شمع، آفتاب کجا؟ فرق است در عقلانیت میان مبانی مکتبهای پژمرده، و گزارههای بنیادین ادیان فرهنگساز که قرنها صیقل نـقــد خورده و اندیشهورزان را به تأمل و تأویل واداشته است. قصدم در نامه پیشین اثبات گزارهی «قرآن کلام خداست» نبود، بلکه ابطال این داوری ناوارد بود که آن گزاره را غیرعقلانی قلمداد مینمود. «قرآن کلام خداست» گزارهای است کلیدی، عقلانی، معنادار، و معنابخش، که نزد اندیشهورزان مسلمان تأویلات گوناگون یافته و به شیوههای متفاوت و گاه متضاد تلقی شده است. اکنون با این فرض که روش و محتوای دینپژوهی غیر از اثباتگرایی تحصلی است، بحث را از زاویهی دیگری پی میگیرم. فرهنگشناس فقید، کلیفورد گیرتس که اندیشهاش در انسانشناسی راههای تازهای را به روی اهل تحقیق گشوده است، در یکی از نوشتههای ماندگار خویش با اشاره به سخنی از ماکس وبــر آورده بود که انسان موجودی است اجتماعی که در دل کلاف سردرگم معنا – بافیهای خود معلق گشته، و فرهنگ همان تار و پودی است که انسانها در جستجوی معانی بافتهاند و خود در میانهاش گرفتار آمدهاند. از نگاه او، شناخت فرهنگ و نیز شناخت دین، ملازم است با رمزگشایی از نمادهای فرهنگی – دینی، و پرده برگیری از چنبرهای توبرتوی نهادها و اندیشهها. گیرتس راهبرد مطلوب خود را Thick description میخواند، که در فارسی میتوان تشریح تو به تو ترجمه نمود. تعبیر تشریح تو به تو را از این بیت زیبای شاعره ایرانی برگرفتهام که گفت: در دل خویش طاهـــره گشت و ندید جز تو را همچنان که گیرتس متذکر شده است و در روش شناسی علوم نوین پذیرفته اند، تنها کاری که با اصول موضوعه یا گزارههای کلیدی میتوان کرد تلاش برای اثبات یا ابطلالشان نیست. ترازوی منطق و تیغ تجربه ابزارهایی کارآمد و بـرّان است که هـر محققی باید قدر بشناسد و به کار گیرد. اما در شناخت و سنجنش دین – فرهنگ بیش از اینها لازم است. ثمربخشتر از فرو بردن مفاهیم و مقولات فرهنگی – دینی در قوالب قیاس صوری، و بر ملا نمودن ضعف منطقی مأثورات، یا شوخی کردن با تعبیرات متون باستانی، آن است که به شالودههای تاریخی – اجتماعی گزارهها و نظریههای فرهنگی – دینی نظر کنیم، و ببینیم که در هر دوره کدام مجموعه از نیروها و نهادها زمینهی پیدایش و ردّ یا قبول نظریهها و گزارههای اصلی و فرعی را در جوامع فراهم میساخته است. میباید به انگیزهها و پیامدهای نظری و عملی گفتمانها بیشتر توجه کنیم تا به معیارهای مصنوعی که انسانیتِ انسانها را یکسره نادیده میگیــرد. «سخن» یا کلام در فرهنگ اسلامی یک مقولهی کلیدی است که بسیاری از مقولات و مفاهیم دیگر حول آن شکل میگیرد و معنا مییابد. قرآن کلام الله است؛ عیسی کلمة الله است؛ موسی کلیم الله است؛ همه خلقت برآمده از کلام خداست: چون او هر گاه اراده کند چیزی باشد، «میگوید» باش و آن هستی مییابد. هیچیک از اینها گزارهی حسـّی – تجربی، یا قضیهی منطقی – ریاضی نیست. درعین حال همهی اینها گزارههایی معنیدار و عقلانی است که همراه با سایر گزارهها در گفتمان یا گفتمانهای دینی – اسلامی جایی دارد. میتوان پرسید، آیا خدای متکلم حتماً متشخص است؟ کلام – فعل خدا با ذات او چه نسبتی دارد؟ پیوند میان مضامین مندرج در کلام خدا با مقتضیات جامعهی عربستان هزار و چهارصد سال پیش، و نیز با خواستهها و ناخواستنیهای جوامع مسلمان و نامسلمان دیروز و امروز و فردای جهان چیست؟ اگر در کلام خدا متشابهاتی تشخیص داده شد چه باید کرد؟ آیا فهم کلام خدا شارح لازم دارد؟ آیا رهبری شئون جامعه باید به دست کسی یا کسانی باشد که شارح کلام خدا معرفی میشوند؟ آیا کس دیگری را میرسد که دعوی کند کلام خدا را میشنود؟ از خدایی بودن منشأ قرآن چه نتایجی دربارهی همزیستی با نامسلمانان میتوان گرفت؟ و بسیار پرسشهای دیگر. انکار عقلانیت گزارهی کلیدی «قرآن کلام خداست» و متعلقات آن، و در مقابل، تأکید بر اثباتپذیری تجربی – منطقی گفتمان دینی هر دو ریشه در مفروضات مخدوش پوزیتیویستی دارد. مجادله بر این اساس، همچنانکه دیوارنویسیهای وبلاگستان گواهی میدهد، بیش از روشنگری عقلانی به شعارهای «زنده باد فلانی» و «سرنگون باد فلان عقیده» دامن میزند. به امید تداوم گفتگوهای دوستانه و عقلایی. در همین زمینه: • نامهای به اکبر گنجی • تأملاتی پیرامون پیشنهاد مشروط آقای کمالی |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
سلام
-- کیوان ، Jan 12, 2009جناب کمالی،
آقای گنجی به تعداد دفعاتی که گفته اند «... مسلمین نتوانستهاند حتی یک دلیل عقلی بر کلام الله بودن قرآن اقامه کنند.» جمله ی خودشون رو مقید کرده اند به اینکه اساساً در یک مکانیسم صدق و کذب پذیر قابل طرح نیست. این لزوماً به معنای کاذب بودن جمله ی فوق نیست.این کار شما فرار به جلوست.می گوئید خروارها کتاب موجود است که صدق گزاره ی فوق را آورده است،یا لااقل راجع به آن بحث کرده. لطفاً دست از تحاشی بدارید و رساله ای در گردآوری مستندات فوق الذکر بنگارید که خیر دنیا و آخرت دارد ان شاء الله.
