خانه > حقوق انسانی ما > دانشجویان > نقش دانشجویان در روند انتخابات | |||
نقش دانشجویان در روند انتخاباتمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comدر جریان حوادث و ناآرامیهای اخیر در ایران، بیشترین آسیبهای انسانی متعلق به طیف جوان جامعه بود. آسیبهایی که منجر به زخمی، کشته، ناپدید و زندانی شدن عدهی زیادی که بخش قابل توجهی از آنان نیز دانشجو بودهاند، شد. در گفت و گویی با مهدی عربشاهی، دبیر تشکیلات انجمنهای اسلامی دانشجویان (تحکیم وحدت)، به بررسی نقش دانشجویان در روند انتخابات، حوادث بعد از آن و چشماندازهای آتی حضور جنبش دانشجویی، به ویژه، پس از بازگشایی دانشگاهها میپردازم.
آقای عربشاهی، حمله به کوی دانشگاه در جریان حوادث اخیر، بلافاصله وقایع سال ۷۸ و حمله به کوی دانشگاه تهران را به خاطر میآورد. از نظر شما این دو حادثه تا چه حد به لحاظ سیاسی، امکانات جنبش دانشجویی و یا احیاناً، آسیبهای وارد شده، قابل مقایسه هستند؟ آنچه در سال جاری و بعد از انتخابات اتفاق افتاد و شاهد بودیم که دو سه شب پیاپی به کوی دانشگاه حمله شد، از نظر شدت، قطعاً و یقیناً از حادثهی ده سال پیش بزرگتر بودهاست. روایتهایی که از دوستانی که آن شبها آنجا حضور داشتند شنیدهایم، تعداد کسانی که بازداشت شدهاند، کسانی که هنوز اطلاعی از سرنوشت آنان در دست نیست و مسائلی از این دست، نشان میدهد که این واقعه خیلی بزرگتر از فاجعهی کوی دانشگاه در ده سال پیش بودهاست. برخورد امسال نیروهای انتظامی و لباس شخصیها میتوان گفت به نوعی پیشگیرانه هم بود. یعنی قبل از این که اعتراض خیلی روشنی در فضای خوابگاه صورت بگیرد، خودشان پیشاپیش حدس زده بودند که ممکن است چنین اتفاقی بیفتد. با این فرض وارد شدند و آن حادثه را آفریدند. اما به وجود این بزرگی، فکر نمیکنید انعکاس مساله به بزرگی سال هفتاد و هشت نبود؟ این که چرا خیلی مثل حادثهی ده سال پیش پررنگ نشد، یک دلیلش این بود که بعد از آن، اعتراضات خیابانی ادامه پیدا کرد و ما شاهد شهادت عدهی زیادی از هموطنانمان در آن اعتراضات بودیم. از سوی دیگر،حادثهی ده سال پیش، یک تک حادثه بود. این بار مجموعهای از حوادث و بحرانها پشت سرهم آمدند و آنقدر به دنبال هم تکرار شدند که هیچ کدام به تنهایی نمیتواند خیلی پررنگ شود. از طرف دیگر، ده سال پیش شرایط طوری بود که دانشجویان با وجود همهی بیپناهیهایی که داشتند، باز دست کم دولت، دولت اصلاحات بود و حداقلاش این بود که رئیس دانشگاه تهران، وزیر علوم، مسئولین خوابگاهها و همچنین مسئولین وزارت کشور، خود پیگیر حادثه شدند. اما اینبار، خود وزارت کشور جایی بوده که خیلی از دانشجویان را بعد از حمله، دستگیر و در زیرزمین این وزارتخانه زندانی کردهاند. برخوردهایی هم که در آنجا با آنان شده را شاید بشود با برخوردهای زندان گوانتانومو مقایسه کرد.
