تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

آشنای دیرین کانت در میان ما

خسرو ناقد

«مجله بخارا» در جدیدترین شماره خود، ویژه‌نامه‌ای به پاس خدمات فرهنگی دکتر عزت‌الله فولادوند منتشر کرده است. در یادداشت زیر خسرو ناقد پس از اشاراتی، به چگونگی آشنایی‌اش با کتاب‌های دکتر فولادوند، به جایگاه این مترجم توانا در معرفی آثار فیلسوفانی چون امانوئل کانت، کارل پوپر و هانا آرنت می‌پردازد و از زحمات این مترجم پیشکسوت قدردانی می‌کند.


طرح جلد نشریه بخارا، ویژه‌نامه دکتر عزت‌الله فولادوند

«۱۰ روز پیش از مرگ حکیم بزرگ آلمانی کانت، طبیب او به عیادتش رفت. فیلسوف کهنسال با وجود ضعف و چشمان تقریباً نابینا، به خود جنبید و به احترام تازه وارد به پا برخاست و وقتی با سرزنش پزشک مواجه شد، گفت: «حس انسانیت هنوز از من برنخاسته است.»


این جملات را من بیش از سه دهه پیش از این، در سرآغاز مقدمه‌ای که دکتر عزت‌الله فولادوند، بر ترجمه‌ی فارسی کتاب «گریز از آزادی» نوشته بود، خواندم. در واقع آشنایی من با نام و اندیشه‌های امانوئل کانت با کتاب «گریز از آزادی» اریش فروم آغاز شد.

البته فروم در این کتاب مطلب چندانی درباره‌ی افکار کانت به میان نمی‌آورد و تنها یک دو اشاره‌ی کوتاه به کانت دارد. یکی آنجا که از اعتقادات کالون می‌گوید و در پانوشته‌ی کتاب اشاره‌ای به دستگاه اخلاقی کانت دارد که «انسان باید جلوی تمایلات طبیعی خود را بگیرد و با این کار فرامین وجدان اخلاقی خویش را دنبال کند.» و در جایی دیگر، بدون پرداختن به نظرات کانت، نام او را در کنار نام لوتر و کالون و فروید قرار می‌دهد و معتقد است که در تفکر اینان این فرض وجود دارد که «خودخواهی و خویشتن دوستی یکی است.» و بعد مسأله‌ی خودخواهی را از نظر روان‌شناسی مورد بررسی قرار می‌دهد.

ظاهراً، همین دو اشاره به کانت موجب شده بود که مترجم در مقدمه‌ای که بر چاپ اول کتاب نگاشته، نه تنها نوشته‌ی خود را با نقل جمله‌ای از کانت آغاز کند، بلکه در دفاع از نظرات کانت، در مقام پاسخگویی به انتقاد فروم از نظرات کانت برآید و - هر چند کوتاه- به آن پاسخ دهد.

دکتر فولادوند می‌نویسد: «استقرار قدرت‌های درونی مانند وظیفه و وجدان (البته نه به صورت راستین آن‌ها) به جای قدرت‌های برونی چون حکومت مطلقه‌ی دین و دولت در اعصار گذشته، به عقیده‌ی فروم، آزادی را بیشتر در مخاطره قرار داد؛ چه، مبارزه بر ضد کسی که علناً بر مردمان بیدادگری آغاز کرده، آسان‌تر از سر پیچیدن از احکامی است که همان کس به عنوان وظیفه و وجدان به ایشان تلقین کرده باشد.

عیب بزرگ این وضع، به زعم فروم، آن بود که آدمیان به تصور تبعیت از قوانین حقیقیِ اخلاقی، نادانسته آلت مقاصدی مخالف غایات راستین خود شوند. مسئولیت این امر را فروم به گردن کسانی چون کانت می‌گذارد. ولی دقت بیشتر یقیناً می‌توانست آشکار کند که غرض کانت، به خلاف برخی پیروان وی در قرن نوزدهم، هرگز آن نبود که از آدمی، آلتی در خدمت هدف‌هایی مخالف فردیت و خوشبختی انسانی بسازد و نظریات او در فلسفه‌ی اخلاق همه شاهد این مدعاست.

هر دو صورت حکم اصلی اخلاق در حکمت کانت- یکی «همیشه بر دیگران آن روا ‌دار که می‌خواهی بر تو روا دارند!» و دیگری «همیشه در آدمیان چون غایتی در خود و نه به عنوان وسیله‌ای برای نیل به هدف بنگر!» - مبین اشتباه و قضاوت غیرمنصفانه‌ی فروم درباره‌ی کانت است. این دلیل چنان قوی است که نیازی به ذکر قراین و امارات از زندگی حکیم بزرگ آلمان و اشاره به آزادمنشی و استقلالِ فکر او در مراحل مختلف حیات باقی نمی‌ماند.

محل تأسف است که به جای استمداد از تعالیم کانت در تأیید مدعیات کتاب، فروم به مخالفت با دوستی بزرگ و خلل‌ناپذیر پرداخته است و در او به چشم انتقاد می‌نگرد.»

زمانی که این پاسخ کوتاه و استوار دکتر فولادوند را در مقدمه‌ی کتاب «گریز از آزادی» می‌خواندم، جوانی بودم که تازه تحصیلات دوران متوسطه خود را به پایان رسانده بود و به شوق ادامه‌ی تحصیل در اروپا، خود را برای گذراندن دوران سپاهی‌گری در یکی از روستاهای کهگیلویه و بویراحمد آماده می‌کرد.

