تاریخ انتشار: ۲۰ فروردین ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
بخش نخست

وحدت گرايی شيعه و سنی: واقعيت و رويا

مهدی خلجی

اکبر هاشمی رفسنجانی در تازه‌ترين اظهار نظر خود در هفته بزرگداشت زادروز پيامبر اسلام، از اهميت نگاه وحدت‌گرايانه شيعه و سنی سخن گفت و از جمله در اظهارنظری جسورانه گفت که اين مساله امروز ديگر موضوعيت ندارد که ببينيم چه کسی خليفه اول بوده است. او در کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی، بر لزوم کنار گذاشتن اختلافات شیعیان و اهل سنت تاکید کرد و گفت ما باید از اختلافات جزئی بپرهیزیم زیرا هم آن‌ها به اعتقادات ما و ائمه ما احترام می‌گذارند و هم ما به امامان اهل سنت احترام می‌گذاریم. به نظر او شكی نیست آمریكایی‌ها دل به درگیری شیعه و سنی بسته‌اند.

گفتار زير در دو بخش نگاهی دارد به موضوع درگيری‌های شيعه و سنی و اين‌که پايه الاهياتی آن چيست و چرا وحدتی که رهبران ايران در سه دهه گذشته از آن سخن گفته اند به نتايج ملموسی نرسيده است. - زمانه

***

وحدت شیعه و سنی، از شعارهایی است که جمهوری اسلامی، از سال‌های نخستین تأسیس آن تاکنون، آن را تکرار کرده است. برای نزدیک کردن شیعیان و اهل تسنن، نهادهایی نیز در قالبی حکومتی شکل گرفته است. هر سال در موسم تولد پیامبر اسلام که روایت شیعی تاریخ آن با روایت سنی فرق می‌کند، مراسم و مناسکی رسمی با عنوان «مراسم هفته وحدت» برگزار می‌شود.

آن‌چه مسأله اختلاف شیعه و سنی را در ماه‌های گذشته بغرنج‌تر کرد، بالاگرفتن تنش فرقه‌ای در عراق بود. این تنش فرقه‌ای که اشکال و ابعاد فاجعه‌باری یافته، اختلاف شیعه و سنی را به نگرانی منطقه‌ای و حتا فرامنطقه‌ای بدل کرده است. در این میان، شماری از حاکمان کشورهای عربی مانند ملک عبدالله پادشاه اردن و ملک عبدالله پادشاه عربستان صریحاً ایران متهم کردند که به جدال میان سنی‌های و شیعه‌ها دامن می‌زند و تبلیغات خود را برای جذب شیعیان افزوده و می‌کوشد جوانان سنی و ناراضی را به ترک مذهب و گرویدن به تشیع برانگیزد. شیخ یوسف قرضاوی، مفتی بزرگ اهل تسنن نیز همین اتهام را، رک و آشکارا، روانه ایران کرد. یمن و سودان هم از دست داشتن برخی مقامات و نهادهای دولتی ایران در تجهیز نظامی و حمایت سیاسی شیعیان آن دو کشور شکایت کرده‌اند. رایزنی‌های فرهنگی جمهوری اسلامی در کشورهای عربی متهم به ترویج تشیع و ترغیب مردم به ترک مذهب اهل سنت و تبلیغ مرام سیاسی جمهوری اسلامی هستند.


از سوی دیگر، شماری از تحلیل‌گران داخل و خارج جهان اسلام، دستِ آمریکا و بریتانیا را پشت منازعه‌ها و مجادله‌های جان‌شکارِ فرقه‌ای مشاهده می‌کنند و باور دارند آمریکا و دیگر دولت‌های غربی برای تضعیف جریان‌های اسلامی آن‌ها را به جان یکدیگر می‌اندازند. از چشم‌انداز آنان توطئه خارجی بر هیزم خشکیده و آماده نفرت‌های فرقه‌ای شعله می‌پاشد؛ در حالی که اگر این دولت‌ها واقعاً خواهان صلح میان شیعه و سنی باشند، دست کم در کشورهایی مانند عراق می‌توانند تا اندازه‌ای آن را مهار کنند.

اتحاد اسلام؛ نگاهی تاریخی
مسأله ضرورت وحدت جهان اسلام، با بحران سیاسی در امپراتوری عثمانی و سپس فروپاشی کامل آن در آغاز سده بیست میلادی، مجال طرح یافت. بخشی از بحران سیاسی امپراتوری عثمانی درونی بود و بخشی دیگر بیرونی. بخش بیرونی، همان استعمار اروپایی بود که از دهه‌ها پیش با چکمه نظامی وارد ارض اسلام شده و شوکت سیاسی آن را درهم شکسته بود. مصلحان اسلامی مانند سید جمال اسدآبادی و شاگرد نام‌بردارش، محمد عبده با چشم خود نگران زوال این امپراتوری و یک‌پارچه‌گی بخش عمده جهان اسلام بودند. از این رو، از دهه‌های پایانی سده نوزدهم، گفتار «اتحاد اسلام» به مثابه تنها راه قوت یافتن و برون‌شد از بحران پیشنهاد شد.

