خانه > انديشه زمانه > اندیشه سیاسی > دموکراتیزاسیون در برابر سلطانیزاسیون (بخش دوم) | |||
دموکراتیزاسیون در برابر سلطانیزاسیون (بخش دوم)اکبر گنجیدر بخش نخست این نوشتار نقد و نظر اکبر گنجی را با نگاهی معطوف به آینده انتخابات در ایران، در بارهی رییسجمهور احمدینزاد و عملکرد او خواندیم. در بخش دوم و پایانی این مقاله، او به توضیح و تحلیل پارهای از آنچه که در دوره انتخابات پیشین رخ داد میپردازد.
روشن است که در میان زمامداران جمهوری اسلامی، هم آدمهای فاشیست وجود دارد، هم قرائت فاشیستی از دین. اما وجود آدمهای فاشیست و قرائت فاشیستی از دین، به "نظام فاشیستی" نینجامیده و نخواهد انجامید. میان "خواستن" و "توانستن" فاصله ی بسیار وجود دارد. جهان واقع چنان نیست که هر کس هر خواستی را بتواند محقق کند. اپوزیسیون ایران سه دهه است که "میخواهد" جمهوری اسلامی را سرنگون کند، اما "نتوانسته" است خواست خود را محقق کند. بوش "میخواست" در عراق و افغانستان و خاورمیانه کارهایی صورت دهد، اما "نتوانست" و خواست پیروزی به خواست عدم شکست مبدل شده است. تحلیل سیاسی ناظر به واقعیت است، نه نیت و خاص این و آن. افغانستان و عراق مطابق خواست آمریکا پیش نرفت. تعیین نوع رژیم ایران، ربطی به نیات و مقاصد بنیادگران حاکم ندارد، بلکه به واقعیت نظام موجود نگریسته و براساس معیارهای شناخته شده ی جامعهشناسی سیاسی نوع دیکتاتوری آن معین خواهد شد. جامعه ی کنونی ایران، جامعه ای نیست که نظامی توتالیتر و فاشیستی بر آن حاکم باشد. در عین حال اگر کسی بتواند اثبات کند که نظام جمهوری اسلامی یک نظام فاشیستی و توتالیتر است، در آن صورت سخن گفتن از قدرت احمدینژاد به طورکلی منتفی خواهد شد، چون رهبر، در رژیمهای توتالیتر، خدای مجسم زمینی است. 2ـ شورای نگهبان (که تمام فقهای آن بهوسیله ی رهبر منصوب میشوند)، یکی از مهمترین ارکان مبارزه با مردمسالاری در نظام سلطانی است. هر گونه تحول سیاسی قانونی در بالا، منوط به اصلاح قوانین و ورود افراد دموکرات به حوزهی دولت است. شورای نگهبان هر دو مسیر را مسدود کرده است. رد صلاحیت کاندیداهای اصلاحطلب با شورای نگهبان است، نه رئیس جمهور. هر فردی را که رهبر بخواهد، شورای نگهبان رد صلاحیت می کند (تعبیر فتنهگران درباره ی خط امامیهای مجلس سوم و تعبیر گردن کلفتها در بارهی اصلاح طلبان مجلس ششم از آقای خامنهای بود، نه احمدینژاد) و هر کس را که او فرمان دهد، تأئید صلاحیت خواهد کرد (مانند تأئید صلاحیت دکتر معین برای انتخابات ریاست جمهوری گذشته). آقای خامنهای به خاتمی گفته بود صلاحیت هفت الی هشت تن از نمایندگان مجلس ششم رد خواهد شد، اما در عمل به وعده ی خود عمل نکرد و دستور داد گردن کلفتها را از مجلس بیرون برانند. بهزاد نبوی در این خصوص می گوید: «در دورهی هفتم به آقایان خاتمی و کروبی اعلام شده بود که هفت الی هشت نفر از مجلس ششم رد صلاحیت خواهند شد و با بقیه کسی کاری ندارد، ولی در عمل بیش از 3500 نفر رد صلاحیت شدند که در بین آنها بیش از 80 نماینده مجلس ششم بود» [1]. در خصوص انتخابات مجلس هشتم نیز، آقای خامنهای از مدتها قبل دستور داده است که صلاحیت کلیهی تحصنکنندگان در مجلس ششم رد شود. در خصوص بقیه اصلاحطلبان هم اخیراً طی یک سخنرانی