خانه > انديشه زمانه > عقايد دينی > پاسخی به رویکرد گنجی به قرآن | |||
پاسخی به رویکرد گنجی به قرآنسید امیر اکرمینوشتار حاضر، پاسخی است به نوشتههای جناب آقای گنجی که در آن، نگاه قرآن به متدینان به ادیان دیگر (دگردینان) و یا متعهدان به اندیشههای متفاوت (دگراندیشان) را سراسر همراه با توهین و تحقیر و در نتیجه با معیارهای حاکم بر گفتمان جدید ناپذیرفتنی دانستهاند. میکوشم تا این نوشته به اختصار بگراید و به همین سبب مجال آن نیست که به همه جوانب موضوع مهم نگاه قرآن به سایر ادیان بپردازم. همچنین بر نوشتار جناب گنجی نیز نقدهای بسیار وارد است که تنها با اشاراتی اجمالی از آن در خواهم گذشت. به نظر اینجانب اندیشه دینی مفسران و دیگر دانشمندان مسلمان در فهم آیاتی از قرآن که به دیگر ادیان و پیروان آن پرداخته تفاوت روشنی با گرایش و نگرش عمدهی خود قرآن در این زمینه دارد. فهم غالب دانشمندان مسلمان، به استثنای برخی متفکران معاصر، نسبت به دیگر ادیان، و در بسیاری موارد نسبت به دیگر فرق اسلامی، نگرشی انحصارگرایانه و همراه با طرد و تحقیر بوده است. اما بررسی غالب آیاتی از قرآن که به این موضوع مرتبط است، حکایت از نگرشی دیگر دارد که در این نوشته به نحو اختصار بدان خواهم پرداخت. از همین روی، میتوان به نحو اجمالی با آن بخش از نوشتار جناب گنجی که در آن اندیشه مفسرانی چون آقایان طباطبائی، جوادی آملی و... درباره پیروان ادیان و اندیشههای دیگر مورد نقد قرار گرفته است، موافقت کرد. اما و هزار اما که مشکل اصلی نوشته ایشان آن است که بدون بررسی جامع آیات قرآن در این باره نقد خود را برخود قرآن نیز وارد دانستهاند و به تکرار از «نگاه قرآن به مخالفان» سخن گفتهاند. اگر از نگاه قرآن به مخالفان سخن میگوییم باید به قدر مقدور همه آیات مربوط را مورد توجه و بررسی قرار دهیم و سرانجام به داوری جامعی در این باب دست یابیم. اما غفلتی چشمگیر و حیرتآور نسبت به بخش عمدهای از آیات قرآن که از خلال آنها میتوان نگاهی مثبت و همدلانه نسبت به ادیان دیگر را استنباط کرد، چگونه قابل دفاع است؟ مدعای اصلی اینجانب البته آن نیست که میتوان در قرآن یک تئوری کثرتگرایانه تام و تمام، مثلاً از نوعی که در اندیشههای متفکرانی چون جان هیک دیده میشود، یافت. میدانیم که سرشت کتابهای دینی با کتابهای کلامی تفاوت دارد و انتظار یافتن پاسخی منسجم و سامانمند به پرسش تنوع ادیان از آنها انتظار نابجایی است. اما میتوان ادعا کرد از خلال آیات بسیاری که قرآن در آنها به سایر ادیان و پیروان آنان پرداخته، نگاهی کلی به دست میآید که متضمن پذیرش اعتبار آن ادیان و همدلی با متدینان به آنان است. نگاهی که با آنچه جناب گنجی در مقالات خود آورده و در آن تنها طرد و توهین و تحقیر دیگران در قرآن مورد توجه قرار گرفته، تفاوت بنیادین دارد. نگاه مثبتی را که ذکر آن رفت میتوان به بیان زیر روشنتر کرد. به نظر میرسد قرآن وقتی که از اسلام سخن میگوید اولاً و بالذات دستهای از عقاید بنیادین و مهمتر از آن رویکردها، احوال و رفتارهایی را اراده میکند که میتواند در بین پیروان ادیان گوناگون یافت شود. به این اعتبار، آن افراد را میتوان مسلمان نامید، همچنانکه خود قرآن بسیاری از غیرمسلمانان را، چنانکه خواهیم دید، مسلمان خوانده است. اگر در بررسی آیاتی از قرآن که در آن کلمه «اسلام» به کار رفته این نگاه را مبنا قرار دهیم، بینش ما درباره رویکرد کلی قرآن نسبت به ادیان دیگر تفاوت پیدا خواهد کرد. به گمان اینجانب، مشکل عموم مفسران ما، که مورد نقد به جای جناب گنجی قرار گرفتهاند، غفلت از تعمق در این باره بوده است که آن خود دلایل هرمنوتیکی و علل گوناگون دارد که مجال بررسی آنها در اینجا نیست. اما چرا باید اسلام را در قرآن نه به معنای دین تاریخی خاصی که محمد (ص) آورده است فهمید، بلکه آن را بیانگر عقاید و احوالی دانست که در ادیان گوناگون و متدینان بدانها و از جمله مسلمانان میتوان یافت؟ در ۲: ۱۳۲ و ۱۲۸ ابراهیم و یعقوب، در سوره ۱۲: ۱۰۱ یوسف و در ۳: ۵۲ و ۵: ۱۱ حواریون مسیح، مسلمان خوانده شدهاند. روشن است که پیش از آمدن دین اسلام، مسلمان خواندن آنان ناظر به همان عقاید بنیادین و رویکردها و احوالی است که بیانگر تسلیم فرد در برابر حقیقت آنگونه که بر او ظاهر شده است میباشد و نه دین تاریخی اسلام. این معنا از اسلام را در زیر بیشتر تبیین خواهیم کرد. یکی از ابعاد نگاه کلی مثبت قرآن به پیروان ادیان دیگر را در اشارات همدلانه آن به برخی از مسیحیان میتوان یافت. در سوره آل عمران آیات ۷۵، ۷۶ و ۷۷ چنین آمده است: «و از اهل کتاب کسی هست که اگر مالی هنگفت به او امانت دهی، آن را به تو باز خواهد داد و هم از ایشان کسی هست که اگر دنیایی به او امانت دهی آن را به تو باز نخواهد داد، مگر آنکه پیوسته به سرش ایستاده باشی [و باز پس بخواهی]، این از آن است که آنان میگویند قوم بیکتاب [عرب] بر ما حقی و حکمی ندارند و آگاهانه به خداوند دروغ میبندند. چنین نیست بلکه هر کس به پیمانش وفا کند و پارسایی ورزد [بداند که] خداوند پرهیزگاران را دوست دارد. کسانی که عهد الهی و سوگندهای خود را به بهای ناچیزی میفروشند، اینانند که در آخرت بهرهای ندارند و خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمیگوید و [به نظر رحمت] به سویشان نمینگرد و پاکیزهشان نمیدارد و عذاب دردناکی [در پیش] دارند.» این آیه به روشنی نشان میدهد که آنچه قرآن آن را نزد مسیحیان مذموم میداند خیانت در امانت و بازنگرداندن قرض و آگاهانه دروغ به خدا بستن است و لذا آن مسیحیان که اهل امانتداری و پرهیزگاری باشند، خدا آنان را دوست دارد. مسیحیان امانتدار را این آیه، اهل تقوا خوانده است. همچنین در سوره آل عمران آیات ۱۱۵ـ ۱۱۳ میخوانیم: «آنان یکسان و همسان نیستند؛ از اهل کتاب گروهی درست کردارند و آیات الهی را در دل شب میخوانند و سر به سجده مینهند. به خداوند و روز بازپسین ایمان میآورند و به نیکی فرمان میدهند و از ناشایستی باز میدارند و به نیکوکاری میشتابند و اینان از شایستگانند و هر کار خیری که انجام دهند، هرگز بدون پاداش و سپاس نخواهند ماند و خداوند از پرهیزگاران آگاه است.» نیازی به توضیح بیشتر نیست و آنچه در آیه پیشین آمده در این آیه مورد تأکید قرار گرفته است. در آیه ۱۹۹ سوره آل عمران نیز به گروهی از اهل کتاب که اهل ایمانند در برابر خدا خاشعاند و آیات الهی را به بهای ناچیز نمیفروشند، اشارت رفته است. در سوره حدید آیه ۲۷، مسیحیان به دو گروه متفاوت تقسیم شدهاند: «سپس از پی ایشان پیامبرانمان را آوردیم و عیسی بن مریم را از پی آوردیم و به او انجیل دادیم و در دل کسانی که از او پیروی کردند رأفت و رحمت قرار دادیم و رهبانیتی را به صورت بدعتی در پیش گرفتند که ما آن را بر ایشان واجب نکرده بودیم، مگر آنکه در طلب خشنودی الهی آن را در پیش گرفته بودند، ولی چنانکه شایسته رعایت بود، رعایتش نکردند، آنگاه به مومنان آنان پاداششان را بخشیدیم و بسیاری از آنان نافرمانند.» دوباره این آیه، روشنگر این معناست که برخی از مسیحیان مومند و بسیاری نافرمان و بنابراین اگر عقوبت و طردی هست، شامل نافرمانان است و نه مسیحیان مومن. به تفکیک بین دو گروه از اهل کتاب و نخسین و تکریم مومنان و راستکرداران از آنان در سوره مائده آیات ۸۵ـ ۸۲ و نیز سوره قصص آیات ۵۵ـ ۵۲ اشاره شده است. این نوشتار در پی استقصاء تمام آیات مرتبط نیست، اما همین ارجاعات به روشنی نشان میدهد که ذم اهل کتاب از آن رو که دگراندیشند و به دینی جز اسلام متدیناند راجع نیست، بلکه علل و عوامل دیگری دارد که بیشتر به پیمانشکنی، عدم التزام عملی به عقاید خودشان وکژرفتاری های اخلاقی آنان بازمیگردد. وقتی در سوره حج آیه ۴۰ میخوانیم: «... و اگر خداوند بعضی از مردم را به دست بعضی دیگر دفع نمیکرد، هم صومعههای راهبان و هم معابد [مسیحیان] و هم عبادتگاهها[ی یهودیان] و میتوان به این نتیجه روشن رسید که از نظر قرآن