- آقاي محترم نگارنده، شما استدلال كرديد كه بعضي از باورها اصل موضوعي است و نياز به اثبات عقلي ندارد. اما در پاسخ به اقاي گنجي مي گوييد :
-- رامين ، Jan 12, 2009"گزارههایی که ممکن است اصل موضوعه فرض شوند همگی همسنگ یا هم ارز نیستند، و از حیث حقانیت و عقلانیت در یک سطح قرار نمیگیرند: این غیر از نسبیتگرایی است."
شما حالا برگشته ايد و داريد در مورد اصل موضوع ها قضاوت مي كنيد و مي گوييد در يك سطح نيستند. پس بر خلاف حرف اول خود معتقد هستيد كه اصل موضوع ها هم قابل قضاوت عقلاني و مقايسه هستند.بپذيريد كه دچار تناقض شده ايد..
آقای دکتر عزیز گنجی می گوید یک دلیل عقلی برای کلام خدا بودن قران ارائه نشده است وشما می فرمائید شده است ولی نمی فرمائید کجا وچگونه...آنچه شما می فرمائید در جهت باورهای ارثی شماست که دل کندن از ان کار دشواری است کما اینکه ملیاردها مسیحی عیسی را پسر خدا می دانند وکسی هم کاری بکارشان ندارد...اما اثبات نمی توانند کرد وقران بقول شما از جانب خدا آمده هم خلاف این میگوید .راستی شما بفرمائید دو ملیاردمسیحی درست می گویند یا قران ؟با رویه نوشتاری شما وتعویض چند نام و تغییر چند جمله می توان نوشت که عیسی پسر خداست ویا هر باور دینی دیگر راهم بزور در جامه حقیقت نشاند.
-- کریم ، Jan 12, 2009جناب آقاي كمالي بحث زيبايي را پيش كشيدند و در واقع از منظري تازه به مباحثات طرفين نگاه كردند ولي خيلي ساده قصد برانداختن نظريه كلام پيامبر بودن قرآن را كرده اند و اين نوعي دست كم گرفتن ماجراست. شما نه در نوشته قبل و نه در اين نوشته هيچگاه از كاستي هاي نظريه سخن خدا بودن قرآن توجه نكرديد، و به سادگي با توسل به اين موضوع كه سخن خدا بودن قرآن هيچگاه توسط نظريه پردازان مسلمان رد نشده(؟) و اين جزء موضوعات اصلي دين اسلام است- كه در اين نيز جاي ترديد بسيار است - سر و ته قضيه را به هم چسبانديد و به اين سوال نيز پاسخ نداديد كه چرا دين مورمون ها(كه از موضوعي مشابه اسلام استفاده مي كند) پژمرده است ولي استفاده از همان موضوع براي اسلام سرزندگي به بار مي آورد؟ شايد دليل را بر قدمت اسلام مي گذاريد، شايد هم بر تعداد پيروان آن و شايد هم اينكه خود شما مسلمانيد. ولي هيچكدام از اينها كلام خدا بودن قرآن را ثابت نمي كند. آيا ممكن نيست افرادي اين 1400 سال اشتباه كرده باشند؟
-- حريت ، Jan 12, 2009با تشكر از جناب كمالي
با تقدیم احترام به جناب دکتر کمالی
-- بدون نام ، Jan 12, 2009برخلاف تصوری که بسیاری از غیر متخصصین درباره نظریه ابرریسمان دارند، امروزه درباره صحت این نظریه، تردیدهای جدی وجود دارد و حتی امکان دارد این نظریه به جای اینکه "نظریه همه چیز" باشد واقعاً "نظریه هیچ چیز" باشد. در زیبایی مفهومی و ریاضی این نظریه تردیدی نیست و با قطعیت می توان گفت ایررسیمان، زیباترین نظریه ای است که تا کنون به ذهن بشر خطور کرده است اما یکی از مشکلات جدی این نظریه عدم امکان تست آزمایشگاهی آن است و تا کنون نتوانسته است مورد آزمون پذیر مستقلی را پیش بینی کند که نظریات دیگر پیش بینی نکرده باشند و در آزمایشگاه مشاهده شود. بنابراین، از لحاظ کارایی، نقشی که نظریه کلاسیک نیوتن در پیشرفت بشر داشته است، نظریه ابرریسمان با همه تلاشی که صورت گرفته، نداشته است. بنابراین، در نظر گرفتن ابرریسمان به عنوان مثالی از پیشرفت در علوم طبیعی، به طور جدی قابل مناقشه است. صحت و سقم این نظریه در سال های آینده روشن تر خواهد شد و بهتر است تا آن موقع از پیشداوری در این زمینه خودداری نماییم.
کریم پور از آمریکا
سلام جناب آقای کمالی
-- خالد ، Jan 12, 2009آقای گنجی داستانی را در باره ی دین مورمورن ها آورده بود که بسیار به جای و نقد قابل توجه بر نامه ی شماست. می خواهم نظر شما را بدانم. به ویژه که آقای گنجی با عنایت به نظرات هیک در صدد القای این نظر اند که تمام ادیان زمینی و آسمانی برای خود حقانیت قایل بوده و پیروان آنان نیز به مسلمات ادیان شان باور دارند. آقای گنجی در ضمن خاطر نشان ساخته بود که چقدر دین متاثر از شرایط اجتماعی است که در حقیقت این نتیجه گیری لامکانی و الهی بودن وحی را زیر سوال می برد.
دوستان، حال بیاییم بپذیریم که سخن آقای گنجی درست است و هیچ دلیلی برای کلام خدا بودن قرآن وجود ندارد. یعنی این که تمامی قرآن سخنان پیامبر است. ببینیم آقای گنجی چه "کاربردهای" فرهنگی-اجتماعی-سیاسی... را بر اساس این مدعای خود برای جامعه ایران ارائه می دهند.
