تاریخ انتشار: ۵ مرداد ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت و گو با زهرا مجردی پیرامون وضعیت زندانیان سیاسی و بازداشت‌شدگان وقایع اخیر

سمیه توحیدلو می‌گوید برایم دعا کنید

مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.com

پس از انتشار خبر کشته شدن برخی از مفقودین و دستگیرشدگان حوادث اخیر و تحویل جنازه‏ی آن‏ها به خانواده‏ها، هر روز اخبار و شایعات نگران‌کننده‏ای در مورد سایر زندانیان سیاسی انتشار می‏یابد.

خانواده‏ی زندانیان سیاسی در حالی که خود نگران و پی‏گیر این اخبار هستند، تنها مرجع اطلاع‏رسانی در این باره نیز به شمار می‌روند.

برای پی‏گیری آخرین اخبار در مورد زندانیان سیاسی، با خانم زهرا مجردی، همسر دکتر محسن میردامادی، دبیر کل حزب مشارکت که جزو اولین سری دستگیرشدگان حوادث اخیر است، گفت و گو کرده‏ام.

Download it Here!

خانم مجردی، قبل از هر چیز می‏خواستم بپرسم که آیا خانواده‏ی زندانیان سیاسی جمع یا اقدام مشترکی در جهت پی‏گیری وضع زندانیان دارند؟

بله، ما یک کمیته‏ی چهار نفره تشکیل داده‏ایم که یک سری مسائل را پی‏گیری می‏کنند.

اعضای دیگر آن جز شما چه کسانی هستند؟

خانم محتشمی‏پور، خانم دکتر تاجرنیا، و آقای حمزه‏ی قالبی، پدر آقای قالبی که رییس ستاد دانشجویی مهندس موسوی بود.

در مورد وضعیت آقای میردامادی و همین طور سایر زندانیان، اگر اطلاعاتی هست، برایمان توضیح بدهید.

ما به شدت نگران سلامتی دوستان زندانی‏مان هستیم. تازه‌ترین مورد، دو روز پیش اتفاق افتاد که جسد بی‏جان پسری جوان، آقای محسن روح‏الامینی، دانشجوی فوق لیسانس دانشگاه تهران را به خانواده تحویل دادند.

روز یکشنبه هم قرار بود مراسم ختم ایشان برگزار شود.

بله، مراسم ختم را هم به هم زدند. چون دوستانش قرار گذاشته بودند در این مراسم شرکت کنند.

این خیلی نگران‌کننده است. چون آن‏طور که در نامه‏ی یکی از دوستان پدرش از قول پدر ایشان آمده است، این بچه مننژیت می‏گیرد و به دلیل عدم رسیدگی، شهید می‏شود. موارد دیگری هم داشتیم که بچه‏هایی که تحویل خانواده‏ها شدند، به دلیل همین مننژیت از دنیا رفته بودند.

آن طور که در همین نامه توضیح داده شده بود، این مننژیت حاصل عفونتی بود که در اثر جراحات وارده، عارض شده بود.

بله؛ مثل این که این بچه را خیلی زده بودند. سرش زخمی شده و عفونت کرده و بعد تبدیل به مننژیت شده است. آن طوری که در این نامه شرح داده شده، در پرونده‏ی پزشکی آمده است که تب بالای ۴۰ درجه داشته و به علت عدم رسیدگی، زمانی او را به بیمارستان می‏رسانند که دیگر کار از کار گذشته بوده است.


دکتر محسن میردامادی، دبیر کل جبهه مشارکت

وزیر بهداشت نیز در دیدار با آقای روح‏الامینی (پدر) گفته است که ما بیش از دو هزار آمپول پنی‏سیلین بسیار قوی و آمپول‏های ضد مننژیت به زندان‏ها فرستاده‌ایم.

این مسائل ما را بسیار نگران می‏کند. این بچه‏های جوان، همه می‏دانیم که اکثراً دانشجو بودند و شاید برخی از آنان برای اولین بار در چنین تظاهرات‏هایی شرکت کرده بودند. هر جایی هم که رفته‏ایم، این مسأله را مطرح کرده‏ایم؛ ولی هیچ‏کس پاسخ‏گو نیست.

مورد دیگر در ارتباط با آقایان تاج‌زاده و نبوی است که الان حدود ۴۰ روز است این عزیزان را گرفته‏اند و حتی یک تماس تلفنی کوتاه هم نداشته‏اند. حال آقای میردامادی بعد از ۲۸ روز، تماس کوتاهی با خانواده گرفت، ولی آقای تاج‌زاده و نبوی، حتی این‏ تماس کوتاه را هم نداشته‏اند.

اخباری هم که می‏رسد، حاکی از این است که خیلی‏ها تحت فشار هستند که از آن‏ها اقرار بگیرند و این‏ها همگی ما را نگران می‏کند.

