تاریخ انتشار: ۱۲ فروردین ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
درباره‌­ی حرف مفت - بخش دوم و پایانی

حرف مفت در لایه‌‌های زندگی

حسین نوش‌­آذر

شعر خوب، شعر بد
دکتر شفیعی کدکنی در یکی از دوره­هایی که ادبیات تدریس می­کرد، آزمونی برگزار کرد. او از دانشجویان خواسته بود که هر یک دو بیت از زیباترین اشعاری که به یاد دارند، روی کاغذ بیاورند. دکتر کدکنی از بررسی آماری نتایج این آزمون به این نتیجه­ی علمی رسید که «موسیقی کلام» مهم­ترین عامل تعیین­کننده در به یاد ماندن شعر فارسی­ست. عامل دیگر شاید «اشتراک در تجربه» باشد.

روزی دیوان اشعار فروغ فرخزاد را باز کردم و به هر شعری که برخوردم، تجربه­ای انسانی در آن دیدم که با من آشنا بود. اجازه بدهید دیوان اشعار فروغ را یک بار دیگر با هم باز کنیم: چشم­مان به این بیت می­افتد: «ای بسا من گفته­ام با خود/ زندگی آیا درون سایه­هامان رنگ می­گیرد/یا که خود سایه­های سایه­های خویشتن هستیم؟». می­گویم این شعر بیان تردید در مفهوم هویت است که تجربه­ای­ست آشنا و مشترک میان من و شما و فروغ فرخزاد. آیا می­توانیم تصور کنیم که اگر ما در بحران­های روحی و عاطفی، در کمال پریشان­حالی و بی­تصمیمی به دیوان حافظ مراجعه می­کنیم، ارجاع ما به دیوان حافظ، به دلیل اعتمادی­ست که از اشتراک در تجربه با شاعر، به تدریج در طی قرن­ها به دست آمده است؟

در واقع در شعر فارسی، هرگاه رویکرد شاعر به موسیقی کلام، به سادگی و به در میان گذاشتن تجربه­های زندگی با خواننده بوده است، شعر فراگیر شده، تا آن حد که مانند شعر معروف «دوباره می­سازمت وطن» خانم سیمین بهبهانی سر زبان­ها افتاده است. اما در مقابل هر گاه رویکرد شاعر به تجرید، پیچیدگی و خودنمایی­های شاعرمآب بوده است، شعر به ورطه­ی ادبیات ِ نامفهوم افتاده و نه تنها نتوانسته با خواننده ارتباط بگیرد، بل­که ارتباط خواننده با کل ِ ادبیات را مغشوش کرده است. شعر نامفهوم و اصولاً ادبیات ِ نامفهوم در حکمِ حرف ِ مفت است و متأسفانه بنیان اعتماد و اطمینان متقابل میان شعر و خواننده را سست می­کند، تا آنجا که خواننده را اصولاً نسبت به شعر بدبین می­کند. خوب است، گاهی از خود بپرسیم آخرین شعر خوبی که خوانده­ایم، کی بود.

حرف مفت و سیاست
دکتر صاحب­جمعی در رساله­ی «در باب حرف مفت» به درستی به این نکته اشاره می­کند که کلام یا گفتمانی که می­توان آن را در حکم ِ «حرف مفت» دانست، الزاماً و ذاتاً چرند، یاوه، یا مهمل نیست، بلکه در ظاهر، و بیرون از متنی که در آن به کار رفته می­تواند پرمعنی، درست، واقعی و معقول باشد. به این دلیل که ما اصولاً حرف­مفت را ساده­تر از دروغ تحمل می­کنیم، ممکن است برخی از سیاستمداران، در هر نظام اجتماعی و سیاسی، در هر جای دنیا بنا به مصلحت، یا به قصد عوامفریبی سخنی در جامعه بیاورند که به ظاهر پرمعنی و درست جلوه کند، اما در واقع حرف مفتی بیش نباشد.

آزادی، عدالت اجتماعی و رفاه، تأمین بازنشستگی، یا حفظ محیط زیست و منابع طبیعی هر چند از سخنان پرمعنی به شمار می­آیند، اما هرگاه زمینه­های تحقق آنها در جامعه فراهم نباشد، یا در حد شعارهای تبلیغاتی فروبکاهند، در حکم ِ حرف مفت اند. احزاب فاشیست اروپای مرکزی در انتخابات هر دوره از این حرف­های مفت بسیار می­گویند و بسیاری از آرای­شان را هم اصولاً مدیون همین حرف­مفت­گویی­ها یا به اصطلاح شعارهای انتخاباتی هستند.

