خانه > انديشه زمانه > انديشه اجتماعی > حفظ تمامیت ارضی ایران، به چه معنا؟ | |||
حفظ تمامیت ارضی ایران، به چه معنا؟وهاب انصاریWahab_anssari@yahoo.deامروز درکانون اصلی، تمامی اقدامات و گفتمانهای سیاسی گروهها و احزاب ایرانی چگونگی پاسخگویی به مسایل و مطالبات ملیتهای ایرانی قرار دارد. هر آنجایی که گفتمانی برای حرکت سیاسی معین شکل میگیرد، یکی از مسایلی که به گرانیگاه آنان تبدیل میشود، چگونگی مواجهه با مطالبات ملیتهای ایرانی (با عنوانهای مختلف مانند مسایل قومی، ملی، اقلیتهای فرهنگی – زبانی و غیره ) است. موضوع مطالبات ملیتهای غیرفارس ایرانی به آنچنان موضوع با اهمیت و تعیین کننده ای تبدیل شده است، که جدا از اینکه در اقدام یا گفتمان ویا اتحادی، نیروها و احزاب منطقه ایی-ملی حضور داشته یا نداشته باشند، آنان خود را موظف و یا مجبور به پرداختن به مطالبات ملیتهای غیرفارس ایرانی می بینند. این شرایط و مباحث جاری در جنبش سیاسی ایران، نشان از آن دارد که پاسخگویی به مطالبات ملیتهای غیرفارس ایرانی در اکنون و آینده سیاسی کشورمان از اهمیت بالایی برخوردار است. مهمتر از همه چگونگی پاسخگویی به این مطالبات، از اهمیت دو چندان برای آینده سرنوشت کشورمان برخوردار است. اپوزیسیونی در کنار نظام اپوزیسیون تجزیه طلب دو اپوزیسیون بر خلاف منافع ملیتهای ایرانی "نه جنگ، نه جمهوری اسلامی، نه تجزیه" آقای داریوش همایون و طرفداران ایشان که به لحاظ مطبوعاتی نشریه اینترنتی-کاغذی "تلاش" آنان را نمایندگی میکند، با اعلام موضع اخیر خود با شعار "نه جنگ، نه جمهوری اسلامی، نه تجزیه ایران"، نشان دادند که نماینده فکری-سیاسی، ناسیونالیست تاریخی ایران هستند. از این نگاه باید تمامی جمهوریخواهان و دمکراتهای ایرانی فاصله و تفاوت خودشان را با فکر و سیاست اعلام شده اخیر آنان نشان بدهند. تجزیه طلبی و شوونیسم دلایل رشد گرایش تجزیه طلبی آقای داریوش همایون در سمیناری در شهر کلن-آلمان اعلام کرد "آن زمانی که آذربایجان را نتوانستند جدا بکنند. ایران 8 هزار نیروی نظامی داشت. اکنون که 800 هزار نیروی نظامی دارد. امکان تجزیه ایران ممکن نیست." (نقل به مضمون). عواقب رویکرد نظامی–امنیتی به خواستها و مطالبات ملیتهای غیرفارس ایرانی تاکنون برای کشورمان چه دستاوردی جز نقار ملی، جز ایجاد بی اعتمادی و جز حذف نیروی بیکران ملیتهای غیرفارس ایرانی که میتوانستند و میتوانند، در خدمت استقرار دمکراسی برای کشورمان باشند، داشته است؟ زمانی داگلاس قاضی آمریکائی که خود شاهد رفتار ارتش شاهنشاهی با مردم آذربایجان ایران بود، نوشته است: ".... وقتی ارتش ایران به آذربایجان بازگشت، وحشت بر پا نمود. سربازان قتل و غارت و تاراج به راه انداختند. آنها هر آنچه به دستشان می رسید و هر چه می خواستند، تصاحب می کردند." آقای داریوش همایون و اطرافیان ایشان و گردانندگان نشریه "تلاش" و آقای محمد امینی ها، که میخواهند فکر و اندیشه ناسیونالیستی را به صورت سازمان یافته و در شکل یک جریان سیاسی–فکری به پیش ببرند، در مقابل این تاریخ و در مقابل خواستهای بحق ملیتهای ایرانی که هدفشان نه جداسری بوده است، بلکه خواهان برابری حقوقی بعنوان شهروندان آزاد و برابر ایرانی در تمامی عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در چارچوبه ایران بوده است، چه نظری دارند؟ در طول تاریخ کشورمان که همواره حکومتهای مرکزی به بهانه مقابله با "تجزیه ایران"، خواستها و مطالبات ملیتهای ایرانی را سرکوب کرده اند. متاسفانه بخشی از روشنفکران سراسری درمقابل این سرکوبها یا سکوت کرده اند و یا حمایت کرده اند. این آقایان میتوانند تفاوت سیاستهای خود را با آنچه که تاکنون هر آنجایی که مطالبات و خواستهای ملیتهای غیرفارس ایرانی اعلام وجود کرده اند، به بهانه "تجزیه طلبی" توسط حکومتهای مرکزی با یاری پان ایرانیستها سرکوب شده است، را نشان بدهند؟ و به چه دلیل به خودشان اجازه میدهند که بخشهایی از ایرانیان را که تاریخا نه کمتر از دیگران برای دوام و قوام ایران خون و دل خورده اند به عنوان غریبه هایی که مستحق حق و حقوق کمتر از فارسها هستند، بدانند؟ و اعلام میکنند که "ما با حقوق فرهنگی قومیتها مخالف نیستیم. اگر آنان امکانات تحصیل به زبان مادری خودشان را داشتند، ما مخالف نیستیم." (نقل به مضمون). ایران ملک طلق عده ای خاص نیست. ایران به تمامی ایرانیان تعلق دارد. تمامی ایرانیان بعنوان شهروندان برابر حقوق ایران باید از تمامی امکانات ایران برای شکوفایی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خودشان استفاده بکنند. آن نیرویی که شهروندان ایران را درجه بندی بکند، در عمل هیچ اعتقادی به حفظ یکپارچگی ایران ندارد. اگر بخواهد هم این تمامیت را حفظ بکند، مجبور است با زور سرنیزه این کار را بکند، و عواقب سیاست شماها را آن قاضی امریکایی در چند جمله بیان داشته است. تکرار تجربه های فاجعه بار نه برای ایران و نه برای مردم ایران خوشبختی و سعادت و دمکراسی و تمامیت ارضی به ارمغان نیآورده و نخواهد آورد. تجزیه ایران واقعیت یا توهم؟ جنبشها و حرکتهای ملیتهای غیرفارس ایرانی، که امروز در ابعاد بسیار وسیعی در اشکال مختلف برای احقاق حقوق خود پا به عرصه حیات گذاشته اند. متشکل از طیفهای فکری – سیاسی گوناگونی هستند. در این جنبشها نیروهای خیلی ناچیز جدایی طلب، شونیست و ناسیونالیست وجود دارند. در هیچ کجای دنیا جنبش و حرکتی تماما سالم و خالص وجود نداشته و ندارد. وجود اقلیتی ناچیز تجزیه طلب و آنارشیست و شونیست دال بر انحرافی بودن و تجزیه طلب بودن کل این جنبشها نیست. سمت و سوی اصلی مبارزات این جنبشها حل دمکراتیک مسایل و خواستهای ملیتهای غیرفارس ایرانی در چارچوب ایرانی دمکراتیک و آزاد هست. در یک کلام این جنبشها و حرکتها در خدمت تمرکز زدایی قدرت مرکزی در ایران و در خدمت جنبش دمکراسی خواهی سراسری ایرانیان هستند. تاکنون هیچ نشانه ایی از تسلط نیروهای تجزیه طلب در این جنبشها به چشم نمیخورد. بزرگ نمایاندن نیروهای تجزیه طلب در این جنبشها در خدمت ایجاد توهم در میان بخشهایی از مردم و روشنفکران ایرانی است، تا از این طریق سوار شدن بر موج ناسیونالیسم ایرانی برای سرکوب جنبشهای ملیتهای غیرفارس ایرانی میسر شود. برای کسانی، تمرکز روی شعارها و سخنان معدودی از نیروهای جدایی خواه ملیتهای غیرفارس ایرانی نه "حفظ تمامیت ارضی ایران"، بلکه اینها بهانه هایی برای بی حقوق نگه داشتن و پیشبرد سیاستهای آسیمیله ملیتهای غیر فارس ایرانی است. اکنون مخالفان مطالبات ملیتهای غیرفارس