کریم پور گرامی
-- آرش ، Jan 12, 2009مگر چند سال از عمر نظریه ابر ریسمان می گذرد که از انتظار "کارآیی" آن حرف می زنید. تازه با اثبات تئوری ابر ریسمان، مکاینک نیوتنی مردود اعلام نمی شود. در محدوده ای که خودش تعریف کرده کاربرد خود را داشته و خواهد داشت. حقانیت فرضی ابر ریسمان به بطلان مکانیک نیوتنی منجر نمی شود. ابر ریسمان تئوری "فراگیرتری" خواهد بود. به فرض اثبات هم در برای همبشه بسته نمی شود و امکان تئوری های فراگیرترتر وجود دارد!
آقای کمالی عزیز:
-- -منوچهر ، Jan 12, 2009به نقل از گنجی آورده اید که:«... مسلمین نتوانستهاند حتی یک دلیل عقلی بر کلام الله بودن قرآن اقامه کنند.»
خود نیز افاضه فرموذه اید که: «تکرار میکنم که در عرصهی گزارهها، دایرهی عقلانی بودن، فراتر از اثباتپذیر بودن است – خواه اثباتپذیری تجربی، خواه برهانپذیری منطقی.
عقلانیت منحصر به اثباتپذیری نیست. گزاره ممکن است اثباتناپذیر باشد، اما مواضعــة ًمبنا قرار گیرد و در استدلال عقلانی وارد گردد. »
در شگفتم که چه به راحتی چندین مغلطه را در این چند جمله گنجانده اید:
١-مغلطه ی مصادره به مطلوب: کجا گنجی ادعای غیر عقلانی بودن را پیش کشیده که شما این فرض را مطلوب نظر خود قرار داده اید؟ او خواهان «دلیل» عقلی شده، و شما خواسته اید آنچنان وانمود کنید که او مدعی غیر «عقلی» بودن کلام الله بودن قرآن شده. جای شگفتی است.
٢- و باز مغلطه ی مصادره به مطلوب:«باز میگویم که در تاریخ اندیشه اسلامی، نحلههای گوناگون با همهی اختلافات مبنایی که میانشان بوده است، همگی بر سر این فرض که «قرآن کلام خداست» مـتــّـفــق بودهاند» question.html مثال سوم. همه آن گفته اند و وانگهی آن است! جای تعجب است.
٣-جملهء «عقلانیت منحصر به اثباتپذیری نیست. گزاره ممکن است اثباتناپذیر باشد، اما مواضعــة ًمبنا قرار گیرد و در استدلال عقلانی وارد گردد.» بسیار حرف خطرناک و مادر بسیاری از مغلطه هاست. اگر این را بپذیریم چه کارها که با این گزاره نمی توان کرد! دیگر چه نیازی به استدلال است؟ همه چیز یا استدلال پذیر است یا اثبات ناپذیر. اگر توانسیم استدلال کنیم که چه بهتر، وگرنه فرض خود را آنجا که استدلالمان کارساز نبود با اجازهء آقای کمالی مواضعــة ًوارد میکنیم.
٤-خوشحالم از اینکه مثالی از رشته ی تخصصی من آورده اید تا من بتوانم در این مورد نظر کارشناسانه ای ارایه کنم. گفته اید :«مکانیک نیوتنی دستگاهی است کاملاً عقلانی که در مقایسه با نظریه ریسمانها «حقانیت ندارد»» اولا حقانیت در فیزیک به طور کاملاً یونیورسال نسبی است. هیچ دانشمندی نمی تواند مدعی صحیح بودن مطلق نظریه ای شود. هر اصلی در فیزیک «فقط و فقط» تا آنجا صحیح است («حقانیت دارد») که با تجربه (experiment) سازگاری داشته باشد و بس. و این از اصول موضوع اصلی تمام نظریات فیزیک است. نظریه ریسمانها(string theory) تا کنون هیچ تست تجربی را نگذرانده، اما اگر هم درست باشد باید این آزمون را پس بدهد که بر اساس پیش فرض هایش چه پیشبینی هایی (predictions) میکند که با تجربه همخوانی دارد. هر نظریه ای بُرد(range) و محدودیت های خود را دارد و دقیقا به همین علت به مفهوم عام نسبی و نه مطلق(absolute) است . تشبیه بهتری که میتوان آورد نیاز به نظریه های تازه است به دلیل نا رسایی نظریه های پیشین در توجیه تجربیات جدید. من با کاربرد این استدلال در خصوص توجیه نارسایی های نظری دین موافقم. در فیزیک نظریه گرایش نیوتونی (و نسخه ی تصحیح شده ی آن توسط انیشتین) و نظریه کوانتم که هردو بهترین نظریات موجودند (که بر خلاف نظریه ریسمانها تست تجربی را گذرانیده اند) اتفاقاً در مواردی کاملاً ناهمخوان (irreconcilable) هستند . هردو منطقی و دارای حقانیت اند. این برای یک دانشمند به مفهوم آن است که یک جای کار عیب دارد و راه برای کاوش و نظریه های جدید باز است. نه اینکه اصول موضوعهء این دو تئوری متفاوتند و این دو تئوری برای دفاع از پیش فرض های خاصی طرح شده اند. نظریاتی مدافع پیش فرضهای اثبات ناپذیر همواره در فیزیک مطرح و همواره طرد شده اند. این مصداق سخن گنجی است که:«... با ایدئولوژیهایی متعارض و متناقض روبرو هستیم که همهی آنها از نظر حقانیت و عقلانیت در یک سطح قرار میگیرند.» ولی آقای کمالی عزیز، تاریخ علم مملو از این نا همخوانی هاست. اما هر بار بدون تعصب آنچه خرافه و نادرست است از خود پیراسته تا اینگونه پیشرفت کرده.