مکانهای عبادت در ادیان دیگر، مکان واقعی ذکر خدا دانسته میشود و از این نظر تفاوتی با مسجد مسلمانان پیدا نمیکند. این خود نشانگر تأیید ادیان دیگر است و با ذم و تحقیر آنان فرسنگها فاصله دارد. در بخشی از آیه ۴۸ سوره مائده آمده است: «برای هر یک از شما راه و روشی معین داشتهایم و اگر خداوند میخواست شما را امت یگانهای قرار میداد. ولی [چنین کرد] تا شما را در آنچه به شما بخشیده است بیازماید. پس به انجام خیرات بشتابید، بازگشت همگی شما به سوی خداست، آنگاه شما را از [حقیقت] آنچه در آن اختلاف میورزید آگاه خواهد ساخت.» این آیه به صراحت، تمام راههای گوناگون دینورزی را به رسمیت میشناسد و از اراده تغییر ناکردنی خداوند در تنوع نازدودنی ادیان سخن میگوید و داوری نهایی را به خدا و آنهم به قیامت موکول میکند و بر انجام کارهای نیک به جای اعتقاد به معتقدات کلامی درست تأکید میورزد. این نگاه کجا و استناد نگاه سراسر قهرآمیز و طردآلود به قرآن کجا؟ و این تنها آیه در قرآن در این باب نیست. به آیه ۶۲ سوره بقره نیز نگاهی بیافکنیم: «از مومنان و یهودیان و مسیحیان و صابئین، کسانی که به خداوند و روز بازپسین ایمان آورده و نیکوکاری کرده باشند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی بر آنهاست و نه اندوهگین میشوند.» آیا میتوان از این آیه جز این استنباط کرد که غیر مسلمانان نیز میتوانند مومن، صالح، مأجور و عاقبت به خیر باشند؟ و این آیا چیزی جز به رسمیت شناختن «دیگران» و «مخالفان» است؟ میدانم که ممکن است در اینجا گفته شود به نظر مفسران آیه ۶۲ بقره به وسیله آیه ۸۵ سوره آل عمران نسخ شده است و بنابراین این توصیفات تحسینآمیز نسبت به غیرمسلمانان به مسیحیان پیش از اسلام راجع است و با آمدن دین تاریخی اسلام، ادیان دیگر منسوخ و نامتعتبر شناخته شدهاند. خوب است در این باب اندکی تأمل کنیم. آیه ۸۵ سوره آل عمران چنین میگوید: «و هرکس که دینی غیر از اسلام برگزیند، هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت از زیانکاران است.» آنچه اینجا مهم است، روشن کردن معنای «اسلام» است. آیا اسلام در اینجا به معنی تسلیم در برابر حقیقت است و التزام عملی به مفاد و مدلول آن یا اسلام به معنی دین خاصی که با آمدن محمد(ص) در عرصه تاریخ ظهور کرد؟ اگر اسلام به معنای اول در این آیه مراد شده باشد، با پذیرش حقانیت ادیان دیگر منافاتی ندارد، اما اگر معنای دوم از آیه استنباط شود به روشنی تمام اعتبار و وثاقت همه ادیان دیگر پس از ظهور اسلام نفی و انکار میشود و پیروان آنان محکوم به خسران و ذم و تحقیر خواهند بود. در همین زمینه • تأملاتی دربارهی تروریسم مقدس • موعودگرایی ادیان و مهدی موعود شیعیان • نقد دین، نقد دولت • امام زمان- قدرت- ثروت • امام، مصداق انسان کامل عرفا • غالیان و برساختن تشیع کنونی • تشیع فقها، در برابر قرآن و ائمه |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
استدلال انتخابی با قرآن همین را میگوید که نویسنده محترم گفت اما نظر فراگیر چیز دیگر میگوید. در سوره توبه آیه 28-31 می فرماید:
با اهل کتاب که بخدا و روز واپسین ایمان ندارند و از منهیات الهی پرهیز نمیکنند و به دین حق گردن نمینهند آن قدر بجنگید تا با مذلت به دست خود جزیه بدهند * یهودیان عزرا را فرزند خدا میدانند و مسیحیان مسیح را ، این سخنی است که به زبان خود میگویند که برابر سخن کافران پیشین است. مرگ بر ایشان باد. به کجا میروند؟ * احبار و رهبان خود و مسیح فرزند مریم را به جای خدای واقعی خدای خود گرفته اند در حالی که دستور خدا بر آنان آن بود که خدای یکتا را بپذیرند که جز او خدائی نیست و او از شرک آنان منزه است * میخواهند فروغ الهی را به دهان خود فرو نشانند ولی خدا از پا نخواهد نشست تا فروغ خود فروزان تر کند و گر چه کافران نپسندند * اوست که پیام آور خود را به هدایت و دین حق فرستاد تا بر هر دین دیگر پیروز شود و گر چه بد دینان نپسندند.