در آن روزگار دو کشور اسلامی، به ويژه سرنوشت متفاوتی یافتند. ایران که از سده شانزدهم در مقام کشوری شیعه راه خود را از باقی جهان اسلام جدا کرده و هیچ‌گاه مستعمره خارجی نشده بود. دیگری ترکیه که پایتخت امپراتوری عثمانی بود و به رهبری مصطفا کمال به سرعت استعمارگران را از خاک خود بیرون رانده و استقلال یافته بود. در ایران مشروعیت حکومت شیعی ماند و در ترکیه حکومتی عرفی و لاییک به جای خلافت پیامبر نشست. کشورهای نوبنیاد اسلامی نیز آن اندازه تحت تأثیر منافع گروه‌های گوناگون در داخل و نیز نیروهای خارجی بودند که یافتن هدفی مشترک در میان آن‌ها دشوار بود. اگر در کشورهایی عربی، همواره میلی سرگردان و سوزان برای وحدت در قالبی بزرگ‌تر وجود داشت؛ در ترکیه و ایران هیچ گاه نه چنین میلی پدید آمد و نه گامی در راه تحقق آن برداشته شد.

پس از پایان جنگ جهانی دوم و روی کار آمدن دولت‌های «استقلال» - دولت‌هایی که پس از راندن نیروهای استعمار از کشورهای عربی بر سر کار آمدند - امید می‌رفت ایدئولوژی‌های مدرن مانند مارکسیسم یا ناسیونالیسم آن وحدت از دست رفته جهان اسلام (یا دست کم جهان عرب) را بازآورند. ایدئولوژی‌های سکولار که نماینده آن‌ها دولت‌های رفاه، حکومت‌های نظامی و دستگاه اقتصادی فاسد بود در کشورهای عربی شکست خوردند. در کشوری مانند ایران نیز الگوی توسعه آمرانه عصر پهلوی ناکام ماند و به انقلابی سیاسی انجامید. تراکم این شکست‌ها راه را بر نیروگرفتن ایدئولوژی اسلامی گشود(۱)

معضل روياپردازی در باب وحدت
صاحبان ایدئولوژی اسلامی، اتحاد اسلام، را یکی از شعارهای اصلی خود کردند. از فدائیان اسلام در ایران(۲) گرفته تا جنبش اخوان المسلمین در مصر، مسلمانان را به اتحاد فرامی‌خواندند و خواستار وحدت همه مسلمانان، بی‌اعتنا به مرز و زبان و فرقه و منافع اقتصادی بودند. روشن‌فکران اسلامی‌ای مانند علی شریعتی، با دریافتی کمابیش نزدیک به اسلام‌گرایان پیش‌گفته، یکی از آرمان‌های خود را اتحاد اسلام می‌دانستند و آن را به مصلحانی چون محمد اقبال لاهوری و سید جمال الدین اسدآبادی نسبت می‌دادند.

معضل بنیادین ایدئولوژی اسلامی، بحران فکری است و همین بحران فکری نگذاشت طرح اتحاد اسلامی به گونه‌ای پیش کشیده شود که نتایجی عملی به بار آورد. صاحبان ایدئولوژی اسلامی از حسن البنا و سید قطب گرفته تا نمایندگان کنونی ایرانی و غیرایرانی‌اش توانایی طراحی نظام فکری مسنجم و نظریه‌مندی را نیافته‌اند که بتواند با واقعیت‌های موجود رویاروی نقادانه کند و از رؤیاپروری و آرزوپردازی و خوش‌بینی ساده‌دلانه فراتر رود. کوشش بخش عمده‌ای از این اسلام‌گرایان بر سر به دست دادن «تفسیری یکه و نهایی» از اسلام که باید همه بر سر آن توافق کنند، تباه شد. نگرش ایدئولوژیک به اسلام و مقوله وحدت، یکی از موانع اصلی عملی شدن آرمان وحدت مسلمانان بود.