جناب آقای کمالی
همانطور که گفتید : « عقلانی بودن با حقانیت داشتن یکی نیست. ای بسا گزاره که عقلانی هست ولی حقانیت ندارد ». اما باید افزود که عقلانی بودن شرط لازم برای حقانیت داشتن است. به عبارتی درست است که هر ساختار عقلانی سازگاری لزوما صادق نیست یا به قول شما حقانیت ندارد. ولی هر گزاره صادق یا به قول شما حقانی لزوما باید عقلانی باشد. گزاره غیر عقلانی نمی تواند درست یا بر حق باشد باشد. سخن گنجی هم این است که به دلایل بسیار سخن گفتن خدا گزاره ای غیر عقلانی بلکه ضد عقلانی است و همانند گزاره های مشابه برای رها شدن از این غیر عقلانیت باید تاویل شود. این بعد معرفت شناسانه ماجرا. اما از بعد جامعه شناختی/روانشناختی با وجود گزاره های متعددی که در قرآن وجود دارد که با دانش و اخلاق و منش انسان امروزین در تضاد است، تنها راه «عقلانی» صیانت از اسلام و میراث فرهنگی آن این است که بگوییم اینها کلام خدای همه دان و همه توان و خیر مطلق نیست، بلکه سخن انسانی است به نام پیامبر که در اثر مواجهه با امر قدسی آنها را به زبان رانده و به حکم انسانی تخته بند زمان و مکان خود بوده. توجیهات مبهم وکلی همانند اینکه کلام خدا همان فعل خداست و همه جهان کلام الله است هم دردی را دوا نمی کند. چرا که در این صورت هر کتابی کتاب خداست و هر کلامی کلام خدا چون هر فعلی در تحلیل نهایی قابل انتساب به خداست. در این صورت چرا یک کتاب خاص باید به عنوان کلام الله از بقیه کتابها مجزا شود؟
-- بهمن ، Jan 12, 2009و صد البته دفاع از دین از روشهای غیر عقلانی همچون ترساندن و سرکوب کردن تحمیق و خفقان هم ممکن است و متاسفانه وجه رایج حفظ دین در طول تاریخ به خصوص در سرزمین ما و به خصوص در دوران معاصر همین است. اما بعید می دانم که اینگونه حراست از دین مطلوب شما باشد. و بعید می دانم که چنین روشهای «غیر عقلانی» برای شما «حقانیت» داشته باشد.
من واقعا نمی فهمم (شاید که بسی سبک مغزم)چرا این همه نظریه و استدلالهای تو درتو
-- زیزیگولو ، Jan 12, 2009و و .... من فکر می کنم همتون دارین کلاس میذارین ما که طعم اسلام رو چه نظری و چه عملی چشیدیم زهر هلاهلی بود که خدا قسمت هیچ کافری نکند
آنچه که عیانست چه حاجت به بیان است
براستي چرا هيچكس دلايل عقلي مبني بر كلام الله بودن قرآن مجيد را حداقل باز گو نمي كند ؟مگر نه اين است كه از قرون ابتدايي اسلامي اين دلايل اقامه شده اند ؟ حد اقل بازگو شود تا اصل موضوع مورد مناقشه قرار گيرد ونه پرتقال فروش
-- راميني ، Jan 12, 2009مسلمانهای عزیز چرا سعی می کنید دینتون رو پیچیده نشون بدین نکنه شما رفرنس جدیدی به غیر از قران در اختیار دارین واقعا
-- فرض ، Jan 12, 2009عجیبه که کسی قران رو کتاب اسمانیه خودش بدونه و دم از ازادگی و حقوق بشر بزنه
1- به نظر من نوشتار کنونی( که جز مکررات نبود) وقبلی اقای کمالی دچار ضعف و تشتت شالوده های نظری است ، سخنان ایشان من حیث المجموع برسازنده یک ساختار نظری مشخص ومنسجم نیست . تجلی این تشتت و ضعف به شدت در متن پیداست . گرچه میتوان کمابیش از تاکید و تکرارایشان بر مسئله اصل موضوع، گمان زد که مایلند باور به قران را ذیل رویکردی فیدئیستیک و یا معرفتشناسی اصلاحی بگنجانند. البته این رویکرد مسبوق به سابقه نیست و نزد مسلمانان، الهی بودن قران مفروض الصحه نبود، انها قران را عین کلام خدا میدانستند، فرض و قرارداد و مواضعه و این داستانها نبود. همین حالا هم بعید میدانم کسی پیدا شود که به او بگوییم فرض کن قران کلام خداست و او بپذیرد. البته شاید اقای کمالی منظور دیگری از مواضعه دارند که در انصورت توضیح ایشان معلوم مجهول خواهد کرد.
-- منوچهر ، Jan 12, 20092- تجربه گرایی افراطی در علوم تجربی و به طریق اولی در علوم انسانی بلاموضوع ومنسوخ است ، حیطه مانور حس و تجربه محدود است، معقولیت یک گزاره مساوی با استدلال پذیری/ برداری/اوری نیست ، پس نتیجه میگیریم قران کلام خداست.....، اگر جناب کمالی از طنز کلام من نرنجد قصدم این بود که بگویم خیلی حرفهای درست میتوان زد ولی هر گردی گردو نیست. اگر بین مدعیات ارتباط منطقی نباشد مرتکب مغالطه مصادره به مطلوب شده ایم و ضمنا با حلواحلوا گفتن دهان شیرین نمیشود، از تکرار اموزه های پلانتینگا و الستون و فلاسفه علم و....کلام خدا بودن قران درنمیاید. مدعی باید تبیین ارائه کند و روشی ارائه دهد که با ان روش احراز الوهیت قران ممکن باشد. والبته باید که عدم کفایت روشهای مخالفین را هم ثابت کند. من باب مثال باید ثابت کند متن مشهور به وحیانی چیزی فرا عقلانی است، چیزی است مثل خدا!!! مثلا قران را نباید یا نمیتوان! خواند وفهمید ، باید چه میدانم .....حسش کرد، همدلی کرد ،......
3- جناب کمالی:« باز میگویم که در تاریخ اندیشه اسلامی، نحلههای گوناگون با همهی اختلافات مبنایی که میانشان بوده است، همگی بر سر این فرض که «قرآن کلام خداست» مـتــّـفــق بودهاند».
