خانه > انديشه زمانه > ما و غرب > «بیاعتمادی موجود، مصنوعی است» | |||
«بیاعتمادی موجود، مصنوعی است»مجتبا پورمحسندكتر احسان نراقی نویسنده و پژوهشگر اجتماعی است. او در سال ۱۳۲۴ در كاشان به دنیا آمد و دكترای جامعهشناسی خود را از دانشگاه سوربن دریافت كردهاست. او سالها مدیر بخش جوانان سازمان جهانی یونسكو بوده و تا سال ۱۹۹۹ نیز مشاور مدیر كل این سازمان بودهاست: «از كاخ شاه تا اوین»، «آنچه وجود داشت» و «اقبال ناممكن» از جمله آثار دكتر نراقی هستند. نراقی دربارهی ارتباط ایرانیها و غربیها با رادیو زمانه به گفتوگو نشسته است:
آقای نراقی، فکر میکنید ایرانیها دربارهی غربیها چطور فکر میکنند؟ من در ابتدا یک مقدمهی تاریخی بگویم كه ما مستعمره نبودیم. در دنیایی كه بقیهی كشورهای مسلمان مثل مصر، شمال آفریقا، سوریه، لبنان و عراق مشكل استعماری با غرب داشتند، ما چنین نبودیم. در نتیجه همانطور كه دولت صفوی كه دولت پر رونقی هم بود و با غرب روابط تقریباً برابر داشته، یعنی اصلاً برتر و پایینتر نبود و بعد هم با تحولاتی كه در غرب ایجاد شد و عقبماندگیهای ما، اصولاً آنها ایران را با خودشان نزدیک و برابر میدانستند و نسبت به ما احساس برتری نداشتند؛ احساسی که نسبت به كشورهای مستعمره داشتند. ایرانیان هم با آنها راحت بودند و این احساس را نداشتند كه غرب، قصد مستعمره كردن آنها را دارند. پس دسترسی به علم و تكنیک غرب برای ایرانیان طبیعی بوده، چون وارث یک تمدن بزرگ هم بودند كه در آن تمدن معماری، صنعت، هنر و كشاورزی پر رونق بوده. بنابراین وقتی میبینند كه غربیها از آنها جلوترند احساس كوچكی و خفت و خواری در مقابل غرب نمیكنند و میگویند حالا كه در این امور از ما جلو افتادهاند پس ما هم سعی میكنیم به علوم و دانش آنها برسیم. بنابراین مراودهی ما با غرب یک مراودهی دایمی بوده. مثل این است كه هر كسی دنبال چیزی است كه دیگری دارد و میتواند از آن اخذ كند. این طور كه آنها را سرمشق قرار دهد، این رابطه از دویست سال گذشته تا حالا وجود داشته. ضمناً وقتی كه قرار شد ما از غرب كمک مالی و كمک فنی و علمی بگیریم، مثلاً میخواستیم دارالفنون ایجاد كنیم، از فرانسویها و اتریشیها كمک گرفتیم. برای ژاندارمریمان از سوئد كارشناس گرفتیم و برای گمرکمان از بلژیكیها كمک گرفتیم. از كشورهایی كمک میگرفتیم كه به ما نظر استعماری نداشتند و رابطه خیلی طبیعی میان ما و غرب از دویست سال پیش تا كنون بود. پس این بدبینی از كجا نشأت میگیرد؟ تبلیغات كمونیستی كه وارد اسلام شد. یعنی هر دو با همدیگر؟ بله، یک مقدار این بدبینی مصنوعی است و طبیعی نیست. برای اینكه من كه سالهای دراز در غرب زندگی كردم از احترام و ارزشی كه غربیها برای ایران قایل هستند، آگاه هستم. اینهایی كه چنین بدبینیای دارند این فرهنگ را ندارند و همان عكسالعمل را به خرج میدهند که اعراب دارند. مثلاً الان ما خودمان میخواهیم همدرد فلسطینیها و اعراب باشیم، خودمان را جای آنها میگذاریم، در صورتیكه ما جای آنها نیستیم. نگاه غرب به ما، مثل نگاه به اعراب و كشورهای غیر از ما نیست. ولی به نظر میرسد نگاه غربیها به ما مثل این است كه ایران هم افغانستان یا عراق است؟ ابدا، چنین چیزی نیست. صد در صد تكذیب میكنم. بنده نصف عمرم را در غرب گذراندم. آنها نهایت احترام را نسبت به ما دارند. كی آنجا زندگی میكردید؟ بنده عمرم را در آنجا گذراندم. بیست سال آنجا مشاور مخصوص مدیر كل یونسكو بودم. عزیزم! مگر من نمیدانم؟ این همه سال در آنجا چهكار میكردم؟ تازه خانهی من الان در پاریس است. ارتباطات من آنجا است كه كتابهای من زود چاپ می شود. كتابهای مرا مثل برق چاپ میكنند. مقاله بدهم هر روزنامهای مثل برق چاپ میكنند، عین ایران. آنها هیچ احساس عقدهای نسبت به ما ندارند. من خودم را در برابر اشخاصی كه به ما احساس عقدهای دارند، ندیدم. من هم یک ایرانی با حرارتم و هیچ گونه تشابهی هم به غربی بودن نمیكنم، خیلی از فرانسویها اصرار كردند كه به من گذرنامهی فرانسوی بدهند. گفتم ابدا، بنده با همین گذرنامهی حقیر و فقیر ایرانی سر میکنم . من ایرانی هستم. به خاكم علاقه دارم و حالا هم تا میتوانم به ایران میآیم و سه، چهار ماه میمانم، بعد بر میگردم. پس آقای نراقی این ضربالمثلهایی كه كار، کار انگلیسیها یا اینکه آمریكاییها میخواهند... آمریكاییها مسالهشان تبلیغات كمونیستی است، عزیزم. انگلیسیها، بله. این بیماری انگلیسی همان دایی جان ناپلئون، ایرج پزشك زاد است. پس فكر میكنید همهاش تصنعی است؟ بنده در خانواده خودم هم دیدم، در خانواده خود من هر چی اتفاق میافتد یكی دیگر باعث آن است. حتا در موارد غیر سیاسی و همین اتفاقات عادی. ما عادت داریم كه همیشه یک چیزی را به عواملی خارج از خودش ارتباط دهیم. خب، این عادت ریشه در یک جایی دارد؟ ریشه در تاریخ و در هزار چیز دارد، ربطی به غرب ندارد. خب، شما گفتید که ما هیچ وقت مستعمره نبودیم؟ پس ریشه در چه چیز دارد؟ میگویم مساله رابطه با غرب نیست، مساله پیدا كردن یک مستمسكی است برای هر چیز. همان كه گفتم دایی جان ناپلئون، یا هر چیزی. من دیدم در خانوادههای ما كسانی هستند كه همهاش میگویند پشت یك چیز، چیز دیگری است، هیچ چیزی خودش نیست. این بیماری روحی است، این ناشی از عقب ماندگی ما در این دویست، سیصد سال اخیر است. برای ما عقده شده كه میخواهیم یک چیز را به مسایل دیگر نسبت دهیم، نه به خود علت كه عقب ماندگی است یا بی فرهنگی یا بی سوادی یا فقر یا هر چیز. همیشه میخواهیم برایش دلیل مرموز پیدا كنیم. خیلی از ایرانیها معتقدند كه غربیها آن احترامی را كه شایستهشان است و در تاریخ وجود دارد برایشان قایل نیستند؟ شما با كدام ایرانیها صحبت كردید. همین مردم، حتی همین مردمی كه شاید خیلی موافق حكومت نیستند، وقتی پای غرب میرسد، میگویند غرب یک سری چیزهایش خوب است ولی غرب چپاولگر است؟ بالاخره ما الان سی سال است از وقتی سفارت را اشغال كردهایم تا حالا میخواهیم درست یا نادرست با غرب در بیفتیم، این روال روزنامهها و مطبوعات ما شده. من وقتی كه میروم آنجا و به غرب نگاه میكنم ، تعجب میكنم . میبینیم احساساتی كه اینجا است آنجا نیست. یعنی این بغض وجود ندارد؟ نه ابدا، ابدا وجود ندارد. آنها شناخت خوبی از ایرانیها دارند؟ بسیار. چقدر كتابهای ایرانی مورد توجه آنهاست. چقدر ادبیات ایران مورد توجه آنهاست. به محض اینكه كتاب شعر ایرانی در میآید روی هوا میبرند. حافظ و مولوی که قیامت است. در سال گذشته در آمریكا مثنوی چهارده میلیون چاپ شده بود. آنها كه مربوط به گذشتهی ماست. از الان ما هم چیزی میدانند؟ چرا نه، الان هم سینمای ایرانی و فیلمهای ایرانی خیلی مورد توجه است. ما آقای كیارستمی را بردیم به یونسكو، جایزه بزرگترین سینماگر را به او دادیم. همه هم تحسین كردند. کسی غر نزد. کسی اخم نکرد. آقای شجریان را من بردم یونسكو به او اولین نشان هنری، نشانِ پیكاسو را دادیم، هنرمندان هم آمدند و تحسین كردند. كمتر از هنرمند خودشان به او نگاه نكردند. این جریان چیست كه در آمریكا، بسیاری از مردم اصلاً در نقشه هم نمیدانند كه ایران كجاست؟ آن بی اطلاعی آمریكاییهاست؛ آمریكا غیر از اروپاست. آمریكاییها اصولاً در آمریكا غرقاند و اروپا را هم نمیشناسند. نود درصد آمریكاییها پدر و مادرشان و نژادشان اروپایی است یا انگلیسی یا هلندی یا یونانی یا ایتالیایی است. این را هم خیلیها نمیدانند این جهل كلی آمریكا است. آمریكا یک قاره است و خودش را یك قاره میداند و نیازی به جهان خارج ندارد. چون اقتصادی دارد كه خود كفاست و نیازی هم به خارج ندارد. تكنیک هم كه دارد، بنابراین نگاهش زیاد به خارج نیست همهاش متمركز در خودش است. پس آنها این احساس نیاز را به شناخت از ایران ندارند؟ نه، آنها ندارند. ولی از لحاظ ادبی كه گفتم مثنوی مولوی، چهارده میلیون نسخه چاپ شده و از این لحاظ به آن رجوع میكنند. آقای نراقی، یعنی الان غربیها، ایرانیها را مثل بنیادگراهای منطقه نمیدانند؟ ابدا. ایرانیها میخواهند خودشان را بنیادگرا جا بزنند. شما روزنامهی كیهان را بخوانید، میخواهند ما را همردیف آنها بكنند. كیهان نه، مردم را میگویم. مردم، مردم (میخندد). آنها ما را همردیف بنیادگراها نمیدانند، مگر اینكه ما خودمان را بچسبانیم . روزنامههای ما یك كاری میكنند كه هر طور شده غرب ما را بنیادگرا تلقی كند. یعنی اشكال رسانهای است؟ بله، اشكال رسانهای است. بعد فكر میكنید این اعتمادی كه الان بین ما و غرب وجود دارد، قابل حل است؟ این بی اعتمادی رسمی، سیاسی و دولتی است. مردمی نیست؟ اصلا . ابدا. اما این مردم تا پای امریکا به وسط میآید، میگویند حالا حکومت ما یک ایرادهایی دارد ولی این آمریکا و انگلیس هم چپاولگر هستند. این نگاه در مردم ما وجود دارد. اینطور نیست؟ چپاولگری، تبلیغات کمونیستی است که از قدیم بوده ونزدیک به سی، چهل سال سابقه دارد. اینکه غرب بهخصوص چپاولگر است میراث کمونیستها است. اما این بدبینی هم اخیراً بر اثر همین درگیریهایی که داشتیم، ایجاد شده ولی در جامعه عمق ندارد. پس قابل حل است؟ بله، صد در صد. فکر میکنید ارتباط بین مردم ایران و غرب میتواند این بدبینی را مرتفع کند؟ کافی است یک خبری را در روزنامه میخوانند که مثلاً آقای لاریجانی با آقای سولانا قرار است مسالهی هستهای را حل کنند. این خبر را که میخوانند نشاط به آنها دست میدهد و خوشحال هستند. دلشان میخواهد این اختلافات تمام شود. مایل به ادامه نیستند. برای اینکه ما دشمنی کهنهای نداریم. داریم؟ نه، نداریم. حداقل با این کشورها نداشتیم ، شاید پرتغال ما را اشغال کرده باشد. پس شما امیدوار هستید به آینده این ارتباط؟ صد در صد، کافی است این مشکلات فعلی سیاسی حل شود، غرب روان میشود و به سمت ایران میآید. تا دلت بخواهد هتلهای ایرانی پر میشود از غربیها. پس چرا اینها یک چیزی را هم تبلیغ میکنند در ایران مبنی بر این که غرب میخواهد فرهنگ ما را از ما بگیرد؟ چه کسی تبلیغ می کند؟ به هر حال این رسانههای دولتی ما. رسانهها میخواهند چیزهای هیجانی بگویند که بیاساس است. من به شما میگویم بیاساس است. صد دلیل دارم، پنجاه سال هم در غرب زندگی کردم. خودم درگیر این مسائل هستم. خودم معرف فرهنگ ایران بودهام و با تمام قوا در این راه مبارزه میکردم. هیچ چنین حسی را من ندیدم. جهل ممکن است داشته باشند و ندانند اما ضدیتی من ندیدم این ضدیتی که میگویند مصنوعی است. نه، من میگویم اگر این مشکلات سیاسی حل شود، برخورد فرهنگها به نظر شما به از بین بردن یکی از فرهنگها منجر نمیشود؟ فرهنگ ایران غیر از ممالک اسلامی است. برای ایران یک مقام خاصی قائل هستند؛ خارج از اسلام، خارج از اعراب. بهتر بگویم ما را با عربها یکی نمیدانند، هم داریوش و کوروش و ساسانی هنوز خاطراتشان برایشان مانده و هم ایران اسلامی خودش را به یک شکل بسیار بکر و جالبی نشان داده است که از درونش حافظ و مولانا و فردوسی در آمده است. ایران اسلامی اصلاً بنیاد گرا نیست؟ نه، بنیادگرا نیست. ایران اسلامی یعنی حافظ، مولوی، یعنی ملاصدرا؛ یعنی این بزرگان. --------------------------------- |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
به نظرم آقای نراقی کمی خوش بینانه و در سوی دیگر مغرضانه به قضیه می نگرند . به طور کلی درست است که هر دو طرف چه ایرانی و چه اروپایی می خواهند رابطه ای درست بین شان شکل بگیرد ، اما حقیقتا ایرانی ها دل خوشی از آمریکایی ها ندارند و این ربطی به تبلیغ کمونیست ها ندارد . و واقعا مگر آمریکا چپاولگر نیست ؟ ویتنام ، شیلی ، افغانستان ، ونزوئلا ، کوبا ، عراق و ... . پس چه کسی این تجاوز ها را کرده ؟ آقای نراقی می فرمایند :" آمریكا یک قاره است و خودش را یك قاره میداند و نیازی به جهان خارج ندارد. چون اقتصادی دارد كه خود كفاست و نیازی هم به خارج ندارد. تكنیک هم كه دارد، بنابراین نگاهش زیاد به خارج نیست همهاش متمركز در خودش است."
