تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
قسمت دوم

ادبیات، زیر فشار ممیزی

امیدرضا محمودی

قانون نشر کجاست؟

در ابتدای نمایشگاه کتاب تهران در سال ۸۷، صفارهرندی، وزیر ارشاد دولت احمدی‌نژاد، از ناشران و پدید‌آورنده‌گان کتاب خواست آثار خود را مطابق سلیقه‌ی ارشاد سانسور کنند و بعد برای مجوز بیاورند، تا روند چاپ سرعت بگیرد. این در حالی است که صد‌ها عنوان کتاب مختلف، در سی و یک ماه اول دولت احمدی‌نژاد، امکان چاپ در ایران را از دست داده‌ بودند؛ چون ناشرین از قبول کتاب‌ خودداری می‌کنند، مگر این‌که کتاب واقعاً هیچی نداشته باشد تا به مشکلی برخورد کند.

یکی از مهم‌ترین ناشرین خصوصی تهران،‌ اعلام کرده که تا اطلاع ثانوی، هیچ کتابی را از هیچ کسی قبول نمی‌کند تا وضعیت کتاب‌های موجودش مشخص شود. اما دولت احمدی‌نژاد از کدام قانون برای اِعمال نظارت‌های خود استفاده می‌کند؟ اصل هفتاد و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می‌گوید: «شرح و تفسر قوانین عادی در صلاحیت مجلس شورای اسلامی است، مفاد این اصل مانع از تفسیری که دادرسان، در مقام تمیز حق، از فوانین می‌کنند نیست.»

در حالی که قانون اساسی قانون‌گذاری را حق مجلس شورای اسلامی می‌داند و بقیه منابع قانونی را به رسمیت نمی‌شناسد، مجلس شورای اسلامی هیچ وقت قانونی برای کتاب تصویب نکرده است. تنها آیین‌نامه‌ی موقتی که شورای عالی انقلاب اسلامی در اوایل عمر جمهوری اسلامی برای بررسی کتاب‌های کودک نوشته است را سال‌ها بر همه‌ی کتاب‌ها اعمال می‌کنند: براساس آن آیین‌نامه، می‌توان تنها برای یک بار قبل از چاپ، کتاب‌های کودک را بررسی کرد و بعد به آن‌ها مجوز چاپ داد.

در حالی که سازمان‌های امور کودک مانند کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان برای چاپ کتاب متکی به مجوزهای نشری دولت نیستند (همانند وزارت امور خارجه که مستقل از وزارت ارشاد کتاب منتشر می‌کند یا انتشارات سمت یا همانند آن) کتاب‌های ناشرین خصوصی در تنگنای وزارت‌خانه گیر کرده‌اند، در حالی که قانون مشخصی در این رابطه وجود ندارد و دولت‌های گذشته قانونی به مجلس ارائه نداده‌اند تا بررسی شود.

هرچند در زمان وزارت مهاجرانی در دولت اول خاتمی، قانونی برای کتاب نوشته شد، که در آن حق چاپ کتاب به ناشرین اعطا می‌شد، و دادگاه کتاب شکل می‌گرفت تا اگر شاکی‌‌ای در مورد کتاب وجود دارد، بعد از نشر شکایت را در حضور هیأت‌ منصفه بحث کند، این قانون هیچ‌وقت به مجلس نرسید و هیچ‌وقت بررسی نشد. واقعیت این است که قانونی برای نشر وجود ندارد و همه چیز وزارت ارشاد سلیقه‌‌ای است، برای همین هم روزی وزیر ارشاد ناشرین را دعوت به سانسور آثار خود می‌کند و روزی دیگر سخن‌گوی دولت می‌گوید سانسور دولتی در کشور نداریم.


حق و حقوق پدیدآورندگان

آیا پدیدآورندگان فرهنگی اجازه‌ی شکایت از دولت را دارند؟ در سال ۱۳۸۶ شیرین عبادی، وکیل انتشارات ققنوس و انتشارات روشنگران زنان شد و از وزارت ارشاد شکایت کرد و بررسی کتاب آن‌ها را زیر سوال برد. شیرین عبادی در همان سال در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد اگر شکایتش به جایی نرسد، به مراجع خارج از کشور دادرسی می‌برد. اتفاقی که هنوز نیافتاده است، معلوم نیست وضعیت شکایت به کجا رسید و نتیجه چه شد.

