خانه > انديشه زمانه > انديشه اجتماعی > اقلیتهای سازمانیافته به مطالبات اکثریت سازماننیافته شکل می دهند | |||
اقلیتهای سازمانیافته به مطالبات اکثریت سازماننیافته شکل می دهندبهاره آروینضرورت پرسشهای دقیق همان یک نظرِ حلال به پرسش فوق هم نشان میدهد که تقریبا تمامی الفاظ بکاررفته در آن، نیازمند ایضاح مفهومی هستند. ۱. به «گمان» شما خودمان را گول نزنیم، حتی زمانیکه متخصصان و اساتید حوزههای مختلف هم به ارائه گمانهزنی میپردازند، بدون استناد به شواهد و دلایل و براهین، خیلی وقتها حرفهای صدمنیکغاز و تحلیلهای مبتنی بر تجربه محدود شخصی را به مخاطبشان قالب میکنند. بنابراین، نمیتوان در باب «گمان» یک فرد پرسشی طرح کرد و انتظار پاسخ معقول و قابل اعتنایی هم داشت. ٢. «مردم» گرچه بیان این سخن خیلی ابتدایی است اما از قرار معلوم، تاکید بر آن ضروری است که یک جامعه از «مردم» تشکیل نمیشود بلکه شامل طبقات، اقشار و گروههای مختلف اجتماعی است. پرسش بالا، پرسش نادقیقی است چراکه لفظی مبهم و کموبیش بیمعنا را محور پرسش قرار داده است. ٣. «امروز» ٤. چه «چیز»هایی چه خبر است حالا؟ چرا سگرمههایتان را میکنید تویهم؟ میدانم، احتمالا پیش خودتان فکر میکنید که من زیادی مته به خشخاش گذاشتهام، آنهم باز احتمالا بدیندلیل که از پاسخ دادن به سوال طفره بروم. پیش خودتان میگویید که حالا دیگر سوال و پست سمیه اینقدرها هم مبهم نبود، او به دانشی بینالاذهانی میان ما اعتماد کرده است و به گفته خودش، آنچه او بهطورکلی به دنبالش است، «همان روح كلي بود كه در دوم خرداد و يا سه تير بوجود آمد. همان دلايل پراكنده و بعضا بي ربطي بود كه مي شد براي تحليل اين جريانها به كار گرفت»، اینکه «حرف اصلي مردم چيست؟ آيا اينجور كه به نظر مي رسد بي تفاوتي بر رفتار سياسي آنها هم تاثير خواهد گذاشت. آيا حركت و پويشي جمعي در انتخابات هاي آتي خواهيم ديد؟». از من بپرسید میگویم همهی این توضیحات فقط بحث را مبهمتر و پیچیدهتر کرده است چراکه در همین چند جمله، انبوهی از مفاهیم بکار رفته است که بهنظر نمیرسد جز با توسل به شعور عامیانه (common sense) اجماع روشنی بر سر معنای آنها پدید آید، مفاهیمی مانند «روح كلي» حاکم بر دومخرداد یا سهتیر، «دلايل پراكنده و بعضا بي ربط»، «جريان»ها، «حرف اصلي مردم»، «بیتفاوتی»، «رفتار سياسي» و «حركت و پويشي جمعي». خب چاره چیست؟ البته این اندازه ابهام، ممکن است هر پاسخگویی را دچار دلسردی و انصراف از پاسخ کند اما من نمیخواهم به بهانهی این ابهامات پیچیده، از زیر کار در بروم. میخواهم به سوال پاسخ دهم، البته پاسخی که در حد امکانات و دانش و تجربهام است و بازهم البته به پرسشی که پیش از آن خودم آنرا در حد بضاعتم دقیق کرده باشم. از آنچه در بالا گفته شد، میتوان اینطور نتیجه گرفت که یک پرسش و پاسخ روشن پیرامون موضوع انواع مطالبات جامعه ایران و تاثیر آن بر انواع مختلف رفتارهای این جامعه، حداقل باید چند نکته را پیش از آغاز بحث روشن کند. سادهترین راه این وضوح بخشیدن به بحث، شکستن سوال اصلی به سوالات فرعی و با دامنه محدود است بدینمعناکه: ١. کدام طبقه، قشر یا گروه اجتماعی مورد بحث است و البته در چه زمانی؟ ٢. کدام نوع مطالبات این طبقه و قشر خاص در الویت است و البته بر مبنای کدام شواهد؟ ٣. آیا آن الویتهای مطالباتی، تعیین کننده یک رفتار سیاسی خاص (در اینجا رفتار انتخاباتی) خواهد بود، بازهم بر مبنای کدام شواهد؟ ١. براساس آنچه مرکز آمار و سازمان مدیریت و برنامهریزی منتشر کردهاند، درآمد بیش از 60 درصد ایرانیان، مشابه یکدیگر است بدینمعناکه واریانس درآمدی میان این ٦٠ درصد چندان قابلتوجه نبوده و اکثریت آنها کموبیش در طیف درآمدی میان سیصدهزار تومان الی پانصدهزارتومان در ماه قرار دارند. قاعدتا این اکثریت که معمولا اکثریتی هم هست که مطالبات مشخص و بلندمدتی ندارد، ارزش آنرا دارد که محور بحث قرار گیرد. ٢. اگر بخواهیم از میان انواع مطالبات اقتصادی- سیاسی- اجتماعی و فرهنگی، اولویت مطالباتِ این دسته خاص از اقشار و طبقات اجتماعی را تعیین کنیم، مطالبات اقتصادی در اولویت اول قرار خواهد گرفت. بدینمعناکه اگر در همین سال ٨٦، نظرسنجی گستردهای در میان این دسته از اقشار اجتماعی انجام شود، مطالبات اقتصادی اولویت اول بیان شده از سوی آنها خواهد بود (این فرضیه را بنده بر اساس تجربههای تحقیقاتیای میگویم که تا به امروز داشتهام که البته میتواند محل چالش قرار گیرد؛ برای پرهیز از گسسته شدن رشتهی بحث، ارائه این شواهد را تا زمان چالش احتمالی به تعویق میاندازم). ٣. اما آیا این مطالبات اقتصادی که معمولا در طولانیمدت نیز تغییر چندانی نخواهد کرد، تعیینکننده رفتار انتخاباتیِ طبقه اجتماعی مورد بررسی خواهد بود؟ بهنظر میرسد تجربهی انتخاباتهای اخیر در ایران نشان داده است که رفتار انتخاباتی این اکثریت خاص، تحتتاثیر مطالبات جدی و بلندمدت آنها قرار ندارد بلکه عملا تحتتاثیر فضایی است که در هفتههای منتهی به زمان انتخابات ایجاد میشود. این مساله تاحدزیادی متاثر از این واقعیت است که جامعه ایران، عمدتا جامعهای تودهوار و سازماننیافته است. رفتار انتخاباتی چنین اکثریت سازماننیافتهای معمولا تحتتاثیر موجهای انتخاباتی است که توسط اقلیتهای سازمانیافته ایجاد میشود. نتیجهگیری: استراتژی پیشنهادی برای اصلاحطلبان ایندرحالی است که اگر اصلاحطلبان پیروزیهای کوتاهمدت را فدای اهداف بلندمدتتری میکردند و برای سازماندهی طرفدارانشان، حتی برای تشکیل اقلیتی سازمانیافته پیرامون خود، احزاب، اهداف و برنامههایشان، تلاش و برنامهریزی میکردند، احتمال حضور بلندمدت خود در صحنه سیاسی ایران را تضمینشده مییافتند چراکه اقلیتهای سازمانیافته معمولا قابل نادیده گرفتن که نیستند بهکنار، معمولا نفوذ و قدرت جالبتوجهی در سیطره و شکلدهی به مطالبات و خواستهای اکثریت سازماننیافته دارند. فرصت اگر شود پیرامون این مساله بیشتر خواهم نوشت، پیرامون قواعد مکررا تایید شده مبنی بر اینکه چگونه اقلیتهای سازمانیافته در سیطره و شکلدهی به اکثریتهای سازماننیافته موفقترند. اما بهطور کلی، به نظر من، استراتژی بلندمدت اصلاحطلبانه (نه اصلاحطلبان) در ایران، باید سازماندهی اقشار و گروههای مختلف اجتماعی با مطالبات مشخص و بلندمدت باشد بهگونهای که احتمال پیروزی کوتاه مدتِ موجهای انتخاباتی را به حداقل برساند؛ موجهایی که گرچه خود کوتاه مدتند اما دارای پیامدهای بلندمدت در سیاست داخلی و خارجی کشور هستند و معمولا گرههای کورِ اقتصادی-سیاسی-اجتماعی و فرهنگی را پیچیدهتر و کورتر میکنند. به نظر من، تحقق تدریجی و بلندمدتِ این استراتژیِ اصلی است که در طولانیمدت، تحقق اصلاحات سیاسی درکلیترین حالت خود، یعنی در قالب تحقق نظامی کاملا دموکراتیک در ایران را ممکن میسازد. پینوشت: حاشیههایی که من در ابتدای این مطلب بر نوشتهی سميه زدم، حاشیههایی است دوستانه و حاکی از نظر شخصی من، بیشتر هم به این دلیل نوشتهی سمیه را انتخاب کردم چون فکر میکنم ما دوتا با هم این حرفها و رودربایستیها را نداریم که بخواهیم در نقد و تکمیل نوشتههای همدیگر، هزارویکجور ملاحظه کنیم. بحثوگفتگویی است دوستانه که امیدوارم شیطنتهای برخی برای ایجاد حاشیههای غیردوستانه را بیاثر کند. برگرفته از: حالا که فکرش را می کنم |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
خانم بهاره آروین
روش آنالیتیک شما را باید تقدیر کرد. خصوصا مهارتتان در ایستادن در مقابل عوامزدگی که علاوه بر قابل تقدیر بودن آموزنده هم هست. با این حال به نظر من نوشته شما نقشه عمل برای اصلاحات نیست!
سوال:
اگر بنا به گفته شما:
"اگر بخواهیم از میان انواع مطالبات اقتصادی- سیاسی- اجتماعی و فرهنگی، اولویت مطالباتِ این دسته خاص از اقشار و طبقات اجتماعی را تعیین کنیم، مطالبات اقتصادی در اولویت اول قرار خواهد گرفت. بدینمعناکه اگر در همین سال ٨٦، نظرسنجی گستردهای در میان این دسته از اقشار اجتماعی انجام شود، مطالبات اقتصادی اولویت اول بیان شده از سوی آنها خواهد بود."
و اگر تز اصلی شما ارائه نقشه عمل برای متشکل کردن اقلیتی ست که بر مبنای خواسته های دراز مدت توده ای به حرکت اکثریت شکل میدهد، آنگاه:
-- Qolang International Laboratory ، Jun 13, 2007هیچ دلیل منطقی برای «اصلاح طلبانه» بودن ماهیت این نقشه عمل وجود ندارد. ماهیت «اصلاح طلبانه» را نویسنده مقاله به نوعی به نقشه عمل خود حقنه میکند.
توجه کنید که نقشه عمل لنین هم کمابیش همین بود که شما میفرمائید!