ایرانی، استدلال می کنند حمله آمریکا کشورمان را تهدید میکند و اگر حمله نظامی صورت بگیرد، تجزیه کشور قطعی است. آقای داریوش همایون بعنوان ایدئولوگ این جریان اعلام میکند "در صورت حمله نظامی آمریکا در کنار جمهوری اسلامی قرار خواهد گرفت". هیچ قرائین و فاکتی دال بر اینکه اگر حمله نظامی خارجی صورت بگیرد، هدفش تجزیه کشور خواهد بود، در دست نیست. تجربه افغانستان و بویژه عراق نشان میدهد که سیاست کشورهای خارجی از حمله نظامی به کشورهای خاورمیانه تجزیه این کشورها و ایجاد کشورهای جدید در منطقه نیست. شاید راحتترین و بی دردسرترین راه برای آرام کردن و یا تخفیف منازعات در عراق تجزیه این کشور به سه قسمت باشد. اما بنا به دلایل مختلف کشورهای خارجی تامین منافع خود را در حفظ این کشورها و قبول هزینه برای حفظ تمامیت ارضی، و نه تجزیه این کشورها می بینند. پس هذف مخالفان مطالبات ملیتهای ایرانی، از طرح شعار "حفظ تمامیت ارضی" و دمیدن به "خطر تجزیه کشور" رسیدن به این ارزیابی است که اگر تجربه عراق در ایران تکرار بشود، امکان گرفتن حقوق بیشتر توسط ملیتهای غیرفارس افزایش می یابد. در نتیجه با ایجاد توهم در میان آن بخش از ایرانیان که حفظ ایران برایشان از اهمیت زیادی برخوردار است. نیرویی برای مقابله با خواسته های ملیتهای غیرفارس ایرانی جذب بکنند. سیاستهای ماجراجویانه و نابخردانه جمهوری اسلامی که خطر حمله نظامی نیروی خارجی را چون شبحی بر فراز کشورمان به پرواز در آورده است، و چالشهای جمهوری اسلامی با شورای امنیت سازمان ملل بر سر برنامه هسته ایش، متاسفانه خطر حمله نظامی به کشورمان را روز به روز محتملتر میکند. در این اوضاع بخشی از اپوزیسیون با توسل به خطر محتمل حمله نظامی به ایران، مبارزه برای دمکراسی و مبارزه علیه جمهوری اسلامی را کنار نهاده و در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفته اند. چپ سوسیالیستی دمکرات و تمامی دمکراسی خواهان، که هم با سیاستهای جمهوری اسلامی مخالف هستند و هم با سیاستهای نئوکانها مخالف هستند، در شرایط خطیری قرار دارند. هر غفلت و لغزشی میتواند، چپ و دمکراتهای ایرانی را با انگیزه مخالفت با آزمندیهای کشورهای امپریالیستی بر ایران در کنار جمهوری اسلامی قرار دهد و بار دیگر در چهره برخی از محافل و جناحهایی از جمهوری اسلامی ضد امپریالیست ببیند. خود را متحد آن بیابد. همچنین مخالفت با جمهوری اسلامی و تلاش برای استقرار دمکراسی بجای جمهوری اسلامی در ایران، دلیلی بر موافقت با سیاستها و برنامه های جنگ طلبانه نئوکانها نمیتواند باشد. ما باید سیاست سومی را که مبتی بر مخالفت با هر دو سیاست بالا ست را پیش ببریم. ما مخالف هرگونه حمله نظامی به کشورمان هستیم. مخالفت ما با جنگ و سیاستهای دولت بوش، ماهیتا متفاوت از سیاستهای اسلامیستهای بنیادگرا در منطقه است. ما مخالف الترناتیو سازی برای کشورمان توسط کشورهای خارجی هستیم. مخالفت ما با آلترناتیوسازی به معنای نفی و بی اهمیت دانستن فشارهای سیاسی و معنوی بین المللی که متوجه جمهوری اسلامی برای وادار کردن آن به رعایت حقوق بشر، آزادیهای سیاسی نیست. گفتگوی انتقادی با احزاب و سازمانهای ملی-منطقه ای اکنون که بخاطر تحولات جهانی و منطقه ای و پارامترهای جدید، خود