(قرآن فارسی ، چاپ تهران ، به ترجمه سید جعفر کشفی).
در این چند آیه صحبت همزیستی مسالمت آمیز نیست بلکه صحبت از جنگ و به تسلیم واداشتن و جزیه پرداختن و تسلط نهائی کامل یک دین بر هر دین دیگر به میان است. یک نفر اسرائیلی کتابی نوشته و تمام مطالب که در قرآن و احادیث و فقه و کلام اسلام راجع به نوع برخورد مسلمانان با دیگران توصیه شده جمع کرده. من کتاب را خوانده ام مختصر بگویم برای مسلمان اسباب شرمساری است. مواضع قرآن و اسلام در این مسأله واضحاً با پارادایمهای تمدن امروز قابل توجیه نیست ولی این مشکلی برای یک مسلمان مؤمن نباید باشد مگر خدا باید خودش را با طرز فکر بنده هایش میزان کند؟
این هم اسم و مشخصات آن کتاب برای هر کس که بخواهد:
Yohanan Friedmann, Tolerance and coercion in Islam: interfaith relations in the Muslim tradition, Cambridge University Press, 2003
-- مجتبائی ، Dec 14, 2008همین که گفتید "غالب آیاتی از قرآن" مسأله عوض میشود چون در واقع اعتراف کردید که آیات جور دیگر هم در قرآن هست. ظاهراً کسی بحث ندارد که تا وقتی حکومت پیغمبر درست جا نیفتاده بود آیات قرآن مسلمانان را به محبت و مودت با مردم دیگر دستور میداد ولی وقتی کار مستقر شد طبیعی است که دستور عوض شد. اون آیات غیر غالب مال این دوره است.
-- بدون نام ، Dec 14, 2008نقد شما قابل تامل است اميدوارم درنقدهاي بعدي درخصوص كلام اله بودن قران وكلام محمدبودن قران از سوي شما نقدي
صورت بگيردتا بانظرهاي مخالف مقاله قران محمدي آقاي گنجي آشنا شويم
-- اميد فردا ، Dec 14, 2008تاشايد ازاين نقدهاي موافق ومخالف به حقيت بيشترنزديك شويم
قران یک متن بی تناقض نیست. در بسیاری موارد اگر بگویم نظر اسلام در مورد فلان موضوع این است می توان با آیات و روایات نشان داد که این نیست و آن است.البته شاید بتوان بعضی از این موارد را در سطحی بالاتر با هم سازگار کرد که البته این وظیفه اهل ایمان است.اما اگر بپزیریم قران محصول تاملات یک انسان در سدها سال پیش است,واین شخص می تواند در شرایط و حالات گوناگون نظریات متفاوتی داده باشد انگاه راحت تر می توان اسلام را فهمید.
-- kavim ، Dec 14, 2008قران چند پیامبر را مسلمان خوانده اما پیروان انها را مسلمان نمی دانسته مثلا هیچگاه بیان نکرده که یهودیان هم مسلمانند.فراموش نکنیم که پیامبر چه بر سر یهودیان مدینه آورد.گیریم که انها اندیشه های شومی در سر داشتند .از دم تیغ گذراندن آنها و به کنیزی گرفتن زن و فرزند ایشان آیا پاسخی مناسب بوده؟بعضی ها میگویند اگر زنان یهود را مسلمانان تصاحب نمی کردند آنها بدون شوهر و سرپرست قادر به ادامه حیات نبودند.اما باید ایا انها ترجیح می دادند به تنهایی زندگی کنند یا با قاتلان پدران و همسرانشان.تقسیم مایملک آنها چه معنایی دارد؟باغ فدک از همان غنایم است که به آل رسول رسید و ظاهرا یکی از وظایف امام زمان ما آن است که این باغ را باز پس گیرد!
