خانه
>
انديشه زمانه
>
روشنفکران
>
ذوقورزی روشنفکرانه
|
ذوقورزی روشنفکرانه
امیرپویان شیوا
روشنفکر به مثابهی تراک میکسر
1
در سالهای پایانی دولتِ اصلاحات – که روشنفکران وطنی بازارشان گرم و مخاطبشان فراوان بود – بابک احمدی در یکی از سخنرانیهایش با غرور اعلام کرد مستقل است و آزاد و به دسته و گروهی وابسته نیست و این را ویژگی اساسی روشنفکر واقعی خوانْد – که بی آن، روشنفکر چیزی از روشنفکری کم دارد؛ چرا که نمیتواند نقّاد بماند. همان روزها، در گفتگوی عمومی دیگری رامین جهانبگلو ضمن مباحثهی رودررو با محمود صدری از گونهای روشنفکری خُلّص و ناب دفاع کرد که پسوند و پیشوند نمیپذیرد و صفتِ «دینی» را تاب نمیآورد و نه تنها با نهادها که با باورهای فراعقلی هم سر و کاری ندارد. در برابر این تفکّر، در همان دوره احمد صدری در مجادلهی قلمی با علی پایا گفت که «دینی» و «لائیک» صفتِ ممیّز کاربردی اقسامِ روشنفکر امروز نیست و روشنفکر البتّه که میتواند وابستگی عقیدتی داشته باشد. دکتر احمد صدری – هرچند همیشه در گفتارهایش صدری روشنفکر را از صدری جامعهشناس جدا میکند – از جمله روشنفکرانیست که به معنای مورد نظرِ بابک احمدی مستقل نیست: از دانشگاه حقوق دریافت میکند و صاحبِ کرسیست. در میانهی این آرای متنوّع، پرسش اینجاست که آیا وابستگی به مؤسّسات، آرا و عقاید، نهادها و احزابْ روشنفکر را از وظیفهاش دور میکند و در پیکرهی تام و تمامِ روشنفکر اسطورهای خدشه وارد میسازد؟
2
نصر حامد ابوزید، در نسبتِ روشنفکر و قدرت مینویسد «گفتمان در هر شکل آن هنگامی که به [مفهوم] «قدرت» میرسد، حتّا اگر در جایگاه اپوزیسیون مستقیم سیاسی باشد، به تحکیم معنا و مفهوم «قدرت» در عرصهی اندیشه و آگاهی و خلاقیّت منجر میشود و این از مفهوم قدرت سیاسی خطرناکتر است.»
علیرغم گفتهی ابوزید – که روشنفکری را جدای از قدرت میخواهد – تاریخی اگر بنگریم، روشنفکران همواره به به نهادی کم و بیش قدرتمند متّکی بودهاند: یا دانشگاه – در برابر کلیسا – پذیرای آنها بوده و مخارجشان را تأمین میکرده؛ یا قراردادهایی با انتشاراتیها داشتهاند و باید هر سال یکدوچند کتابِ بازارپسند تولید میکردند؛ یا در احزاب عضویّت داشتهاند و یا روزنامهها و رادیو-تلهویزیونها به آنها ستونهای ثابت و برنامههای هفتگی اختصاص میدادند تا حلقهای از دوستداران را دور خود جمع کنند. بههرشکل، همواره مؤسّسه و درآمدی بوده و کارفرما/هوادارانی که خوشایندشان – البتّه – شرط بوده. حتّا روشنفکرانی که از هر جور قدرتی تبرّا میجویند و خود را مستقل میخوانند، خیلی وقتها دستِ پایین دچارِ وسوسهی خوشنود کردنِ هوادارانند. آنها، به خاطر اینکه موقعیّت خود را بین طرفدارانی که شنوندهی سخنرانیها و خوانندهی کتابها و مقالههایشان هستند از دست ندهند، گاه سخنان ناروا ولی بابِ طبعِ طرفداران میزنند. اینطور به نظر میرسد گریزی از قدرت نیست و روشنفکر، در مفهوم اسطورهایش – که بیان میدارد روشنفکر به هیچ کس پاسخ نمیدهد – «مستقل» نبوده و نمیتواند باشد.
3
ادوارد سعید در «نشانههای روشنفکران» بلای روشنفکری را نه وابستگی و عدم استقلال که حرفهایگری میداند و وجوه و ابعاد آن را از جمله تخصّصیشدن برمیشمارد و اذعان میکند که چارهی بیرونرفت از این بلا، ذوقورزیست: گونهای شیطنت روشنفکرانه و مقیّد نماندن به مرزهای حرفهای، درست در دورهای که حرفهایگری و تخصّص معیار شایستگی قلمداد میشود.
دکتر احمد صدری در سخنرانی اخیرش در ایران البتّه نه به منظور تمایز روشنفکر و حرفهای، مثالی ساده امّا روشن زد که در ذهنم مانده و با وام از آن، این تفکیک را بیان میکنم – که گاهی نمونهای که در خاطر بماند بیش از چندین صفحه نوشته کارساز میافتد: حرفهای متخصّص – مثلاً استاد دانشگاه – مانندِ «کامیون تانکر»یست که وظیفه و رسالتِ نخستینش حمل پیام و اندیشه است از جایی به جایی بی کم و کاست و تا آخرین قطره. امّا روشنفکر، مانندِ «تراک میکسر»یست که علاوه بر حمل، تکلیف و مأموریّتش ورز آوردن اندیشه است تا نبندد و نگندد. آنچه روشنفکر را از غیر آن جدا میکند، ذوقیست که در اندیشه به کار میزند تا جلوی گندیدنش را بگیرد؛ نه عضویّتش در حزب، مؤسّسه، مسجد یا کارخانه. چنین روشنفکری بر خلافِ روشنفکرِ حرفهای که داد از استقلال میزند ولی بنا به قواعد حرفه، فرمانبردارِ سرسختِ شرایط است، در دیوارهی اوضاع با گونهای نوآوری و شیطنت خلل ایجاد میکند؛ پیش میرود و پیشرویِ قومش میشود.
----------------
برگرفته از: «هزارتو»ی بیست و سوم: روشنفکری
|
|