-- ا.م.سپیده دم ، Jul 17, 2007آقا اگر آمریکا بی نیاز است ، پس چرا لشکر می کشد به عراق ؟ پس چرا در شیلی خون به پا می کند و حکومت آلنده را سرنگون می کند ، پس چرا کوبا رو تحریم می کند ؟؟؟
من تعجب می کنم از رادیو زمانه که چقدر سطح کیفیت مصاحبه ها را تا این حد کاهش داده است. از کل این مصاحبه هیچ حرف درستی جز تعریف مبالغه آمیز از خود بر نمی آید. کجا رابطه ایران هیچوقت ترس از مستعمره شدن نبوده حداقل از نیمه دوران قاجار ما بین انگلیس و روس دست به دست می شدیم و در خیلی موارد اشغال شدیم. از طرف دیگر من نمی دانم چطور در خارج به ایرانیها خوب نگاه می کنند که ما از آن بیخبریم. ظاهراً یا افرادی که آقای نراقی با آنها رفت و آمد می کند با بقیه ایرانیها فرق دارند و یا کهولت سن اینطور ایشان را به نقیض گویی انداخته است.
-- رضا ، Jul 17, 2007من هم هرچه سعی کردم به این مصاحبه مثبت نگاه کنم، آن را پر از تناقض، توجیه و لاپوشانی، خوش بینی دور از واقع و یک جانبه نگری یافتم. آقا الان چند درصد جمعیت دنیا هستند که نام ایران در وهله ی اول آنها را به یاد تروریسم اسلامی، انرژی هسته ای، سانسور و ...نیاندازد؟
-- پوریا ، Jul 18, 2007البته اعتراف می کنم که ادیبان و فرهیختگان دنیا جزء این اکثریت نیستند، ولی اصولا ً فرهیختگان هیچ وقت اکثریت نیستند! و « دید یک قوم نسبت به قوم دیگر» را در یک برهه ی مشخص از تاریخ نمی توان تنها نظرات فرهیختگان آن اقوام دانست. با « رسانه ای» دانستن نگرش های منفی غرب نسبت به ایران و بالعکس هم نمی شود جو موجود را تصنعی و بی اعتبار دانست، چرا که همه می دانیم قرن حاضر «قرن رسانه» است و آن قدر ارزش ذاتی «حقیقت ملموس و بی واسطه» دربرابر همه گیر بودن و قدرت و سرعت « حقیقت رسانه ای» تنزل کرده که همه ی اقوام به ناچار بخشی از بنیه ی فرهنگی خود را روی رسانه های شان متمرکز کرده اند و دیگر دورانی نیست که رسانه های عمومی را بتوانیم به کل، امپریالیستی و زنگاری بر جام جهان نمای حقیقی برشماریم. دنیا ما را از رسانه های مان جدا نمی کند. سیاست امروز ما در جهان سایه بر پیشینه و شکوه فرهنگ مان افکنده و این واقعیت را با هیچ نوع امیدواری و خوش بینی نمی توان نادیده گرفت.
این که در دنیای خارج از ایران، ما را متفاوت با دیگر کشورهای عرب و جهان سوم ببینند، بنده هیچ وقت چنین چیزی ندیده ام. من ساکن تورونتو هستم و در دانشگاه تورونتو هم چند سالی درس می خواندم. هم در دانشگاه و هم در محل کار، اطرافیان که ریشه در گستره وسیعی از کشورهای مختلف دارند، نمی توانند فرقی بین ایران و عراق و یا افغانستان قائل شوند.
-- علی ، Jul 18, 2007افغان ها اکثرا اینجا خود را افغان معرفی نمی کنند بلکه پرشین معرفی می کنند و چون ایرانی ها هم خود را اکثرا پرشین معرفی می کنند، ایرانی و افغانی در نظر اول از یک کشور آمده اند.
البته من به هیچ وجه برتری نسبت به افغان ها حس نمی کنم چرا که اگر کشور ما هم نفت نداشت، به احتمال خیلی قوی الان وضعیتی شبیه افغانستان داشت و چنانچه به دوران پیش از کشف نفت در ایران بنگرید می بیند که سخن دور از واقعیتی نمی باشد.
