خانه > انديشه زمانه > مقالات > روشنگری جنسی و ازدواج موقت | |||
روشنگری جنسی و ازدواج موقتداریوش برادری، کارشناس ارشد روانشناسی، رواندرمانگروظیفه روشنگری جنسی این است که از یکسو با توجه به حالت بینامتنی و چندنسلی جامعهی خویش پاسخهایی مناسب و روشنگرانه به معضلات جنسی و اروتیکی و عشقی این نسلها دهد و از طرف دیگر به تحولات جنسی جامعه خویش توجه کند و بر بستر آنها به رشد روشنگری جنسی و تحول جنسی کمک رساند. از این رو من چند سال پیش در مقالهای در باب بحران جنسی هم به موضوع ازدواج موقت و دیدن آن بهسان امکانی برای تحول جنسی پرداختم و هم دلایل مقاومت درست و خردمند خانوادهها و دختران را در برابر امکان ازدواج موقت بیان و اشاره کردم.
خوشبختانه همانطور که حدس میزدم، به خاطر رشد بحران جنسی و ضرورت پاسخگویی فرهنگی و قانونی به این مشکلات، بار دیگر موضوع ازدواج موقت مطرح شده است. هم روحانیون مهمی چون آیتالله خامنهای، سیستانی (1) و غیره به موضوعات و سؤالهای افراد مذهبی در این زمینه پاسخگو بودهاند، هم امکان ازدواج موقت سادهتر و بهویژه برای جوانان سهلتر شده است، هم بخشی از جامعه از این امکانات صیغه از یک سو و از سوی دیگر ازدواج موقت استفاده میکنند و هم از طرف دیگر هنوز هم بهدرستی عرف جامعه و خانوادهها علیه این شکل از ازدواج موقت مقاومت میکند. اینگونه در قالب صیغه امکانی برای تنفروشی و یا تجارب جنسی/عشقی از سویی بهوجود آمده است و از طرف دیگر این صیغه به زنان و مردانی که به اینکار تن میدهند، این امکان را میدهد که از پشتیبانی قانونی و نیز امکانات بهتری نسبت به تنفروشی پنهان برخوردار باشند. این موضوعات کماهمیت نیستند. خوشبختانه در سایت زمانه نیز چند مطلب خوب توسط آقای عبدی و دیگران در این زمینه نوشته شده است. اما مشکل ازدواج موقت در جای دیگری است که نه روحانیون و یا آقای عبدی و دیگران به آن نپرداختهاند. موضوع، درگیری میان اصول شرع و عرف اجتماعی و خانوادگی در این عرصه است. زیرا واقعاً اگر همانطور که برای مثال آیتالله خامنهای و آیتالله روحانی یا آیتالله سیستانی پیشنهاد کردهاند، جوانان بتوانند با بیان یک جمله صیغه و حتی بیان آن به زبان فارسی خود بهشخصه و بدون آمدن نام دیگری در شناسنامه به عقد و ازدواج موقت یکدیگر در آیند، این شیوهای برای امکان رابطهی آزاد و قانونی میان دختر و پسر خواهد بود. البته آیتالله سیستانی در هر حالت اذن پدر و خانواده را واجب میداند، اما برای مثال آیتالله روحانی و نیز در بخشی آیتالله خامنهای به دختر بلوغیافته و بهسنقانونیرسیده اجازه میدهند بدون اذن پدر به خواست خویش به عقد موقت دیگری درآید. حتی آیتالله روحانی در جواب دختری که از او سؤال میکند که آیا می تواند با ازدواج موقت تجربهی جنسی بدست آورد و سپس بکارتش را بدوزد، به او این اجازه را میدهد. بخش مهمی از روشنگران جنسی بهخاطر ریشههای نگرششان در نگاه مدرن بیتوجه به امکانات این اصول شرع و یا تحولات درون جامعه خویش هستند و از این رو حرفهای آنها به یک کلیگویی بینتیجه تبدیل میشود. موضوع این است که روشنگر جنسی بایستی بر بستر امکانات و تحولات درون جامعه خویش به تحول جنسی و انقلاب جنسی و تحول قانونی کمک رساند. از این رو لازم است که از یک طرف روشنگران جنسی به این موضوعات و امکانات بپردازند و از طرف دیگر روحانیون و روشنفکران مذهبی به نکات مطرحشده توسط روشنگران جنسی توجه نمایند، تا امکان پاسخگویی درست و چندجانبه به این معضلات و ایجاد ساختارهای قانونی و فرهنگی برای پاسخگویی به این مشکلات فراهم آید. مشکلات فرهنگی ازدواج موقت مشکل اساسی در برابر اصل ازدواج موقت عرف جامعه و موضوع اهمیت بکارت و نجابت از یک سو و از سوی دیگر موضوعات ناموسی در این زمینه است. زیرا دختر و خانوادهای که بخواهد به این کار