-- kavim ، Dec 14, 2008شاید بوسیله این نقد ها بتوان کم کم به این نتیجه رسید که اصلا منشا حقوق بشر خود قران بوده و اصولا اسلام نه تنها هیچ ناسازگاری با دموکراسی و حقوق بشر ندارد بلکه بوجود اورنده حقوق بشر و دموکراسی است و از این جور نتایج قابل توجه وحیرت انگیز که رسیدن به ان فقط حیا(!!!!) میخواهد و بس
-- رضا ، Dec 14, 2008عزیزم شما آخر توجیه کن هستی. جزیه دادن غیرمسلمان اهل کتاب و نصف بودن دیه و داستانهای در مورد یهودیان و سوره بقره و غیره و غیره (همونهایی که آقای گنجی قبلا بهشون اشاره کرده) می گی قرآن وقتی از اهل کتاب زمانهای قبل از رسول اکرم صحبت می کنه بهشون می گه "مسلم" بعله بایدهم بگه، مشکل بعد از ظهور پیامبر جدیده که پیام حق رو کامل می کنه، چطوری اسلام می تونه حضور آیین های ناقص قبل از خودش رو (که اصولا محمد برای تکمیل اونها اومده و گرنه اصلا دلیلی برای ظهرو یک دین جدید وجود نداشت) رو قبول کنه؟ عزیز دل این حرفهایی که شما می زنی بیشتر به جهانبینی بودایی شبیه که تکثرگرایی رو ذات هستی می دونه و نه ادیان ابراهیمی که توحید و وحدت رو ذات هستی.
-- بردیا ، Dec 15, 2008راستی این رو هم بگویم که رویکرد یهودیان با سایر مذاهب عین اسلامه و مسیحیان هم خیلی تکثر گرا نیستند، خلاصه منظور اینکه این تعصب رفتار با اهل غیر از دین شخص منحصر به مسلمان ها نیست، اما مسلمان ها مکانیزم های اجرایی جهت عمل به این تعصبات دارند(جزیه و منع ازدواج و غیره)
-- بردیا ، Dec 15, 2008مواردی که اقای اکرمی اشاره کردند مصداق بارز وجود تناقضات شدید در قران است. اما از سوی دیگر این تناقضها بسیار طبیعی است زیرا محمد هم در طول آن 23 سال فرازها و فرودهای بسیار داشته و احساسات و روابط مختلفی با پیروان سایر ادیان داشته و این ایات منعکس کننده آن حالات مختلف هستند. بنابراین استلالات ایشان بیشتر به نظریه گنجی مبنی بر محمدی بودن قران کمک میکند.
-- رضا ، Dec 15, 2008يكي از مشكلاتي كه از ديرباز در بدفهمي آيات قرآن وجود داشته، اين است كه قرآن را در بستر تاريخي اش مطالعه نكرده اند و توجه به مخاطبان قرآن و شرايط خاص آنان نداشته اند. آن يهودياني كه در قرآن از قتل آنان سخن رفته است، بعد از آني است كه بر ضد مسلمانان توطئه كردند. پيامبر در دوره مكي به مشركان مي گفت: اگر نبوت من را قبول نداريد، برويد از يهوديان درباره من بپرسيد. در اين دوره يهوديان هوادار پيامبر بودند. وقتي پيامبر به مدينه آمد، با همه گروه هاي مدينه از جمله يهوديان پيمان دوستي و همكاري بست؛ اما يهوديان با همدستي با دشمنان پيامبر يعني مشركان مكه به پيامبر خيانت كردند و بر ضد پيامبر وارد جنگ شدند. به هر حال پيامبر به سيره عقلا عمل كرده است. كدام عاقلي با دشمن خود كه بر ضدش وارد جنگ شده است، نمي جنگد و تسليم آنان را نمي خواهد كه از پيامبر اسلام توقع است، چنين رفتار نكند.
-- نكونام ، Dec 15, 2008آقاي گنجي هم به همين مشكل بدفهمي گرفتار آمده است. هرچند نوانديشي او ستودني است؛ اما يكسونگري او مذموم است. به ايشان توصيه مي كنم، بعد از نگارش هر مقاله اش، از موضع مخالف به مقاله اش بنگرد و بكوشد، موارد نقض را در قرآن و سنت پيدا كند، اين كار به جامع نگري و يافتن حقيقت كمك فراوان خواهد كرد.