باری، این اثر فروم، توشه‌ی راه من شد تا همدم و مونس دوران اقامتم در ده باشد. مباحث کتاب فروم و شاید بیشتر از آن ترجمه‌ی شیوا و روانِ دکتر فولادوند مرا به مطالعه‌ی این کتاب کشاند؛ کتابی که در سال ۱۳۴۸ منتشر شده و یونسکو در سال ۱۳۵۰ آن را به عنوان ترجمه‌ی ممتاز در رشته‌ی علوم اجتماعی برگزیده بود.

اما آن چه مرا به شخصیت مترجم دل‌بسته کرد، همین اشارات کوتاه او در مقدمه‌ی کتاب بود. برای من جالب و جذاب بود که می‌دیدم مترجم ایرانیِ اندیشمندی، مقدمه‌ای چنان پُرمغز نگاشته و با صراحت و روشنی و متانت به انتقادات محققی غربی پاسخ گفته است.

مهم‌تر از این همه می‌دیدم که او در مقدمه و نیز در پانوشته‌های کتاب، اندیشه‌های مولانا را به یاری خوانده و با اشاراتی، خواننده‌ی ایرانی را متوجه‌ی نزدیکی و شباهت اندیشه‌های اندیشمندان شرق و غرب ساخته است. اصولاً یادداشت‌ها و مقدمه‌هایی که دکتر فولادوند بر ترجمه‌هایش از آثار اندیشمندان غرب نگاشته است، همه، به رغم اختصار، پُرمایه و سودمندند و نشان از تسلط و اشراف او بر مسایل فلسفی دارد.

بگذریم که بعدها که با آثار و شخصیت علمی دکتر فولادوند بیشتر آشنا شدم، دریافتم که او نه تنها رساله‌ی دکتری خود را در دانشگاه کلمبیا درباره‌ی کانت نوشته است، بلکه یکی از کانت‌شناسان و آشنایان به اندیشه‌های این فیلسوف آلمانی است.

گر چه تا کنون ترجمه‌ی اثری از کانت در کارنامه‌ی درخشان او نیست، اما چند کتابِ مهم و مرجع درباره‌ی فلسفه و اندیشه‌های کانت را به فارسی ترجمه و منتشر کرده است. از آن جمله «فلسفه کانت» اثر اشتفان کورنر با مقدمه‌ای عالمانه و جذاب از مترجم، «اخلاق در فلسفه کانت» نوشته‌ی راجر سالیوان و همچنین مقاله‌ای با عنوان «فلسفه سیاسی کانت» در کتاب «خرد در سیاست.» اثر مستقلی نیز درباره کانت نگاشته است با عنوان «کانت، روشن‌گری و جامعه مدنی»

به گُمانم این نکته که مترجمان خوب و زبده در ایران از دیرگاه در شناساندن آثار و افکار فیلسوفان و اندیشمندان و نویسندگان سرزمین‌های دیگر نقشی مهم و سهمی به‌سزا داشته‌اند، واقعیتی است چنان روشن که نیازی به بیان ندارد.

آن چه اما باید بر آن تأکید نمود، نقش و اهمیت آن دسته از مترجمانی است که در گستره ترجمه‌ی متون فلسفی، نه تنها پیشکسوتند و پیشرو، بلکه سرآمد کار و حرفه خودند و در برگرداندن چنین کتاب‌هایی به زبان فارسی، از چنان تبحر و توانایی برخوردارند که خواننده با مطالعه‌ی ترجمه‌های آنان خود را در دنیایی جدید می‌یابد و افقی تازه در برابر دیدگانش گشوده می‌شود. اینان تمام تلاش و توانایی و تجربه‌ی خود را به کار می‏گیرند تا متن ترجمه‏، هم‌سان و هم‌ذاتِ با متن اصلی شود و در واقع اصل به بدل تغییر نکند؛ بلکه به جای آن نشیند.

دریغا که در ایران مترجمانی که خود صاحب رأی و اندیشه‌اند و در زمینه‌ی ترجمه‌ی متون فلسفی آثاری جاودان از خود به جا گذاشته‌اند، انگشت‌شمارند. ولی دکتر عزت‌الله فولادند بی‌هیچ تردید در شمار آن‌هاست. کافی است که- گذشته از کتاب‌هایی که پیش‌تر به آن‌ها اشاره کردم- به ترجمه‌های ارزشمند او از آثار فیلسوفان و متفکران بزرگ جهان نگاه کرد؛ به ترجمه‌ی «جامعه‌ی باز و دشمنان آن» از کارل پوپر که من به رغم خواندن متن آلمانی آن، لذت مطالعه‌ی ترجمه‌ی فارسی آن را هرگز فراموش نمی‌کنم. نگاه کنید به ترجمه‌ی «خشونت» و «انقلاب» هانا آرنت؛ یا «آزادی و قدرت و قانون» نوشته‌ی فرانتس نویمان.

دکتر فولادوند به نسلی از مترجمان متون فلسفی تعلق دارد که متأسفانه بیشترشان از میان ما رخت بربسته‌اند؛ کسانی چون زنده‌یادان دکتر حمید عنایت، دکتر محمدحسن لطفی و دکتر منوچهر بزرگمهر؛ بی آن که نام روانشاد استاد احمد آرام را فراموش کنیم. لاجرم قدر آنان را که در میان مایند بدانیم و تلاش‌هایشان را پاس بداریم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

با سلام!
سپاسگذار خواهم شد جنانچه آدرس تماس "بخارا" را برای من ارسال فرمائید. مایل هستم که ویزه نامه را سفارش تهم.
با تشکر از توجۀ شما
شبدیز
.........................................................
زمانه ـ آدرس سایت فصلنامه بخارا
http://www.bukharamagazine.com/
موفق باشید

-- بدون نام ، Jan 16, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)