به نظر شما، آسیبی که به دانشجویان و جنبش دانشجویی وارد شده، بزرگتر از سال هفتاد و هشت است؟ بله، از نظر حجم آسیبهایی که داشته بزرگتر بودهاست. ولی فکر میکنم تاثیر روانی سال هفتاد و هشت را نخواهد داشت. این اتفاق در سال هفتاد و هشت، به جامعهی دانشگاهی خیلی شوک وارد کرد و میتوان گفت روند پرشور جنبش دانشجویی آن سالها را مقداری متوقف کرد و از ابعاد آن کاست. اما الآن، این اتفاق نمیافتد. به این دلیل که جنبش دمکراسیخواهی نه فقط در درون دانشگاهها که در کل جامعه در جریان است. تعداد زیادی از مردم که قبلاً تمایلی نداشتند مسائل سیاسی اجتماعی را پیگیری کنند، امروز خیلی مجدانه پیگیر این مسائل هستند و با وجود هزینههایی که در سطح جامعه داده شده، همچنان سکوت نکردهاند. در هر صورت فکر میکنم، از نظر روانی، شوک سال هفتاد و هشت را برای دانشگاه نخواهد داشت. فکر میکنید، در روند انتخابات این جنبش دانشجویی بود که در انتخابات شرکت کرد یا ما با کانونها و نهادهای سیاسی دانشجویی مواجه بودیم؟ جنبش دانشجویی را به عنوان یک کلیت یکپارچه نمیشود در نظر گرفت. در درون این جنبش، جریانهای مختلف دانشجویی و گرایشهای فکری مختلفی وجود دارد. ولی شور و حالی در دانشگاهها به وجود آمد و خواست عمومیای را که در دانشگاهها برای نفی آقای احمدینژاد [بیشتر به سمت آقای موسوی] وجود داشت میشد مشاهده کرد. تقریباً، اکثر گروههای فعال در دانشگاه هم تمایلشان به شرکت در انتخابات و تغییر وضع موجود بود. در جریان مبارزات انتخاباتی، به نظر میآمد که آقای احمدینژاد، به خصوص چند ماههی آخر، امیدش را از دانشگاه قطع کرده بود و آنجا تلاش زیادی برای کسب آرا نمیکرد. آیا همینطور است؟ تحلیلی که آن زمان وجود داشت، همین بود که آقای احمدینژاد از چند جا قطع امید کردهاست که یکی شهرهای بزرگ و دیگری هم دانشگاهها است. جاهایی که به نوعی میشود گفت، آگاهی سیاسی مردم شاید بالاتر باشد و خواستههایشان بیشتر سمت و سوی خواستههای دمکراسیخواهانه را داراست. اما در یک نگاه واقعبینانه، آقای احمدینژاد، حتما آرایی در دانشگاه دارد. پایگاه آقای احمدینژاد در دانشگاه، چه کمیت یا چه کیفیتی دارد؟ یک پایگاه ده درصدی، به هرحال، در داخل دانشگاهها هست. این پایگاه به وسیلهی راندهایی که در اختیار قرار میگیرد و امتیازات فوقالعاده زیادی که برای بسیج دانشجویی یا تشکلهای وابسته در داخل دانشگاه، در نظر گرفته شده، ایجاد شده. مقداری از جامعه هم طبیعتاً همان دیدگاهها و باورها را قبول دارند و یک جمعیت تقریباً ده درصدی،پایگاه خود حاکمیت و در ادامه حالا هم هستهی سخت حاکمیت یعنی آقای احمدینژاد است. اما این ده درصد، به دلیل حمایتی که از سوی حاکمیت میشود؛ ممکن است در رسانههای حکومتی صدایشان بلند باشد، اما در داخل دانشگاه اقبال دیگری ندارند. یعنی جزیرههای جدایی از بدنهی دانشجویی هستند. آیا آمار و ارقامی از آسیبهایی که در حوادث اخیر به دانشجویان وارد شدهاست، دارید؟ روزهای اول شبکههای ارتباطی قطع شد. خیلی از خطوط موبایلها اختلال داشتند و اسام اس که به طور کامل قطع بود. بسیاری از دانشجویان با کنسل شدن امتحانات دانشگاهی به شهرستانها برگشتند و فعالان جنبش دانشجویی ممکن بود در برههای، زندگی مخفی داشته باشند. اینها روی همرفته، عواملی هستند که اجازه ندادهاند بتوانیم آمار دقیقی بگیریم. همچنین، دانشجویانی که شناخته شده نیستند، ممکن است بازداشت شده باشند و زندان هم رفته باشند ولی خبر آن هیچجا به اسم، منتشر نشده باشد. بنابراین مطابق آمار تقریبی که داریم؛ بین فعالان دانشجویی بیش از صد مورد بازداشت داشتیم. در میان شهدایی هم که اسامیشان اعلام شده، چند دانشجو هستند. اما آمار دقیقتر را ماه مهر میتوان بیرون کشید و اعلام کرد.
