تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
بخش دوم

برای تفسیری اخلاقی، متدینان به کدام سوی روی آورند؟

سید امیر اکرمی

نوشتار حاضر، بخش دوم پاسخ به نوشته‌های آقای گنجی است که در آن، نگاه قرآن به متدینان به ادیان دیگر (دگردینان) و یا متعهدان به اندیشه‌های متفاوت (دگر‌اندیشان) را سراسر همراه با توهین و تحقیر و در نتیجه با معیارهای حاکم بر گفتمان جدید ناپذیرفتنی دانسته‌اند.

اما و هزار اما که قراین بسیاری دلالت بر درستی تفسیر اول دارد و تفسیر دوم با مخالفت ادله متقنی روبه‌رو می‌شود. اولاً مفسرانی مانند طبری، شیخ طوسی و طبرسی و دیگران معتقدند و متفقند که نسخ شامل آیاتی که در آن و عده‌ای از جانب خداوند به بندگان داده شده، نمی‌شود و از قضا آیه ۶۲ بقره که به زعم برخی منسوخ است، متضمن وعده الهی است.

ثانیاً همین مفسران گفته‌اند نسخ به آیات فقهی قرآن محدود است که براثر تغییر شرایط می‌توانند منسوخ گردند و آیه مذکور در‌بردارنده حکم فقهی نیست و بنابراین نمی‌تواند منسوخ شده باشد.

دلیل استوار دیگر که موید نسخ ناشدن آیه ۶۲ بقره است، آن است که اگر فرضاً آیه ۸۵ آل عمران آن را نسخ کرده باشد، دوباره مضمون آیه اول در سوره مائده آیه ۶۹ تأکید و توثیق شده است و می‌دانیم که سوره مائده از آخرین (یا شاید آخرین، بنا به تردید این نویسنده) سوره‌هایی باشد که بر پیامبر نازل شده و بنابراین آیه سوره مائده مضمون آیه سوره بقره را تحکیم و تقریر می‌کند.

افزون بر ملاحظات بالا، نکته بسیار مهم دیگری که قبول آن منتهی به ترجیح تفسیر اول در باب معنای اسلام در آیه ذکر شده بر تفسیر دوم می‌شود، توجهی به سیاق آیات پیشین و پسین آیه ۸۵ آل عمران و نیز آیه ۱۹ همان سوره است که در آن کلمه «اسلام» به کار رفته است.

در آیات ۸۳ و ۸۴ این سوره آمده است: «آیا دینی جز دین الهی را می‌جویند. حال آن‌که هر آن‌کس که در آسمان‌ها و زمین است خواه و ناخواه فرمانبردار او هستند و به سوی او بازگردانده می‌شوند. بگو به خداوند و آنچه بر ما و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل شده و آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده، ایمان آورده‌ایم. [و] بین هیچ یک از آنان فرق نمی‌گذاریم و ما مسلمانیم.»

آیه ۸۳ درباره این نکته سخن می‌گوید که همه چیز تسلیم خداوند است و آیه ۸۴ درباره تسلیم همه پیامبران در برابر او. آیا معنای اول که ناظر به تسلیم در برابر حقیقت است تناسب بیشتری با آیات پیش از آیه ۸۵ (آیه ناسخ بنا به فرض برخی) ندارد؟

و آیا ترجیح معنای دوم متکی به سیاق آیات است؟ آیه ۲۰ همین سوره نیز موید تفسیر نخست از معنای اسلام است: «و اگر با تو محاجه کردند بگو من و هر آن‌کس که پیرو من است روی دل به سوی خداوند می‌نهیم [تسلیم او هستیم] و به اهل کتاب و قوم بی‌کتاب [مشرکان عرب] بگو آیا اسلام می‌آورید؟ اگر اسلام آوردند، به راستی راهیاب شده‌اند و اگر رویگردان شدند، همین رساندن پیام بر تو است و خداوند بر [احوال] بندگانش بیناست.»