اما در همین ماه و در آخرین روزهای دولت احمدی‌نژاد، دیوان عدالت اداری در شکایت دیگری وزارت‌خانه را مقصر شناخت و حق را به ناشر داد. قانونی در وزارت ارشاد وجود دارد که این وزارت‌خانه می‌تواند ناشرینی را که در سال کمتر از هفت کتاب منتشر کرده باشند از بعضی حقوق آن‌ها منع کند یا مجوز نشر آن‌ها را باطل کند.

در نمایشگاه کتاب ۱۳۸۸ تهران، نشرهای اختران، دیگر، چکامه‌سرا و آگاه از حضور در نمایش‌گاه منع شدند. نشر اختران اعلام کرد چون کارت این نشر تمدید نشده است. در حالی که چهل عنوان کتاب چاپ شده در سال گذشته را به ارشاد ارائه کرده‌اند، مجوز نشر تمدید نشد و نشر از نمایش‌گاه بازماند و این یعنی ضرر مالی گسترده.

دیوان عدات اداری در اوایل خرداد امسال اعلام کرد در مورد شکایت انجام شد از وزارت‌خانه‌ی ارشاد با موضوع «تمدید مجوز انتشارات و رفع محدودیت کاری» حق را به نشر... (نام نشر رسماً اعلام نشد،‌ چون احتمال این می‌رفت که نشر دچار مشکلات دیگری شود) و گفت «در رابطه با خواسته مدیر انتشارات... به طرفیت شکایت و خواسته تمدید مجوز انتشارات با توجه به محتوایات پرونده و پاسخ واصله از وزارت ارشاد، ناشر پیگیر موضوع می‌شود و به‌رغم مکاتبات مکرر بلاتکلیف می‌ماند و چون مطابق با آیین‌نامه‌های شورای عالی انقلاب فرهنگی دلیل و مدرکی که موجب جلوگیری از فعالیت ناشر و عدم تمدید پروانه باشد ارائه نشد پس خواسته شاکی وارد است. لذا حکم به الزام تمدید مجوز انتشارات و ادامه‌ی فعالیت آن صادر می‌گردد.» (روزنامه‌ی اعتماد ملی،، ششم خرداد ۱۳۸۸، صفحه‌ی نه)


سانسور در اینترنت

وب‌سایت «هفتان» فیلتر شد و فیلتر ماند. این اتفاق تازه‌‌ای نبود. «هفتان» تنها لینک‌های ادبی و فرهنگی را منتشر می‌کرد و این انتشار لینک‌ها را هم زیرنظر مستقیم رضا شکر‌اللهی انجام می‌داد، کسی که تمام سعی‌اش را می‌کرد مرزهای فرهنگی دولتی را رد نکند. اما بدون توضیحی این سایت فیلتر شد و فیلتر ماند. همانند این، «کتاب‌لاگ» یکی از پرخواننده‌ترین صفحه‌های ادبی داخل کشور بارها فیلتر شد و سرانجام نویسنده‌هایش وب‌سایت را رها کردند. چرا؟ هیچ وقت دلیلی عنوان نشد.

فیلترینگ که قرار بود تنها بر سایت‌های مستهجن اعمال شود، مدت‌ها بود که سایت‌های سیاسی را هدف قرار داده بود،‌ اما دولت مهرورزی احمدی‌نژاد، مرزهای آن را به سایت‌های فرهنگی و ادبی کشاند. باز هم دولت هیچ دفاعی از سایت‌های فرهنگی کشور نکرد.

البته وزارت ارشاد سعی کرده بود مانعی جلوی اینترنت هم بگذارد. در اولین سال‌های وزارت صفارهرندی، تلاش شد تا وب‌سایت‌ها و وب‌لاگ‌ها خودشان را در وزارت ارشاد ثبت کنند، شناسنامه بگیرند و صاحب صفحه مشخص باشد تا بتوان در هر موقعی او را تحت فشار قرار داد. اما در زمانی که وزارت‌خانه مشخص کرده بود، تنها حدود یک درصد وب‌سایت‌ها و وب‌لاگ‌ها خودشان را معرفی کردند، طرح ناکارآمد بود و رها شد. هرچند دولت تلاش خود را کرد، قانونی برای پدیدآورندگان اینترنتی به مجلس رفت و برای آن‌ها، حتا حکم اعدام هم پیش‌بینی شد.