آگاهی های هویتخواهی ملی در جنبشهای ملیتهای غیرفارس ایرانی هر روز فعال و فعالتر می شود، سیاست درست و دمکراتیک آن است که احزاب، سازمانها و روشنفکران سراسری ایرانی، ضمن اعلام مبارزه برای احقاق مطالبات ملیتهای غیرفارس ایرانی توسط آنان، در پیوند دانستن مبارزات حق طلبانه و برابرخواهانه ملیتهای ایرانی با مبارزه دمکراسی خواهانه مردم ایران، با احزاب ملی-منطقه ایی گفتمان و مذاکره و دوستی را بجای طرد و بایکوت و سرکوب پیش ببرند. در عین حال همواره با سیاستهای آنان که در عرصه های مختلف میتواند ناروشنی هایی داشته باشند، نقادانه و انتقادی برخورد نمایند. موقعیت دموکرات و کومله حزب دمکرات کردستان ایران و کومله هم باید بپذیرند، که پیشبرد سیاست حل دمکراتیک مسئله ملی برای کردستان در چارچوب ایرانی واحد و یکپارچه، که آنها همواره بر آن تاکید کرده اند، الزامات خود را دارد. این دو باید بپذیرند، که در سیاستهای داخلی و بین المللی خودشان روشن و شفاف عمل بکنند. اما از برخی صحبتها و رفتارهای ناروشن و نادرست بعضی از رهبران این دو حزب، به سیاست بایکوت و تحریم و قطع رابطه دوستی و همکاری رسیدن، برای جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران بسیار زیانبار است. نیروهای دمکرات و چپ باید با احزاب و سازمانها و شخصیتهای ملیتهای ایرانی روابط دوستانه و همکاریهای دو جانبه و چند جانبه خودشان را حفظ و ارتقا ببخشند. موضع چپ ایران در باره یکپارچگی ایران برای چپ سوسیالیست دمکرات، اومانیست و عدالتخواه ایران، که واقعا ایران را تمام و کمال متعلق به تمامی ایرانیان میداند، در مواجهه با جنبشها و مطالبات بخشهایی از ایرانیان با شعار "حفظ تمامیت ارضی" آنان را سرکوب و یا با سرکوبگران همراه نمی شود. نیروهای چپ تحول یافته و دمکرات ایرانی حتی در مواجهه با تجزیه طلبان و پانهای گوناگون متوسل به سرکوب نخواهد شد. اینان هم تا زمانی که دست به اسلحه نبرده اند، در چارچوب قوانین دمکراتیک برای فعالیت آزاد خواهند بود. آن نیرویی با زبان سرکوب و اسلحه حرف میزند که به خود باور نداشته باشد. نیروهای چپ و دمکرات آنچنان به گفته ها و تلاشهای خود باور دارند که میتوانند تمامی ایرانیان را قانع بکنند، که منافع تک تک ایرانیان نه در جدا شدن از ایران، بلکه بر عکس در پیوند و زندگی مشترکشان در یک ایرانی آزاد و دمکراتیک و برابر حقوق در تمامی عرصه ها خواهد بود. تقویت و تسلط فکر و اندیشه تجزیه طلبانه و ناسیونال-شونیستی در میان ایرانیان برای کشورمان که در طول هزاره ها، ملیتهای ایرانی امتزاج فرهنگی، سرزمینی یافته اند، فاجعه ایی برای تک تک ایرانیان خواهد بود. تقویت و تسلط این افکار در سیاست ایران، در شرایط کنونی داخلی، منطقه ای و جهانی برای هیچ کسی برنده ای نخواهد داشت. از همین منظر برای چپ و نیروهای دمکرات حفظ یکپارچگی ایران مهم و با اهمیت است. حفظ این یکپارچگی را در پذیرش وجود ستم ملی در ایران و ارایه پاسخهای درست و منطقی به رفع این ستم از طریق به رسمیت شناختن تمامی ایرانیان صرف نظر از ملیت و مذهب و جنسیت آنان بعنوان شهروندان برابر حقوق در تمامی عرصه ها میداند. از همین نگاه چپ و سایر نیروهای دمکراسی خواه کشورمان تمامی تلاششان را برای حفظ یکپارچگی ایران، نه