اگر در ادبیات سخن پرمایه را می­توانستیم از طریق شناسه­هایی مانند شیوایی کلام، اشتراک در تجربه با خواننده، و موسیقی کلام از حرف مفت بازشناسیم، در سیاست این امر بسیار دشوارتر است. اگر شاعر مردم­گریز و متظاهر تلاش می­کند در پوشش پیچیدگی کلام و سخنان نامفهوم خود را از عموم مردم متمایز کند، سیاستمدار ِ عامه­فریب تلاش می­کند با سادگی در کلام، پیچیده­ترین مسائل را ساده و دست­یافتنی جلوه دهد. اگر سخن یکی از واقعیت­های زندگی بسیار دور است، سخن دیگری کاملاً واقعی جلوه می­کند.

برای مثال، در سال ۱۹۹۱، پس از فروپاشی دیوار برلین، لافونتین، کاندید حزب سوسیال دموکرات آلمان به دلیل خطر بیکاری فراگیر با اتحاد دو آلمان مخالفت می­کرد، در حالی­که هلموت کهل، صدر اعظم آن زمان ِ آلمان در پوشش احساسات ملی – میهنی طرفدار اتحاد دو آلمان بود. شکست سوسیال دموکرات­ها در انتخابات آن سال در تاریخ سوسیال دموکراسی آلمان یک شکست تاریخی به شمار می­آید، در حالی که تاریخ نشان داد حق با سوسیال­دموکرات­ها بود.

پیامدهای حرف­مفت­گویی در سیاست و راهکارهای مقابله با آن
البته این بدان معنی نیست که هر سیاستمداری عوامفریب و هر شعار انتخاباتی یک «حرف مفت» است. تجربه نشان داده است که اصولاً هرگاه در یک جامعه آموزش همگانی فراگیر نباشد و جامعه در شرایط بحرانی قرار داشته باشد، زمینه­های عوامفریبی در سیاست فراهم می­آید. آنگاه در سیاست «حرف مفت» در پوشش شعارهای زیبا جای سخنان پرمعنی را خواهد گرفت. کتاب «نبرد من» هیتلر که در ایران به چاپ بیست و پنجم هم رسید و هنوز هم ممکن است در ویترین کتاب­فروشی­های دیده شود، نمونه­ی خوبی از «حرف مفت» در قلمرو سیاست است.

پس از جنگ جهانی اول بحران ِ بیکاری در آلمان و وضع بد معیشتی مردم زمینه­ساز به قدرت رسیدن حزب نازی بود. در آن زمان یهودیان در نظام بانکداری آلمان، در سینما و ادبیات حضوری تعیین­کننده داشتند. نازی­ها با شعارهای یهودی­ستیزانه و در پوشش تئوری­های شبه­علمی نژادی موفق شدند آلمانی­ها را برای یک جنگ ِ فراگیر و خانمانسوز بسیج کنند. جامعه­ی مدنی در جمهوری وایمر هنوز به آن حد از انسجام نرسیده بود که بتواند به حکم قانون از به قدرت رسیدن سیاستمداران عوامفریب نازی جلوگیری کند. رسانه­های همگانی و آموزش و پروش هنوز به آن حد از تعالی نرسیده بودند، که آلمانی­ها بتوانند در قلمرو سیاست «حرف مفت» را از «سخنان پرمعنی» بازشناسند. تاوان ِ این ناآگاهی نابودی کشوری بود که در آن زمان از کشورهای پیشرفته­ی جهان به شمار می­آمد. اگر پس از جنگ، آمریکا به دلیل رقابتش با شوروی به آلمان کمک نمی­کرد، آلمان محکوم بود برای همیشه یک کشور عقب­مانده با اقتصاد کشاورزی باقی بماند.