تن دهد، در نگاه عمومی بدنام و عملاً تبعیدشده محسوب میشود. یعنی اگر جامعهی ما بخواهد بهوسیلهی ازدواج موقت به یک امکان رابطهی ساده دوستدختر/دوستپسری و یا یک رابطهی اروتیکی و یا جنسی در چهارچوب قانون دست یابد، پس باید دولت و قانون قبل از هر چیز اجازه به روشنگری جنسی و آموزش جنسی دهد تا این روشنگری به مقابلهی علمی و فرهنگی با مقدس شمردن بکارت و تغییر مفاهیم نجابت و بکارت بپردازد و ایجادگر معانی نوینی در این زمینه باشد. تا اولاً دختر تنها با بکارت و نجابتش سنجیده نشود، و در واقع اعتمادبهنفس دختر و تواناییهای فردیاش و تواناییاش به بیان خواستهای جنسی/عشقی و جنسیتی خویش به نماد نجابت جدید و نماد فردیت مدرن و ایرانی او تبدیل شود. از طرف دیگر روشنگری جنسی و دولت میتوانند با شکستن تقدس بکارت و حلال دانستن این روابط قبل از ازدواج دائم بهسان تجاربی مهم برای زندگی عشقی و زناشویی بعدی، چه با همان فرد و یا با فرد دیگری، به مقابله با هراسهای جنسی و اخلاق مطلقگرای جنسی ایرانی برخیزند و زمینهساز شکلگیری مفاهیم جدید زن و مرد و فردیت جنسیتی زنانه و مردانه متفاوت ایرانی شوند. با شکست مقدس بودن بکارت و قانونی شدن این روابط جنسی/اروتیکی و عشقی موقت، خودبهخود سختترین ضربه به فرهنگ ناموسی ایرانی نیز زده میشود و قتلهای ناموسی و غیره کاسته میشوند. زیرا اکنون با ایجاد مفهوم جدید زن و مرد ایرانی و جدا ساختن این مفاهیم از مفاهیم نجابت و بکارت و ناموس، خودبهخود زیربنای اصلی و اساسی بخش منفی و ضدمدرن فرهنگ اخلاقگرای ایرانی شکسته میشود و امکان نوزایی فرهنگی و ایجاد تلفیقهای مدرن و متفاوت ایرانی هر چه بیشتر بهوجود میآید. از طرف دیگر هر تحول جنسی و یا ازدواج موقت با خود سؤالها و ضرورتهای نویی، مانند موضوع کودکان حاصل از این روابط، ضرورت آموزش جنسی و مقابله با ایدز، و بیماریهای مقاربتی را بهوجود میآورد. یعنی با رشد این تحولات و مباحث، خودبهخود ضرورت مباحث نو و ایجاد ساختارهای قانونی و آموزشی نو و پيوند میان اصول شرع، عرف، و بخش حقوقی و در نهایت قدرت گرفتن هر چه بیشتر ساختارهای قانونی و دنیوی و راههای قانونی و فرهنگی مقابله با قتلهای ناموسی و تجاوزات جنسی و غیره بیشتر و بیشتر میشوند. اینگونه بایستی روشنگر جنسی دراین تحولات و مباحث و بر بستر اصول روشنگری جنسی به بیان خواستهای خویش بپردازد و در واقع نقطه پیوند علم، اصول شرع، و عرف و اصول تحولات جنسی شود و در دیالوگ مشترک در عرصهی مدنی و با ایجاد بحث همهجانبه با دولت و روحانیون و بر بستر دستیابی به جواب مشترک به بحران جنسی و معضلات جامعه، زمینهساز تحولات نوی جنسی در چهارچوب قانون و رشد هرچه بیشتر رنسانس جسم و خرد و عشق ایرانی شود. تلفیق ازدواج موقت و روشنگری جنسی و ایجاد تحول جنسی برای مثال در بحث ازدواج موقت میتوان بر اساس همین نظرهای روحانیون و روشنفکران مذهبی و بر اساس خواستهای روشنگری جنسی به ایجاد تحولات ذیل کمک رساند و گامبهگام این شرایط را فراهم کرد:
باری روشنگری جنسی بایستی اینگونه و به شیوههای مختلف و بر بستر تحولات فرهنگی جامعه خویش به تحول جنسی و رنسانس جنسی جامعه خویش کمک رساند و از طرف دیگر به شناخت حالات بیمارگونه و یا معضلساز تحولات جنسی و یا به شناخت و چالش با بحثهای جنسی معضلساز بپردازد و ضرورت تحول جنسی و ضرورت ایجاد چالش و دیسکورس جنسی قوی و مدرن را آشکار سازد. زیرا به قول مارکس، مربیان بایستی ابتدا خود تربیت شوند. این موضوع و درک و شناخت سناریوهای نارسیسيستی و سنتی و جنسی ایرانی در کنار موضوعات خطوط عمده تلفیق ایرانی، موضوع مقاله بعدی خواهد بود. ------------------------------------------------ مرتبط: |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
شما نسبتاً جامع به این موضوع پرداختهاید.