عمومی اعلام کرد: «در خدمت دشمن هستند و اعلام حمایت رئیسجمهور آمریکا مایهی ننگ آنان است.» از سوی دیگر، اگر افراد نسبتاً مستقلی از فیلتر شورای نگهبان عبور کرده و به مجلس راه یابند و قوانینی در مجلس به تصویب رسانند که منتهی به تحول یا اصلاح شود، آن قوانین، از سوی شورای نگهبان منصوب رهبر رد خواهد شد. قوانین مصوب یک مجلس صددر صد اصلاحطلب را هم شورای نگهبان رد خواهد کرد،نه احمدینژاد. همگان به یاد دارند که شورای نگهبان به مجلس ششم حتی اجازه نداد بودجه صدا و سیما را کاهش دهد. خزعلی هم در همان دوره اعلام کرد اگر 60 میلیون ایرانی به چیزی صحه بگذارند، اما 4 تن از اعضای فقهای شورای نگهبان آن را رد کنند، کار تمام است. 3 ـ از زمانی که آقای خامنهای توسط مجلس خبرگان به رهبری منصوب شد (شهادت هاشمی رفسنجانی به نفع وی از زبان آقای خمینی، در این انتصاب نقش مهمی ایفا کرد)، وی تمام احکام انتصابی خود را به زمان خاصی محدود کرد. در رژیمهای دیکتاتوری، رهبر خودکامه نمیگذارد هیچ فردی در نهاد یا تشکیلاتی خاص برای مدت طولانی مستقر و برای خود دارو دسته مستقل تشکیل دهد. همه چیز باید در خدمت رهبر و ارادهی او باشد. عدم اعتماد و بدبینی به همگان، به ترس از همگان تبدیل می شود. هر کس هر چه دارد از سلطان دارد. اگر از چشم سلطان بیفتد، به هیچ تبدیل میشود. مهدوی کنی و ناطق نوری، دو تن از روحانیون اصولگرایند که زمانی از نفوذ بسیار برخوردار بودند، اما اینک حاشیهنشینی را تجربه میکنند. فرماندهان نظامی (ارتش، سپاه، بسیج) ـ انتظامی (نیروی انتظامی) نسبت به دیگر مناصب از حساسیت بیشتری برخوردارند. از اینرو، آقای خامنهای طی سالهای زمامداریش، بهطور مرتب و در زمانهای معین و نامعین آنها را تغییر داده و میدهد تا کسی خدای ناکرده فکر بدی به ذهنش خطور نکند. 4 ـ عجیبتر از همه این است که دشمنی با احمدینژاد آنچنان پرده بر چشمان برخی افکنده است که هر یک از اصولگرایان که از پست خود کنار میروند یا کنار گذاشته می شوند، به چهرهای مطلوب و محبوب و عاقل تبدیل میشوند. وقتی علی لاریجانی میرود، عدهای فغان سر میدهند که فرد عاقل و مصلحتگرایی چون لاریجانی را برکنار کردند. و از یاد میبرند که لاریجانی در صدا و سیما با برنامههایی چون «هویت» چه بر سر دگراندیشان آورد و پس از دوم خرداد 76 با برنامههای صدا و سیما با اصلاحات و اصلاحطلبان چها کرد (برنامه «چراغ» و «فیلم کنفرانس برلین» دو نمونه از دهها اقدام او بود). وقتی رحیم صفوی تغییر میکند، نالهها به هوا میرود که جعفری بسیار خطرناک است و رحیم صفوی که در دورهی اصلاحات (به گفته ی خودش) آب به سوراخ مارها میریخت، به چهرهای موجه تبدیل میشود. قالیباف، فرمانده پیشین نیروی انتظامی که در دوره ی فرماندهیاش با بسیاری از دگراندیشان بدترین برخوردها صورت گرفت، مقبول اصلاحطلبان قرار میگیرد و به فردی عاقل و توانا تبدیل میشود [2]. به نمایندهی رهبر در استان خراسان (طبسی) بنگرید تا فرایند بازسازی چهرهی محافظهکاران را نزد اصلاحطلبان مشاهده نمائید. مسأله این است: در نظام سلطانی هر که هر چه دارد، از رهبر دارد. اگر همین امروز رهبر احمدینژاد را برکنار و خانهنشین کند، او به هیچ تبدیل خواهد شد و اتفاقی هم نخواهد افتاد. مسأله این نیست که او چنین کاری نخواهد کرد، مسأله این است که او توان و اختیار چنین کاری را دارد (آقای خمینی همین کار را با بنی صدر انجام داد). برای خامنهای، احمدینژاد با سعید امامی، سعید مرتضوی، حسین شریعتمداری، نقدی، رحیم صفوی، علی فلاحیان، ذوالقدر، محسنی اژهای، مصطفی پورمحمدی، علی لاریجانی، روحالله حسینیان و . . . فرقی ندارد. همهی اینان مجری فرامین ویاند. برخی از این افراد قطعاً ارج و قرب بیشتری نزد خامنهای دارند.