روشن است که در این آیه اسلام و پیامبر، غیر از اشاره به دین تاریخی اسلام به این نکته بر‌می‌گردد که شریعت او نیز بر اسلام به معنی تسلیم در برابر حقیقت منطبق است، همچنان‌که شرایع دیگر نیز می‌تواند منطبق باشد.

چه معنایی دارد اگر اسلام به کار رفته در آیه به معنای دین تاریخی خاص باشد از اهل کتاب پرسیده شود آیا شما نیز مسلمانید یا نه؟ روشن است آنان مسلمان به معنی متدین به دین محمد(ص) نبوده‌اند.

آیه به پیامبر می‌گوید از آنان بخواه تا چنان به دین خود پایبند باشند که دین‌ورزی‌شان با اسلام به معنی تسلیم در برابر حقیقت انطباق پیدا کند.

می‌دانم که می‌توان پرسش مندرج در آیه را چنین معنا کرد که خداوند به پیامبر می‌گوید از متدینان به ادیان دیگر بخواه که مسلمان و به معنی متلزم به دین محمد‌(ص) شوند، چرا که آمدن این دین، ادیان دیگر باطل شده‌اند.

اما همه سخن بر سر این‌ است که با توجه به ادله یاد شده و نیز آیات دیگری که بدان‌ها اشارت خواهد رفت، تفسیر پیشین که متضمن پذیرش حقانیت ادیان دیگر است، تفسیری مرجح است.

در آیاتی مانند آیه شش سوره جمعه و ۱۱۳ـ ۱۱۱ بقره رویکرد انحصار‌گرایانه پیروان برخی ادیان مورد نکوهش قرار گرفته است:

«و گفتند هرگز هیچ‌کس به بهشت نمی‌رود مگر آن‌که یهودی یا مسیحی باشد، این [از] آرزوهای آنان است، بگو اگر راست می‌گویید برهانتان را بیاورید. حق این است که هرکس روی دل به سوی خدا نهد (اسلام آورد) و نیکوکار باشد پاداشش نزد پروردگارش [محفوظ] است و نه بیمی بر آن‌هاست و نه اندوهگین می‌شوند.»

نکته جالب آن است که در اینجا از کلمه اسلام (اسلم وجهه لله) استفاده شده است که به قطع نمی‌تواند شامل یهودیان باشد، اگر آن را ناظر به اسلام به معنای دین محمد (ص) بدانیم.

جالب‌تر آن‌که در آیات ۱۲۵ـ ۱۲۲ نساء، قرآن تأکید می‌کند که مسلمانان نیز به صرف مسلمان بودن لزوماً از آینده‌ای مطمئن نزد خداوند برخوردار نخواهد بود و باید به واقع تسلیم در برابر حقیقت باشند:

«[وعده الهی] بر وفق آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب نیست، هر کس مرتکب ناشایستی شود، جزای آن را می‌یابد و برای خود در برابر خداوند یار و یاوری نمی‌یابد. و مردان و زنانی که کارهای شایسته کنند و مومن باشند، آنان وارد بهشت می‌شوند و به اندازه ذره ناچیزی نیز بر آنان ستم نمی‌رود و چه کسی به دین‌ تر از کسی است که روی دل به درگاه خدا آورد [اسلم وجهه لله] و نیکوکار باشد و از آیین پاک ابراهیم پیروی کند و خداوند ابراهیم را [همچون] دوست خود برگرفته است.»

همچنان‌که به روشنی دیده می‌شود در این آیات بر مسلمانی به معنای تسلیم در برابر حقیقت و نیکوکاری تأکید شده است و تضمین آینده‌ای روشن و مطمئن در گرو آن دانسته شده است و نه تعلق ظاهری به یک دین تاریخی خاص مانند اسلام.

این مضمون در آیات ۶۷ آل عمران و ۱۳۵ بقره به تکرار آمده است. در کنار آیاتی که ذکر شد و بسیاری دیگر که به جهت اختصار بدان‌ها ارجاعی نرفت، در سطحی عمیق‌تر قرآن، پدیده تنوع دینی و گوناگونی فرهنگی و معنوی را پاره‌ای از اراده الهی در تدبیر امور این جهان دانسته است‌.