-- م-ا- نغز ، Jun 10, 2007جدا از مواردی که گفتید، چند نکته دیگر نیز مطرح میکنم:
آیا اصولاً کاربرد کلمهٔ "ازدواج" در موضوع ازدواج موقت صحیح است، ازدواج امری مهم و از نظر برخی مقدس است و ارج والائی دارد، آیا میشود آنرا تنها برای رفع نیاز جنسی (البته در جایش مهم است) بکار برد؟
در واقع بین سن بلوغ جنسی و توانائی در زندگی مشترک فاصله است، اینکه درین فاصله، تجربهٔ جنسی داشت نظریات مختلفی هست؛ برخی موافق و برخی مخالف هستند. نکته اینجاست آیا تجربهٔ جنسی پیش از ازدواج دائم امری خوبیست یانه؟
http://www.naqz.mihanblog.com
اگر برادری از چارپایه ی "دانای ِ کل" اش پیاده شود و علم انسانی روانشناسی را با علوم طبیعی اشتباه نگیرد و دست از واژ ه های " باید" و "وظیفه تعیین کردن" بردارد، و نسبیت این علم را در اظهار نظرهایش در نظربگیرد، می توانم بعضی از نظرهایش را نیمه مولد، نیمه خلاق و نیمه مدرن، در مقایسه با اظهار نظر روانشناس های مطرح اروپایی ببینم. در برادری هسته ی رشد می بینم. اگر دست از "نارتسیسم" اش و خودبزرگ بینی اش بردارد. دوستان محترم، داشتن " اگو" خیلی خوب است، اما جاه طلبی بیمارگونه و خودبزرگ بینی ، نه!
-- بی نام ، Jun 10, 2007شاهد تذکر دوستانه ام:
در همین متن می بینم که برادری با "وظیفه روشنگری جنسی" نوشته اش را شروع می کند در ادامه می نویسد: "روشنگر جنسی بایستی بر بستر امکانات و تحولات درون جامعه خویش". دوست محترم، برادری، حرف خودت را بزن. اگر من ِخواننده ی نوشته های تو، با تو و نظراتت همسویی و همدلی یافتم، که یافتم، نیافتم هم که نیافتم. این که تو بیایی، مرا در صورت انجام وظیفه ای و باید هایی که تو برایم تعیین می کنی، مدرن بخوانی، که نمی شود. تو با این روشت ضد مدرنی، مستبدی، چرا که دنیای مرا در دنیای خودت محدود می کنی.
نامم را در زیر این نوشته نمی آورم تا برادری مرا به حسادت متهم نکند.
کمتر مقاله ای را به این بیباکی و نوپردازی در زمینه ازدواج موقت دیدم. نگاه نوی به این مساله است. که هم نگرش جنسی حکمفرما بر جامعه ما را نشان می دهد هم راهکارهای برون رفت از این معضل را بر بستر شرایط موجود. من هم فکر می کنم که ورودی و خروجی هر بحثی یکی نیست. یعنی فرق است میان آن چه که طراحان یک بحث مراد می کنند و نتیجه عملی آن در اثر هضم اجتماعی. میان نیت و نتیجه قانون علیتی حکمروا نیست. به همین جهت است که این مباحث، که چه بسا غریب بنماید، اما بر بستر زندگی کنونی ما، که بقول نامجو، عجیب است، به نتایج عجیب تر و غریب تری سوق دهد که خواست طراحان نیست. امیدوارم شاهد مباحث بعدی آقای برادری در سایت زمانه باشیم.
-- بردیا ، Jun 10, 2007نغز گرامي موضوع دو چيز است. اول ايجاد امکان انتخاب از نظر قانوني و فرهنگي براي اينکه هر فرد ايراني بتواند خود مختارانه تصميم بگيرد که آيا براي تجربه سکس تا ازدواج صبر کند يا نکند. با ايجاد چنين ساختار قانوني و فرهنگي آنگاه ما يک زيربناي مهم فرديت جنسي و جنسيتي مدرن را در کشور خويش افريده ايم. موضوع دوم بحث فردي و يا جمعي ميان نظرات و علائق مختلف در اين زمينه و بيان نظرگاههاي مختلف و چالش اين نظرگاهها بر بستر رواداري مشترک است. آنگاه ما به شيوه خويش صاحب ديسکورس مدرن ايراني و بحث جنسي مدرن هستيم. براي من و بنا به مباني روانکاوي و مدرنيت، هم آدمي که صببر مي کند و هم آدمي که قبل از ازدواج رابطه جنسي/عشقي برقرار مي کند،سالم هستند، تا وقتي که اين انتخاب را به اختيار مي گيرند و از انتخابشان در زجر نباشند. يا زير فشار هراسهاي اخلاقي اين انتخاب را نکنند. چه فشار سنتي يافشار مدرن شدن يکشبه. اميدوارم موافق ايجاد اين بستر قانوني و فرهنگي باشي که فکر مي کنم هستي.