رضوان السید، از تاریخ‌نگاران اندیشه و استاد اسلام‌شناسی دانشگاه لبنان نوشته است «سرنوشت ما از همه عالم جداست و بل به عکس آن است. در گستره فرهنگی، محمد عبده از استادش سید جمال اسدآبادی کمتر فرهیخته و روادار بود؛ محمد رشید رضا از استادش محمد عبده کمتر، حسن البنا از استادش رشید رضا کمتر، سید قطب از مرشدش حسن البنا کمتر و عمر عبدالرحمن از سید قطب بی‌مایه‌تر و تنگ‌نظرتر»(۳). رضوان السید می‌کوشد اسباب این سقوط فکری و فرهنگی را بکاود و تا اندازه‌ای آن را به بی‌ثمری و بیماری فضای لیبرال دهه‌های شصت و هفتاد نسبت ‌دهد؛ اما سبب هرچه باشد، این فروافتادگی فرهنگی نمی‌توانست در هیچ زمینه‌ای از جمله در باره اتحاد اسلام نظریه‌ای پدیدبیاورد که دیرپا و نتیجه‌بخش باشد.

"مذهب حقه رستگاری نمی آورد"
از قضا کسانی چون محمد عبده، از اعاظم مصلحان اسلامی، شاید مهم‌ترین کسی باشد که برای اتحاد اسلام و رفع نزاع‌های فرقه‌ای نظریه پرداخته است. محمد عبده خود شاید نخستین عالمی اسلامی است که تفسیر خود از متون مقدس اسلامی را خارج از چارچوب فرقه‌ای خاص انجام می‌دهد. وی میان «رستگاری» و وابستگی فرقه‌ای تمایز می‌گذارد و مفهومی با عنوان «فرقه ناجیه» را رد می‌کند و رستگاری هر کس را نه در وابستگی‌اش به «مذهب حقه»، بل‌که در کوشش‌فردی‌اش در دستیابی به ایمان می‌داند. از نظر او رستگاری حاصل کوشش شخصی است ولو خطاآلوده، و گرویدن به مذهبی ولو «حقه» برای کسی رستگاری نمی‌آورد. از سوی دیگر، عبده، میان ایمان و فکر دینی نیز فرق می‌نهد. وی فکر دینی را گستره تأویل می‌داند و زیانی در آن نمی‌بیند که هر فرقه سخن تازه‌ای در آن بیاورد. سرانجام اصل مهم تفسیری عبده آن است که حقیقت مراتب و لایه‌های گوناگون دارد و بنابراین آرایی مختلف می‌توانند وجوهی از حقیقت واحده باشند(۴).

شاید زیر تأثیر اندیشه‌های وی بود که شیخ محمود شلتوت، رييس وقت دانشگاه الازهر و مفتی مصر، در نیمه سده بیستم، فتوا داد که مذهب شیعه در کنار مذاهب چهارگانه اهل تسنن، «رسمی» است؛ یعنی گرویدن به آن خروج از دین به شمار نمی‌رود. البته این فتوا در پی برقراری ارتباط میان آیت الله بروجردی، مرجع مقتدر شیعیان با دانشگاه و مفتیان الازهر صادر شد؛ اما بدون آن شالوده‌های فکری، صدور این فتوا توجیهی نداشت(۵).

رستگاری شيعی در دل سپردن به امام است
اما صدور یک فتوا و نیز تأسیس نهادی با عنوان «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیة» نمی‌توانست بر همه مشکلاتی فائق آید که بر سر راه حل مسائل فرقه‌ای می‌ایستد. مذهب تشیع، «امامت‌بنیاد» است. سراسر سنت شیعی استوار بر باور مابعدطبیعی به امام و جایگاه او در نظام طبیعی جهان و نیز در دستگاه تشریع و قانون‌گذاری است. در سنت شیعی رستگاری از طریق معرفت و ایمان به امام صورت می‌گیرد. در این سنت جهل به امام معاصر، مانند مردن به مرگ جاهلیت است (من مات و لم یعرف امام زمانه، فقد مات میتة جاهلیة) و ایمان هیچ مسلمانی بدون ایمان به امام و از طریق امام کامل نیست(۶).

نزاع پایه‌ای در مفهوم رستگاری
راست آن است که تنش میان شیعه و سنی، اختلاف بر سر موضوعی تاریخی و سپری‌شده نیست. دعوای اصلی دو فرقه امروزه این نیست که آیا علی خلیفه نخست بود یا خلیفه چهارم. مسأله بنیادین، نزاع بر سر آن است که اولاً کدام تفسیر از متون مقدس حقانیت و مشروعیت دارد؟ و ثانیاً رستگاری در سرسپردگی به چیست؟ به عبارت دیگر چه نوع ایمانی رستگاری را تضمین و تأمین می‌کند؟

این دو مسأله ریشه‌ای، شکل منازعات دیگر میان شیعه و سنی را تعیین می‌کنند. هم مشروعیت و هم رستگاری، پیش از هرچیز مسأله‌ای سیاسی هستند. مشروعیت و رستگاری، هر دو میان حق و باطل مرز می‌کشند، دوست را از دشمن جدا می‌نمایند و تجلیات اجتماعی و سیاسی دین را پیکربندی می‌کنند.