در آیه ۱۴۸ بقره چنین می‌خوانیم: «و هریک را جهتی است که خداوند روی آورشان گردانده است، پس به انجام خیرات بشتابید و هرجا که باشید خداوند همگی شما را باز
می‌آورد، چرا که خدا بر هر کاری تواناست.»

در بخشی از آیه ۴۸ مائده نیز آمده است: «برای هر یک از شما راه و روشی معین داشته‌ایم و اگر خداوند می‌خواست شما را امت یگانه‌ای قرار می‌داد. ولی [چنین کرد] تا شما را در آنچه به شما بخشیده است، بیازماید. پس به انجام خیرات بشتابید، بازگشت همگی شما به سوی خداست، آن‌گاه شما را از [حقیقت] آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه خواهد ساخت.»

همین معنا در «نحل» آیه ۹۳، «حج» آیه ۳۴ و ۶۷ و «شوری» آیه هشت مورد تأکید قرار گرفته است. در این آیات یک دین تاریخی خاص، مانند اسلام، منسک، منهج یا شرع خوانده شده و به یک جماعت خاص منسوب گردیده است و تا جایی که اعمال پیروان آنان بر شاخصه‌های اسلام به معنی تسلیم در برابر حقیقت منطبق است، اهل رستگاری دانسته شده‌اند.

در آیه ۱۱۸ سوره هود نیز آمده است: «‌و اگر پروردگارت می‌خواست مردم را امت یگانه‌ای قرار می‌داد ولی همچنان اختلاف می‌ورزند.» که به صراحت تمام بر واقعیت گوناگونی اندیشه‌ها، فرهنگ‌ها و ادیان صحه می‌گذارد و آن را جزئی از مشیت الهی می‌شمرد.

شاید با ارجاع به آیه ۱۷۷ سوره بقره بتوان به اختصار منظور از اسلام به معنای تسلیم در برابر حقیقت را توضیح داد: «نیکی آن نیست که رویتان را به سوی مشرق و مغرب آورید، بلکه نیکی آن است که کسی به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان داشته باشد و مال را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و خواهندگان و بردگان ببخشد و نماز را بر پا دارد و زکات را بپردازد و وفا کنندگان به پیمانشان چون پیمان بندند و خوشا شکیبایان به هنگام تنگ‌دستی و ناخوشی و هنگامه کارزار، اینان صادقان و هم اینان پرهیزگارانند.»

این آیه به روشنی، اهمیت صورت‌های ظاهری عبادی را در مقایسه با ایمان و عمل صالح کم‌رنگ می‌کند و بر ویژگی‌هایی مانند شفقت، صبر، پرهیزگاری و وفای به عهد انگشت تأکید می‌نهد. می‌توان این آیه را توضیحی در باب اسلام به معنی تسلیم در برابر اسلام به معنی منسک و منهج خاص دانست.

آیاتی که بر سبیل مثال ذکر آن‌ها رفت، نشانگر آن است که قرآن وجود ادیان دیگر را به رسمیت می‌شناسد و عمل دینی پیروان ادیان و از جمله مسلمانان را هنگامی که بر حقیقت دین‌داری منطبق است، رستگاری بخش و صائب می‌داند.

وضوح و تکرر این مضمون در بسیاری از آیات قرآن چنان است که به نظر این نگارنده تفسیرهای معارض که در آن‌ها اعتبار و وثاقت ادیان دیگر مردود یا مشکوک دانسته می‌شود، با دشواری‌های جدی بسیار در ارائه معنایی سرراست و منطبق با ظاهر آیات روبه‌رو خواهد بود.

همچنان‌که پیشتر آمد نگارنده با جناب گنجی موافقت کلی دارد که نگاه غالب عالمان مسلمان به پیروان ادیان دیگر نگاه مثبتی نبوده است.