- منظور؟ همگان خیلی باورها داشته اند، بعضی از همگان مسیحی بوده اند وهستند، برخی سنی بوده اند وهستند،........منظور ؟
جناب کمالی:« ثمربخشتر از فرو بردن مفاهیم و مقولات فرهنگی – دینی در قوالب قیاس صوری، و بر ملا نمودن ضعف منطقی مأثورات، یا شوخی کردن با تعبیرات متون باستانی، آن است که به شالودههای تاریخی – اجتماعی گزارهها و نظریههای فرهنگی – دینی نظر کنیم، و ببینیم که در هر دوره کدام مجموعه از نیروها و نهادها زمینهی پیدایش و ردّ یا قبول نظریهها و گزارههای اصلی و فرعی را در جوامع فراهم میساخته است».
- اگر درست فهمیده باشم میتوان چنین گفت: افراد خیلی خیلی خیلی خوب و زحمتکش به اسلام ایمان اوردند و فئودالها و افراد خیلی خیلی بد در مقابل اسلام ایستادند پس قران کلام خداست..........
4-متاسفانه در کلام اقای کمالی در این نوشتار مقداری عصبیت مشهود بود. من در جوابیه گنجی نکته ای ندیدم که محل گله و رنجش باشد .
آقای آرش گرامی
-- کریم پور ، Jan 12, 2009منظور از کارایی نظریه ابریسمان، در مقابل دیگر نظریه ها در تاریخ فیزیک است. مکانیک نیوتنی، الکترودینامیک کلاسیک، نظریه نسبیت، مکانیک کوانتومی و نظریه میدان های کوانتومی مهمترین نظریه های تاریخ فیزیک هستند اما هیچ کدام برای ارائه پیش بینی های آزمون پذیر به اندازه نظریه ابرریسمان وقت و انرژی نگرفتند. اساس مکانیک نیوتنی توسط دو نفر شکل گرفت: گالیله و نیوتن. روی نظریه نسبیت خاص تقریبا سه نفر کار کردند: پوانکاره، لورنتز و اینشتین. نسبیت خاص را دو نفر شکل دادند: اینشتین و هیلبرت. تعداد بنیان گذاران مکانیک کوانتومی از انگشتان دو دست فراتر نمی رود. همینطور نظریه میدان ها. در حالیکه تعداد فیزیکدان هایی که کارهای اساسی نظریه ابرریسمان را انجام داده اند و تعداد اساتید و دانشجویانی که روی این نظریه کار می کنند با هیچ نظریه ای در هیچ دوره تاریخ فیزیک، قابل مقایسه نیست. امروزه بزرگترین ریاضیدانان و فیزیکدانان از سراسر جهان، بی وقفه روی این نظریه کار می کنند. وقت و انرژی و میزان اندیشه صرف شده برای نظریه ابرریسمان قابل مقایسه با هیچ نظریه دیگری در فیزیک نیست. اما همچنان این نظریه زیبا و دوست داشتنی از ارائه یک مورد پیش بینی آزمون پذیر و قابل مشاهده ناتوان بوده است. هر آنچه تاکنون از این نظریه بدست آمده است، پیشتر توسط دیگر نظریات هم بدست آمده است. ناتوانی در انجام پیش بینی تازه و مستقل با این همه تلاش، از نظر فیزیکدانها اتفاق کمی نیست و نشانه ضعف نظریه تلقی می شود. به علاوه، روشن شده است که در برخی مسائل، این نظریه حتی راهگشا هم نیست. ثابت شده است که تعداد جواب های برخی معادلات، به 2 به توان 500 هم می رسد، در حالیکه فقط یکی از جواب ها باید در طبیعت صادق باشد. در ضمن، از تولد ریسمان ها نزدیک به نیم قرن می گذرد. اگر به تاریخ فیزیک نگاه کنید، همه نظریات پیشین با صرف وقت بسیار کمتر و با تعداد بسیار کمتری فیزیکدان علاقه مند، شکل گرفته اند.
با درود به منوچهر گرامی برای کامنت بسیار عمیقشان باید عرض کنم برای متلاشی کردن یک قانون کلی که بصورت مطلق بیان شود تنها یک مثال نقض کافیست . خوشبختانه قرآن بدلیل اینکه در زمانی نازل شده است که مردم دید علمی ضعیفی داشته اند و اغلب دانشمندان حتی بطور مطلق پیرو افکار ارسطو بودند لذا قران با جسارت تمام تا بخواهید قوانین محکم و مطلق از خود ارائه داده است .لذا متلاشی ساختن این ادعاها بسیار ساده است و تنها نیازمند یک مثال نقض است . با این روش براحتی میتوان ثابت کرد که نه تنها قران کلام خدا نیست بلکه حتی یک انسان با هوش ممتاز نیز آنرا ارائه نکرده است .
-- ایرانی ، Jan 13, 2009آرش جان
-- علي ، Jan 13, 2009گيريم نظر گنجي و امثال او اشتباه و قرآن سخن الله؛ حال چه نتيجه ي سياسي+ اجتماعي + اقتصادي + فرهنگي + علمي + هنري و.... از آن "گرفته شده"؟
اسلام گنجي ايران را مثل اروپا با تغييرات اساسي(به هر حال جامعه و فرهنگ ايراني تفاوت با غربي دارد) مي كند، و اسلام فعلي نيز نياز به پيش بيني ندارد، جلو روي ماست:
ايران، طالبان، حماس، حزب الله، عربستان و....
