تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

گذار از درک تقلیل‌گرا به فهمی همه‌جانبه‌تر از مفهوم دموکراسی

در نوشته‌ی پیشین، «روشنفکرانی که دموکراسی یک‌شبه می‌خواهند» به صورت گذرا اشاره کردم که فهم طیفی از روشنفکران غربی و به طبع آن روشنفکران دنباله‌رو ایرانی‌شان از مفهوم دموکراسی، فهمی تک‌بعدی و تقلیل‌گراست.

در این مقاله سعی می‌کنم تعریف همه‌جانبه‌تر و به واقعیت نزدیک‌تری از این مفهوم ارائه دهم. بر اساس این تعریف جدا کردن و مرزکشی نظری میان حوزه‌های فرهنگ، سیاست و اقتصاد از سوی این روشنفکران و نگاه‌های علت و معلولی و ایستایشان در حوزه‌ی علوم انسانی مورد نقد قرار می‌گیرند.

بر اساس این نوشته، پیش‌فرض‌های ایدئولوژیک و طرح سؤال‌ها و فرضیه‌های اشتباه درباره‌ی مفهوم دموکراسی در گمراهی این گونه روشنفکران و رسیدن آن‌ها به نتایج و راهکارهای غلط در پژوهش‌هایشان نقش عمده‌ای ایفا می‌کند.

در آثار این روشنفکران اصطلاحات و مفاهیم کلی و غیردقیق و جمله‌های پریشان در متن، بدون انسجام منطقی بین آن‌ها فهم مسائل علوم انسانی را دشوارتر می‌کند. مفهوم دموکراسی طبق این فرضیه، از زاویه‌ی جامعه‌شناسی فرآیندی یا پروسه‌ای، مفهومی به واقعیت نزدیک‌تر و کامل‌تر قلمداد می‌شود.

مفهوم دموکراسی بر اساس جامعه‌شناسی فرآیندی۱:
جامعه‌شناسی فرآیندی به نوع خاصی از جامعه‌شناسی اطلاق می‌شود که از اواخر نیمه‌ی اول قرن بیستم توسط نوربرت الیاس۲ جامعه‌شناس آلمانی (1997-1990)، در نقد تئوری‌های مسلط در حوزه‌ی علوم انسانی از جمله تئوری‌های اسطوره‌ای - فلسفی وهمچنین در نقد نگرش‌های غالب جامعه‌شناسی از جمله جامعه‌شناسی مارکسیستی، جامعه‌شناسی فردگرای لیبرالی و جامعه‌شناسی سیستم‌ها تدوین گردیده است.

الیاس سعی نمود با یک تحقیق بین رشته‌ای و با پیوند زدن علم جامعه‌شناسی با علم روان‌شناسی و بیولوژی توضیح همه‌جانبه‌تر و دقیق‌تری برای درک و توضیح چرایی و چگونگی فرآیندهای اجتماعی ارائه دهد. الیاس انسان را با همه‌ی ویژگی‌ها و نیازهای انسانی‌اش در مرکز تحقیق خود قرار داد.

وی در کتاب دوجلدی خود به نام «درباره‌ی فرآیند تمدن در اروپا۳» سعی نمود که بر اساس یک تحقیق روان‌شناسی اجتماعی، ریشه‌های اجتماعی - روانی متمدن شدن۴ انسان‌ها در اروپای غربی را توضیح دهد.

الیاس در این کتاب سعی نمود (بر عکس بسیاری از تئوری‌هایی که از رنسانس برای توضیح تحولات جدید در اروپا آغاز می‌کنند) از قرون وسطی و تحولات اجتماعی - روانی‌ای که منجر به رنسانس و دیگر تحولات در اروپای غربی شدند، شروع کند.

چشم‌اندازی که نوربرت الیاس به صورت کلی در آثار مختلف خود درباره‌ی فرآیند دموکراتیزه شدن جوامع اروپای غربی ارائه داد، در اواخر قرن بیستم توسط یک استاد ایرانی‌الاصل در دانشگاه هانوور آلمان به صورت سیستماتیک‌تر و دقیق‌تری در آمد.

داوود غلام آزاد (که قبل از آشنایی با تئوری الیاس، در مورد علل و عوامل وقوع انقلاب اسلامی تحقیق می‌کرد) سعی نمود با استفاده از تئوری نوربرت الیاس و اصطلاحات و مفاهیم دقیق‌تر این تئوری، دست به تدوین مدلی تئوریک برای توضیح مفهوم دموکراسی و فرآیندهایی که منجر به دموکراتیزه شدن و دموکراسی‌زدایی جوامع می‌شوند، بزند۵.