از منظر شونیستی و پان ایرانیستی، بلکه از منظر انسان دوستی و اهمیت سرنوشت تمامی ایرانیان باید انجام بدهند. درست تفاوت یک چپ دمکرات و میهن دوست با یک پان ایرانیست و ناسیونال-شونیست برای حفظ ایران در این است. عشق ما به ایران بخاطر مردمان آن است، اما پرستش ایران برای پان ایرانیستها و ناسیونالیستهای رنگارنگ برای خاک آن است. ------------ |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آقاي وهاب انصاري خوب مي بود که شمايي که در اين زمينه نقد مي نويسيد، جدا از حرفهاي پيراني چون داريوش همايون و ديگران، به طرحها و نگاه نسلهاي نو، چون طرح من و امثال من نگاه مي کرديد تا بهتر خطاي چپ ايران و يا حتي خطاي بحث شما در باب مليت و غيره را ميديد.چپ ايران هميشه انگار خصومت نابالغانه جنگ با پدر خويش را به جنگ با موضوع تماميت ارضي تبديل کرده است و براحتي از اين موضوع صرفه نظر کرده است. از خطاهاي حزب توده گرفته تا همين بحث تبديل ساده اقوام ايراني به ملل ايراني و نفي ملت واحد و هويت مشترک ايراني و گرفتاري در حالت بازگشت به خويشتن قومي يا ناسيوناليستي و ناتواني از دست يابي به کثرت در وحدت مدرن فردي و به سان يک ايراني چندهويتي و چندزباني. يا خطايتان در سرپوش گذاشتن بر خطاهاي احزاب قومي. يعني شما مي خواهيد بگوييد که نمي بينيد که حزب دموکرات و کومله از يکسو نگاهشان به کردستان بزرگ است و از طرف ديگر در واقع نه فدراليسم بلکه کنفدراسيون مي خواهند و نافي ملت واحد ايراني و هويت مشترک خويش به سان کرد ايراني هستند و ميخواهند بحث هويت مشترک را به بحث خاک مشترک و شرايط مشترک نازل دهند تا در شرايط سياسي متفاوت به راحتي نيز مسيري ديگر روند. . يعني مي خواهيد بگيد که اين چيزهاي ساده و بازگشت به خويشتن قومي و معامله گري اين احزاب قومي تحت نام «کنگره ملتهاي ايراني»را نمي بنييد . فکر مي کنيد اگر براي حزب دموکرات اکنون امکان کردستان بزرگ باشد کنار شما مي ايستد؟ ناداني و کوري چپ ايران و ناتوانيش از درک چند جانبه مباحث دردناک و تراژيک است و حرف شما در واقع تکرار همان حرف ف.تابان و ديگران است و ناتواني از درک پيوند مباحث مهمي مثل دموکراسي، هويت مدرن،کثرت در وحدت و فدراليسم و غيره. نويسنده گرامي بحث عميقتر از اين چيزهاست. ناآشنايي شما و در واقع کل چپ ايران با مباحثي مثل مباحث هويتي و غيره و يا خشم پنهان به پدر و تماميت ارضي دردناک و تراژيک است. لطفا يک بار هم شده به جاي اين مباحث قديمي، اول نگاههاي جديد مثل مبحث «هويت مدرن و رنگارنگ» ايراني و طرح « دفاع از تماميت ارضي، دموکراسي، فدراليسم» مرا بخوانيد تا ببينيد وراي نگاههاي شما و آقاي همايون و حزب دموکرات، راههاي نويي در حال بوجود آمدن است که قادر به نگاهي چندجانبه است و از هر حرکت افراطي نيز خودداري مي کند و . کاشکي قبل از نوشتن اين مقاله، لااقل اين مقاله منو مي خونديد. اين لينکشه. رک و پوست کنده اينو مي گن حرف تازه و نه حرف شما.
-- داريوش برادري ، Nov 3, 2007http://www.iranglobal.info/
I-G.php?mid=2&news-id=43923&nid=haupt
داريوش برادري
"ملیتهای ایرانی" میذارم به حساب اشتباه املایی که تو این مقاله نه چندان سر و ته دار زیاد تکرار شده. شاید منظور همان قومیتها بوده.