دوست بي نام اينکه من از نظراتم با شور دفاع مي کنم، بخاطر اين است که اين نظرات حاصل پانزده سال پژوهش،کار مداوم و جستجوي مداوم است. زيرا اگر با نظرات من آشنا باشيد مي دانيد که من نه تنها به بيان بحرانها مي پردازم، بلکه راه حل عبور نشان مي دهم. طبيعتا در نگاه من نيز نقطه ضعف و قدرت است، از اينرو نيز من بحث و نظرم را به چالش و نقد ديگران مانند اينجا مي گذرم و حاضر به ديالوگم. دوست گرامي نسبي بودن مدرن به معناي اين نيست که هرچه خواهد دل تنگت بگوي و هر انديشه بايستي توسط ديگران به چالش کشيده شود. اينکه من نظر ديگران را به چالش مي کشم،خود عملي مدرن است و بنابراين دلخوري شما از اين کار عملا حالتهاي سنتي دارد. زيرا رواداري مدرن بستر رقابت و چالش مدرن است و نه وسيله تحمل مذهبي. با اين چالش بر بستر رواداريست که ديسکورس مدرن و علمي مرتب خويش را از انديشه هاي غلط و ضعيف پاکسازي مي کند. از اينرو انتقاد شما به اينکه من از نظرگاه خودم به بيان وظايف روشنگري جنسي مي پردازم،تعجب انگيز است. خوب مسلم است که اين نظر من است و اين نظر را من بهش باور دارم و در عين حال به چالش ديگران وامي گذارم. اين کجايش غيرمدرن است. کمي درباره مفهوم مدرن و نسبي در تفکرتان از نو سنجش کنيد. زيرا عجيب حالت مسخ نسبي بودن مدرن به حالت ايراني هرچه مي خواهد دل تنگ بگوي و هيچ معياري وجود ندارد، را در خويش دارد که مسخ مدرنيت و پست مدرنيت است. راستي من به عمد حتي بيشتر ا ز کلمه بايستي استفاده مي کنم تا بايد، زيرا وقتي مي گويم روشنگري جنسي بايستي اين يا آن کار را انجام دهد،مشخص است که دارم از نظرگاه خودم اصول روشنگري جنسي را مطرح مي کنم. بقيه نيز اين گوي و اين ميدان.نوشته هاي من حي و حاضر است،نقد بنويسيد و نکات ضدمدرن و يا نيمه مدرن آن را نشان دهيد.خوشحال مي شوم. اما اجازه بدهيد که من نيز سپس به يک نقد در نقد دست بزنم اگر که انتقادتان را غلط ببينم. موضوع ايجاد ديالوگ است. شما نيز دست به ديالوگ بزنيد و نظرتنان را مثل اينجا بيان کنيد و بگذاريد بر بستر رواداري مشترک به جدل و چالش علمي با يکديگر دست زنيم. زيرا ديالوگ هميشه دو طرف را تغيير مي دهد. اين خصلت بنيادين ديالوگ است. البته اگر نگوييد که باز مطلق گرا درباره ديالوگ نظر داده ام. چون اين اشکال را بايستي به هانا آرنت و ديگران کنيد.زيرا زير هر متن من لااقل دهها متن علمي روانکاوي/فلسفي مدرن و ايراني نهفته است. زيرا نگاه من شبکه اي و بينامتني است و در عين حال کاملا از جهاتي نو است. لااقل بايستي اينو ديده باشيد که من نگاهي جسم گرانه و نو مطرح مي کنم که قبلا از من کسي ميان ايرانيان به اين گونه مطرح نکرده است. درباره نارسيسم نيز دوست گرامي بايد بداني که نارسيسم يک قدرت بنيادين بشري و مهم است. مهم جذب سمبليک اين قدرت و تبديل آن به قدرت خويش است. مانند اصطلاح نارسيسم خندان و يا عارف زميني خندان که من مطرح کرده ام .زيرا اين نارسيسم هم به خويش مغرور است و هم قادر به عشق ورزي به ديگري و چالش با ديگري و هم قادر به تحول است. زيرا نارسيسم باز است. زير بناي اين نگاه نيز ترکيب من از نظريات کوهوت،لکان،نيچه،دلوز و نظربازي حافظ و رندي عبيد زاکاني در نگاه جسم گرايانه من است. خواستم اينارو بگم که هم خشمت از اين مغرور بودن من بيشتر شود و هم مجبور شي شروع کني به نقد علمي و از اين حرفهاي ساده نسبي نبودن بگذري و پا به عرصه چالش و ديالوگ مدرن و رودر رو بگذاري دوست گرامي.