به صورت ساده و کلی می‌توان گفت، مدل دموکراسی داوود غلام آزاد دارای سه بعد اساسی است:

بعد نقشی۶ فرآیند دموکراتیزه شدن جوامع انسانی: این بعد به تغییر نقش‌هایی می‌پردازد که انسان‌ها و گروه‌های انسانی در یک جامعه ایفا می‌کنند. نشان دادن تاُثیر این تغییرات در تحول توازن قوا۷ میان این انسان‌ها و گروه‌های انسانی از زاویه‌ی این بعد مورد بررسی قرار می‌گیرند.

بدین ترتیب زنجیره‌های وابستگی انسان‌ها به یکدیگر، که در جوامع ساده‌تر۸، از پیچیدگی کم‌تری برخوردارند، در جریان فرآیند دموکراتیزه شدن نقشی۹، طولانی‌تر و پیچیده‌تر می‌شوند و انسان‌ها و گروه‌های انسانی بیشتری به هم وابسته می‌شوند و ساختار قدرت میان این گروه‌ها دچار تحول می‌شود.

داوود غلام آزاد از این بعد دموکراتیزه شدن جوامع به عنوان دموکراتیزه شدن پنهان۱۰ یا مخفی یاد می‌کند و سعی دارد برای روشن‌تر شدن این مفهوم، بصورت ملموس به تغییر وابستگی‌های نقشی میان پنج گروه و طبقه‌ی اجتماعی بپردازد. وی ازتغییر مناسبات قدرت میان این گروه‌های انسانی به عنوان «محورهای اصلی تنش» در جریان فرآیند دموکراتیزه شدن نقشی جوامع یاد می‌کند.

این محورهای اصلی عبارتند از: تغییر وابستگی‌های نقشی میان زنان و مردان، فرزندان و والدین، گروه‌های مختلف قومی - مذهبی، روابط میان کار و سرمایه و در نهایت حکومت‌کنندگان و حکومت‌شوندگان.

بدین ترتیب در جریان دموکراتیزه شدنِ بیشترِ وابستگی‌های نقشی، توازن قوا میان گروه‌های فوق‌الذکر تغییر کرده و به نحو مساوی‌تری بین آن‌ها تقسیم می‌شود.

بر اساس این نگاه، هر چه در جامعه‌ای روابط انسان‌ها و گروه‌های انسانی پیچیده‌تر، همه‌جانبه‌تر، چندلایه‌تر و غیرشخصی‌تر (گمنام‌تر) شوند، این امکان وجود دارد که در بلندمدت، روابط قدرت در این جوامع متوازن‌تر و موزون‌تر شوند.

به عنوان مثال در جامعه‌ای که دارای بافت هم‌آمیزی۱۱ انسانی با ساختار قبیله‌ای یا روستایی باشد، زنجیره‌های وابستگی انسانی کوتاه‌تر و متناسب با آن روابط قدرت میان این پنج گروه اجتماعی متصلب‌تر هستند؛ ولی در جامعه‌ای که بافت هم‌آمیزی شهری دارد، وابستگی‌های نقشی انسان‌ها به یکدیگر پیچیده‌تر، چندلایه‌تر و غیرشخصی‌تر هستند۱۲.

بعد رفتاری و احساسی۱۳ فرآیند دموکراتیزه شدن جوامع: این بعد اشاره به درونی شدن و درک عمیق این تغییراتِ زنجیره‌های وابستگی توسط انسان‌ها و گروه‌های انسانی مذکور دارد. بدین ترتیب کل ساختار غریزی و احساسی این انسان‌ها در جهت نقش‌ها و روابط قدرت جدیدشان تغییر می‌کند و انسان‌ها بر اساس الگوهای احساسی و رفتاری جدیدی ارتباط با طبیعت ماورای انسانی، ارتباط با انسان‌های دیگر و ارتباط با خود را تجربه می‌کنند. این بعد از فرآیند دموکراتیزه شدن در شرایط عادی به طور متوسط حداقل سه نسل طول خواهد کشید.