-- Amir ، Nov 3, 2007" ملیتهای غیرفارس ایرانی" این اصطلاح کاملا غلط است . تمام اقوام ایرانی فقط یک ملت هستند و اسفاده از ملیتها برای اقوام ایرانی غلط و حتی مشکوک است
-- امیر ، Nov 3, 2007برای مثال زبان فارسی به عنوان «زبان عبارت» بیانگر قواعد دستورزبان فارسی و جمله بندی فارسی است. اما به عنوان «زبان اشارت» او تبلور و بیانگر هویت ایرانی است و در واقع یک زبان عارفانه و شاعرانه است و این حالت عارفانه و شاعرانه یک حالت خاص و ماهوی هویت ایرانی را تشکیل میدهد. حالت دیگر آن، حالت کاهنانه و اخلاقی نهفته در زبان فارسی است. جالب است که به این موضوع توجه کرد که این حالت عارفانه و شاعرانه نه تنها متخص به زبان فارسی بلکه دربرگیرنده همه اقوام ایرانی و زبانهای ایرانی است، حتی وقتی از لحاظ ریشه زبانی، مثل تفاوت ریشه زبانی زبان فارسی با زبان ترکی و عربی، اختلاف وجود داشته باشد. اما با اینحال شما این حالت شاعرانه و عارفانه و نیز بخش کاهنانه و اخلاقی یا قهرمانانه را در همه زبانها و هنر اقوام ترک و کرد و فارس و بلوچ و عرب ایرانی میتوانید بیابید، زیرا زبان فارسی بیانگر هویت مشترک همه این هویتهای قومی و مختلف و نقطه وحدت در این تنوع زیبای قومی و فرهنگی است. طبیعتا این هویت و زبان دارای قدرت و ضعفهای خاص خویش است، اما بهرحال یکایک ما در این زبان میزییم و دارای این حالات عارفانه و شاعرانه یا عاشقانه هستیم که مختص هویت ایرانی است و هم ایجادگر عشق و برادری و تلفیق عمیق میان ایرانیان و هم در دوران تحول مدرن، ایجادگر معضلات فرهنگی آنها با مدرنیت نیز بوده copi shodeh az ravankaviyeh bohrane ghom va meliyate iranian az BARADARI.hal hamin nazar ra bast dahim be ROOSIYEH ghabl az esteghlale jomhori,haye konooni va beporsim ke che balai be sare hoviyate melliye in jomhorihaye mostaghel bedoone hoviyatte roosi amad?
-- ali ، Nov 3, 2007نظرات بازدیدکنندگان(احتمالا فارس) بنیان تداوم سیاستهای شوونیستی در ایران است. و دلیلی بر ماهیت امبریالیستی ذهنیت فارسی در ایران که به چیزی جز استحاله غیر به خود رضایت نمی دهد.که حاصل همان سیاستی است که بهاز خودبیگانگی غیر فارسهای ایران انجامیده و چاره ای جز اتخاذ سیاستی رادیکال در برابر آنها بر جای نگذاشته است.
-- بابک ، Nov 3, 2007ملیت معادل nationality است و قومیت معادل ethnicity. در ایران و بیشتر کشورها، قومیت های گوناگون وجود دارد نه ملیت های گوناگون. ملیت همهٔ ایرانیها ایرانی است.
-- مرداویج ، Nov 3, 2007متأسفم که نویسنده ی محترم هنوز مفهوم واژه هایی که درمقاله ی خود استفاده
-- دامون ، Nov 3, 2007کرده اند را نمی دانند یا شاید هم بنابر فیلترهای ذهنی وایدئولژیکی ترجیح می دهند از
عبارت جعلی "ملیت های ایرانی" استفاده کنند
لااقل نیاز است برای نوشتن یک مقاله از تفاوت
اقوام وملیت ها آگاهی داشت
ما قومی به اسم فارس نداریم.
-- آرش کرامتیان ، Nov 4, 2007اقای وهاب انصاری: من چند روز پیش این مقاله شما را در سایت ایرانگلوبال دیدم ولی حتی یه نیم نگاهی هم بهش نه انداختم. برای اینکه اکثر مقاله ها و نوشته های این سایت توسط افرادی به اصطلاح آذربایجانی ها کهنه بیین--- مغز کهنه--- نوشته می شود که همه اش همان حرف های قبلی و کهنه شده را تکرار و تکرار می کنند. در تئوری ارتباطات مدرنی که کلاود شانون بنیانگذارش بوده اند انفرماسیون فقط در surprise -- حیرت و شگفتی و غافلگیر کردن-- است. در هیچ یک از نوشته های سایت ایرانگلوبال surprise نیست. عین آن صفحه های شکسته که سوزن اش در شیاری گیر کرده همان صدا های گوشخراش را تواید می کنند. با اینکه از مدیر سایت ایرانگلوبال هیچ شناختی ندارم ولی بخاطر روش دموکراتیک اش که از همه جریانهای سیاسی و فرهنگی را شامامل می شود باید تشکر کنم. و لی باز هم نمی توانم وقتم را برای خواندن نوشته های نکراری بهدر دهم.