نك: nekoonam.parsiblog.com
آقای اکرامی ای کاش نگرش همه مانندشمابود.بقول فروغی بسطامی:
-- علی رفیع ، Dec 15, 2008کوتاه نظر غافل از آن سروِ بلند است
کاین جامه به اندازۀ هر کس نبریدند
نوع نگاه قرآن به ديگر اديان را نمي توان به اين صورت پيدا كرد؛ چرا كه آياتي هست كه به كثرت گرايي تمايل دارد و بعضي ديگر به عكس به انحصار گرايي. در اينجا نگاه را منحصر به متن كردن راه گشا نيست. بايد از ديگر عوامل نيز بهره جست. ديگر عوامل ميتوانند. پيروان اديان باشند يا كساني كه دين را خوب درك كرده اند. نمي توان گفت كه پيروان دين اسلام همه اش اشتباه كرده اند و دين را درست درك نكرده اند زيرا در اين صورت پروژه هدايت آدميان توسط خداوند شكست خورده به نظر مي رسد. اگر ما بخواهيم آسماني بودن دين را تاييد كنيم، بايد اين را هم بپذيريم كه اكثريت پيروان نمي توانند گمراه باشند. از نظر من نگاه اكثر دينداران به مخالفان را (در طول تاريخ اسلام) مي توان به مثابه نگاه خود آن دين گرفت. حال مي ماند تطابق آن با نگاه مدرن كه چرا نگاه انسان جديد با نگاه حقيقي اسلام (اگر به اين طريق به آن پي ببريم) كه نگاه خداوند است با نگاه انسان جديد فرق مي كند؟ من فكر مي كنم انسان در دوران مدرن راه را به اشتباه طي كرده است. انسان در دوران جديد بنا را بر حق طلبي گذاشته است. وقتي شما خواهان گرفتن حق خود شديد، دامنه اين حق بسيار فراگير مي شود. ديگر به حق انتخاب حكومت، و از آن كوچكتر مثلا حق انتخاب همسر توسط دختر (كه در گذشته ناديده گرفته مي شد) قناعت نمي كنيد؛ همان گونه كه انسان نيز قناعت نكرد. حق طلبي انسان جديد تا آن جا ادامه پيدا مي كند كه حق همجنسگرايان و ديگر اديان و... نيز (كه خود گنجي نيز با نگاه مدرن، مجبور به پذيرش مورد اول شد!) پيش مي آيد. اينجا جاي يك چيز خالي است آن چيزي كه رابطه حق و تكليف را با هم پيوند بدهد و انسان در عين محق بودن مكلف نيز بشود. پيشنهاد دكتر سروش در اين زمينه "شرم" بود. اگر انسان شرم داشته باشد مي تواند با نگاه حق طلبي در رذايل اخلاقي نيز گرفتار نشود. انسان با نگاه شرمنده به خود حق عوض كردن دين را از خود سلب مي كند. (به داستان كارگر مسيحي و مولوي توجه شود) نگاه دين اسلام به متفاوت ها را در پيروان آن اديان مي توان يافت.
-- حریت ، Dec 15, 2008آقای سید امیر اکرمی
-- بدون نام ، Dec 15, 2008با خواندن مقاله شما به این نتیجه میرسیم که شما روایت جدیدی از اسلام را مطرح کردهاید به نام (اسلام سید امیر اکرمی) شما نوشتهاید که مسیحیان و یهودیان و ... هم مسلمانند و ... واقعا شما خوانندگان را چه میپندارید؟
آیا اسلام تخیلات شماست و یا واقعتیی که هرروز با آن روبروییم؟
عزیزان قرآن خودش میگه کتابی است حاوی محکمات و متشابهات و علی هم به ابن عباس گفت وقتی می خوای با خوارج بحث کنی با آنها بر اساس قرآن بحث نکن چرا که قابل تاویل هست؛ درآوردن یک دیدگاه کلی و نسبت دادن آن به قرآن بسیار سخت و دشوار است و نیاز به زحمت علمی فراوان دارد. بله میشه گفت قرآن معتقد به وجود خداست اما اینکه این خدا چگونه موجودی است از قرآن به سختی قابل استخراج است. بحث کردن در مورد نکاتی مثل نکاتی که صاحب مقاله بر آن است با آوردن دو آیه در رد و دو آیه در اثبات کاری ندارد و به جائی نمی رسد. حتی در مورد حرفهای جوادی آملی هم می توان چیزهائی پیدا کرد به نفع هر دو طرف بحث. خواستم بگم که در این بحثها قضاوت عجولانه بسیار مشاهده می شود. نوشته های آقای گنجی که نمونه اعلای آن است.