-- داريوش برادري ، Jun 10, 2007براي اينکه دوستان هرچه بيشتر وارد موضوع بحث شوند و اهميت اين بحث و از طرف ديگر تاثير راهي را که من مطرح مي کنم بر تحول جنسي و عرفي جامعه مان بهتر درک کنند و سپس به چالش و نقد کشند،خواهش مي کنم حتما به بحث دو مخالف و موافق ازدواج موقت در سايت هم ميهن توجه کنند که سايت زمانه نيز لينکشان را زده است. زيرا دقيقا اشکوري که از مخالفان ازدواج موقت است،در دلايل مخالفتش از اين هراس سخن مي گويد که ازدواج موقت مي تواند در ده ساله آينده کل عرف جامعه را عوض کند.موضوع من نيز همين است که اگر روشنگران جنسي قادر به درک اين امکان و ايجاد تفاوت و خط نو در اين مسير برپايه روشنگري جنسي باشند و ديالوگ ايجاد کنند، آنگاه مي توانند در واقع با کمک اين بحث و با ضرورت چيره شدن بر موضوع بکارت و فرهنگ ناموسي براي اجراي ازدواج موقت، در واقع به تحول عميقي در جامعه کمک رسانند و يکي از زيربناهاي رنسانس جنسي ايران را آماده سازند. زيرا اين فرهنگ ناموسي و هراس اخلاقي بدور بکارت مانع از ايجاد فرديت جنسي و جنسيتي مدرن و متفاوت زنان و مردان ايرانيست. تفاوت تنها در اينه که آقاي اشکوري با ترس و هراس از خطر شکست عرف توسط ازدواج موقت سخن مي گويد و من در واقع خواهان شکاندن بخشي از اين عرف غلط براي دست يابي به رنسانس جنسي و جنسيتي ايراني و دست يابي به اروتيسم ايراني و شيوه ايراني و مدرن رابطه دوست پسر/دختر و ايجاد ديالوگ در اين زمينه هستم و براي اينکار از بحث ازدواج موقت و امکان آن استفاده مي کنم. يعني يک موضوع را بشيوه علمي چنان با عنصر مدرن روشنگري جنسي همراه مي کنم که اگر بکمک هم و در بحث مشترک و چندجانبه با دولت،روشنفکران مذهبي و جامعه مدني به اين ساده شدن ازدواج موقت از يکسو و از سوي ديگر شکستن اخلاق مقدس دست يابيم،آنگاه بکمک هم ايجاد گر مهم ترين تحول جنسي ايراني و چيرگي بر بزرگترين معضل ايراني در برخورد با مدرنيت يعني معضل هراسهاي اخلاقي و جنسي بوده ايم. لااقل در اين مسير ميتوان با اين شيوه نگاه گام برداشت و به ديسکورس سنتي خطي نو و مسيري نو و مدرن داد و آن را اينگونه و بشيوه مدرن و با ديالوگ و بدون هياهو و يا زورگويي متحول ساخت. دوستان حتما به اين لينک نگاهي بياندازند. زيرا مي دانم يکايکشان خواهان تحول جنسي و جنسيتي فرهنگشان هستند. تحولي که خود بخود چندلايه و چندرنگ است و هم به عشاق جوان امکان مي دهد که به خواست خويش تا لحظه ازدواج صبر کنند و يا بنا به خواستشان به تجربه جنسي يا عشقي و تا آن مرزي که خودشان مي خواهند پيش روند و هم همزمان درباره اين مباحث در سطح عمومي بحث کنند و تابوزدايي از اين مباحث کنند.لينک بحث هم ميهن
-- داريوش برادري ، Jun 10, 2007http://www.ham-mihan.org/Released/86-03-20/360.htm
برادري
اتفاقاً من هم این موضوع روز هم میهن را خواندم. در دو مقاله یا اظهارنظر آقای قابل و اشکوری نظریات متقاوتی عنوان شده است. اما وقتی هراس اشکوری را از تحول نظم اجتماعی دیدم، به آن چه شما در مقاله خود گفتید، بیشتر پی بردم. خوشحالم که رادیو زمانه نیز بلافاصله به این مقاله لینک داد. اگر این سه مقاله را با هم خواند، بیشتر به کنه نظر شما پی برده می شود. جالب این جا است که هم آقای قابل و هم آقای اشکوری از جناح اصلاح طلبان و نواندیشان دینی هستند. و نکاتی را که ذکر می کنند، ناشی از بیم و امیدهای آن ها است. البته نظریات آقای قابل بیشتر فقهی-شرعی یا بر این بستر است و نظر آقای اشکوری اجتماعی است.