ادامه دارد...

------------------------------
۱. برای شرحی جامع و تاریخی از تحولات سیاسی در جهان عرب به ویژه قرن هجدهم، نوزدهم تا پایان دهه شصت قرن بیستم، نگاه کنید به:
Hourani, Albert, A History of the Arab Peoples, Faber and Faber, London, 1991
برای تصویری کلی از وضعیت تاریخی کشورهای اسلامی در دوران معاصر، بنگرید به:
Hodgson, Marshall G.S. The Venture of Islam, Conscience and History in a World Civilization, Volume 3, The Gunpowder Empires and Modern Times, The University of Chicago Press, Chicago and London, 1977

۲. درباره فدائیان اسلام، محققانه‌ترین اثری که به فارسی درآمده، شاید کتاب زیر باشد:
رهنما، علی، نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، نشر گام نو، تهران، 1384

۳. السید، رضوان، سیاسیات الاسلام المعاصر؛ مراجعات و متابعات، دارالکتاب العربی، بیروت، 1997، صص. 200-201

۴. الحداد، محمد، محمد عبده؛ قراءة جديدة فی خطاب الاصلاح الدینی، دارالطلیعة، بیروت، 2003، ص. 224

۵. مطهری، مرتضی، «مزایا و خدمات مرحوم آیت الله بروجردی» در مجموعه آثار، جلد بیستم، انتشارات صدرا، تهران، چاپ دوم، 1381، ص. 154

۶. برای آگاهی از دریافت شیعیان، در ادوار نخستین اسلام، از جایگاه امام، بنگرید به:
Amir-Moezzi, Mohammad Ali, Le Guide divin dans le Shi’isme originel, Aux sources de l’esoterisme en Islam, Verdier

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

توصيه می‌کنم اين عنوان را يک بار ديگر بازخوانی کنيد: «رستگاری شيعی در دل سپردن به امام است». قول شيعه کمابيش شبيه اين است، اما عين اين نيست. اين‌گونه نبايد مرزهای سخن را محو و مبهم کرد. «دل سپردن به امام» کجا و «معرفت امام» کجا. و شما خود می‌دانيد که شيعيان برای معرفت امام چه اندازه شرط گذاشته‌اند. لازم نيست مقاله‌ای را که می‌تواند مقاله‌ای خوب باشد، با بی‌دقتی و شتابزدگی مخدوش کنيم. بايد در استفاده از الفاظ سخت گرفت تا به حيف و ميل کردن معانی نيفتيم.

-- داريوش ، Apr 9, 2007

تیتر مقاله و میانتیترها از زمانه است و نویسنده در انتخاب آنها نقشی نداشته است.

-- مهدی خلجی ، Apr 9, 2007

آقاي خلجي! آيا صرف خط‌كشيدن ميان حق و باطل، رستگاري را به امري سياسي تبديل مي‌كند؟ آيا رستگاري ذاتاً بخشي از دستگاه اعتقادات فردي، و ناگزير، امري بي‌ارتباط با قدرت نيست؟ به گمان من رستگاري تنها زماني به موضوع سياست تبديل مي‌شود كه متولي رسمي پيدا كند و باعث تمايز افراد در اجتماع شود. با نتيجه‌گيري شما مخالف نيستم و مي‌دانم درباره جنبه اجتماعي اعتقاد به لوازم رستگاري بحث مي‌كنيد، اما آيا واقعا معتقديد رستگاري «پیش از هرچیز» مسأله‌ای سیاسی است؟

-- همايون ، Apr 10, 2007

سلام
مطلب شما در اخبار اهل سنت ایران درج شد.
http://sonnatnews.blogfa.com

-- اخباراهل سنت ایران ، Apr 10, 2007

به نظر اینجانب بزرگان اهل سنت و شیعه فقط تاکنون شعار داده اند و اقدام عملی انجام نداده اند و بسیاری از اعتقادات شاید از طریق استعمار در این مذاهب پایه گذاری شده باشد بدون آنکه متوجه شده باشند بهر حال میطلبد افرادی قوی قدم پیش نهاده و از بعضی مسائل تفرقه انگیز جلوگیری شود برای مثال اگر شیعه چند روز اول محرم را به مناسبت آغاز سال جدید قمری جشن میگرفت و از پنجم محرم تا پانزدهم محرم عزاداری مینمود چه اتفاقی میافتاد چرا شیعه در اتفاق عاشورا ده روز زودتر به استقبال میرود اما در شهادت حضرت علی این کار را انجام نمیدهد و در روز پانزدهم رمضان ولادت امام حسن را جشن میگیرد.

-- شاکر ، Jun 18, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)