آن چیز که کمی ذهن شنونده را در اینجا از ایران و عراق و خاورمیانه و اسلام و ترور دور می کند، در بسیاری موارد لغت پرشین است. چرا که ناخداگاه، شنونده که اطلاع درستی موقعیت جغرافیایی و یکی بودن پرشیا و ایران ندارد، به اشتباه پرشیا را بخشی از دنیا تصور می کند که ملتی متمدن در آن در آرامش و صلح و ثروت زندگی می کنند و فرش ها و گربه های پرشین زیبنده خانه هاشان است. بعضا وقتی می گویی پرشیا همان ایران است و من ایرانی، بلافاصله ما را در چادری سیاه و سوار بر شتر تصور می کنند و می گویند " ولی توی ایرانی ها هم آدم های معمولی مثل تو زیادند".
جناب نراقی، احتمالا اطرافیان شما اکثرا از قشر تحصیلکردگان و آگاهان علوم تاریخی و سیاسی و شبیه به آن هستند. آنچه از ایران- به خصوص ایران شلوغ کن و تند رو و بی فکر الان - در ذهن مردمان اینجا هست آن است که وقتی من از همکار کانادایی ام دعوت کردم که اگر دو هفته به ایران بیایی من تمام مخارجت را به گردن می گیرم، گفت من جوانم و پر از آرزو جویای نام و دنبال درد سر هم نمی گردم، رفتی ایران سلام برسان.
آقای نراقی شما هم به آن ایران اگر رفتید سلام ما را برسانید چون آنی که ما بعضا می رویم آنی نیست که شما تصویر می کنید.
به نظرم ايشان يك طرفه به قضيه نگاه مي كنند
-- مسعود ، Jul 18, 2007تاريخ كم سند ندارد از چپاول منابع طبيعي ايران به دست غربي ها
آيا اين نگاه برابر غربيها به فول آقاي دكتر در قراردادهايي نظير دارسي حكمفرما بود؛ نفت قبل از ملي شدن نمونه ديگري است و هزاران نمونه ديگر
ﺒﺎﻨﻆﺮﺁﻘﺎﻯﻨﺭﺍﻗﻰﻣﻭﺍﻓﻗﻡﺍﺼﻭﻻﺠﻤﻬﻭﺭﻯﺍﺳﻗﺎﻃﻰ
-- mehdi ، Jul 18, 2007ﺳﻰﺴﺎﻞﺍﺳﺖﺴﻌﻰﻤﻰﻛﻨﺪﺠﺎﻯﺪﻭﺳﺕﻭ
ﺪﺸﻣﻦﺭﺍﻋﻭﺽﻜﻧﺪﺍﺳﺮﺍﺌﻳﻞﻮﺍﻤﺮﻳﮑﺎﺮﺍﺑﺎﻫﻣﻪ
ﮐﻣﮏﻫﺎﺋﻰﮐﻪﺑﻪﻣﺎﻨﻣﻭﺪﻩﺍﻧﺪﺩﺷﻣﻦﻮﺳﻭﺮﻳﻪ
ﻠﻳﺑﻰﻭﺮﻮﺳﻳﻪﺭﺍﺪﻭﺳﺕﻗﻠﻣﺪﺍﺩﻜﻨﺪﺧﺎﺼﻳﺖ
ﺤﮑﻭﻣﺖﺿﺪﻣﻟﻰﺿﺪﻣﻳﻬﻨﻰﻭﻀﺪﻣﺮﺪﻣﻰﻫﻣﻳﻦﺍﺳﺖ
... گو يا حکايت موسی و خضر است ؛ خضر قايقی که همراه موسی در ميانه دريا سوارش بودند را سوراخ ميکند و موسی در ميماند از کار خضر ، ولی در پايان حکايت پند می گيرد و ميگيريم که " تدبير ودور انديشی " پير دانا گاهی نجات دهنده تر از عقل "کنون انديش "است. در رفتارهای سياسی ، اجتماعي،فرهنگی و حتی انقلابی و هسته ای هم به پير به پيغمبر ، تدبير بد که نيست ، بلکه آقا جان ضروريست !
-- Bariran ، Jul 19, 2007حال حکايت ماست ! اگر سياست ورزان امروز وحتی ديروز و شايد فردا خرده ای از تدبير جناب نراقی را می داشتند شايد اين کشتی يک بار سوراخ ميشد و دزدان دريايی دست از سر ما بر ميداشتند.نه چون امروز که بارها سوراخمان کردند و خود را به آب و آ تش زديم و ميزنيم !