وقتی می‏گوییم شکنجه، حتماً لازم نیست شکنجه‏ی فیزیکی مشخصی باشد. خود سلول انفرادی از مصادیق بارز شکنجه است. به گفته‏ی خود آقایانی که الان در جمهوری اسلامی مسئولیت دارند، ندادن ملاقات و نداشتن امکان تماس تلفنی با خانواده، همه از مصادیق شکنجه هستند.

مورد آقای روح‏الامینی، مصداق شکنجه‏ی فیزیکی هم هست؟

بله؛ همین طور است. کسانی که به خانواده‏ها زنگ می‏زنند، اصرار بر این دارند که ما شکنجه نشده‏ایم. اولاً که این قابل اثبات نیست. جدا از آن، الان زندان‏هایی، غیر از زندان‏های رسمی وجود دارد و اکثر شکنجه‏ها و رفتارهایی که منجر به فوت این بچه‏ها شده، در این زندان‏ها بوده است.

کسانی که آزاد می‏شوند، مسائلی از شلاق زدن و ... تعریف می‏کنند که آدم اصلاً باورش نمی‏شود ممکن است در این مملکت چنین کارهایی انجام شود. اکثر بچه‏هایی هم که شهید می‏شوند، در اثر فشار ناشی از ضربات و جراحات وارده به آنان است.


پوستر «سعید حجاریان را آزاد کنید» در اعتصاب غذای ایرانیان مقابل سازمان ملل

برخی از زندانیان نظیر آقای حجاریان هم مشخص است که به لحاظ سلامتی مشکل دارند.

بله؛ خانم آقای حجاریان بعد از ملاقاتی که با ایشان داشته، گفته است که خیلی زرد شده و ظاهراً خود آقای حجاریان گفته است که ممکن است کبدش از کار افتاده باشد. وضعیت آقای حجاریان از نظر جسمی، بسیار شکننده است. طی این سال‏ها دائماً کسی از ایشان مراقبت می‏کرده است؛ فیزیوتراپی دائمی داشت و داروهایش مرتب کنترل می‏شده است. توضیحات را خانم مرصوصی قبلاً داده‏اند. به هر حال شرایط ایشان ما را بسیار نگران می‏کند و امیدواریم که خانواده بتوانند ایشان را به منزل بیاورند.

در مورد برخی دیگر از زندانیان نیز اخباری بر همین منوال رسیده است. مثلاً آقای کیوان صمیمی را در وضعیت جسمی نامناسبی بوده‏ است و آقای سحرخیز اطلاع داده‏ که هنگام دستگیری دنده‏هایش شکسته است و خود او هم نمی‏دانسته در کدام زندان است.

بله، همین طور است. اکثر کسانی هم که تماس می‏گیرند، همین را می‏گویند که نمی‏دانند کجا هستند. چون آن‏ها را با چشم بسته می‏برند. با چشم بسته بازجویی می‏شوند. بازجویی‌های طولانی‌مدت که فشار است.

با چند تا از خانواده‏ها که صحبت می‏کردم، می‏گقتند در آخرین تماس‏های تلفنی، صداهایشان خیلی خسته و ناراحت بوده است. مثلاً مادر خانم سمیه توحیدلو می‏گفتند که مرتب گفته است: «برای من دعا کنید.»

حتی بعضی از تماس‏های تلفنی، باعث نگرانی بیشتر خانواده‏ها می‏شود. چون ما نمی‏دانیم که اینان در دست چه کسانی هستند و چه رفتاری با آن‏ها می‏شود.


سمیه توحیدلو

آیا در جهت پی‏گیری وضعیت این زندانیان، تماس‏ها و دیدارهایی با مقامات و مسئولین بالای کشوری هم داشته‏اید؟

ما تقریباً با هر کسی که فکر می‏کردیم بتواند در این مساله مؤثر باشد، ملاقاتی داشته‏ایم. با هیأت سه‌نفره‏ای که رییس قوه‏ی قضاییه تشکیل داده، با رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، دادستان کل کشور، علمای قم و با هر کس که فکر می‏کردیم شاید بتواند راهی برای کمک به زندانیان باز کند، تماس گرفته‏ایم. متأسفانه نتیجه‏ای نگرفتیم.

ما به هر حال، کار خودمان را ادامه می‏دهیم و امیدواریم که بتوانیم به زودی، نتیجه‏ای بگیریم. اما اگر واقعا نتیجه‏ای حاصل نشود، در فکر اقدامات جدی‏تری هستیم. چون به شدت نگران حال جوانان این مملکت و زندانیان خودمان هستیم.