-- بردیا ، Jun 10, 2007دوست عزیز صد البته روشن است که راهکار شرعی برای روابط آزاد جنسی وجود دارد. اما به نظر من حکومت ما بر پایه شرع نیست بلکه شرعش بر پایه جکومت است. یکی از ابزارهایی که این حکومت برای نمایش قدرتش از آن به وفور استفاده می کند مداخله در زندگی جنسی افراد است که با قانونی شدن صیغه این ابزار قدرتمند را از دست خواهد داد. من بعید می دانم این حکومت این حماقت را انجام بده که سکس آزاد را قانونی کند. ایراد بزرگی که بعید می دانم به رفع آن بپردازند همان مساله اذن پدر یا تبعیض بین باکره و غیر باکره است. چیزی که زنان مطلقه را تبدیل به ابژه های مستقیم جنسی می کند چرا که تعداد جوانان عذب و زنان مطلقه هیچگاه به تعادل نمی رسد... می دانم بعضی از روحانیون شرط اذن پدر را برداشته اند اما به دلایلی کعه پیشتر آنرا توضیح دادم بعید می دانم این حکومت روایت حکومتی اش از مساله(که شامل اذن پدر برای دختر باکره است) را تغییر دهد
-- دن سیفون ، Jun 10, 2007نويسنده ي اين مقاله فرهنگ را ايستا در نظر گرفته و فكر مي كند با ضربه وارد كردن به اين فرهنگ مي توان آن را رشد داد. در حالي كه آنچه باعث رشد فرهنگ مي شود تبديل شدن آن به فرهنگي پويا است.
-- مهيار ، Jun 11, 2007دوم اين كه چرا نويسنده فكر مي كند مردان بايد تك همسر باشند؟؟؟؟
آيا بايد به دليل محدوديت زنان،براي برطرف كردن نابرابري مردان را نيز محدود كرد؟ (با وجود اين كه من چند همسري را در ذات مرد مي دانم). يا بايد شرايطي را فراهم كرد كه فرهنگ، چند همسري زنان را بپذيرد؟
البته براي اين مشكل راه حل هاي ديگري نيز پيشنهاد شده است (مثل جدا دانستن سكس از عشق)
من فكر مي كنم كه جاهلانه ترين روش محدود كردن مردان است كه البته فرهنگ ما نيز اين كار را مي كند.
دن سيفون جان قدرت بحران جنسي و نياز پاسخگويي به آن از طرف دولت را فراموش نکنيد. همه دولتها در نهايت در جايي پراگماتيست مي شوند،چون مي خواهند حکومت کنند و براي حکومت کردن احتياج به جواب دادن به نيازها و معضلات مردم از جمع آوري زباله و ايجاد اتوبوس واحد تا جواب دهي به هراسها و معضلات جنسي دارند. موضوع اين است که جامعه مدني و روشنگران چگونه در ديالوگ با دولت و ديگران قادر به تاثيرگذاري مثبت در اين زمينه باشد. زيرا موضوع من هم ايجاد سکس آزاد در معناي اروپايي نيست،بلکه شيوه ايراني دست يابي به رابطه جنسي/عشقي در چهارچوب قانون است و تلفيق مدرنيت با سنت خويش. چون بهرحال ازدواج موقت وجود دارد. چندسال پيش يادت هست که حتي موضوع ثبت قانوني ضروري بود.امروز ديگر بنظر روحانيون ضروري نيست. موضوع اذن پدر نيز همينگونه است. خانواده سنتي در حال فروپاشيست.موضوع ايجاد يک خانواده مدرن ايراني از درون آن برپايه ديالوگ جامعه مدني و دولت و مسئولان است.