-- نیما ، Dec 15, 2008آقا نیما شما لطف کنید و حاصل قضاوت غیر عجولانه خود را بیان کنید وگرنه که ادعا کردن که آسان است.
جناب حریت احتمالا انسان شرمنده است که زن خود را آنقدر میزند تا فرمانبردار او شود و احتمالا شرم باعث می شود که از دین برگشتگان را کشت و ...
-- kavim ، Dec 15, 2008در مورد یهودیان بنی قریظه هم بگویم آنها وارد جنگ با پیامبر نشدند رجوع کنید به دانشنامه اسلام یا در ویکیپیدیا Banu Qurayza را جستجو کنید.اگر می خواهید بستر تاریخی را در نظر بگیرید حداقل آن را درست مطالعه کنید.
در واقع صحبت بر سر آن نیست که چرا پیامبر با انها وارد جنگ شد سخن این است که پیامبری که ابوسفیان را بخشید چرا با یک قبیله تسلیم شده اینچنین بیرحمانه برخورد کرذ.
دوستان،
سئوال من این است:
گیرم که نویسنده این مقاله و طرف دارانش با هزار فوت وفن به ما قبولاندند که قران مسیحیان و یهودیان را برمی تابد. تکلیف ادیان دیگر چیست؟ آیا آنها را هم تحمل می کند؟ آیا ادیانی که به وحدانیت اعتقاد ندارند را مستحق فنا و مجازات نمی داند؟ یا حتی آنها را که به خدایی یگانه -غیر از الله- اعتقاد دارند (مانند زرتشت).
جرم شرک به خدا در قران بسیار بزرگ است. همین نشان دهنده عدم انعطاف پذیری این کتاب در مقابل دگر اندیشان است.
-- فرساد ، Dec 15, 2008بسیار عالی بود. منتظر بخش های بعدی هستیم.
-- salaam ، Dec 16, 2008به نظر من در یک نگاه کلی به قرآن با معیار خرد کتاب قران در چهار بخش کلی قابل توجه است : 1- انسان شناسی و جهان شناسی و علوم مرتبط ،در این بخش با یک مجموعه از افکار و آراء ابتدایی که همزمان با محمد برای مردم زمان شناخته شده وبه عبارت دیگر غیر قابل درک نیست روبرو هستیم
-- a.ahoora ، Dec 16, 20082- مجموعه قوانین : در این بخش محمد در طول مدت 23 سال رهبری پیروان خود بسته به شرایط زمان و مکان ناگزیر به اتخاذ تصمیماتی بوده که به طبع آن تناقضات نیز چیزی دور از ذهن به نظر نمی رسد
3- توصیه های اخلاقی : در این قسمت مجموعه ای از نظرات محمد را می توان دید که گاهی با عرف زمان خود او و در مواردی نیز با عرف و فرهنگ زمان ما ناسازگار است البته نمی توان نادیده گرفت که در مواردی نیز سازگاری دیده می شود
4 - مجموعه آیات معطوف به راز و نیاز ها وعبودیت که در این قسمت با فرض وجود خدا می توان سهمی نیز برای قرآن فرض نمود
با سلام
دوستان گرامی و آقای گنجی عزیر
(1)
به گمان بعد از این همه مقاله و یادداشت توسط خوانندگان هنوز یک نکته کلیدی گم است که باعث تکرار مکررات و سردرگمی فراوان شده است. مثلا بحث تناقض در آیات و دوستی که مثلا فکر می کند این حرف ها درباره پیروان سایر پیامبران بدعت است. منشا آن به سادگی قابل توضیح است. لطفا برای یک دقیقه قدرت "تجسم" خود را بکارگیرید و به چند جمله زیر توجه کنید:
حضرت محمد نیامد که دین جدید و یا رقیب- در مقابله با پیروان سایر پیامیران مثل حضرت موسی و حضرت عیسی و سایر پیامبران- بیاورد. او آمد اعراب مکه و حوالی آن را از "بت پرستی" رها کند. پیروان سایر ادیان قرن ها قبل به خدای یگانه ایمان آورده بودند. به عبارت دیگر حضرت محمد این همه خون دل خورد که قوم خود را به مرحله ای برساند که مثلا پیروان حضرت موسی چند هزار سال قبل به آن رسیده بودند- دست از گوساله پرستی برداشتن و به خدای یگانه ایمان داشتن. حال چطور می توان قبول کرد یک عده نیمه وحشی بت پرست دیروز مدعی موحدین چند هزار سال قبل شوند؟؟
دوستان فرق است بین شریعت و دین.
دوستان فرق است بین شریعت و دین.