نام‌های جاویدان ادبیات را فراموش کن

اواخر دولت خاتمی بود که «بوف کور» نوشته‌ی صادق هدایت، شناخته‌ترین رمان کلاسیک ایرانی در جهان، در تیراژ هفتاد هزار نسخه منتشر و در فاصله‌ی کوتاهی نسخه‌های هزار تومانی‌اش را فروخت. اما نام «صادق هدایت» یکی از نام‌های ممنوعه‌ی چهار سال گذشته بود. همانند «صادق چوبک» که کتاب‌هایش در دولت خاتمی مجوز گرفته بود و در این چهار سال باعث دردسر ناشر آن، نشر چکامه‌سرا بود. تعدادی از کتاب‌های «جلال آل احمد»، بیشتر کتاب‌های «هوشنگ گلشیری»، تعدادی از شعرهای «فروغ فرخزاد» و نام‌های بزرگ دیگری در طول این چهار سال دچار مشکل شدند.

سال دوم دولت صفارهرندی خبری کوتاه در اینترنت منتشر شد: تجدید چاپ مجموعه‌ی کامل اشعار احمد شاملو با سانسور گسترده مواجه شده است و نشر نگاه درمانده است. موجی که به راه افتاد آن‌قدر تند بود که بلافاصله اعلام شد مجوز نشر بدون تغییر کتاب داده شده است. کتاب قبل از دولت احمدی‌نژاد هفتاد هزار نسخه در بازار کشور فروخته بود.

همین اتفاق برای «کیمیاگر» نوشته‌ی پائولو کوئیلو افتاد، کتابی که در حدود بیش از نیم میلیون نسخه از آن در سال‌های قبل از صفارهرندی فروخته بود، نزدیک به یک سال برای تجدید چاپ در ارشاد معطل ماند. در حالی نام‌های بزرگ ادبیات ما در وب‌سایت‌ها و روزنامه‌ها نام‌شان می‌آید، پدیدآورندگان گم‌نام‌تر که تریبون خاصی ندارند چه باید بکنند وقتی تمام کتاب‌های‌شان در وزارت‌خانه، یا در کامپیوترهای شخصی‌شان خاک می‌خورند و همه چیز تقریباً تعطیل شده است؟


حتا ابراهیم گلستان

ابراهیم گلستان هنوز زنده است. هنوز با تمام وجود در صحنه حاضر است. چند سال پیش بود که گفت‌ و گوی پرویز جاهد با او، با نام «نوشتن با دوربین» رنگ از روی جامعه‌ی فرهنگی و ادبی ایران پراند. زبان تند او هم‌چنان به انتقاد از ایرانی‌های حاظر در صحنه تیز بود. اما «نوشتن با دوربین» تنها یک روی سکه بود.

انتشارات بازتاب‌نگار، متعلق به دوست خانواده‌گی گلستان‌، تحت نظارت مستقیم ابراهیم گلستان دست به انتشار آثار مدت‌ها منتشر نشده‌ی او در ایران زد. اول از همه، «مدّ و مه» برای دریافت مجوز رفت و با حذف دو داستان اصلی توسط ارشاد دولت خاتمی، تنها داستان کوتاه «از روزگار رفته حکایت»، در کتابی به همین نام منتشر شد. بعد‌ها، «آذر، ماه آخر پاییز» را منتشر کردند. «جوی دیوار و تشنه» و «شکار سایه» هیچ وقت منتشر نشد.

دو سال است که پنج کتاب ترجمه‌ی ابراهیم گلستان را به ارشاد فرستاد. بعد از گذشت ماه‌ها،‌ هیچ جوابی دریافت نشده است. کتاب «گفته‌ها» ولی در ۱۳۸۶ منتشر شد. متن کتاب تغییری نداشت، اما عکس روی جلد، عکسی معمولی و ساده از ابراهیم گلستان که ریش هم داشت و توسط صادق چوبک گرفته شده بود را از روی جلد پاک کردند. با توجه به حساسیت خاص آقای گلستان، هیچ کتابی از ایشان با سانسور متن در ایران منتشر نمی‌شوند.