تردید نباید کرد که افرادی چون قالیباف و محسن رضایی در هر مسألهای اگر رهبر نظر روشنی داشته باشد، دنبالهرو نظر رهبر خواهند بود. 5 ـ قوه قضائیه و نیروهای نظامی و انتظامی: سپاه و بسیج و نیروی انتظامی تحت امر رهبرند و قوه مجریه هیچ کنترلی بر آنها ندارد. قوهی قضائیه هم مستقل از قوهی مجریه است. در دوران اصلاحات و پس از آن این قوه بیشترین نقش را در سرکوب سیاسی داشته است. بهعنوان نمونه، سعید مرتضوی که در دستگاه قضایی مشغول بهکار است، سالهاست که بیامان حکم بازداشت مخالفان را صادر و آنها را زندانی میکند. محسنی اژهای طی سالهای گذشته از طریق دادگاه روحانیت و دادگاه کارکنان دولت، مخالفان را بازداشت و زندانی کرده است. دادگاه انقلاب یکی دیگر از ابزارهای سرکوب سیاسی است. اقدامات مداوم قوه قضائیه را به گردن احمدینژاد انداختن نادرست است. قوه قضائیه در دوران اصلاحات با تشکیل پرونده علیه نمایندگان مجلس سوم و محاکمه مداوم نمایندگان، نقش مهمی در شکست اصلاحات ایفأ کرد. توقیف روزنامهها و محاکمه و زندانی کردن روزنامهنگاران هم به وسیله قوه قضائیه صورت گرفت. در خصوص قوهی مجریه هم باید به یک نکته توجه کرد. آقای خامنهای از ابتدا تاکنون همیشه در تعیین وزرای همه روسای جمهور نقش اساسی داشته است. بهعنوان نمونه، هاشمی رفسنجانی وزرای ارشاد (میر سلیم)، کشور (علیمحمد بشارتی)، اطلاعات (فلاحیان)، آموزش عالی (هاشمی گلپایگانی) و امورخارجه (ولایتی) را به خامنهای واگذار کرد. در شب انتخابات هشتمین دورهی ریاست جمهوری که هاشمی رفسنجانی با احمدینژاد در حال رقابت بود، هاشمی در سه مصاحبه مختلف اعلام کرد اگر رئیس جمهور شود، وزرای خود را با مشورت رهبری برخواهد گزید. رهبری همیشه به چند وزارتخانه (اطلاعات، خارجه، کشور، ارشاد،آموزش عالی) عنایت خاص دارد. دخالت رهبر در کار وزرأ به وظایف قانونی آنها محدود نمیباشد. بهعنوان نمونه، عبدالله نوری به عنوان وزیر کشور دولت خاتمی در سفر به یکی از استانها، میرود تا در یکی از مساجد اهل سنت سخنرانی کند. در حالیکه وی سوار بر جیپ در بیابان در حال رفتن به مقصد میباشد، از بیت رهبری آقای حجازی با بیسیم با وی تماس می گیرد و به وی میگوید که آقا فرمودهاند شما در آن مسجد سخنرانی نکنید. عبدالله نوری دلیل امر را جویا میشود. حجازی میگوید به مصلحت نیست. نوری میگوید بهنظر من این سخنرانی به مصلحت است، من سخنرانی میکنم و بعد دلیل آن را در تهران به آقا میگویم. روشن است که پس از این نوع نافرمانیها چه بر سر عبدالله نوری آمد. آقای خامنهای در اولین دیدار کابینهی خاتمی با وی (پس از کسب رای اعتماد از مجلس)، خطاب به وزرأ میگوید: «آقای مهاجرانی را خود من انتخاب کردم. آقای خاتمی یکی از علما را برای وزارت ارشاد انتخاب کرده بود.» آقای