دوستان فرق است بین شریعت و دین.
مثال دین مثل قوانین فدرال است در سطح یک کشور. مثال شریعت قوانین محلی است در سطح استان و یا شهر. می توان قوانین محلی متقاوت اما هم جهت با قوانین فدرال داشت
خب حالا علاقه مندان برای اطلاع بیشتر درباره دین و سریعت کامنت بعدی را بخوانند:
-- آرش ، Dec 16, 2008(2)
از منظر قرآن رسالت همه پیامبران زمانی-مکانی است. دلایل قرآنی آن هم زیاد است:
1) آیات مربوط به تنوع شریعت ومناسک (بر مبنای تنوع در آفرینش که خود رحمت است)
2) آیات مربوط به قومی بودن رسالت پیامبران
3) توالی رسالت پیامبران آن طور که بعضی تصور می کنند درست نیست. مثلا اگر رسالت حضرت عیسی (که سلام بر او باد) جهانی بود، می بایست برای مردم مخاطب حضرت محمد (که سلام بر او باد ) هم، آمده باشد. چرا خدا می گوید برای شما (مردم مکه وحوالی آن) قبلا هشدار دهنده و کتابی نفرستاده بودم؟
4) پاره آیه مربوط به خاتمیت بسیار پرسش برانگیز است. چرا که دو قسمت آیه به هم ربطی ندارد. ممکن است این خاتم به مفهوم مهر کردن باشد که با آیات مربوط به تایید دیگر پیامبران توسط پیامبر همخوانی دارد!
5) کلمات خدا بی نهایت است. آوردن آن در یک کتاب (شریعت) نه عملی است و نه سودمند. بشر در جستجو و کشف کلمات خداست. این جستجو هم پایانی ندارد. انسان هوشمند و جستجوگر آفریده شده است. آن روزی که همه اسرار آفرینش کشف شده باشد بشر به بیهودگی خواهد رسید. خدا هم از عدالت خواهد افتاد.
6)آیات مکرر که بیان می کند هر پیامبری به زبان قوم خودش آمده است.
و دلایل قرآنی دیگر..
چند دلیل عقلی:
1) اگر دانش خدا را به قرآن محدود کنیم، او را بسیار حقیر کرده ایم!
2) چرا باید خداوند برای بشر میلیون ها سال بعد پیامبر و کتابی بفرستد؟ عمر کره زمین حدود 5 بیلیون سال است. ممکن است میلیون ها سال دیگر از عمر زمین باقی باشد!
3) چطور می شود در یونیورس خود ما با تریلیون تریلیون .... ستاره، سیاره ای چون زمین نباشد. تکلیف آن ها چه می شود؟
4) اگر خدا بخواهد پیامبر آخرینی برای همه دنیا بفرستد چرا او را در یک جامعه بدوی بفرستد که سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند. جایی که هزار سال قبل از آن در یونان دانشگاه داشتند!
5) دانش خدا ازلی است. خدا رشد و تکامل ندارد که بخواهد بر مبنای دانسته های جدید نظرش را عوض کند و دین جدید بیاورد! این یک نکته محوری بسیار مهم است که در این رابطه باید به آن توجه داشت!
حال بخواهیم دقیق تر حرف بزنیم باید بین "دین" و "شریعت" فرق بگذاریم. تنوع شریعت از اصول لایتغییر دین قیم است. کلمات خدا بر تجلی آن سبقت گرفته است. و آن کلمات که بیکرانه است ازلی است. این جاست که "بشو" مفهموم پیدا می کند. هر مفهومی.. هر آفرینشی... دانش و طرح و نقشه... آن از ازل در ام الکتاب آمده است.
این یک تعبیر دیگر هم دارد و آن این که خدا مثل روحانیان خود را سرخود و یلخی نمی داند. برای خودش قانون اساسی نوشته است و بر مبنای آن عمل می کند. مواردی در قرآن هست که می گوید اگر کلمات من بر من سبقت نگرفته بود، الان این کار را می کردم.
-- آرش ، Dec 16, 2008نگاه گنجی تمرکز بر بخشی از آیات قرآن دارد که رنگ و بوی نامهربانانه نسبت به مدعیان پیروی از سایر ادیان دارد.ولی نگاه اکرمی معطوف به آیات ملایم تر است. بگونه ای می توان گفت ایندو نوعی "کلام" و "ضدکلام" تبلیغی را در مقابل هم بکار می گیرند. در اینجا جای دو کار اساسی خالی است:1 ـ نوشتاری تحقیقی و همه جانبه در این زمینه 2 ـ اتخاذ ایستاری ایجابی در مقابل وضعیت موجود.
-- مهناز ، Dec 16, 2008