-- داريوش برادري ، Jun 11, 2007مهيار گرامي خوب براي اينکه مردان بتوانند چندهمسري باشند، بقول خودتان ضرورت قانوني و فرهنگي اين نيز وجود دارد که لااقل اين امکان براي هر دوجنس وجود داشته باشد تا هرکس بتواند به شيوه خويش تصميم بگيرد چنين کاري کند يا نکند. با اينکه در چندهمسري هميشه ستم به همسر ديگري وجود دارد،زيرا معمولا هيچکس نميتواند برابري احساسي را ايجاد کند و سرانجام يکي سوگلي و ديگري فقط مادر بچه ها مي شود و بالعکس. زيرا بقول روانکاوي رابطه سه طرفه بحران زاست و معمولا آخر يکي بايستي از رابطه بيرون رود و رابطه ديگربار تبديل به رابطه دو طرفه شود. جامعه مدرن نيز خواست با کمک سوينگر کلوپ و يا رابطه باز که در آن يک جفت با جفتهاي ديگر نيز ارتباط جنسي دارند،به اين معضل عشق و سکس پاسخ دهد،اما در نهايت شکست خورد. زيرا در عشق اين احساس مطلق بودن عشق نسبت به يک نفر وجود دارد که نمي توان از بينش برد بدون آنکه مفهوم عشق را از بين برد. تنها مي توان قبول کرد که يک عشق مي تواند زماني به پايان رسد و عشقي ديگر و فردي ديگر جايش را پر کند و روابطه سه طرفه يا چهارطرفه بيشتر مربوط به اين دوران گذار هستند. بقول معروف هر چيزي بهايي دارد. مهم اين است که در قانون و فرهنگ اين امکان انتخاب براي افراد وجود داشته باشد که اگر بخواهند به ازدواج دائم يا موقت با يک نفر تن دهند و يا بتوانند بدون ازدواج و رابطه حسي و جنسي عميق با يک نفر امکان صيغه و يا ازدواج موقت با بيش از يک نفر را داشته باشند. همانطور که در جامعه مدرن فرد امکان اين رابطه را دارد و مسئوليت فردي در برابر خويش و قانون دارد.اما حق ازدواج با دو نفر را ندارد.
برادري
salam,
mamnoon az pasokh be soaalam dar maghaleye gozashte, hatman be donbale manabe khaham raft. matlabe jadide shomaro va hamintor linke aghaze matn ro ham khoondam. taebire pedar-salar/madar-mehvar baram kheyli jaleb bood, chon doros ghable maghale be in fekr mikardam ke cheghadr tarbiate ma ba tafavot-haye jensi hamrahe vali az tarafi sarkoobe jensi ro dar khanevade va jamee darim. baraye mesal az tafavote jensi tarbiate irani mitoonam begam ke dokhtare-bacheye irani ro dar nazar begirid ke ba che zerafat-haye zanane-i tarbiat mishe va dar moghabel tarbiate europe-ayi ro mibinim ke farghe besyar kamtari beyne farzande dokhtar o pesar dar tarbiat hast. ammaa ba vojoode in ekhtelafe tarbiati ke monjar be dide ghavitare jensi be khod va jense moghabel mishe, mahdoodiat-ha va sarkoob-haye jensi ro dar khanevade va ejtemaae darim ke in tanaghozat monjar be bohran-haye jensie konooni mishe.
-- Azade ، Jun 11, 2007ammaa dar morede rah-kare ezdevaje movaght, bayad did ke aya hadafe matrah-konandeganesh ham halle bohran-haye mojood va sar-o-saman-dadan be moezalate khanevadegi hast ya...??!!
albate maghalate shoma bekhoobi rahe doroste bahre-giri az emkanat ro neshoon mide ammaa koja va be kodoom hokoomat misporid in vazife ro...??!! jenabe DOn-SIFON eshare-ye khoobi dashtan!!
ammaa mote-ajjebam az "MAHYAR" !! albate har-kas mitoone nazaresh ro bege, vali jalebe...!!!
منتظر چنین جامعه ای هستیم!
-- آرین ، Jun 11, 2007البته من فکر نمی کنم که "فرهنگ ما مردان را محدود کرده است یا می کند". همان طور که سخن گفتن از ذات مرد - ان هم به شکل چندهمسری- بی پایه و اساس است. ما شاید کارکردهای زنانه یا مردانه داشته باشیم، اما ذات مردانه یا زنانه - آن هم مرد یا زن یعنی بدون جمع و در شکل مفرد- نداریم. احلیل یا واژن ذات کسی را نمی سازد. تقلیل انسان به احلیل یا واژن تعریف مرد یا زن را نمی سازد. فرهنگ پویا از چالش با فرهنگ سنتی پدید می آید و رابطه چندوجهی دارد.
-- بردیا ، Jun 12, 2007فرهنگ انتخاب هاي ما را شكل مي دهد و هيچ كس نمي تواند در جامعه اي زندگي كند و فرهنگ آن جامعه بر انتخاب هاي او تاثير نگذارد. در نتيجه فرهنگ، همه ي مردم و از جمله مردان را محدود مي كند. و البته براي هر گروه و دسته محدوديت هاي خاص خود را به ارمغان مي آورد.در يك بخش بندي، دو چيز فعاليت هاي ما را شكل مي دهد: طبيعت ما يا همان ذات و ديگري فرهنگ.
-- مهيار ، Jun 12, 2007مثلا ما گرسنه مي شويم و اين ذات ماست. در مورد مسائل جنسي نوع لذت جنسي بين مرد و زن ذاتا تفاوت دارد. همانطور كه مغز مرد با زن تفاوت دارد.
اما هميشه اين ذات نيست كه سخن مي گويد. فرهنگ مانند پتكي سنگين فرود مي آيد و بسته به شكل آن مي تواند اساسي ترين نياز هاي ما را سركوب كند.