به نظر شما، بازگشایی دانشگاهها و حضور دانشجویان، چه تاثیری در فضای سیاسی موجود خواهد داشت؟ شاید چون دانشگاه و جنبش دانشجویی در جریان دمکراسیخواهی پیشرو بوده است؛ وقتی دانشگاهها باز شوند؛ نیروی مضاعفی به جریان دمکراسیخواهی اضافه خواهد شد. ولی برخلاف تصوری که نیروهای امنیتی و اطلاعاتی داشتند، جنبشی که در جامعه شکل گرفتهاست، به هیچ وجه سازماندهی عمودی ندارد. اینها تصورشان این بوده که اگر در هر حوزهای صد، صد و پنجاه نفر از فعالین آن حوزه بازداشت و تحت کنترل باشند، جنبش دیگر تعطیل خواهد شد. ولی سازماندهی جنبش اعتراضی اخیر کاملأ خودجوش است. یک باره، همهی مردم در اینترنت تصمیم میگیرند که مثلأ در فلان روز، فلانجا جمع شوند و این اتفاق هم میافتد. در صورتی که هیچ گروهی هم دعوتکننده نیست. به این دلیل، در مهرماه هم دانشگاهها میتوانند فضای خوبی برای اعتراض داشته باشد. البته نقش تشکلها مقداری کمرنگتر شده، اما به مرور، هرچه در این حرکت جلوتر برویم، نقش تشکلها پررنگتر میشود. چرا پررنگتر میشود؟ بنا بر همان تجربهای که اشاره کردید، یعنی استفادهی مردم از رسانههای مجازی، به نظر میآید که نقش تشکلها در حال تضعیف شدن باشد. با توجه به این که این سؤال هم مطرح است که اساساً آیا ضرورتی دارد که سازماندهی اعتراضات مردم به دست تشکلها سپرده شود؟ با توجه به این که فعالین این تشکلها به هرحال بیشتر تحت کنترل قرار دارند؟ این موجی که بلند شدهاست، چه بخواهیم و چه نخواهیم، بعد از مدتی تهنشین میشود. بخشی از مردم ممکن است کمتحملتر باشند و از حرکت کنار بروند. بخش دیگر که قویتر و باانگیزهتر هستند، یا تشکلهای جدیدی را ایجاد کنند و یا جذب تشکلهای موجود بشوند. هرچقدر از دامنهی این موج کاسته شود، آن موقع نقش تشکلها پررنگتر خواهد شد. ولی تا زمانی که دامنهی این موج بلند است، طبیعتا نقش تشکلها خیلی پر رنگ نیست. فکر میکنم ساختار و سازماندهی خود تشکلها هم در آینده، تحت تأثیر این قضایا قرار خواهد گرفت و سازمانهای افقیتری را شاهد خواهیم بود. سازمانهایی که خیلی شکل هرمی نداشته باشند، یا هرمهایی با قاعدهی بزرگتر داشته باشند. علت آن هم همان است که شما گفتید؛ یعنی وقتی تشکیلاتی کاملا مرکزگرا است، مرکز آن طبیعتاً خیلی تحت نظر است و احتمال برخورد با آن خیلی بالاست. ولی وقتی به صورت هستههای کوچکی هستند که خود سازماندهی شده و ارتباطات محدودی هم با هم دارند؛ برخورد با آنها هم سختتر میشود. فکر میکنم، شکل سازمانها هم به آن سمت میرود. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
این را بدانید کار رژیم جمهوری اسلامی تمام شده است.به یاری خداوند و غیرت دانشجویان ایرانی دست مزدوران که به خون جوانان بیگناه ایران زمین آلوده شده است به زودی زود قطع خواهد شد.حفظ این وحدت یکپارچه رمز موفقیت جوانان ماست.ما از راهی که رفته ایم به هیچ عنوان بازنخواهیم گشت.
-- فرزاد ، Jul 29, 2009