ادعای خودقرآن ویک دلیل قرآن برکلام الله بودنش این است:1- أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ يا مىگويند اين [قرآن] را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مىگوييد ده سوره برساختهشده مانند آن بياوريد و غير از خدا هر كه را مىتوانيد فرا خوانيد (سوره هود آیه13) فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ اللّهِ وَأَن لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ پس اگر شما را اجابت نكردند بدانيد كه آنچه نازل شده است به علم خداست و اينكه معبودى جز او نيست پس آيا شما گردن مىنهيد (سوره هود آیه14)
-- ایرانی ، Jan 13, 20092- وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كردهايم شك داريد پس اگر راست مىگوييد سورهاى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فرا خوانيد (سوره بقره آیه23) فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ پس اگر نكرديد و هرگز نمىتوانيد كرد از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد (سوره بقره آیه24)
3- أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ يا مىگويند آن را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مىگوييد سورهاى مانند آن بياوريد و هر كه را جز خدا مىتوانيد فرا خوانيد (سوره یونس آیه38)
خداراشکراکثرمخالفان قرآن به علوم تجربی اعتقاد دارند و خدارا می خواهنددرآزمایشگاه وبه تجربه دریابند. فرصت بسیار خوبی است که این آزمایش را انجام دهند و خیال خودشان وهمه مسلمانان راراحت کنند و سوره ای بیاورند و ثابت کنند که قرآن نه تنها کلام الله نیست که ... هرچه که آنها میگویند است واین همه فلسفه بافی و بگو مگو ی بی حاصل را خاتمه دهند. البته در زمان ما با این همه پیشرفتهای علمی بشر این نه کار سختی است ونه ادعای غیرممکنی پس بسم الله.
اقای کمالی عزیز
-- omied ، Jan 13, 2009یک دلیل بیاورید.و بس
هم شما وهم سایر همفکرانتان لطف نموده دلیلی مبنی برکلام الله بودن قران ارایه کنید
آقای ایرانی عزیز
-- کامران ، Jan 13, 2009اگر کمی اینطرف و آنطرف خود را هم نگاه کنید پاسخ خود را می یابید. در گوگل جستجو نمایید "الفرقان الحق" تا یک کتاب عین قرآن اما با محتوای انجیل بیابید(برای دانلود کردن، آزاد است). لطف کنید آن را کامل مطالعه نمایید. همچون خود قرآن، زیباست و برعکس قرآن، اشکالات نحوی هم ندارد. تا دیگر نفرمایید کسی به ادعای قرآن پاسخ نداده است. جالب است که نویسندگان آن خودشان فریاد می زنند ما آن را نوشته ایم.
دوست عزیز، در طول تاریخ بارها به این ادعای قرآن پاسخ داده شده است اما مسلمان ها در گوش خود پنبه کرده اند. نمونه آن هم سوره ای بسیار زیباست به نام "الولایه" که در راستای تأیید امامت علی است و قرنها پیش، ساخته شده است.
دو جمله از کامنت قبلی بنده، تصحیح می شود:
-- کریم پور ، Jan 13, 20091) "نسبیت عام را دو نفر شکل دادند: اینشتین و هیلبرت" که اشتباهاً قید شده بود "نسبیت خاص"
2)"ثابت شده است که تعداد جواب های برخی معادلات، به 10 به توان 500 هم می رسد" که اشتباهاً قید شده بود "2 به توان 500".
جناب ايراني عزيز
-- علي ، Jan 13, 2009همه اين آياتي كه آوردي، مي گويد به آنان كه مي گويند "به دروغ" به خدا نسبت مي دهي اين را بگو. نسبت دادن مي تواند سر رشته چيزي را از جايي دانستن باشد-كه هست- نه خود آن محصول را مستقيما "آن جايي" دانستن. اگر كساني منكر ريشه الهي داشتن قرآن شدند، اين استدلال به كار مي آيد(هر چند در آن موقع نيز چون آنان پايبندي به قرآن ندارند، دليل از قرآن آوردن برايشان بي معنيست) نه در جايي كه بحث روي نوع نزول آيات است. از نوع نگاه شما به مسئله نيز مشخص است در جريان مباحث قرار نگرفته ايد.
خوب جناب كمالي فرض ميكنيم اصل موضوعه شما يعني كلام الله بودن قرآن عقلاني است و عقلاني بودن غير از اثبات پذير بودن است و فرض كنيم پاسخ شما به گنجي كه از كتاب مورمون و پيامبرش مثال آورد كه همه اصل موضوعه ها هم ارز و همسنگ نيستندحالا پاسخ ساده و سرراست بدهيد با چه معيار و متري دين و اصل خود را برتر و كتاب مورمون ها را فروتر ميدانيد.فرهنگساز بودن؟ خوب بقول دوستمان چه ميگويي در خصوص حقيقت مسيح كه قرآن عقيده مسيحيان را در باره او كفر محض م مستوجب عذاب اليم ميداند اما مسيحيان با اين عقيده اميد بهشت و اعتقاد به حقانيت خود دارند آيا مسيحيت به اندازه اسلام فرهنگساز نبوده خواهشا تصور نكينيد خوانندگان سياسي يا كم فهم يا احساسي هستند همانطور كه در اخر مقاله با كمال ناباوري قضاوت كرده ايد آقاي كمالي تصور كنيد ممكن است در عالم واقع ديگران هم شعور دارند و قرآن را جور ديگر ميفهمند و پر از خرافات و حرف عوامانه ميدانند.
-- علي ميري ، Jan 13, 2009این که قران میگوید کسی نمیتواند مثل این کتاب را بیاورد مغلطه است .اگر یک موجود خل وچل هم سخنی بگوید قطعا دیگر کسی نمیتواند مانند آنرا بیاورد . گفته های انسانها مانند اثر انگشتشان است .پس قران چون برای مردمی بی علم نازل شده این مغلطه را سالها بکار برده و با آن خود را از مرگ نجات داده است . مگر کسی مانند حافظ - فردوسی - سعدی - خیام - ... - هیتلر -خمینی - شیر علی قصاب -.... میتواند سخن بگوید .؟
-- ایرانی ، Jan 14, 2009درپاسخ کامران:
-- ایرانی ، Jan 14, 2009این که حرف 2 سال پیش است. جدیدچی دارید؟ باوربفرماییداگرمی خواستید دلیلی برحقانیت ادعای قرآن بیاورید بهترازاین فرقان الحق نمی توانستید دلیلی بیاورید. اولا که اگر درهمان گوگل که اشاره کرده اید گشتی بزنید پاسخهای بسیاری مبنی برچرندبودن این به اصطلاح آیات نازل شده از قبله امریکا خواهیدیافت. ازشماخواهش می کنم یکباراین مطالب راباقرآن مقایسه کنید (البته به شرطی که انصاف بدهید)حتی آهنگ کلمات و لحن واصوات آنهارابدون نیاز به دانستن عربی مقایسه کنید، دیگرمفاهیم ومحتوا وارتباط مطالب وفصاحت وبلاغت وهماهنگی و یکدستی موضوعات و سایرمواردپیشکش. همین نامی راکه برای آن انتخاب کرده اندببینید.کافی است معنی فرقان وحق رادرفرهنگ لغت پیداکنیدوبعدارتباط این دوکلمه راباهم موردقضاوت قراردهید.بااین حرارت و شوقی که شماگفتیداگرکسی نداند، فکرمی کندواقعاجواب قرآن راداده اند. من ازسایر دوستان (چه معتقدبه قرآن و چه غیرمعتقد) تقاضامی کنم این قرآن نازل شده از سوی سازمان سیاراحتمامطالعه بفرمایندکه خالی ازلطف نیست . زمانی گروهی ازمشرکین عرب زبان درهمان ابتدای نزول قرآن نیمچه سوره ای به هم بافته اند که من فکرمی کنم همان مثلا چندآیه ای که آنها گفته اند ازهمه فرقان الحق بهتراست ،لااقل ارتباط موضوعی دارد و تناقض هم ندارد،ملاحظه بفرمایید:الفیل ، ماالفیل ، و ماادریک ماالفیل، خرطومه الطویل.
