خانه > انديشه زمانه > خطاهای روزمره > فرار از انتقاد با ابهام | |||
فرار از انتقاد با ابهاممریم اقدمیaghdami@radiozamaneh.com
حتماً مثال معروف اعدام را همه شنیدهاند که: «عفو لازم نیست اعدامش کنید.» در این جمله جای مکث، معین میکند که چه معنایی از آن برداشت شود. یعنی اگر به این صورت خوانده شود: «عفو؛ لازم نیست اعدامش کنید.» معنایش با وقتی که به این شکل خوانده شود، فرق دارد: «عفو لازم نیست؛ اعدامش کنید.» همین مشکل در مورد واژهها هم ممکن است رخ دهد که واژهای با یک شکل و یک املا چندین معنی داشته باشد. کلمههایی مثل شیر و باز با معنیهای متنوع مثالهای رایجی از این موضوع هستند. همین چند معنی داشتن میتواند باعث سوء استفاده و اشتباه شود. یعنی کسی ادعایی کند و بعد مدعی شود منظورش حرفی که زده نبوده و آن معنای دیگر بوده است. در واقع با تشخیص اینکه کدام معنای آن جمله یا کلمه به نفعش خواهد بود و همان را به عنوان منظور اولیهاش انتخاب میکند. برداشت چند معنی از یک واژه مغالطهی «اشتراک لفظی» و برداشت چند معنی از یک جمله مغالطه «ابهام ساختاری» نام دارد. در مغالطهی ابهام ساختاری دوگانگیای وجود دارد که راه فراری برایش نمیتوان یافت. برای مثال مسابقهای را فرض کنیند که از یک شرکتکننده میخواهد برای عبور از یک مرحلهی مسابقه پیکان نقاشی کند. وقتی شرکتکننده یک ماشین پیکان نقاشی کند، مجری مسابقه میگوید منظورش از پیکان همان تیر بوده است. اگر شرکتکننده تیر نقاشی کند باز هم ممکن است مجری بگوید منظورش ماشین پیکان بوده است. پس با این وضع هر کس میتواند با استفاده از جملات و کلمات ابهامآمیز نظرش را به راحتی تغییر دهد.
ابهام ساختاری مصداقهای متنوعی دارد. مثلاً در این جمله که «آقای الف، متخصص ادبیات مسیحی است»، معلوم نیست که او متخصص ادبیات است و مسیحی است یا اینکه متخصص ادبیات مسیحیت است. یا این جمله که «من از راهنمایی شما پشیمانم» معلوم نیست از اینکه شما را راهنمایی کردم پشیمانم یا از اینکه شما مرا راهنمایی کردید، پشیمانم. در مثال دیگری در نظر بگیرید شخصی نویسندهی بسیار خوبی است و گاهی هم فیلم میسازد؛ اما فیلمهایش اصلاً خوب نیستند. منتقدی در یک مقاله مینویسد: «آقای ب نویسنده و کارگردان بسیار خوبی است.» در اینجا معلوم نیست که صفت بسیار خوب به نویسنده بودن او بر میگردد یا به کارگردان بودنش. حتی میتوان گفت منتقد از این مغالطه آگاه بوده و به خاطر ملاحظاتی نمیخواسته نظر قطعی خودش را آشکار کند؛ برای همین از جملاتی ابهامآمیز برای به اشتباه انداختن مخاطب استفاده کرده است. پس استفاده از ابهام روشی است که برای فرار از انتقاد، زیاد استفاده میشود. مثلاً نامزد انتخاباتی در تبلیغاتش میگوید: «ما در امور کشورهای دیگر مداخله نمیکنیم؛ اما در شرایط خاص جنگ محدود را میپذیریم.» مدیر مدرسه در سخنرانی سال جدید میگوید: «تقریباً تمامی شاگردان ما که تا حدودی خوب درس خوانده بودند، در کنکور سراسری امسال جزء رتبههای نسبتاً خوب پذیرفته شده بودند.» واژه های تقریباً، کم و بیش، تا حدودی و نسبتاً کلیدواژههایی هستند که برای ایجاد ابهام بهکار میروند. در این نوع ادعاها اگر نتیجه خوب بود که چه بهتر؛ و اگر هم بد بود، ادعای بزرگی نکردهاند که کسی بتواند مدعی را مسئول بداند. در واقع استفاده از این مغالطه جایی کاربرد دارد که شخصی بخواهد حرفش را در پردهای از ابهام بپیچد تا از خطر نقد به دور باشد. برای مطالعهی بیشتر: • Logical Fallacy: Ambiguity |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|