خانه > انديشه زمانه > عقايد دينی > «این جنگ سرد میتواند صد سال ادامه یابد» | |||
«این جنگ سرد میتواند صد سال ادامه یابد»ابن ورّاق (Ibn Warraq) در یک خانوادهی مسلمان هندی به دنیا آمد. در کراچی بزرگ شد و در انگلیس به مدرسه رفت. او دانشآموختهی دانشگاههای ادینبورگ و لندن است. فلسفه و ادبیات عرب خوانده است. سال ۱۹۸۲ به فرانسه کوچید و از سال ۲۰۰۴ ساکن آمریکاست. ابن ورّاق نام مستعار اوست. با همین نام، کتاب معروف خود «چرا من مسلمان نیستم» را منتشر کرده است. پس از این کتاب، آنتولوژی انتقادی «کدام اسلام؟» با نگاهی تند و تیز به اسلام بنیادگرا بسیار جدلانگیز شد. وی موضعگیری در مورد کاریکاتورهای پیامبر اسلام را شاخصترین ملاک دفاع از آزادی بیان نامید. «پوزش نخواهید.» کتاب «چرا من مسلمان نیستم» نگرشی است انتقادی به اسلام بنیادگرا و سنتی. البته او نام مستعار را به خاطر ترس از فتاوا برگزیده است. در گفتگویی با مجلهی آلمانی «اشپیگل» ابن ورّاق این نظریهی خود را که چرا غرب باید جنگ سرد با اسلام را بیدرنگ و هماکنون آغاز کند، توضیح میدهد.
چرا با نام مستعار ابن ورّاق مینویسید؟ دلایل بسیاری دارد که هنوز هم پایدارند. تحریر کتاب «چرا من مسلمان نیستم» را من در سال ۱۹۹۳ آغاز کردم و کتاب در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. آن موقع من مدرس فرهنگی انگلیسی و آمریکایی در دانشگاه (Toulouse) بودم. از این که به سلمان رشدی ثانی تبدیل شوم، بسیار واهمه داشتم. نمیخواستم بمیرم. خانوادهام به من احتیاج دارند. برادر و فامیل من هنوز که هنوز است، نمیدانند من این کتاب را نوشتهام و دوست ندارم آنها به خاطر من دچار دردسر شوند. آیا اساساْ مناسبتی برای تحریر چنین کتابی وجود داشت؟ ماجرای سلمان رشدی. من از واکنش روشنفکران غرب در حیرت بودم. واکنش آنها در واقع همسنگ اهمیت و و ارزش آزادی نبود. حتی بعضیها رشدی را مسبب و موجد این ماجرا قلمداد کردند. او مردی ساده نیست. حتی اغلب بسیار متکبر مینماید. اما این به هیچ وجه ربطی به ماجرا ندارد. او قربانی بود، نه مجرم. رشدی به عنوان مسلمان زاده شد و شما نیز. آیا هنوز هم مسلمان هستید؟ نه، من بیدینام. اما طبعاً نمیتوانم اصل و نسب اسلامی خود را انکار کنم. شما حتما این لطیفهی کهن را میشناسید: پطروس ایستاده بود در آستانهی ورودی آخرت و از کسانی که آن تو میرفتند، میپرسید که به کدامین دین تعلق دارند. مردی گفت: «من بیدینام.» پطروس پاسخ داد: «میدانم. اینجا همه بیدیناند. اما شما به کدام فرقه از بیدینان تعلق دارید. بیدین مسیحی، بیدین یهودی و یا این که بیدین مسلمان؟» آری، من ابن ورّاق یک بیدین مسلمانم. من با آموزهها و تعالیم مذهبی بزرگ نشدهام. پدر من آزادمنش مردی بود. او قرار بود مثل پدربزرگ من تجارت پیشه سازد. اما با اشتیاقی فراوان نویسنده از آب در آمد. هرگز گرایش مؤمنانه نداشتهاید؟ چرا. هنگام جوانی من با بحران هویت درگیر بودم. ابتدا شروع کردم به فراگیری زبان عربی و سپس خواندن قرآن. من همواره آدم شکاکی بودم. در یک دورهی کوتاه، فکر میکردم که میتوانم یک مسلمان مؤمن باشم. اما بعد شکاکیت چهره نمود. من به سراغ فیلسوفها رفتم. اسپینوزا، کانت، لایبنیتس، هیوم. آیا شباهت عنوان کتاب شما با کتاب برتراند راسل با عنوان «چرا مسیحی نیستم» از سر تصادف است؟ درست است. من آگاهانه این عنوان را برگزیدهام. راسل یکی از الگوهای محبوب من است. اما کتاب من خود - زندگینامهنویسی (اتوبیوگرافی) نیست. بیش از همه تکاپویی است روشنفکرانه. شما چندی پیش گفتید: «ما به جنگ سرد علیه اسلام مجبوریم.» آیا واقعاً چنین میخواهید؟ بله، من بسیار جدی میاندیشم. ما هرگز برندهی «جنگ گرم» در مواجهه با اسلام نخواهیم بود. حتی اگر بتوانیم گروههایی همچون «القاعده» را ریشهکن سازیم. چون هر روز بنیادگرایان دیگری ظاهر میشوند. ما باید به جنگ باورها و احکام شریعت برخیزیم. و در این راستا میتوانیم از تجربهها و آموزههامان در ستیز با کمونیسم بهره گیریم. از این رو نگاه انتقادی و خردمدار به متون اسلامی بسیار مفید است: منشاء قرآن. اساساً چرا از «جنگ سرد» سخن میگویید. چرا به طور ساده از «روشنگری» یا «آگاهی» نمیگویید؟ چون این در واقع یک جنگ است و در جبهههای متعددی پیش میرود. موضوع سر امنیت ملی، آموزش و آگاهی است. چیزی که برای من بسیار حائز اهمیت است، دفاع از حقوق غیرمسلمانان در جوامع مسلمان است. یعنی دفاع از حقوق مسیحیها در پاکستان، یهودیها در ایران و الاآخر. زیرا همان دم که یک مسلمان در جامعهی اسلامی حقوق دیندار غیرمسلمان را به رسمیت شناخت، جامعه گام به راه سکولاریزاسیون خواهد نهاد. شما به سکولاریزاسیون خودکار در اسلام، از طریق توسعهی تجارت، تکنیک و روند جهانیشدن باور ندارید؟ هیچ چیز به طور خودکار اتفاق نمیافتد. ما به نگاه و تلقی خردمدار از تاریخ اسلام و متون مقدس نیازمندیم. این نگاه از بیرون میآید. از غرب. و این آیا تحمیل از بیرون نیست؟ آیا منجر به تحریک بیشتر آنها برای ستیزهجوییهای خشماگین نمیشود؟ برای حقیقت و خرد یک راه بیشتر نیست. اگر شما مبانی بنیادین قرآن را با تلقی خردمدار توضیح دهید، انسانهای بسیاری که خردورزند، شما را همراهی خواهند کرد؛ صرف نظر از این که آنها مسلمان باشند یا هر چیز دیگر. در این صورت است که مسلمانان در موقعیتی قرار خواهند گرفت که تلقی خردمدار از باورهای دینیشان میسر شود. پس این گونه در قلمرو اسلام، دینپیرایی اسلامی ممکن خواهد شد؟ مسأله بر سر اصلاح یا قرائت نوین از قرآن نیست. اگر در سورههایی از قرآن آمده است: «مرد مجاز است همسر خود را کتک بزند» این دیگر به قرائت نو ربطی ندارد. چنین حکمی در قرآن هست و این چنین نیز اندیشیده میشود. بعضی از فمینیستهای اسلامی چنان وانمود میکنند که انگار میشود مثلاً این سوره را دیگرگونه تفسیر کرد. اما آنها صادق و راستگو نیستند. شما کدام روش عملی را پیشنهاد میکنید؟ باید قرآن را به مثابه متن برآمده از اندیشه و کلام انسانی تلقی کرد. حتی اگر به عنوان شرط لازم پذیرفته آیه که قرآن کلام وحیانی است و «از آسمان» آمده است، البته باز باید پذیرفت که توسط انسان تحریر گشته است. مثل هر متنی که انسان تحریر میکند، قرآن هم میتواند مورد نقد و پرسش قرار گیرد. این که در چه شرایط تاریخی تحریر شده است؟ زمینههای آن کدامند؟ و اگر صرفاْ کلام انسانی است، پس در این صورت نباید آن را بعنوان کلام وحیانی فهمید. امروز دیگر اغلب مسیحیان و یهودیان به اناجیل این گونه نمینگرند. حتی یهودیهای نواندیشی وجود دارند که پرسش از موجودیت ابراهیم را در میان میگذارند. پس از فرهنگ مسلمانان و اسلام چه باقی میماند؟ رابطهی مؤمن با خدای خود یک امر وجودی و شخصی خواهد شد. ما در جوامع اسلامی نیز جدایی دین و دولت را داریم. در سیاست باید حجّت آورد، چانه زد و سازش کرد. در یک دولت تئوکراتیک این ممکن نمیگردد. با خداوند که نمیشود چانه زد. پس با چنین پروژهی بلندپروازانه، شما همواره درگیر خواهید بود. بله. من پایان آن را تجربه نخواهم کرد. جنگ سرد علیه کمونیسم ۴۰ سال به طول انجامید. این جنگ هماکنون میتواند ۱۰۰ سال به درازا بکشد و یا حتی بیشتر از این. اما در هر حال میباید آن را پیش بُرد. آیا گاهی همچون کابوی تنها به نظر نمیرسید؟ مثل «Lucky Luke» در درهی مرگ. اما آن گاه که بین مردم هستم و با مسلمانان گفتگو میکنم، آنها از این که متأثر از نوشتههای من، زندگیشان دگرگون شده است، اظهار رضامندی میکنند. آنها میگویند حال دیگر با خیال آسوده نفس میکشند و سخن میگویند. این برای من بسیار برانگیزنده است. آیا شما تمایزی میان اسلام و بنیادگرایی میبینید؛ آن گونه که در اروپا متداول است؟ نه، من این را فریبی بیش نمیدانم. اگر شما مایل به این کار هستید، در این صورت میتوانید این تمایز را چنین بیان کنید: اسلام یک دین مسالمتجو نیست؛ اما مسلمانان بسیاری هستند که مسالمتجویند. و نیز میتوانید بگویید: اسلام احکامی نیست که مسلمانان موظف به انجام آناند، بلکه همان است که انجام میدهند. از این رو است که من میان سه نهاد تمایز قائلم: قرآن، قرائت مفسرین اسلامی و آن چه مسلمانان در زندگی روزمرهشان به آن عمل میکنند. مسلمانان نسبت به تفاسیر شریعتمداران، آزادمنش و روادارند. یک نمونه میتوانید پیش بگذارید؟ مسألهی همجنسگرایان را درنظر آورید. متأسفانه امروز ما به تفاسیر سنتی و جزم رجعت کردهایم و این دلایل بسیاری دارد. از آن جمله عقبماندگی و ناتوانی مسلمانان که به ضریب توسعهی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی آنان ربط وثیق دارد. آنها ناتوان از آنند که به مابقی جهان وصل شوند. و با خود میاندیشند: «چون ما مورد غضب خداوند واقع گشتهایم، پس باید دیگرباره مسلمانان خوبی باشیم تا محبت خداوند نصیب ما باشد.» اما این اصلاً برای آینده نویدبخش نیست. هنوز حرف آخر را نزدهاند. گرایش به نظامیگری در میان مسلمانان روزبهروز بیشتر میشود و غرب بستر انتشار احکام شریعت را آهسته و بیصدا و دمافزون مهیا میکند. در انگلیس قرار بر این است که به زودی قانونی برای حمایت از احساسات مذهبی وضع شود. تصویب چنین قانونی نقطهی پایانی است برای هرگونه بحث و جدل. آیا چیزی وجود دارد که اسباب امیدواری شما باشد؟ رفتار نخستوزیر استرالیا. او آشکارا به مسلمانانی که در استرالیا زندگی میکنند، گفت: «هر کس اینجا زندگی میکند، باید قوانین ما را مراعات کند. اگر شما دوست دارید با احکام شریعت زندگیتان را سر و سامان دهید، در این صورت استرالیا را ترک کنید.» چنین بیان شفافی را من از زبان هیچ سیاستمداری نشنیدهام. منبع: Spiegel online - Kultur، دوازدهم اکتبر ۲۰۰۷ |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
Racicm has many faces. I think this man hates islam. His believes are not based on common sense.
-- omidvar@yahoo.co.uk. ، Oct 17, 2007جیگرم خنک شد.
-- ف.ح ، Oct 17, 2007besyar ali bod.
-- azadi ، Oct 18, 2007sepase faravan.
به نظر میرسه هنوز نویسندگان باهوش نسلشون منقرض نشده .
-- احسان ، Oct 18, 2007متاسفم. این نوع ژورنالیسم ضد بنیادگرایِ بنیادگرا بسیار با دشمن سازی و دشمن تراشی و کلیشه های موجود در جوامع غربی همدم است و فروش خوبی هم دارد. اسلام وجود خارجی ندارد. اسلام ها وجود دارد. و این را من، یک بی بی دین و بی خدا، می نویسد.
-- بردیا ، Oct 18, 2007We need more people like him in the world
-- DY ، Oct 19, 2007تا بی خبران و ناآگاهان در جهان باشند جنگ افروزانی مثل این به اصطلاح نویسندگان و متفکران غرب نشین ما در امانند.... متاسفم که هنوز روشنفکران ما نمی دانند که جنگ را کسانی دامن میزنند که نفت را بشکه ای 35 دلار می خواهند نه 90 دلا ر....
-- بدون نام ، Oct 20, 2007شايد روزي با كمك همكاران سايتها سكولاريسم براي ايران و افشا اين كتاب را ترجمه كرديم.
-- فرخ بيخدا ، Oct 20, 2007