ظاهرا جناب ایرانی (جدید) اصل ادعای قرآن را متوجه نشده اند یا ...پس بحث کردن فایده ای ندارد.
-- ایرانی ، Jan 14, 2009جناب علی
-- ایرانی ، Jan 14, 2009من ازمجادله واین که بحث دوطرفه شودامتناع دارم زیرا اینجا جای چنین حرکاتی نیست . ولی خواهش می کنم یکبارمطالب و کامنتها را مرور فرمایید،آنگاه اگربازهم به این نتیجه ای که گرفته اید(از نوع نگاه شما به مسئله نيز مشخص است در جريان مباحث قرار نگرفته ايد)رسیدیدراهنمایی بفرمایید تا بنده هم مثل جنابعالی در جریان بحث قرار بگیرم.
نظرات عرضه شده برايم آموزنده است.
ظاهراً نکته اصلی که در دو نوشته ام آوردم بدرستی منتقل نشده، و اين لابد از ضعف بيان من بوده است.
اشکال جدّی به پيشنهاد مطرح شده اينجانب چنانکه آقای علی ميری تقرير کرده اند اين است که "... با چه معيار و متري دين و اصل خود را برتر و كتاب مورمون ها را فروتر ميدانيد؟"
چکيده پاسخم اين است که به جای کوشش برای اثبات "برتری" اين يا آن اصل، شايسته است که ببينيم هر اصل مبنايی با کدام شرايط سياسی، اخلاقی، ... تناسب داشته است.
معيار فرهنگساز بودن از اين جهت سودمند است، و شيوه تشريح تو به تو که گفته شد اينجا به کار می آيد.
برای نمونه، اصل در مسيحيت همان است که مسيحيان تاريخاً باور داشته اندو به مقتضایش عمل کرده اند.
دين مورمون که آقای گنجی مثال آورده اند، اينک چندين دهه است که برای جدّیتر گرفته شدن خود را شکلی از مسيحيت معرفی می کند، حال آنکه در ابتدا آباء کليسا و مسيحيان را "مرتد و ملحد" معرفی می نمود. سالهاست کتاب مورمون را که به جوزف اسميت منتسب است همراه با کتاب مقدس به رسميت شناخته شده نزد ساير مسيحيان توزيع می کنند. در ده سال اخير چند بار با يکی از دوازده رهبر زنده کليسای مورمون حضوراً گفتگو کرده، و در محافل مورمونی دعوت داشته ام، و با آموزه هايشان آشنا هستم.
در مسلمانی که نبوت پيامبر اسلام و تکلم خدا با او رکن بنيادين کلام بوده است نيز نمی شود اين اصل را منتفی انگاشت.
مسلمان بودن يا نبودن بايد آزاد باشد، اما انکار کردن (نه تأويل نمودن) اصل اساسی الوهی بودن قرآن، خلاف قاعده عملی و نظری مسلمانان رفتار کردن است.
بار ديگر از نظر دهندگان سپاسگزارم.
-- حسين کمالی ، Jan 16, 2009آقای ایرانی عزیز
-- کامران ، Jan 16, 2009مشکل دقیقاً همین است. شما ابتدا ادعا می کنید هیچ کس نمی تواند مانند قرآن بیاورد اما وقتی آورد می فرمایید چرند است. حرفتان با عملتان نمی خواند. نکند فکر می کنید توسل به باطل برای احقاق حق کار موجهی است؟
لطف کنید اول یک سری معیار، مشخص نمایید که "مانند قرآن بودن" را معنی کند تا موقعی که بنابر معیار خودتان، کتابی یا سوره ای از سوی کسی صادر شد، کسی دبه نکند.
اقای کمالی عزیز
-- آرش ، Jan 16, 2009من احساس میکنم مقاله شمادرتاییدفرمایشات جناب گنجی است.ایشان نگفته اند که قرآن کلام خداهست یا نه.بحث این است که این مقوله ازنظرمنطقی اثبات پذیر نیست گرچه ممکن است برای شماوخیلی از دیگران پذیزش آن نیاز به منطق اثباتی نداشته باشدوبه دلایل دیگر آن را بپذیرید،ولی کماکان هیچ یک را نمی توان استدلال عقلانی پنداشت.
آقای کمالی.
-- منوچهر ، Jan 16, 2009آورده اید:«چکيده پاسخم اين است که به جای کوشش برای اثبات "برتری" اين يا آن اصل، شايسته است که ببينيم هر اصل مبنايی با کدام شرايط سياسی، اخلاقی، ... تناسب داشته است.»