بنابر این پیامدهای حرف­مفت­گویی در سیاست بسیار مخرب­تر از حرف­مفت­گویی در ادبیات است. اگر در ادبیات ساده­نویسی باعت می­شود که نویسنده و شاعر کمتر به ورطه حرف­مفت­گویی بیفتند، در سیاست، جامعه­ی مدنی، قانون­پذیری، رسانه­های همگانی و مطبوعات آزاد و در مجموع آگاهی و اشراف مردم بر اقتصاد و سیاست، باعث می­شود که حرف­مفت­گویی در سیاست به یک حداقل قابل­تحمل فروبکاهد. در نظام­های دموکراسی- لیبرال آرای احزاب فاشیست در انتخابات معمولاً از پنج درصد تجاوز نمی­کند. پس مسأله این نیست که فرهنگ حرف­مفت­گویی به کل از ادبیات، سیاست و جامعه حذف شود. مهم این است که این فرهنگ به یک فرهنگ غالب تبدیل نشود. از این نظر قانون­گزاران و ارباب مطبوعات نسبت به مردم دارای وظیفه­ و تعهدی سنگین هستند.

حرف مفت و خاطره­گویی
شاید برای­تان پیش آمده باشد که یکی از اشخاص فامیل، پدربزرگ یا مادربزرگی که احتمالا به دلیل سالخوردگی به نسیان مبتلاست، با دیدن شما، خاطره­هایی از سال­های جوانی­اش را تعریف کرده است، و شما در این میان متوجه شده­اید که خاطرات این عزیز ِ سالخورده از نظم خاصی پیروی نمی­کند. چه بسا بسیاری از رویدادها تکرار مکرر گفته­های پیشین باشد. حتی ممکن است گاهی متوجه تناقض­هایی در گفته­های این شخص شده باشید، تا آن حد که بعد از مدتی نمی­توانید حقیقت را از خیال، و واقعیت را از توهمات این شخص تشخیص بدهید.

هوشنگ گلشیری در رمان جن­نامه که متأسفانه تاکنون در ایران اجازه­ی انتشار پیدا نکرده است، فصلی را به خاطرات مادرش اختصاص داده است. مادر در این داستان به دلیل بیماری پارکینسون مبتلا به پریشان­گویی­ست. با منطق آقای صاحب جمعی در تعریف ِ «حرف مفت» به این دلیل که توجه به واقعیت ِ امور رهنمون ِ گفتار ِ گوینده نیست، پریشان­گویی­هایی این چنین در حکم ِ «حرف مفت» است. با این حال فصل ِ مادر از «جن­نامه» هوشنگ گلشیریِ مانند خاطراتی که اشخاص سالخورده در نهایت صداقت و صمیمیت تعریف می­کنند، نه تنها ما را از حقیقت دور نمی­کنند، بل­که حتی ما را با حقیقت ِ زندگی بیشتر آشنا می­کنند. پس آنچه که در نظر اول «حرف مفت» به شمار می­آید، اگر در ظرف مناسبی قرار بگیرد، به یافتن حقیقت کمک خواهد کرد. مهم­ترین وجه تمایز ابتذال از متعالی را اتفاقاً در همین ظرف مناسب باید جست.

گلوبالیسم،گلوکالیسم و حقیقت­گویی
در همایشی که دو سال پیش موسسه­ی روابط بین­الملل وزارت امور خارجه­ی آلمان پیرامون وظایف رسانه­ها در عصر گلوبالیسم برگزار کرد، کارشناسان معتقد بودند که رسانه­های محلی از نوع شبکه­های رادیویی و تلویزیونی در ایران و در دیگر کشورهای خاورمیانه خبرها و گفتمان­های رسانه­های بین­المللی را به زبان ِ عاطفی و فرهنگی شنوندگان و بینندگان­شان عرضه می­کنند. این فرآیند که گلوکالیسم، یعنی تلفیق گلوبالیسم یا جهانی بودن با لوکالیسم یا قومی­بودن است، مهم­ترین وظیفه­ی رسانه­های پیرامونی­ست که نه تنها در نهایت به تسریع امر جهانی­شدن یاری می­رساند، بل­که بازدهی اقتصادی دارد و سودآور است.

در این میان ممکن است فضاهای غیررسمی برای حرف­های خودمانی به وجود بیاید که الزاماً و حتماً نمی­بایست ما را به حقیقت رهنمون شوند. بل­که مانند تعارف و ارادت­ورزی­های ما ایرانی­ها، یعنی دقیقاً آن اموری که دکتر صاحب جمعی با استناد به عقاید هری فرانکفورت آنها را مصداق حرف مفت می­داند، نوعی ارتباط ِ مبتنی بر تفنن است.