و همواره سوراخ ميشويم از سر بی تدبيری خود و دريغا که نمی دانيم چرا؟!!!
حالا اينها چه ربطی به هم دارند؟
خوب ببينن آقا جان يک چيزی در امروز ما واقعيت دارد وآن " موازنه وحشت " ميان ايران و غرب است. رسانه های غربی که مديون نظام سرمايه سالار و ليبرال غرب هستند ،دليلی ندارند که هميشه ثناگوی ما و تاريخمان باشند .حال آنکه ما به حق يا ناحق همه دستاوردهای تمدن غربی را در چند واژه "بد معنا" خلاصه مي کنيم. در اين ميان ما درگير واقعيت عريانی هستيم که ميان ايران و غرب رخ داده است و هر کدام تير و دندان به رخ ديگری مي کشا ند. در اين احوال چه کاری مدّبرانه تر از کم کردن آتش اين موازنه وحشت است؟ اينکه غربيها در باره ما چه کرده اند و ميکنند در اين زمانه چه کمکی به ما ميکند ويا اينکه ما از خود تصويری را نمايش دهيم که وارث خون همه قربانيان زمين است و به خونخواهی برخواسته ايم و غافل از اينکه خونخواهی هم به تدبير نياز دارد و همينجوری هورهوری کاری پيش نميرود!
من شيفته منش فکری و فرهنگی آقای نراقی بوده و هستم ولی نه سخنگوی ايشان هستم و نه مفسر اظهارات ايشان.ولی جدای از بخشی از سخنان ايشان که احساس ناخوشايند خودبزرگ بينی مزمن ما در مقابل ديگر ملل همسايه در آن بود، به تاریخ مان قسم (که در غربت از کيسه نانش نام آوری ميکنيم) راست ميگويند.با ما جور ديگری هستند. "اگر نادان نباشند".کجاي دنيا اين ملت نجيب و، فاخر و گاه مظلوم را با ديگر طوايف مهاجرين يکسان ديده اند؟ آقا جان خوب يا بد ملتی هستم که به تکه سنگ های سحرانگيز نياکان خود درگوشه های ايران ، هنوز به دنيای پيشرفته و مدرن فخر می فروشيم!
با ما جور ديگری هستند "اگر نادان نباشند". بابا همين رييس جمهور تحميلی و فرقه سياسی\امنيتی حامی اش را ببيند چطور تحمل ميکنند
اينکه غرب به تاريخ و ملت ايران با نگاه احترام آميز مينگرد چندان افتخاری ندارد ، ولی هنر انسان امروز در صحنه بازی جهانی و مراودات ملت ها ،شناخت هشيارانه نقش شايسته خود است .
حال بهتر نيست به جای هيزم در آتش جنگ پنهان فرهنگ هاريختن (به سردمداری سياستمداران نالايق)، کمی خوشبين بود و دريچه های گفتگو را باز کرد؟
تلاش برای صلح وهمزيستی با عقده گشايی و باز کردن زخم های کهنه نتيجه خوبی ندارد.
برای صلح نمی توان يکطرفه پيش رفت و زمانه را با زخم های کهنه آزرد.
بديهی است که تاريخ و حافظه را بايد بها داد ، ولی نه به بهای نابودی صلح و تدبير!
delam mikhad be in aghaye naraghi begam boro baba delet khushe ...
-- marjan ، Jul 23, 2007salam
-- kamelia ، Dec 13, 2008man 1 dokhtar javaniy hastam kehh dar paris zendegi mikonam va az dostan nazdik D.R naraghiyam,man shakhsaan shahed talashhay biishoomar D.R dar ertebat ba javanan iraniy dar irann hastaam keh chehghadr ishon iran doostan va ba cheh eshghiy tamam zendegishoonoo sarf komak beh iran va jameyeyeh iran mikonann.eyy kashh ma ham baz naraghii dashtiiim,