حالا از اینها گذشته من هم معتقدم هستم که ارزانترین و بهترین و بازده ترین سیاست در باره ملت های ایرانی همان گردرن نهادن به خواست های خدا دادی و قانونی شان می باشد. باید از تجربه ترکیه یاد گرفت که با اینکه خیلی دیر از خواب بیدار شدند ولی باز هم با بار کردن فضای سیاسی ترکیه برای کرد هایشان بطرز خیلی موفقی قدرت سربازگیری سازمان های افراطی مثل پ.ک.ک را محدود کرده و ایزوله اش کرده اند. الان در ترکیه کردها می توانند با شیوه های مدنی به نهاد ها و سازمانها و ارگانهای دولتی وارد شده و حقوق شان را بطرز مسالمت آمیزی بدست آورند. متاسفانه دولت مدارن ایران از تجربه و سر نوشت رقت بار ر÷یم پهلوی درست یا د نگرفنه و در همان طرز تفکر دوران جنگ سرد بسر می برند. الان همه میدانند که مسائل مللی ایران پاشنه اشیل دولت است. مائو تسه تونگ یه استرات÷ی به نام" محاصره شهر ها توسط دهات" داشت که خیلی راحت می توان در ایران اجرایش کرد. دهات-- حاشیه ها--- ایران همان آذربایجان و کردستان و خوزستان و بلوچستان است که خیلی راحت می توانند توسط خارجی ها مورد سو استفاده قرار گیرند. من فکر نمی کنم که مثلا عرب ایرانی اگر تبعیضی را حس نکند حاضر است که مثلا ار ایران جدا شده و به حوزه کشورهای عرب منطقه به پیوندد. اما آنها شبانه روز این تبعیض را با گوشت و خون خویش حس می کنند و اگر شرایط مهیا شود منفعت شان را با ایرانی بودنشان ترجیح داده و پشیزی هم به افکار و تئوری هایی که امثالش را در پیامگیر همین نوشته مشاهده می کنید ارزش قائل نخواهند شد. این قانون طبیعت است که پوزه بزرگترین و قدرت مندترین امپراتوری های جهان را به خاک مالیده است. شما فقط به جدا شدن بحرین نگاه کنید که جقدر راحت از ایران جدا شده و چندی قبل هم جلوی سفارت ایران بر علیه ایران تظاهرات می کردند. همین تقییر فرمانده سپاه پاسداران که اشکارا بیان کرده بود که ماموریت اصلی سپاه برای بر خورد با دشمنان داخلی است نشان از درجه بحران در ایران را دارد. دولتی که وظیفه اصلی ستون فقرات نیرو های مسلح اش برای سرکوب شورش های داخلی باشد قابل ترحم است. من وضع ایران را به وضع دهه های آخر شوروی مقایسه می کنم که مردم به حال دولت شان می گریستند. و نمی خواستند دولت بی کفایت شان را بیشتر از آنکه بود تضعیف کنند و در مقابل دولت-- بخوان پدر بی کفایت--- احساس گناه می کردند. همانطوریکه افراد یه خانواده در مقابل ضعف پدر احساس گناه می کنند. خانم Renata Salecl-- همسر سابق متفکر جنجالی معاصر مان اسلاوی ÷ی÷ک--- در کتاب The Spoils of Freedom, psychoanalysis and feminism after the fall of Socialism می نویسند که " This feeling of guilt resulted from the invisible and visible terror of the Party power. But a psychoanalytic approach to the problem of guilt allows us to say that the inernalization of guilt in socialism was also linked to how powerless the power actually was, despite its threats. People felt guilty primarily because they did not want to expose the big Other's impotence; they did not wnat the order to collapse. Therefore, in socialism, it was a very special kind of guilt that held the system toghether."