اما در جنب این سخن باید همچنین تصدیق کرد که حتی در بین برخی مفسران در تفسیر بعضی از آیات مورد اشاره در این نوشته و یا غیر آن نگرشی تأیید‌آمیز و همدلانه نسبت به ادیان دیگر وجود داشته است.

به عنوان نمونه، آقای طباطبائی در چندین جا در المیزان تأکید می‌کند که «نام و انتساب‌هایی مانند مومنان [مسلمانان]، یهودیان، مسیحیان و صائبان [به خودی خود] نزد خدای تعالی پاداشی را موجب نمی‌شود و امنیتی از عذاب را فراهم نمی‌آورد... همانا معیار و ملاک و سبب کرامت و سعادت، حقیقت ایمان به خدا و روز بازپسین و کار شایسته است... و این از نکاتی است که در آیات قرآن به تکرار آمده است که سعادت و کرامت بر مدار عبودیت می‌چرخد و اسمی از این اسم‌ها [یعنی ادیان] برای دارندگان آن‌ها سودی فراهم نخواهد آورد و وصفی از اوصاف کمال برای صاحبان آن باقی نمی‌ماند و آن‌ها را نجات نمی‌دهد مگر از راه التزام به عبودیت و [حتی] انبیاء و جز آنان در این باب تفاوتی ندارند.» (المیزان، ذیل آیه ۶۲ سوره بقره) همین نکته عیناً در تفسیر آیه ۶۹ سوره مائده نیز آمده است.

وی در تفسیر آیه ۱۲۳ سوره نساء نیز آورده است: «به آرزوهای مسلمانان یا گروهی از آنان و یا به آرزوهای اهل کتاب نیست، بلکه امر [سعادت نمایی] بر مدار عمل می‌گردد که اگر خیر باشد، آن نیز به خیر ختم می‌شود و اگر عمل شر باشد، آن نیز شر خواهد بود.»

در تفسیر آیه ۱۱۲ سوره بقره، آیه ۲۲ سوره لقمان و چند موضع دیگر در قرآن آقای طباطبایی سخنان مشابهی دارد که در آن‌ها معیار مسلمانی، به معنی عبودیت و تسلیم در برابر حق، مورد تأکید قرا‌ر می‌گیرد.

اما البته این نهال توجه مبارک به قبول حقانیت ادیان دیگر، آنچنان‌که در کثرت‌گرایی دینی مورد توجه است، به سوی نتایج منطقی خود رانده نمی‌شود و به بار نمی‌نشیند و از این جهت به گمان این نگارنده در المیزان با تناقض روبه‌رو می‌شویم.

اما این نباید چشم ما را بر پرتو کم‌رنگ توجه آن مفسر در تفسیر برخی آیات قرآن به پذیرش نوعی از اعتبار برای ادیان دیگر کاملاً ببندد.

تاکنون استدلال کرده‌ایم که در نوشته‌های جناب گنجی، دسته عمده‌ای از آیات قرآن که رویکردی همدلانه و کثرت‌گرایانه دارد، مغفول واقع شده است.

اما از سوی دیگر، فهم وی از آیاتی که مورد ارجاع قرار گرفته تا موید نگاه منفی و تحقیر‌آمیز نسبت به دگراندیشان و متدینان به ادیان و مکاتب دیگر باشد، نیز با مشکلات بسیار روبه‌روست.

از آنجا که هدف اصلی این نوشتار، تأکید بر وجود آیات مثبت در قرآن بود، این بخش از کلام را به اختصار و اجمال بیان خواهیم کرد.

اولاً در پاره‌ای از موارد مانند بقره (۱۷۱ـ ۱۷۰)، اصلاً در قرآن کلمه حیوان به کار نرفته و در ترجمه اضافه شده است. اما نکته مهم‌تر آن است که در بسیاری از آیات قرآن که در آن‌ها وصف حیوانی درباره برخی آدمیان به کار رفته، مقصود آدمیان دگراندیش یا متدین به ادیان دیگر، از آن جهت که دگر‌اندیش یا دگر‌دین هستند، نیست؛ بلکه به ویژگی‌های زشت اخلاقی و عملی آنان ناظر است.