بعد نهادی۱۴ دموکراتیزه شدن جوامع: درونی شدن تغییر وابستگی‌های کارکردی می‌تواند در شرایط مناسب خود را در هنجارها و ارزش‌های اجتماعی و نهایتاً در قوانین و نحوه‌ی تنظیم نهادینه‌ی روابط گروه‌های انسانی متبلور سازد. در واقع تغییر ساختار نهادهای حکومتی تنها یکی از جنبه‌های دموکراتیزه شدن نهادی است.

در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که تدوین این مدل تئوریک فقط برای فهم آسان‌تر فرآیندهای دموکراتیزه شدن جوامع انسانی است؛ وگرنه روند این فرآیندها در عالم واقع از پیچیدگی بیشتری برخوردارند.

هدف غلام آزاد از تدوین این مدل، نقد بسیاری از تئوری‌های دموکراسی است که فرآیند دموکراتیزه شدن جوامع را به یکی از بعدهای آن، یعنی بعد نهادی و حکومتی آن تقلیل می‌دهند. در صورتی که چنان چه فرد به فرآیند دموکراتیزه شدن جوامع اروپایی نگاه کند، پی می‌برد که دموکراسی نهادی (حکومت‌های پارلمانی و چند حزبی) پدیده‌ی نسبتاً متاخری در تاریخ جوامع اروپایی است که خود ریشه در دموکراتیزه شدن نقشی و تحولات اجتماعی - روانی صده‌های پیشین این جوامع دارد.

قابل ذکر است که غلام آزاد در کار خود هر گونه نگاه علت و معلولی بین این ابعاد را نفی می‌کند و به در هم تنیدگی این ابعاد در روند دموکراتیزه شدن جوامع اروپایی تاُکید می‌کند. ولی وی با اشاره به نمونه‌های تاریخی، از ناهم‌زمانی این ابعاد در برخی از کشورهای اروپایی در مرحله‌ای از تاریخشان تاُکید دارد.

انقلاب اسلامی، محصول ناهم‌زمانی این سه بعد و پس ماندن بعد الگوهای احساسی- رفتاری فرآیند دموکراتیزه شدن از سایر ابعاد بود:
داوود غلام آزاد بر این نظر است که در برخی از جوامع که پروسه‌های اجتماعی نه به شکل طبیعی و نه مطابق با شرایط اجتماعی، بلکه به صورت مصنوعی و با سرعت بالایی به سمت خاصی سوق داده می‌شوند، امکان مقاومت الگوهای احساسی - رفتاری در برابر این تغییرات سریع وجود دارد.

بدین ترتیب به عقیده‌ی وی وقوع انقلاب اسلامی نتیجه‌ی ناهم‌زمانی این سه بعد و سرعت کم‌تر تغییر الگوهای احساسی - رفتاری نسبت به سایر ابعاد بوده است۱۵. جریان نوسازی سریع محمدرضا شاه، به خصوص انقلاب سفید و مهاجرت گسترده روستاییان به شهرها باعث به هم خوردن سریع بافت اجتماعی در ایران گردید.

انسان‌هایی که بر اساس الگوهای احساسی - رفتاری پیشین، روابطشان را با دنیای ماورای انسانی، با انسان‌های دیگر و با خود را تنظیم می‌کردند، وادار به تغییر تنظیم سریع این روابط در شرایط جدیدشان شده بودند. این تجربه باعث شده بود که این انسان‌ها به نوعی سردرگمی و مشکلات هویتی دچار شوند.

بدین ترتیب بسیج این نیروها توسط گروه‌هایی که با الگوهای احساسی - رفتاری آن‌ها آشناتر بودند، کار مشکلی نبود. عدم درک صحیح حکومت پهلوی از این تحولات و عدم تمایل آن نظام در مشارکت و سازمان‌دهی سیاسی این گروه‌ها در قدرت، به نارضایتی و رادیکال‌تر شدن هر چه بیشتر این جریانات انجامید۱۶.

درک صحیح از مفهوم دموکراسی و امکان راه برون‌رفت از بحران:
در پایان باید ذکر کرد که تنها با درک صحیح جنبه‌های مختلف فرآیند دموکراتیزه شدن جوامع، می‌توان مشکلات و مسائلی که بر سر راه این فرآیند بوجود می‌آیند فهمید و در نهایت به طور متناسب با آن‌ها برخورد کرد.

در اینجا مفهوم دموکراسی نه به معنای ایستای آن یعنی به تجربه‌ی بخشی از انسان‌ها در نقطه‌ای از جهان، بلکه به نوع جدیدی از روابط انسان‌ها اشاره دارد که به دلایل مختلف تاریخی توسط گروهی از انسان‌ها زودتر تجربه شده است.