وقتی گورباچف از انگلستان دیدن کرده بود از مارگارت تاچر پرسیده بود که چطوری ایشان اینهمه وقت دارند که به انواع و اقسام تعطیلات بروند که تاچر جواب داده بود که اگر جامعه را به مردم واگذار کنی که اقتصاد خودش خودش را تنظیم کنه و در هر امور جزیی مردم دخالت نکنی شما هم وقتی برای تغطیلات خواهید داشت. وای به حال دولتی که از الان اشوب های داخلی را پیش بینی کرده. مگر ملت های غیر فارس چیزی به جز حقوق قانونی شان را می خواهند.؟ اگر هم بعدا خواست هایشان رادیکال شده و خواهان استقلال کامل باشند گناه اش به گردن آنهایی است که آنها را به افراط گرایی هول داده اند. به همان گونه که سایت های تبعیض آمیز آمریکا و غرب در بازه مسلمانان آنها را رادیکالیز کرده و آنهایی که روزی با عرفات سکولار هم نمی خواستند وارد گفتگو شوند امروز مجبورند که با حماس طرف بشوند و اگر این فرصت را هم به سوزانند فردایش با القاعده طرف خواهند شد.
-- هیج ارتشی توان مقابله با ایده ای که وقت اش رسیده است را ندارد.-- ویکتور هوگو--
-- سهند ، Nov 4, 2007قرن 21 قرن بیداری ملت های بدون دولت است و روشنفکران تریاکی عهد عتیق را یارای مقابله با این سیل عظیم نیست. فقط وقت و انر÷ی خود و مردم را بهدر می دهند.
به چه مفهومي از مليت هاي فارس و غير فارس ايراني حرف ميزنيد؟ نه مليتي به نام فارس وجود دارد نه مليت غير فارس. اين حرفها پايه و اساسي ندارد. حتي قومي به نام فارس وجود ندارد. كلمه فارس در ايران امروز به آدم فارسي زبان اطلاق ميشود. همين. من نميدانم اين شووينيسم فارسي را شما از كجا آوردهايد. جدا كه متوهميد!
-- dr jack ، Nov 4, 2007اپوزسیونی که با جنگ و تجزبه و نابودی جمهوری اسلامی مخالف باشد اپوزسیون نیست ستون پنجم است...
-- حجت ، Nov 5, 2007جنگ جنگ تا نابودی (جمهوری اسلامی) (و البته حامیانش)...
اپوزسیونی که با جنگ و تجزبه و نابودی جمهوری اسلامی مخالف باشد اپوزسیون نیست ستون پنجم است...
-- حجت ، Nov 5, 2007جنگ جنگ تا نابودی (جمهوری اسلامی) (و البته حامیانش)...
با دروود به دست اندركاران راديو زمانه و با گلايه فراوان جهت درج اين نوشتار (كه ممكن است در خط مقدم تجزيه طلبان و پرچم داران فدراليسم قلابي !! بيفتيد)
-- داريوش ، Nov 5, 2007جناب نويسنده در جاهايي براي مظلوم نمايي نقش دايه مهربان تر از مادر را براي ايران بازي ميكند در صورتي كه به قول دوستان از اصطلاح غلط مليت هاي ايراني !!! يا مليت هاي غير فارس ايراني و ... بكار مي برد كه گويا يا معني اين اصطلاح خود ساخته را نمي داند يا خود در ورطه همان بي وطنان خواهان تجزيه غوطه مي خورد.!!
اميد است كه همه حدس هاي من اشتباه باشد و اين اشتباه نوشتاري هم از روي كم داني !
پاينده باشيد
پاينده ايران
هيچ چيز مقدس نيست حتي تماميت ارضي ايران
-- بدون نام ، Nov 5, 2007برای وطن فزوشان ایران هیچ وقت مقدس نبوده ولی این سرزمین فرزندانی دارد که همواره آن را حفظ خواهند کرد.
-- آرش کرامتیان ، Nov 5, 2007من با dr. jack موافقم. این توهمات ساخته ذهن ما که بیگانکان، بخصوص همسایه شمالی در ایجاد و بهره وری از آن نقش اساسی داشته، تله ای است که اکنون برای آینده خود میسازیم. دود آن تنها به چشم خودمان خواهد رفت.
-- aram ، Nov 7, 2007با درود
-- فرهاد عرفانی - مزدک ، Nov 15, 2007توجه دوستان را به مقالات مندرج در صفحات اینترنتی خویش(( پیرامون مسائل قومی)) جلب می نمایم.
بدرود
www.m-farhaderfani.blogspot.com
www.maghalatemazdak.blogspot.com