تاریخ انتشار: ۲۷ تیر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
نگاهی به بازگشت جعفرخان از فرنگ

دادوستد با مدرنيته، معامله با شيطان

بهنام قلی پور

جعفرخان وقتی از فرنگ بازگشت؛ حسن مقدم بیست و هفت سال داشت. او پس از آشنائی با فرنگستان به فرهنگ سنتّی و ارزش های بومی خویش به دیده حقارت نگریست و اروپا را مهدِ شكوه و سروری یافت.
جعفرخان بدل روسی بازارُف در رمان «پدران و فرزندان» ایوان تورگنیف است. هردو برآمده از نسلی سخت مغرور كه داوری می كنند جهان پدران خویش را. پدران را به خاطر نادیده انگاشتن یا مخالفت كوركورانه با غرب نكوهش می‌كنند، سنن بومی را هیچ می‌انگارند و فرنگ را می‌ستایند . جعفرخان، امّا، چندان،سنت شكن و خود اتكا مثل بازارُف نیست.

او "ابله مقلدی‌ست" كه طوطی صفت به تقلید فرنگان پرداخته، بی آنكه به معرفتی راستین از چیستی "غرب" راه برده باشد. چنین است كه خواننده اثر تورگنیف می تواند از در همدلی با بازارف درآید و هیچ انگاریش را به تیزبینی اش ببخشد امّا غرور و نخوت جعفرخان به هیچ رو تحمل كردنی نیست.

جاذبه این كتاب بی تردید با شخصیت پدید آورنده اش گره خورده است .حسن مقدم دانش آموخته سوئیس در عنفوان جوانی سی سالگی از دنیا رفت. او به خلق و خوی ایرانیانی پرداخت كه از خنده بر ناتوانی‌ها و عقب ماندگی هایشان لذّت می‌بردند. غرض مقدّم از برجسته كردن نگاه تحقیرآمیز جعفرخان به فرهنگ بومی، بازتاب همان نگاه دولتمرد عثمانی بود كه اعتقاد داشت: ره آورد دانشجویان باز آمده از فرنگ "سفلیس" است نه «تمدن» اروپائی.

این نمایشنامه هنوز به دو گونه از ایرانیان دلربائی می‌كند: نخست آنكه هنرمندانه از «هویت» و «بی ریشگی» كه پیوسته روشنفكران ایرانی را به خود نگران داشته، سخن می‌گوید و دیگر اینكه ماهرانه احساس دوگانه ایرانیان را نسبت به مدرنیته و فرآیند مدرن شدن نشان می‌دهد.
حكایت روشنفكری ما، حكایت همین احساس دو گانه است كه در صد سال گذشته از یك سو راه بر اندیشه مدرنیته به ذهن خویش باز و از دیگر سو همواره در فاصله معینی ازاین مهمان سترگ زانوی غربت و تقلید بغل كرده است. در بسیاری از مواقع هم زبان به نقد آن گشوده و در هر دوره از تفكر به تماشای چهره‌ای از آن چشم گشوده كه با وضع سیاسی ایران سازگاری داشته است. طبیعت ناهمگون سیاست داخلی در این صد سال، روشنفكران را برآن داشت تا همیشه در پذیرش اندیشه تجدد با امّا و اگرهای فراوان نسخه‌ای از آن را برگزینند كه با حال و هوای ایرانی سازگارباشد.

اعتراف باید كرد كه كلیت روشنفكر ایرانی دادوستد با مدرنیته را نوعی معامله با شیطان قلمداد و بیم خویش را ازسرانجام معامله با آن پنهان نكرد؛ شاید به همین خاطر است كه روشنفكرایرانی پیوسته در پیچ و تاب انحصار قدرت برای حضور در حوزه عمومی هر بار به كسوت ایدئولوگی سیاسی در می آید تا سیاست مداران را به نان و نوایی برساند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

Polluting minds with rubbish is easy. Truth is we must be in complete freedom so our true identity to develop and flourish. I am not afraid of too much freedom.

-- babak ، Aug 5, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)