به علاوه باید این توصیفات منفی را در چارچوب مناسب و مقتضی آن فهمید. از نظر فسلفه و روان‌شناسی قدما و نیز روان‌شناسان معاصر، انسان ویژگی‌های مشترک بسیاری با حیوانات دارد و حیوان دانستن آدمیان لزوماً به معنای توهین بدانان نیست. (تئوری تکامل هم بر قرابت انسان با حیوانات تأکید دارد).

بکارگیری اوصاف حیوانی درباره برخی از انسان‌ها ناظر به غلبه برخی ویژگی‌های اخلاقی در آن‌ها است، که آن‌ها را مشابه حیوانات کرده و حکم در این موارد به آن جنبه غالب راجع می‌شود.

نکته پایانی این نوشتار آن است که تاریخی دیدن قرآن و معارف دینی به معنای نفی جنبه قدسی و فرازمانی و فرامکانی آن نیست.

تأکید بر تاریخی دیدن، توجهی به جا و شریف به جنبه‌های زمینی و انسانی دین و معرفت دینی است، که تاکنون مغفول مانده، اما این نباید جای را بر سویه‌های آسمانی دین تنگ و همه ابعاد دین را در وجوه زمینی آن خلاصه کند.

وقتی نگاه قرآن به دگر‌اندیشان و دگردینان چنین نادرست و محرف تببین می‌شود دیگر چه ذخیره و منبعی برای دین‌ورزان باقی می‌ماند تا بدین توصیه جناب گنجی عمل کنند که «دین نمی‌تواند مبلغ نگاهی باشد که از نظر انسان کنونی، غیر اخلاقی، غیر عقلایی و ناعادلانه است.»

تفسیر مفسران که غیراخلاقی، غیر عقلایی و ناعادلانه است، قرآن نیز که در‌بردارنده و موید همین نگاه است (طبق تفسیر آقای گنجی) دیگر متدینان باید به کدام سوی روی آورند تا تفسیری اخلاقی، عادلانه و عقلایی از دین بیابند و به دست دهند؟

تفکیک بین اسلام به معنی تسلیم در برابر حقیقت و ادیان تاریخی گوناگون، از جمله دین اسلام، می‌تواند به توازنی مبارک بین تاریخی دیدن و زمینی دانستن دین از یک‌سو و آسمانی و فرازمانی ـ مکانی بودن آن از سوی دیگر مدد رساند.

آنچه مقید به قیود فرهنگ‌ها و مکان‌ها و زمان‌هاست صورت‌های شریعتی و دینی گوناگون انسانی است و آنچه فرازمانی ـ مکانی است همان تسلیم در برابر حقیقت است که می‌تواند در بین پیروان همه ادیان تاریخی، و از جمله اسلام، یافت بشود یا نشود.

Share/Save/Bookmark

در همین زمینه
بخش اول ـ پاسخی به رویکرد گنجی به قرآن‬
تأملاتی درباره‌ی تروریسم مقدس
موعودگرایی ادیان و مهدی موعود شیعیان
نقد دین، نقد دولت
امام زمان- قدرت- ثروت
امام، مصداق انسان کامل عرفا
غالیان و برساختن تشیع کنونی

نظرهای خوانندگان

باید کمیلی باشد تا سخن علی را بشنود......

-- علی رفیع ، Dec 15, 2008

نکته قابل تامل این است که اگر تفاسیر روادار و تکثرگرایی همانند تفسیر آقای امیر اکرمی درک غالب از قرآن می بود، هرگز اندیشه هایی مانند اندیشه گنجی و ملکیان و مجتهد شبستری و بسیاری پیش از آنها شکل نمی گرفت و مقبولیت روز افزون نمی یافت. این انحصارگرایی دینی است که در دل خود تفاسیر رادیکال و بعضا ساختار شکن از دین را می پرورد و بلکه الزامی می کند. یکی از حسن های انتشار مقالات گنجی و همفکران او این است که دینمدارانی را که با او هم عقیده نیستند را نیز به انتخاب تفسیری روادار تر و انسانی تر از دین مجبور می کنند. همانگونه که جنبش اصلاح دینی و پروتستانتیسم در اروپا باعث شد که کلیسای کاتولیک نیز در عقاید خود بسیار تجدید نظر کند و تعدیل شود.