البته گفتید که به نتیجه‏ای نرسیده‏اید. ولی وقتی مراجعه می‌کنید، اساساً چه پاسخی به شما می‏دهند؟

پاسخ واحدی که همه‏ی آنان به ما می‏دهند این است که «به ما ربطی ندارد.» قوه‏ی قضاییه، دادستان کل کشور هم همین حرف را می‏زنند. می‏گویند تنها کاری که ما می‏کنیم این است که کار تسهیل شود و پروند‏ه‏های آنان زودتر به دادگاه برود.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

"پاسخ واحدی که همه‏ی آنان به ما می‏دهند این است که «به ما ربطی ندارد.»

به این نتیجه میرسیم که ما هم مثل آقای اوباما بجای آقایان باید با آقای م د و د ف و پو تی ن مذاکره کنیم و از آنها علت را جویا شویم و سراغ فرزندانمان را بگیریم.

-- بدون نام ، Jul 27, 2009

"ما «سند انكار» قدرت شمایيم!
http://babakdad.blogspot.com/2009/07/23-end-5-57.html
زنده ياد احمد

-- babak ، Jul 27, 2009

علمای قوم ؟ احتمالا قم منظور است و اشکال تایپی است

------------------------------------
زمانه: سپاس از تذکر شما
تصحیح شد

-- فرشاد ، Jul 27, 2009

اينها يكصدهزارم از شكنجهاى رژيم است.

-- irani ، Jul 27, 2009

پیشنهاد می کنم در مصاحبه هایتان از خانواده ها سوال کنید که چرا به مراجع حقوقی و دادگاه های بین المللی شکایت نمی کنند. بعید می دانم که بتوانند از طریق قوه قضاییه ج.ا. راه به جایی ببرند. این قوه در ایران مطلقا استقلال ندارد و به فرض داشتن استقلال از دولت باز هم مبتلا به بینش های مرتجعانه اسلامی است که چندین سال نوری از اعلامیه جهانی حقوق بشر فاصله دارد.
اگر مایل بودید می توانید با ذکر نام من به عنوان یکی از مخاطبان رایو زمانه از تهران این سوال را از آنها بپرسید. مرسی

-- مهرداد مبارکی ، Jul 27, 2009

ممنون از اصلاع رسانی, دعا و خواستن سلامتی اونها از خدا تنها کاری هست که می تونم انجام بدم, به امید سلامتی و آزادی دوستان

-- hamid ، Jul 28, 2009

وی با اشاره به اصل آزادی برگزاری اجتماعات به درخواست خودش و مهدی کروبی برای برگزاری مراسم يابود شهدای وقايع اخير در مصلی تهران اشاره کرد و گفت: با اين کار دولت را در معرض امتحان قرار داديم؛ ما نمی‌خواهيم کاری کنيم، سخنرانی هم نداريم، فقط می‌خواهيم از مصلايی که با هزينه‌های صدها ميليارد تومانی ساخته شده، يک استفاده‌ای کنيم، همان ۱۳ ميليونی که شما می‌گوييد، اين‌ها هم حقی دارند نسبت به اين مصلی و از پول آنها ساخته شده و از بودجه عمومی صرف شده است و متعلق به آنها هم هست، اجازه دهيد ما جمع شويم و فقط قرآن بخوانيم، قرآن بخوانيم .

-- hf ، Jul 28, 2009

سلام
من خود يكي از همين بازداشتي ها بودم. اگر چه اكنون جسمم آزاد است،‌اما روحم به شدت در بند خاطرات شكنجه هايي است كه بر خود و هم بندهايم روا رفته است. اگر چه اينها از هيچ شكنجه فيزيكي و روحي دريغ نمي كنند، اما حتي بدون آن هم، صرف ماندن در زندان هاي اين ر‍‍‍زيم به دليل وضعيت بسيار نامساعد آنها خود به نوعي شكنجه محسوب ميشود. تنها با پيگيريهاي ما در بيرون زندان است كه اين عزيزان در بند خلاصي مي يابند.
به اميد آزادي تمام زندانيان سياسي

-- سياوش ، Jul 28, 2009

کسانی که آزاد می‏شوند، مسائلی از شلاق زدن و ... تعریف می‏کنند که آدم اصلاً باورش نمی‏شود ممکن است در این مملکت چنین کارهایی انجام شود//////

باور کنید انجام می شود. عمیقا متاسفم ولی انگار حتما لازم بود که دایره اینقدر تنگ شود و شمارا هم بیرون بیاندازند تا باور کنید. گریه آقای جلایی در مصاحبه با بی بی سی عمیقا مرا متاثر کرد.

-- مهدی ملکی ، Jul 28, 2009

تا وقتی که به جای حرف های منطقی و یافتن راه حل های عملی به فکر دعا و جادو و جنبل هستیم اوضاع همینست.

-- کیا ، Jul 29, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)