گفتارهایی برای مخاطبان زمانه - ۳۲
اندیشهی انتقادی خردمندانه
محمدرضا نیکفر
اندیشه آنگاه در عین انتقادی بودن در معنایی ویژه خردمندانه است که بر پایهی یک داوری گسترده باشد. داوری گسترده را مطابق با بحثهایی که پیشتر شد، آن قوهی قضاوتی تعریف میکنیم که بتواند از دیدگاههای مختلف به جهان بنگرد. شرط این توانایی مداراست. بدون برخورداری از حداقلی از منش روادار نمیتوانیم به جهان از دیدگاهی متفاوت بنگریم، از دیدگاهی متفاوت با آن نحوهی نگرشی که بدان عادت کردهایم.
زیرکی و خردمندی
خردمندی همواره با تحمل همراه است. حماقت بنابر تعریف کانت به ضعف نیروی قضاوت برمیگردد. تشخیص درست، زیرکی است، اما زیرکیِ محض خودبهخود به معنای خردمندی نیست. خردمندی بینشی است که جهان را چنین میبیند: دگرگونشونده با سازوکاری که کمتر در اختیار ماست و هرلحظه ممکن است شگفتی آفریند. خردمند این جهان را یک خانهی عمومی میبیند. ما نه به تنهایی، بلکه در پیوند با دیگران میزییم. شرط خردمندی، هوشیاری در پیوستن و گسستن است. هر افسوسی بر بیخردی یا افسوسی است بر ساده و یکرویه پنداشتن جهان یا افسوسی بر پیوندی که ایجاد شده یا پیوندی که گسستهشده.
سلاح انتقاد و انتقاد با سلاح
خردمندی در تحمل جهان است. اما آیا میتوانیم همهنگام جهان را در پدیداریهای مختلف آن تحمل کنیم و انتقادی نیز باشیم؟ آری، جهان بایستی بهعنوانِ شبکهای ارتباطی حفظ شود، انتقاد ما بایستی شبکه را نپاشاند و در درجهی نخست به آن چیزها و پدیدههایی برخورَد که شبکهی ارتباطی را میگسلند. مارکس که از پیشروان اندیشهی انتقادی است در یکی از آثار دورهی جوانی خود نوشته است: «سلاح انتقاد نمیتواند جای انتقاد [با] سلاح را بگیرد، [زیرا] قهر مادی باید با قهر مادی برافکنده شود.» چه هنگام این گذار موجه است؟ از موضعِ پاسیفیسمِ مطلق، چنین گذاری هیچگاه موجه نیست. ممکن است کلِ توانش ارتباطی جهان یا پارهای از آن در خطر نابودی افتد، اگر دست و بالِ خشونتکار به فوریت بسته نشود. ما این واقعیت را میبینیم و با اذعان به اجتنابناپذیریِ موضعیِ برخوردِ خشونتآمیز با خشونت، استثنایی میگذاریم که بازنمای قاعده است. قاعده این است: بر توانش ارتباطی جهان بایستی افزوده شود.
توانش ارتباطی
منظور از پتانسیل یا توانش ارتباطی چیست؟ از این اصطلاح عمدتا به دو صورت استفاده میشود. گاهی از توانش ارتباطی مثلا یک نقاشی یا متن سخن میرود و منظور این است که تابلو یا نوشته تا چه حد به روی مخاطب باز است و از در گفتوگو درمیآید. در جایی دیگر منظور از آن امکانهای گفتوگو در یک جمع انسانی است. آن را در این حالتی که نگرنده به فرآیند و برآیند کنشهای ارتباطی است، به این صورت تعریف میکنیم: توانش ارتباطی در هر آن، مجموعهی امکانهای واقعیای است که انسانها در ارتباط با یکدیگر دارند، برای ابراز وجود، بیان خواست خود و پیشبرد آن در شبکهی ارتباطیای که اساس آن گفتوگو ست. در زندگی روزمره نیز به خوبی میتوانیم کاهش و افزایش توانش ارتباطی در یک جمع را مشاهده کنیم. دو مثال: رئیس ادارهیمان عوض میشود و این بار میبینیم که مقرراتی وضع میشود که بر اثر آن به یکبارهی از کمیت و کیفیت ارتباطها میان کارمندان و میان پایین و بالا کاسته میشود. این رئیس را در مقایسه با رئیس قبلی خودرای و مستبد مینامیم. مثال دیگر: همسایهای به جمع همسایگانمان اضافه میشود که اهل رابطهگیری است و یکباره باعث میشود کسانی که با هم به زور سلامعلیکی داشتند، گاهی گرد هم جمع شوند و گپ زنند.
از "انتقاد فایدهای ندارد" تا ممنوعیت انتقاد در درودن
و اینک مثالی از عرصهی سیاست: در ایران معاصر نیروهایی خود را پیشرو میخواندهاند و از نظر انتقاد از بسیاری از نابسامانیهای اجتماعی و سیاسی به راستی پیشرو بودهاند. آنان اما چه پیش و چه پس از انقلاب با شتابزدگی انتقاد با سلاح را به جای سلاح انتقاد نشاندهاند. برای آنان این مسئله مطرح نبوده است که آیا با این کار بر پتانسیل ارتباطی جامعهی ما افزوده میشود یا نه. توانشِ ارتباطی کاسته شده، از جمله در درون خود گروههای مسلح. "حرف زدن فایدهای ندارد" به "ممنوعیت حرف" در درون خود آنها نیز راه برده است. انگار که به راستی عزیمتگاه نه آزادیخواهی و انتقاد از استبداد، بلکه ترجیح دادن نوعی از استبداد بر نوعی دیگر بوده است.
هدف اندیشهی انتقادی: افزودن بر توانش ارتباطی جامعه
ارجحیتِ دموکراسی بر دیکتاتوری با استفاده از اصطلاح توانش ارتباطی بیانشدنی است. دموکراسی توانش ارتباطی جامعه را بالا میبرد و دیکتاتوری آن را کاهش میدهد. اختناق به معنای سقوطِ توانش ارتباطی است. یک وجه علاقهی دیکتاتوریها به برگزاری مراسم استقبال و بازدیدهای پرشکوه و سان و رژه به نمایش گذاشتنِ تجمعاتی است فاقدِ توانشِ ارتباطی، اما گولزننده برای چشم، دست کم برای چشم خود مستبدان و دادنِ اطمینان خاطر به خود آنان.
اندیشهی انتقادی در معنای نگرش سنجنده و دقیق ممکن است فقط معطوف به پیشبرد خواستهای شخصی و گروهی و الزامهای پژوهشی خاص باشد. بار اجتماعی پیشرو مییابد، آنگاه که با خردمندیای همراه شود که شاخص آن را به دست دادیم: تلاش برای افزودن به توانش ارتباطی جامعه.
|