-- بهمن ، Dec 15, 2008

کاش این حرفهای آقای اکرمی که تقریباً عین آن را در کتاب سیمای اسلام ویلیام چیتیک ترجمه عبدالرحیم گواهی هم خوانده ام درست بود. اما آیا صدهاهزار عالم دین و مفسر قرآن و فقیه عالیمقام و متکلم ذوالعز والاحترام که در طول 1400 سال آمده اند و بعضی ازآنان صحابه و دست پرورده خود پیغمبر بوده اند بهتر اسلام را میشناختند یا آقای اکرمی؟ اسلام انتزاعی و دلبخواهی به چه درد میخورد؟ فهم فردی از اسلام در برابر فهم جاافتاده 1400 سال میشود مثل فهم عزیزان بهائی که در هر دوره تقریباً کل محتوای دین خود را به رنگ زمان و مد روز عرضه میکنند مثلاً حالا که افکار و سلیقه صوفیگری محبوب و مد روز شده ، مولوی (به قول امریکائیها: رومی) را مصادره کرده اند و همه حرفهای اورا بنام خود میکنند. اسلام همان است که مسلمانها برای 1400 سال گذشته فهمیده و عمل کرده اند نه یک چیز نظری پیشنهادی برای امروز.

-- مجتبائی ، Dec 15, 2008

این فرمایشات را برای کی میفرمائید. برای من مسلمان که مردم دنیا را غیر از خودم و هم مذهب هایم نجس و بنابر رساله امام خمینی و سایر مراجع تقلید جزء نجاسات میدانم و هر روز در نماز یومیه حد اقل 10 بار به یهودیان و مسیحیان به عنوان گمراهان و کسانی که پروردگار بر آنان خشم گرفته ناسزا میگویم یا برای کس دیگر. برای منی که در هر دعا و مراسم مذهبی بر خلاف روش زیبای مسیحیان فقط برای مسلمانها دعا میکنم انگار جز هم مذهب من هیچ کس قابل لطف خدا نیست یا برای کس دیگر.

-- بدون نام ، Dec 15, 2008

با سلام
بسیار عالی بود.
رضا نظامی

-- Reza Nezami ، Dec 15, 2008

به سوی امام.

اثنی العشر،

-- Asnaolashar ، Dec 16, 2008

آقای مجتبایی و سایر دوستان

چهار سال قبل از انتشار مطالب آقای گنجی، نگارنده پس از شش سال پژوهش مستقل مدل ساختاری منسجمی از قرآن ارایه کرد که علل این گونه کج فهمی های رهبران دینی و آقای گنجی درباره پیروان شریعت های دیگر را بخوبی روشن می کند.
بسیاری از اندیشمندان دینی و حوزوی هم آن را پذیرفته اند. اما "دکان دین" را نمی توان یک شبه تخته کرد. آن هایی که دین سرقفلی شان است و هنر دیگری هم ندارند خب معلوم است مقاومت می کنند. آقای گنجی هم جسارتا بیشتر یک "مبارز" است تا یک پژوهشگر. اگر هزاران دلیل برای یک "مبارز مقاوم " بیاوری دست از مبارزه بر نمی دارد. خداوکیلی هیچ مطلب اریجینالی در نوشته های آقای گنجی نیست. اما چنان از "مدعای شریعت محمدی" ادعا می آید که انگار واقعا چیزی را کشف کرده یا اختراع کرده است.

