خانه > انديشه زمانه > انديشه انتقادي > ارزشهای پایه در اندیشه انتقادی | |||
ارزشهای پایه در اندیشه انتقادیمحمدرضا نیکفرگفتارهايی برای مخاطبان زمانه: روشن انديشی تفکر انتقادی در هنگام سنجشگری از ارزشهای فکری خاصی حرکت میکند. متنی را میخوانیم که موضوع در آن چنان پیچانده شده که هیچ نمیتوان از آن سر درآورد، در حالی که اصل قضیه ساده است و ما باید آن را با آگاهی و دقتی متعارف درک کنیم. در این جا به نویسندهی آن انتقاد میکنیم که نه روشناندیش، بلکه تاریکاندیش است. پس روشنی یک ارزش در تفکر انتقادی است. ما میخواهیم به روشنی برسیم. میپرسیم و میپرسیم، و با این کار گویی نقب زنیم تا از پهنهای تاریک به روشنایی گام بگذاریم. به نویسنده انتقاد میکنیم که مفهومها و گزارههایش دقت ندارند. دقت نیز یک ارزش مهم در تفکر انتقادی است. مفهوم یا تعریف دقیق مثل یک ابزار دقیق است، چنگ میزند و آن بخش از واقعیت را که میخواهد بگیرد، میگیرد. ابزار نادقیق به هدف نمیخورد و بعید نیست که موضوع کار را خراب کند. مته را کج میزنیم و پیچ مسیر غلطی را میرود. مفهوم نادقیق نیز ذهن را به جایی نامربوط میکشاند. واضح و مبرهن است که... ارزشی دیگر در تفکر انتقادی بداهت است. آنچه بدیهی است وضوحی شهودی دارد، یعنی ما بنابر تجربه مستقیم خودمان یا خردورزیمان میدانیم که درست است، انگار ما در ذهن یا در واقعیت در کمال آگاهی شاهد آن هستیم. اگر ما از امور بدیهی حرکت کنیم و با شیوهی سنجیدهای در ترکیب، اطلاعات خود را از آنها درهمآمیزیم، به آگاهی پیچیدهای میرسیم که چون ریشه در امور بدیهی دارد، احتمال میرود که درست باشد. میگوییم احتمال میرود، چون همیشه ممکن است در ترکیب اطلاعات اشتباه صورت گیرد. وقتی متنی را با دید انتقادی میخوانیم، توجه داریم که آیا گزارههای آن با بدیهیات تجربی و عقلی همخوان هستند یا نه. البته از مفهوم بدیهی چه بسا سوءاستفاده هم میشود. در متنهای بسیاری به عبارت "بدیهی است که..." برمیخوریم. در اینجا بایستی فورا بایستیم و ببنیم واقعا این چیزی که نویسنده میگوید بدیهی است. از عبارتهایی چون "واضح و مبرهن است" نیز به همین سوءاستفاده میشود. مینویسند: "واضح است که..." ما باید مکث کنیم و بپرسیم: واقعا واضح است؟ یا مینویسند: "مبرهن است که..." یعنی در مورد موضوع برهان عقلی آوردهاند. باید بپرسیم: واقعا موضوع مستدل است؟ عبارتهایی مثل "بدیهی است که..." و "واضح و مبرهن است که..." ما را دعوت میکنند که ادعایی را که به دنبال آنها میآید، بی هیچ اندیشهای بپذیریم. تفکر انتقادی به ما میآموزد که در اینجا باید درست رفتار معکوسی داشته باشیم، یعنی دقت ورزیم که آیا ادعا به راستی پذیرفتنی است. نعلين اش جلو پايش جفت می شود ارزشی دیگر در اندیشهی انتقادی همخوانی است. سر و ته یک متن یا سخن باید با هم بخوانند. اگر نویسنده و گوینده دچار تناقض شود، یا این که اینجا از این اصل حرکت کند و آنجا که موردی مشابه در وضعیتی مشابه است از اصلی دیگر، بر پایهی این ارزش به او انتقاد میکنیم. کشف تناقض همیشه ساده نیست. ما باید متن یا سخن را تجریه و تحلیل کنیم تا ساختار آن برایمان روشن شود، تا بتوانیم ببنیم آیا دچار تناقض شده است یا نه. در بسیاری اوقات با خبری مواجه میشویم که خود به خود حاوی تناقضی نیست و حرفی کوتاه است که سر و ته آن با هم میخوانند. در اینجا آن را باید در متن زندگی و واقعیت قرار دهیم تا بطلان آن را دریابیم. در ایران بسیار شنیدهایم که بگویند فلان کس که از مشایخ است، معجزه دارد: نعلینش جلوی پایش جفت میشود. این خبر را باید در متن بزرگتری گذاشت تا پوچیش را دریافت. باید مثلا پرسید جفت کردن نعلین که کار سادهای است، چرا از دست معجزه کارهای بزرگتری برنمیآید، مثلا بی نیاز کردن شیخ ما به نعلین از این طریق که به او بالی برای پرواز داده شود. و میشود گفت که چرا از میان مجموعهی کارهای ساده در جهان این قدر جفت شدن نعلین در ذهن جادوزده ما اهمیت ویژهای دارد.
ارزش دیگری که در اینجا لازم است از آن یاد کنیم استدلال متین و استوار است. تفکر انتقادی استدلال سست را نمیپذیرد. استدلال باید پایههای محکمی داشته باشد یعنی از مقدماتی درست حرکت کند و آنها را به صورتی منطقی با یکدیگر ترکیب کرده و به نتیجه برساند. تفکر انتقادی تفکر منطقی است. منطق شیوه و اصول سنجیدهی تعریف و استدلال است. وقتی به کسی میگوییم "منطقی باش!"، از او میخواهیم سنجیده فکر کند، مقدماتی را که حکم اطلاعات پایه را دارند بسنجد، از آنها درست نتیجهگیری کند و نتایجی را نیز در نظر گیرد که آن نتیجه در جهان به بار میآورد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|