از سوی دیگر می­دانیم که در کار رسانه با برجسته جلوه­دادن خبری می­توان حقیقت را به گونه­ای بیان کرد که در نهایت به یک دروغ بزرگ بدل شود. هاینریش بل در رمان «آبروی از دست رفته­ی کاتارینا بلوم» در انتقاد به کارکرد مطبوعات زرد در دهه­ی شصت تا هفتاد میلادی چگونگی تولید دروغ از میان اخبار واقعی را استادانه بیان می­کند. با این تفاصیل می­پرسیم در قلمرو رسانه­ها و با توجه به گلوبالیسم و بدفهمی­ها، یا سوءنیت­هایی که در فرآیند گلوکالیسم، یعنی ترجمه­ی گفتمان­های جهانی به زبان محلی می­تواند اتفاق بیفتد، مرز ِ میان حقیقت و دروغ کجاست؟ اگر مطابق تعریفی که هری فرانکفوت و آقای دکتر صاحب جمعی به دست می­دهند، بپذیریم که شاخص «حرف مفت» از «حرف پرمعنی» توجه به واقعیت امور و پیوند آنچه که می­گوییم با حقیقت است، نشانه­های حرف­مفت­گویی در کار رسانه­ها چیست؟

در تمامیت و کلیت ِ جهان
امیدوارم از من انتظار نداشته باشید که در این فرصت کوتاه پاسخی برای چنین پرسش­هایی بیابم. هدفم از طرح این پرسش­ها این است که نشان دهم، هر چه شکل­های بیان پیچیده­تر شود، ما دشوارتر می­توانیم دروغ را از حقیقت، ابتذال را از متعالی و در نهایت «حرف مفت» را سخنان پرمعنی تشخیص دهیم. زبان شعر برخلاف آنچه که شاعران می­پندارند در دهکده­ی جهانی ساده­ترین و شاید قومی­ترین شکل ِ بیان حقیقت باشد. به اتفاق دیدیم که به همان نسبت به سادگی توانستیم در شعر حرف مفت را از حرف پرمعنی تشخیص دهیم.

در سیاست این امر پیچیده­تر و دشوارتر می­شود. در کار رسانه­ای تشخیص حقیقت از دروغ، و حرف مفت از حرف پرمعنی مستلزم این است که جهان را در تمامیت و کلیت پیچیده­اش درک کنیم. اتفاقاً به این دلیل رسانه­­های خودمونی مثل وبلاگ­ها اهمیتی دوچندان پیدا می­کنند. اگر تا پیش از این در کافه­ها یا در مهمانی­ها می­توانستیم حرف­های کم­معنی یا حتی حرف مفت به هم ببافیم، اکنون در وبلاگ به عنوان یک قالب رسانه­ای جدید، برای انسان­ها این امکان به وجود آمده است که هر چه می­خواهند بگویند، بدون آن­که الزاماً رهنمون به حقیقتی داشته باشند. این امر به این دلیل که در ظرف مناسب خودش اتفاق می­افتد، یک انحطاط فرهنگی نیست. از انحطاط فرهنگی وقتی می­توانیم سخن بگوییم که محتوی سخن با ظرف سخن ناهمخوان باشد. شاید می­بایست همخوانی محتوی و ظرف سخن را هم به آنچه که تاکنون در شناسایی حرف مفت از حرف پرمعنی آوردیم بیفزاییم.

این سخن را به پایان می­آوریم، بی­آن‌که حتی گوشه­ای از حقیقت را یافته باشیم.

بخش نخست: «حرف مفت» از کجا آمد؟

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

شاید وبلاگ جای مناسبی برای اشاعه حرف مفت باشد اما بهتر است به خواننده این هشدار داده شود که تأثیرگذاری و تأثیرپذیری از این حرف های مفت به ظاهر بی خطر بستگی به خود ما دارد. بعلاوه شماری از وبلاگ نویسان در پس شخصیت های کاذبی که خلق می کنند پنهان می شوند و حتی با حرف های مفتی که می زنند بسیار فاصله دارند.

-- بی نام ، Apr 2, 2007

خوشحالم که دوباره از آقای نوش آذر، برنامه ای در رادیو زمانه هست.

-- بیژن ، Apr 2, 2007

با سلام

از "رادیو زمانه" خواهش می کنم, اگر برایش ممکن است، متن اصلی ِ " حرف مفت" از دکتر صاحب جمعی را منتشر کند، شاید بتوانم مطلب آقای نوش آذر را بهتر درک کنم. در اینترنت هم نتوانستم آن را پیدا کنم.
احترام
علی صیامی

-- علی صیامی ، Apr 5, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)