موضع قرآن درباره سایر شریعت ها کاملا روشن است:

قرآن شریعت و مناسک گوناگون را لازم دانسته است. برای هر قومی پیامبری به لسان همان قوم آمده است. حال مثلا اگر در شب جنگ با دشمن آیه آمده است که "بکشیدشان" منظور آن غیر مسلمانانی است که در آن زمان و مکان خاص "طرف جنگ" بوده اند؛ نه هر غیر مسلمانی در هر زمان و مکان. هیچ فرماندهی در شب جنگ برای سربازانش لا لایی نمی خواند. حال اگر جهالت دکان داران دین چه مسیحی چه یهودی چه مسلمان مانع از فهم درست این نکته ساده و روشن است شوربختی بشریت است. دین شده قاتل آن ها برای جیب رهبران دینی!!!

-- آرش ، Dec 16, 2008

آقای اکرمی همه مردم دنیا که به ادیان ابراهیمی ایمان نداشتند. اگر فکر میکنید قرآن مسیحیان و یهودیان را هم با نام مسلمان خطاب کرده پس بفرمایید تکلیف بقیه انسانها چیست؟ آنها که کافرند حتما پس انسان نیستند و حیوانند. بعلاوه بفرمایید چرا مسلمین این دین مبین را با لشکرکشی گسترش دادند؟ در این شکی نیست که امامان معصوم شما هم با این کشتارها مشکلی نداشتند. روشنفکری فقط این نیست که از بوش به خاطر جنگ طلبیهایش خرده بگیریم. چطور است عملکرد قدیسان دین اسلام را هم ببینیم.

-- زیبا ، Dec 16, 2008

آرش عزیز - خود قرآن هم میفرماید که برای هر قومی پیامبری به لسان همان قوم آمده است. این فرمایش قرآن و گفتار شما بسیار منطقی است. معجزه پیغمبر هم که قرآن است اعجازش فقط برای اهل لسان قابل درک است. لسان من عجم که عربی نیست پس خارج از موضوعم و به عبارت دیگر ول معطلم. تا اینجا با فرمایشتان کاملاً موافقم (هرچند دستورات دیگر قرآن که "پیغمبر را فرستادیم تا بر هر دین دیگر غلبه کند" یا "بگو ای مردم من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم" با آن در تناقض صریح است). اما این مطلبتان که رهبران دینی و آقای گنجی درباره پیروان شریعت های دیگر به کج فهمی مبتلا شده اند فرا افکنی میدانم چون سیره غیر قابل انکار پیغمبر گرامی در جنگها از جمله داستان بنی قریظه،وعمل صحابه و دست پروردگان ارجمند ایشان از جمله امام علی،و آیات قرآن مجید (مثل این آیه که نامسلمانان اهل کتاب - نه فقط یهود که با پیغمبر مشکل داشتند - باید با حقارت و مذلت جزیه بپردازند) جائی برای توجیه ندارد. آیه 51 سوره مائده که آخرین سوره قرآن است صریحاً مسلمانان را از دوستی با یهودیان و مسیحیان نهی میکند تا جائی که اگر مسلمان با آنان دوستی کند از آنان است نه از مسلمانان. خوب یهودی را میفرمائید با پیغمبر مشکل داشت در باره مسیحیان که تا آخر عمر پیغمبر جز پناه دادن به اصحاب او و صلح و صفا کاری نکرده بودند و حتی حاضر به دعوای زبانی مباهله با ایشان نشده بودند چه میفرمائید؟ آیا اینجا هم دستور جنگی و در کشاکش نبرد بود؟