بر اساس این تئوری فرآیند دموکراتیزه شدن جوامع هیچ آغاز و پایان مشخصی ندارد و همواره در شرایط بحرانی حتی امکان برگشت‌پذیری این فرآیند، یعنی دموکراسی‌زدایی جوامع دموکراتیک نیز وجود دارد.

۱- Prozesssoziologie
۲- Norbert Elias
۳- Über den Prozess der Zivilisation in Europa
۴- واژهُ تمدن در کار الیاس نه به معنی روزمره و معمول آن، بلکه به معنای جامعه‌شناسی آن به کار برده می‌شود. برای فهم این واژه باید از کاربرد ارزش‌گذاری شده و ایستای این واژه که امروزه به توصیف وضعیت فعلی جوامع غربی اشاره دارد، فاصله گرفت. این واژه در کار الیاس برای نشان دادن یک تغییر تدریجی و جهت‌دار در ساختار شخصیت انسان‌های یک جامعه استفاده می‌شود. در جریان این تغییر، ساختار کنترل احساسی و رفتاری انسان‌ها محکم‌تر، همه‌جانبه‌تر و دائمی‌تر می‌شود.
۵- برای آشنایی با آثار داوود غلام آزاد، می‌توان به این سایت مراجعه کرد.
۶-Funktionale Dimension
۷- بر اساس این تئوری، اصطلاح قدرت به رابطه‌ای اطلاق می‌گردد که دارای دو قطب است. موازنه‌ی قدرت بین این دو قطب می‌تواند متفاوت باشد؛ ولی هیچ گاه مطلق نیست. حتی در رابطهُ ارباب با برده، ارباب برای اعمال قدرت، به برده‌اش نیازمند است؛ اگرچه قدرتی که برده بر ارباب اعمال می‌کند، بسیار ناچیز است؛ ولی بدون وجود این رابطه هیچ اعمال قدرتی صورت نمی‌گیرد. در جریان دموکراتیزه شدن کارکردی، توازن بیشتری در جهت اعمال قدرت، بین انسان‌ها و گروه‌های مختلف انسانی در جامعه به وجود می‌آید.
۸- در جامعه‌شناسی فرآیندی اصطلاح جوامع ساده‌تر در مقابل جوامعی که از پیچیدگی بیشتری برخوردارند، به کار می‌رود. بدین تعبیر به عنوان مثال می‌توان گفت جوامعی که بیشتر دارای یک ساختار قبیله‌ای هستند، از جوامعی که به صورت ملی سازمان‌دهی شده‌اند، ساده‌تر و کم‌تر تحول‌یافته‌ترند.
۹- قابل به ذکر است که منظور از کاربرد این اصطلاح در اینجا، کلیه‌ی نقش‌هایی هستند که انسان‌ها و گروه‌های انسانی می‌تواند برای یکدیگر داشته باشند. این نقش‌ها می‌توانند شامل نقش‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتمائی، عاطفی - احساسی و غیره باشند.
۱۰- Latente Demokratisierung
۱۱ -Integration
۱۲- غلام آزاد با مقایسه پدیده‌ی رشد شهرنشینی در اروپا و ایران به این نتیجه می‌رسد که رشد شهرنشینی در اروپا به صورت آهسته صورت گرفت و بدین ترتیب در طول زمان توسط گروه‌های شهرنشین الگوهای رفتاری - احساسی‌ای شکل گرفت که مختص جوامع شهری بودند. اما فرآیند شهرنشینی در جوامع کم‌تر تحول‌یافته، تحت تاُثیر موج سریع روند مهاجرت روستاییان و عشایر به شهرها و عدم توان شهرها در هم‌آمیزی این گروه‌ها، منجر به غلبه الگوهای احساسی - رفتاری روستایی - عشایری بر الگوهای رفتاری - احساسی شهری گردید.
۱۳ -Habituelle Dimension
۱۴ -Institutionelle Dimension
۱۵- Nachhinkeffekt des sozialen Habitus
۱۶- Zur institutionellen Entdemokratisierung weniger entwickelten Staatsgesellschaften als einem Habitusproblem (On the institutional de-democratization of less developed state societies as a problem of habitus), in: M. Massarat, et al. (eds): Die Dritte Welt und Wir-Bilanz und Perspektiven für Wissenschaft und Praxis, Freiburg Breisgau) 1993, pp. 394-401.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)