قرآن خود ناباوران را به چالش طلبیده. سوال اینجاست که شرایط و مبانی داوری کدامند؟ آیا مبانی این چالش آنگونه که گنجی استنتاج کرده، همه جانبه و شامل زیباشناسی، علم، اخلاق و غیره است؟ شروط این داوی کدامند تا اثبات پذیری از روی آن انجام پذیرد؟
کاری که شما می کنید با این کامنتتان این است که سعی کنید صورت مسأله را خط کشی کنید. اگر قرآن سخن خداست و او مدعی برتری آن بر سخنان دیگر شده، کوشش بر اثبات این امر، اجابت این درخواست خداست و دیگران در این میان کیستند که نقش بازدارنده ایفا کنند؟
اگر اصول این داوری مشخص است این شرایط کدامند و چگونه و از کجا مشخص شده اند؟
اگر هم نامشخصند که آنوقت خدا سوال نا مشخص و بی مبنا مطرح کرده.
یا آنکه این سوال عمدا کامل تعریف نشده که جای دررو باقی گذاشته باشد. در این صورت این نشانه طرح این سخن از جانب یک انسان (پیامبر گرامی)است. والا برای خدا کاری نداشت که شرایط تحقق برتری را مشخص کند.
آقای ایرانی قدیم نمیدانم چرا همه مردم موضوعات را متوجه نمی شوند و فقط شما هستید که مجازید در مواقع ضروری سخنهای پر شور در باره آفتاب تابان در ظلمات شب و یا از سیاهی شب در ساعت 12 ظهر سخن گوئید . آیا این شیر توشیر که در ایران ( البته با قوانین سراسر اسلامی) در مورد قوانین و اجرا وجود دارد شما را بخود نیاورده است که حتی یک قانون محکم هم در اسلام عزیز وجود ندارد . هر امر نکوهیده ای در پاره ای مواقع از شیر مادر هم حلالتر است و هر امر نیکی در پاره ای مواقع از گوشت سک حرام تر است . شما میخواهید امثال بنده با دید شما به قران بنگریم ولی ما با همان دیدی به قران مینگریم که به کتب دیگر . پس شما هم به استدلالات هیتلر - استالین - پولپوت - ... با دید خودشان نگاه کنید که البته حق را به آنان میدهید ولی در اینجا یک اصل موضوع وجود دارد و آن پذیرش " ابتدائی ترین اصول انسانیست " که در اسلام عزیز و قران عزیزتر هرگز وجود ندارد و حق دگر اندیشی و نقد ادعاهای الله مدینه نه تنها صلب شده که محکومیت مرگ را بهمراه دارد . شما لطف فرموده در مسیری حرکت نمائید که مردم دنیا از نقد اسلام و قران عزیز نهراسند آنوقت خواهی دید که در کوتاه زمان نه از تاک نشان ماند نه از تاکنشان.و حتی شما هم به راه خرد و برداشت منصفانه از قران هدایت میشوید .
-- ایرانی ، Jan 17, 2009آقای ایرانی جدید چرا عصبانی می شوید .من از اسلام ایران دفاع نکرده ام . مثلااگردریک مدرسه یا دانشگاه دانشجویی از درس فیزیک یا شیمی صفربگیرد شما مولف کتاب و علم شیمی و فیزیک را مقصر می دانید ؟یاآن دانشجو ودانش آموزرا؟
-- ایرانی قدیم ، Jan 18, 2009آیا اسلام فقط در ایران است که شما برای تاک و تاک نشان ،خط ونشان می کشید؟ یا درسایر مناطق دنیا بیش از یک پنجم جمعیت دنیا تابع این قرآنند ومسلمان. شما بهتراست به جای توهین کردن ، به همان اصول اولیه دمکراسی و احترام به حقوق دیگران(که ادعامی کنید بدان پای بندید)
ولو اینکه به زعم شما اشتباه کنند یا حتی به خیال شما نفهم باشند احترام بگذارید. عصبانیت منطق را کور می کند.شماچرافکرمی کنید کسانی که مانند شمانمی اندیشند، نمی فهمند؟ آیا شماخودتان را همه مردم می دانید
که می گویید:" نمیدانم چرا همه مردم موضوعات را متوجه نمی شوند و فقط شما هستید که مجازید..."مگرشماهم مجاز نیستید که خورشید را فوت کنید؟خوب بکنید . شمااگرپاسخ دارید پاسخ بدهید . دراینجا ماداریم باهم بحث می کنیم جنگ و دعوا که نداریم. اگرهم خیلی حرفهای من ناراحت کننده است می خواهید تا چیزی ننویسم. البته من دوست ندارم باچنین شیوه ای پاسخ بدهم ولی کامنت شما توهین آمیزاست. ممکن است من هم از خیلی مسائل و مشکلات موجوددرجامعه رنج ببرم اما آنهارا به حساب قرآن واسلام نمی گذارم وحسابهاراجدامی کنم. چون برداشتی که دارم نوع دیگری است.
کامران عزیز
-- ایرانی قدیم ، Jan 18, 2009باعرض معذرت ، مگر توسل به باطل برای احقاق حق کاربدی است؟ این که در تفکر خیلی از بی باوران به دین چیز جاافتاده ای است. اگرهم می گوییدکاربد و غیراخلاقی است که این از کم ترین و کوچکترین آموزه های قرآن است.البته من هم این کاررانکرده ام و چنین قصدی هم نداشته ام،این برداشت شما بوده است.
اگرجنابعالی واقعا می خواهید به جواب برسید بسیاردراین مورد سخن گفته شده است که درقالب یک کامنت نمی گنجدوشما می توانید آنهارا مطالعه کنید. امااگرمی خواهید باهر قولی یک ان قلتی بیاورید آن بحث دیگری است. من درکامنت خود به چند مورد پیش پاافتاده ( که این حداقل مدعاست و این فرقان الحق همان هاراهم تامین نکرده است) اشاره کرده ام. مثلا شمابه همان بسم الأب الكلمة الروح الإله الأوحد... مثلث التوحيد..موحد التثليث ما تعدد ومفاهیم وارتباط آنها( که به جای بسم الله الرحمن الرحیم به کاربرده است )توجه بفرمایید.
ضمنا می توانید برای مثال به کتاب قرآن،کتابی شگفت انگیز نوشته گری میلر(که البته نه مسلمان است و نه ایرانی اما حداقل منصف است ) مراجعه کنیدکه
می تواندگوشه های کوچکی از اعجازوشگفتیهای قرآن را روشن کند.