-- مجتبائی ، Dec 16, 2008

فرمودید و مستدل کردید که ادیان ابراهیمی قبل از رسول اکرم همگی مورد تایید خداوند هستند. مگر قرار بود غیر از این باشد؟ مگر موسی و عیسی را خداوند مبعوث نکرده اند؟ اینکه در قرآن آیات در باب مسلم بودن آنهاست که منطقی است. اگر غیر از این بود جای سئوال داشت. اما هنوز نمی فهمم اگر مسلم بودن آنها نزد خداوند نمونه ای قابل قبول بود، چه اصراری به بعثت حضرت رسول و نیز افزودن آموزه های جدید و بعضا متناقض با مذاهب قبلی بود؟ اصولا اسلام دعوتی جهانی است یا خیر؟ اسلام عملا و رسما از پیروان ادیان دیگر می خواهد که مسلمان شوند و برای اینکار مکانیزم های تشویقی و تنبیهی نیز تعریف کرده. تاریخ اسلام هم در مورد نحوه برخورد با کافران، مشرکان و پیروان سایر ادیان ابراهیمی روشن است. مگر جزیه از ایرانیان در زمان امامت حضرت علی گرفته نمی شد؟ مگر رفتار با غیرمسلمانان ایرانی و مسیحیان شامی و غیره در دوره خلافت ایشان نبود؟ ایشان چه مخالفتی با این رفتارها کرده است؟ پس چگونه از تکثرگرایی دینی در مورد ادیان الهی در اسلام صحبت می کنید؟ بعله به ادیان الهی تخفیف داده شده، اجازه داشتند و دارند که بین مسلمانان زندگی کنند ولی پرداخت جزیه، نصف بودن دیه و ارث، منع ازدواچ با دختران مسلمان، نجس پنداری آنها و غیره هم در مورد آنها وجود دارد. این تبعیض ها رو بی زحمت توجیه می فرمایید؟ و خواهش می کنم دلایلی رو که حضرت علی با این رفتارها مخالفت نکردند رو هم بفرمایید.

-- بردیا ، Dec 17, 2008

آقای مجتبی گرامی

من بارها همین جا نوشته ام، بر مبنای هیج تک آیه ای از قرآن نمی توان نتیجه گیری کرد. دلایل آن هم فراوان است. از جمله این که بیشتر آیات در رابطه با یک "رویداد" آمده است. ارایه یک مدل تحلیلی Analytical Model بر مبنای "مجموعه" آیات فرامکانی-زمانی قرآن چاره درد است.
اگر دوست داشتید این دو نوشته را بخوانید. ساده و بصورت پرسش و پاسخ است. به بسیاری از پرسش ها جواب داده است. اگر روح جستجوگری داریم، نباید وقت خود را صرف تکرار مکرراتی کنیم که پاسخ آن در دست است:

دین، شریعت و خاتمیت (2)
http://doust114.persianblog.ir/post/162/
دین، شریعت و خاتمیت (1)
http://doust114.persianblog.ir/post/161/

اما دریاره آیه 51 سوره مایده:

در همه قرآن خطاب "یا ایهاالذین امنو " منظور بت پرستانی مکه یا مدینه هستند که ایمان آورده بودند. نه من و شما. من نمی دانم در آن زمان چه اتفاقی روی داده که به تازه ایمان آورده ها گفته شده با یهودی ها و مسیحی های اطرافشان "دوستی" نکنند. گروهی از تازه مسلمانان با گروهی از مسیحی ها و یهودی ها در زمان و مکان خاص با هم مساله داشته اند. چه ربطی به کل پیروان محمد و موسی و عیسی دارد؟؟ شما ممکن است به برادر خود سفارش کنی با فلان پسر عمویت (که آدم خوبی نیست) دوستی نکن. آیا اصل این که پدران شما برادر بوده اند زیر سوال می رود؟

-- آرش ، Dec 17, 2008

بردیای گرامی

"اگر مسلم بودن آنها نزد خداوند نمونه ای قابل قبول بود، چه اصراری به بعثت حضرت رسول و نیز افزودن آموزه های جدید و بعضا متناقض با مذاهب قبلی بود؟"
حضرت محمد نیامد که مذهب جدیدی بیاورد. رسالت او رهایی مردم مکه و حوالی آن از "بت پرستی" بود. کاری که مثلا حضرت موسی چند هزار سال قبل در رها کردن قومش از گوساله پرستی کرده بود.
هیچ شریعتی از جمله شریعت حضرت محمد جهانی نیست. خداوند می بایست فردی از میان خود آن بت پرستان و با زبان عربی برای آن ها بفرستد تا کارساز باشد. اگر مثلا به زبان عبری یا فارسی می فرستاد نه میتوانست با مردم ارتباط برقرار کند و نه آن مردم عرب زبان باورش می کردند.

-- آرش ، Dec 17, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)