در مورد مسئله چند همسري مردان، من مطمئن نيستم و هنوز اثبات علمي خوبي براين امر نيافته ام. اما خوشحال مي شوم در اين زمينه بحث كنيم.
ba arezooye khanevadeye modern irani va foroopashiye khanevadeye sonnati
-- mohamad ، Jun 14, 2007من گویا کمی دیر این مقاله را دیدم، مقاله بسیارجالبی بود. تلاشی برای گذشتن از تابوی سکس وگفتن از آن بیرون از غالب ازدواج رسمی. نظر من هم که در کامنت های دیگر در زمانه به آن تاکید داشته ام این است که ما حتما مجبور به عبور و استفاده از روش های غربی برای رسیدن به زندگی انسانی تر نیستیم. اگر یک همچین راه حلی می تواند دختران ایرانی را از وظیفه مهم پرده داری از بارگاه سلطانی مردان نجات دهد، گو خوش آمد. تا یادم نرفته اضافه کنم در هلند گروهای اسلامی بشدت مشغول مبارزه جهت حذف ورزش اجباری برای دختران مسلمان هستند، چون ورزش باعث پارگی پرده حرم شده و آن دختر را در چشم خریدار بی قیمت می کند. مهدی هلند
-- مهدی ، Jun 15, 2007جالب است به این نوشته خانم شریعتی هم نگاه کنید و ار شباهت و تفاوت آن با نگاه این مقاله تلمذ نمائید. ایشان هم به جنبه نهفته ای در این بحث اشاره می کند که می تواند به انقلاب فرهنگی در درون جامعه منجر شود. یعنی همان نکته ای که مقاله آقای برادری بر آن انگشت نهاده است.
-- بردیا ، Jun 17, 2007http://www.ham-mihan.org/Released/86-03-27/345.htm#3147
نظر من در مورد باکره بودن یا نبودن یک دختر است چرا زمانی که یک دختر ازدواج می کند و جدا می شود یا خانمی شوهرش را از دست می د هد و یا در اثر حادثه ای دختر بکارتش را از دست می دهد و می خواهید دوباره ازدواج کند جامعه یک جور دیگر به این خانم نگاه می کند و هر کسی به خودش اجازه میدهد که به عنوان خواستگار پا پیش بگذارد به صرف اینکه یک بار ازدواج کرده و یا در اثر هر حادثه ای بکارتش را از دست داده و الان دیگه قیمت کمتری دارد تا کی باید دختران و زنان ما چوب این مسائل را بخورند و زندگیشان نابود بشه مگر کسی که بکارتش را از دست داده شعور و شخصیت و نجابت و عقل خود را از دست داده حتی با وجود اینکه اون خانم هم زیبا باشه و هم تحصیلکرده چرا باید جامعه ما باید مثل یک شی به این چنین خانمهایی نگاه کند و مثل کالای دست دوم قیمت کمتری برای او تعیین کند مگر بکارت چه چیز مهمی است که اینقدر این مسئله رو بزرگ می کنند من کسانی رو سراغ دارم که با اینکه یکبار ازدواج کرده اند و بکارتشان از دست داده اند و با وجود غریزه جنسی که ممکن است بیشتر از یک دختر داشته باشند دست از پا خطا نکرده اند و دخترانی رو می شناسم که با وجود اینکه بکارت دارند ولی شخصیت و شعور و نجابت ندارند و زیر عنوان بکارت هر کار خلافی که می خواهند انجام می دهند
-- آرزو ، Jun 17, 2007خانم آرزو، با عرض معذرت، عقیده شما خودش دلیل وجودی ارزش بکارت در جامعه ماست. شما عقیده دارید(من کسانی رو سراغ دارم که با اینکه یکبار ازدواج کرده اند و بکارتشان از دست داده اند و با وجود غریزه جنسی که ممکن است بیشتر از یک دختر داشته باشند دست از پا خطا نکرده اند و دخترانی رو می شناسم که با وجود اینکه بکارت دارند ولی شخصیت و شعور و نجابت ندارند و زیر عنوان بکارت هر کار خلافی که می خواهند انجام می دهند ). بکارت ارزش وجودی اش را از عقیده ای می گیرد که ( شخصیت، شعور و نجابت) را در نداشتن رابطه جنسی تا قبل از رسیدن دست مشتری می داند. مهدی هلند
-- مهدی ، Jun 18, 2007سلام
-- راضيه ، Jul 15, 2009من فكر ميكنم سخته بشه عرف رو شكست ,اونم تو جامعه ي ما-درضمن كلمه ي عشق مقدسه بهتر بود به جاي اين واژه از عاطفه استفاده ميشد واصطلاح جنسي/عاطفي به كار ميرفت
متشكرم