خاتمی میگوید: «آقای مهاجرانی هم یکی از علماست.» آقای خامنهای میگوید: «بله، اما شما آقای موسوی لاری را برای وزارت ارشاد انتخاب کرده بودید.» از سوی دیگر، هنوز چند صباحی از کار کابینهی خاتمی نگذشته بود که فشار بیت رهبری به وزیر ارشاد برای برکناری احمد بورقانی آغاز میشود. آقای خامنهای می دانست چه کسی را باید بزند. عطالله مهاجرانی پس از درگذشت احمد بورقانی با زبان سربسته همین ماجرا را توضیح داد و نوشت: «اصلاً از عمر مدیریت او کمتر از دو ماه گذشته بود، که علای استعلا فرمان داد تا بورقانی دچار جر شود و برود.» احمد در جلسه ی تودیعش گفت: «عمر مدیریت من مثل عمر چریک بود، متوسط عمر چریک سه تا شش ماه است.» من هم در پاسخش گفتم که : الان بیست سال از پیروزی انقلاب گذشته و عرصه فرهنگ عرصه چریکبازی نیست. احمد گفته نمیبایست عبارت مدیریت چریکی را به کار ببرد. گفتم من هم بهتر بود چریکبازی نمیگفتم. گاهی باید برای بستن در دهان کدخدا نکتهای گفت". اما کدخدای ما سلطانی است که گویی در ملک خویش تصرف میکند. مورد دیگر، برگزاری همایش "بیست سال ادبیات داستانی" بهوسیله وزارت ارشاد بود. برخی از داستاننویسان آقای خامنهای را تحریک کرده بودند که وزارت ارشاد میخواهد به کسانی چون سیمین بهبهانی و هوشنگ گلشیری جایزه بدهد. در آن زمان شایعه بود که مهاجرانی پس از ملاقات و مذاکره با آقای خامنهای و توضیح مفصل، کل بیست تن (از جمله سیمین دانشور، محمود دولت آبادی و...) را بهتأئید وی میرساند، تا بتواند آن همایش را برگزار کند. 6 ـ قدرت تخریبی نظام حقیقی قدرت: آقای خامنهای ابزارهای بسیار دیگری هم در اختیار دارد که در نظام حقوقی وجود ندارد، اما وی از طریق آنها هم قدرت خود را بسط میدهد و با مخالفان برخورد میکند. مساجد سراسر کشور در کنترل اوست. تمام ائمهی جمعهی سراسر کشور را او منصوب میکند و هر هفته از مرکز به آنها دیکته میشود که در خطبههای جمعه چه باید بگویند. روزنامههای اقتدارگرایان، به رهبری روزنامهی کیهان، سردمدار تخریب تمام مخالفاناند. کیهاننشینان "تک تیراندازان" رهبرند. یکبار سعید امامی به گروهی از روشنفکران گفته بود، شما باید خطوط قرمز نظام را در نظر بگیرید. آنها از وی پرسیده بودند، ما از کجا بفهیم که سیاستهای نظام چیست؟ سعید امامی به آنها گفته بود، سرمقالههای روزنامه کیهان را بخوانید، آنها مواضع نظام و رهبری است. بهیاد داریم که جناح راست برای مقابله با اصلاحطلبان ، انجمن روزنامهنگاران مسلمان را به راه انداخت. در دیدار اعضای این انجمن با آقای خامنهای، او به آنها میگوید: «من از همهی شما تشکر میکنم. شما کسانی هستید که در خط مقدم جبههی علیه تهاجم فرهنگی غرب از مرزهای اسلام دفاع میکنید. همهی شما مسلسل در دست دارید. اما یک تشکر ویژه هم از روزنامه کیهان دارم. کیهان نه تنها مسلسل بهدست دارد، بلکه تک تیرانداز قابلی هم هست.» تمام مخالفانی که روزنامه کیهان را میخوانند، برای دریافت مواضع رهبر از صفحهی دوم آن روزنامه است. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درنامهی مورخ 27/10/86 به رهبری بر روی همین نکته انگشت نهاده است: «در حالیکه هنوز دو ماه به زمان رقابت انتخابی باقی مانده، شاهد موج گسترده و سازمان یافتهای از تخریب و افترأ و اهانت علیه اصلاحطلبان هستیم. تأسفبارتر اینکه در رأس این حرکت، روزنامه کیهان به مدیریت نماینده حضرتعالی و تریبون نماز جمعه تهران قرار دارند. در این حملات تخریبی تلاش میشود اصلاحطلبان وابسته و مزدور و عامل آمریکا معرفی شوند. . . در موج جدید . . . اصلاحطلبان همگی مزدور و توطئهگر و برانداز و خائن و اصلاحطلبی ماهیتاً تفکری دشمن ساخته معرفی میشود. . . تأسفبارتر این كه پرچمداران این حرکت، محورهای تبلیغاتی خود را به سخنان اخیر حضرتعالی مستند میکنند. این بداخلاقی نه از سوی احزاب و تشکلهای سیاسی بلکه از سوی نهادهای وابسته به حاکمیت و به ویژه روزنامه تحت مدیریت نماینده حضرتعالی صورت میگیرد. . . فعالیت و پرچمداری منابر جمعه و رسانه ملی و بهویژه روزنامه کیهان که بهوسیله نماینده حضرتعالی اداره میشود در تخریب اصلاح طلبان [بارز است]. . . نهادها و مؤسساتی نظیر روزنامه کیهان در جامعه به انعکاس مواضع بیت رهبری مشهورند.» تمام این مقدمات برای بیان یک اصل مهم بود: هر گونه تحلیلی از وضعیت کشور که فاقد نقش رهبر در مسائل کشور باشد، تحلیلی نادرست و بیاعتبار است. نادیده گرفتن قدرت اصلی و ذکر نکردن نقش کسی که بیشترین قدرت را در نظام حقوقی و حقیقی دارد، هر علت یا انگیزهای داشته باشد، تحلیل را غیر واقعی و استراتژی سیاسی را بیمحتوا و بیاثر خواهد کرد. بخش نخست این نوشتار را در اینجا بخوانید! پاورقی: 1 ـ روزنامه اعتماد، 4 بهمن1386. 2 ـ یک نمونهی جالب دیگر از اقدامات آقای قالیباف در دوران ریاست نیروی انتظامی، اعلام نظر درخصوص بیاعتقادی پارهای از داوطلبان مجلس هفتم بود، که بر اساس این اظهار نظرها صلاحیت پارهای از آنان رد شد. سایت امروز به نقل از یک مقام آگاه مینویسد: "ماجرا از این قرار است كه در زمان برگزاری انتخابات مجلس هفتم، نیروی انتظامی در پاسخ استعلامها درباره برخی نامزدها نكاتی را مطرح میكرد كه هیچ ارتباطی با وظیفه قانونی نیروی انتظامی نداشت. بهعنوان مثال این نیرو كه براساس قانون فقط باید گزارش احراز هویت و سوء پیشینه نامزدها را ارائه میداد، در استعلام برخی افراد اعلام میكرد كه گفتهمیشود نامبرده به ولایت فقیه التزام ندارد. وی افزود: حجتالاسلام و المسلمین موسوی لاری وزیر كشور در آن هنگام ضمن دستور حذف این گزارشها به شدت به آقای قالیباف فرمانده وقت نیروی انتظامی اعتراض كرد و قالیباف قول داد تا در ارائه گزارشها تجدیدنظر كند. اما بهرغم قول مساعد قالیباف، نیروی انتظامی در واپسین لحظات مهلت قانونی استعلامها باز هم حجم انبوهی از چنین گزارشهایی را به هیأتهای نظارت ارسال كرد كه ظاهراً مبنای برخی تصمیمگیریها نیز قرار گرفت" (سایت امروز، 13 بهمن 1386). |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
رهبری رهجوی قانون است آقای گنجی، شکاف در ساختار است!
-- بابای عرفان ، Feb 8, 2008لطفا این نوشته مطالعه شود!
www.baba.eparizi.com/
archives/002305.html
آقای گنجی عزیز من نمیدونم شما در آخر این مقاله رو به کجا میرسونید ولی تا همینجا من میخوام بگم فاشیستی یا سلطانی بودن نظام چه فرقی میکنه وقتی هردو دیکتاتوری هستند و شما هر کدوم رو اثبات کنید باز در ماهیت دیکتاتوری نظام درصدی تاثیر نمیکنه؟
-- Hassan ، Feb 8, 2008