تاریخ انتشار: ۸ بهمن ۱۳۸۵ • چاپ کنید    
اندیشه انتقادی- ۵۱

بحران نشانه‌شناختی

محمدرضا نیکفر

فایل صوتی را از اینجا بشنوید.

معناشناسی شاخه‌ای از زبانشناسی است. کار آن کاوش معنای نشانه‌ها و زنجیره‌های نشانه‌ای زبان است. هر نشانه‌ای را معنا یا معناهایی است. رابطه‌ی معنا و نشانه رابطه‌ای است بسیار پیچیده، که شایسته نیست به رابطه‌ای خطی و یک‌به‌یک و ایستا فروکاسته شود. معنا در متن تحقق می‌یابد و هر متنی نشسته در متنِ متنی دیگر است، که ممکن است آشکار یا نهان باشد.

بحران معناشناختی
بحران معناشناختی، اختلالی است که در رابطه‌ی تاریخی نشانه و معنا پیش می‌آید و براثر آن نشانه سرگشته شده، بی‌معنا شده یا باربر معناهای کناری یا انتقالی‌ای می‌شود که مراوده را آشفته می‌کنند.

نشانه‌شناسی
معمول شده است که معناشناسی را بخشی از رشته‌ی فراگیر نشانه‌شناسی بدانند. نشانه‌شناسی به نشانه‌ها و نمادها، نظام ارتباطی آنها و پویش آنها می‌پردازد. بحران معناشناختی را می‌توانیم به‌عنوان بحران نشانه‌شناختی نیز تعبیر کنیم، بویژه در جایی که بحران به رابطه‌ی بحرانی میان نشانه و مصداق برمی‌گردد و وضعیتی پیش می‌آید که منظور نشانه گم می‌شود، یعنی معلوم نیست نشانه چه چیزی را نشان می‌دهد.

آزمایش گربه‌ی سرگشته
رفتارشناسان در مورد این رابطه‌ی بحرانی آزمایشی کرده‌اند که مقامی کلاسیک یافته است: گربه‌ای درمی‌یابد که هرگاه در گوشه‌ای از محفظه‌ی او چراغی روشن ‌شود، این به آن "معنا"ست که در آن گوشه برای او غذایی مهیاست. گربه بارها و بارها این "تجربه" را کرده و دیگر نور را همچون نشانه‌ی غذا "تعبیر" می‌کند. پس از این که این انعکاس شرطی تثبیت شد، یک بار که گربه با روشن شدن چراغ با اطمینان به سوی غذایی که بایستی پیامد نور باشد می‌رود، در سر راه با یک ضربه‌ی ناگهانی مواجه می‌شود. ماجرا چند بار دیگر تکرار می‌شود. این نیز پیش می‌آید که گاهی ضربه‌ای درکار نباشد. سرانجام گربه درمی‌ماند که نور نشانه‌ی چیست: نشانه‌ا‌ی خوب است یا بد، پیش‌درآمد مزه است یا پیش‌درآمدِ درد. نور در او اضطراب شدیدی ایجاد می‌کند. گربه دچار بحران می‌شود.

چشم گرگ جاودانْ‌گرسنه
در این شعر فریدون مشیری بحران نشانه‌ها نمود آشکاری دارد:

«ای ستاره ای که پیش دیده‌ی منی
باورت نمی شود که در زمین

هر کجا ، به هر که می‌رسی،

خنجری میان مشت خود نهفته است

پشت هر شکوفه‌ی تبسمی

خار جانگزای حیله‌ای شکفته است

آنکه با تو می‌زند صلای مهر،

جز به فکر غارت دل تو نیست

گر چراغ روشنی به راه توست

چشم گرگ جاودان گرسنه‌ای است

ای ستاره ،‌ ما سلام‌مان بهانه است

عشقمان دروغ جاودانه است !»

نه چشم اختر است این، چشم گرگ است
به نماد نوری که معلوم نیست "چراغ روشنی" است یا "چشم گرگ جاودان گرسنه‌ای" است، در سخن معاصر فارسی مدام برمی‌خوریم. در شعری از فروغ فرخزاد آمده است:

«نه چراغی است در آن پایان
هر چه از دور نمایان است

شاید آن نقطه نورانی

چشم گرگان بیابان است»

نمونه‌ای دیگر، در شعری از اخوان ثالث:

«مبادا چشم خود برهم گذاری!
نه چشم اخترست این؛ چشم گرگ است»

که جهان همه تیفوسی‌اند...
و این نمونه برگرفته از یک وب‌لاگ است: «شاید اون نقطه نورانی چشم گرگ بیابون باشه . ولی شاید . اگه نبود من به نور رسیدم. ولی اگه چشم گرگ بیابون بود . منو می دره وتیکه تیکم می کنه و همه چی تموم می شه.»

در وبلاگهای مختلفی به این شعر برمی‌خوریم:
«نفریبدت در این شب

نفریبدت در این راه

نور ستاره این نیست!

این چشم گرگ هار است

این چشم گرگ بیمار...»

و در شعری عنوان «مسموم» تعبیری دیگر از چشم گرگ می‌یابیم:

«دست در حدقه های مومیایی چشمانت کن
وبه جای آن

دو خفاش خوابیده

چشم گرگ بگذار و ببین

که جهان همه تیفوسی‌اند

وپشت شیشه عینک های ماهواری‌شان

مردمک ها

دو هسته ی آتشینند

که بر ظلمت سگ سایه های هار

تمرکز کرده‌اند

و برای قطعه قطعه کردن تو

ساطور تیز می‌کنند

مسموم، هوای تازه تو را می‌کند»

خونریزی روح
شعر «مسموم»، که تکه‌ای از آن در بالا آمد، از آن عزیز کلهر است، شاعری که در وبلاگش، خود را چنین معرفی می‌کند:

«عزیز کلهر
شاعر بیچاره وتهیدست

ملت ایران است

که سالهاست

شبانه

در مخوف ترین گورستانهای

این مملکت

شعرش را نوشته است

و

به خون‌ریزی روح دچار است»

شاید خون‌ریزی روح استعاره‌ی مناسبی برای بحران معنایی ما باشد.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)