البته وضعیت دختر ایشان هم بهتر نبود. در دو سال گذشته، ترجمه‌ی لیلی گلستان از «بیگانه‌»‌ی آلبر کامو،‌ بیش از سه بار تجدید چاپ شد، هم‌چنین گفت ‌و‌ گو با ایشان در «گفت ‌و ‌گو با لیلی گلستان» پنج بار تجدید چاپ شد. اما «زند‌گی در پیش‌رو» برای چاپ هشتم، توسط نشر بازتاب‌نگار ماه‌ها در ارشاد ماند، هرچند الان چاپ دهم کتاب بدون حذفی جدیدی در بازار فروخته می‌شود. «میرا» اما باز هم توقیف شد، بازتاب‌نگار کتاب را برای چاپ هفتم می‌خواست تجدید چاپ کند که جلوی نشر اثر را گرفتند. «میرا» برای حدود بیست سال بعد از انقلاب توقیف بود و در زمان دولت خاتمی توانسته بود دوباره منتشر شود.


پدیده‌ی ادبی کوچک

انتشارات کاروان، ناشر رسمی آثار پائولو کوئیلو در ایران، وقتی رمان جدید نویسنده «یازده دقیقه» را در سال ۱۳۸۵ دریافت کرد، حتا فکر ترجمه‌ی آن را هم در سر نیاورد، هر چند دولت خاتمی سر کار بود. کتابی که به مسأله‌ی ارگاسم می‌پردازد و بیشتر آن توصیف مستقیم سکس است. وقتی ترجمه‌ی انگلیسی کتاب منتشر شد، با مجوز ارشاد هزار نسخه از آن را در ظاهری وزین و قیمتی گزاف (پنج هزار تومان در آن زمان که برای کتابی سیصد صفحه‌یی گران بود) منتشر ساختند.

در آخرین سال حکومت خاتمی، ترجمه‌ی انگلیسی کتاب از نمایشگاه کتاب جمع شد و دیگر هیچ وقت تجدید چاپ نشد. یک سال و اندی بعد، ماجرایی تازه در مشهد شکل گرفت. ده هزار و پانصد نسخه از ترجمه‌ی «یازده دقیقه» ‌بدون این‌که ناشر آدرسی از خود در کتاب گذاشته باشد، منتشر شد. هیچ وقت مشخص نشد ارشاد شعبه‌ی مشهد، چه جوری به این کتاب، بدون سانسور مجوز داده است. وقتی خبر این رسوایی! از یکی از سایت‌های نزدیک به دولت احمدی‌نژاد پخش شد، کتاب‌ را جمع کردند، هرچند بیشتر نسخه‌های آن فروش رفته بود.

داستان «یازده دقیقه» معکوس بلایی بود که سر «راز داوینچی» دان براون آمد. وقتی کتاب در سراسر جهان، به خوبی می‌فروخت و چاپ هشتم و نهم ترجمه‌ی حسین شهرابی و خانوم گنجی توسط نشر زهره، و چاپ دوم دیگری نیز توسط یک ناشر دیگر منتشر شده بود،‌ به خاطر توهین به آئین کاتولیک کتاب توقیف شد. مترجم‌ها ضرر کردند که حق ترجمه‌شان پایمال شد. نسخه‌های چاپ شده، به چند برابر قیمت روی جلد، در کتاب فروشی‌های ایران فروخته شدند و هنوز هم در بازار موجود هستند.

مشابه همین اتفاق برای نویسنده‌ی ایرانی، مرتضی حسینیان آبکنار افتاد که امسال همراه بهمن قبادی با فیلم «کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره» در جشنواره‌ی فیلم کن درخشید. کتاب مشهور او، «عقرب روی پله‌های راه‌آهن اندیمشک یا از این قطار خون می‌چکد قربان» برای چاپ چهارم توقیف شد و چاپ سوم آن از نشر بازماند ولی نسخه‌های غیرقانونی آن را همه می‌فروختند.

همان‌طور که نسخه‌های غیرقانونی «خاطره‌های دلبرکان غمگین من» مارکز را همه جا می‌فروشند، کپی همان نسخه‌یی که نشر نیلوفر در پنج هزار نسخه منتشر کرد، اما هیچ‌وقت نتوانست تجدید چاپ کند. کتابی که اگر تجدید چاپ می‌شد، تا الان تیراژ صد هزار نسخه را هم به راحتی رد کرده بود.

چه خواهد شد؟

چهار سال دولت احمدی‌نژاد، برای اهالی فرهنگ سال‌های سردرگمی بود. باید خودشان را مرتبط با سلیقه‌های وزارت‌خانه تطبیق می‌دادند. حالا که انتخابات نزدیک شده است، این سوال پیش کشیده می‌شود،‌ اگر دوباره احمدی‌نژاد به دولت برگردد، برای فرهنگ چه رخ خواهد داد؟

Share/Save/Bookmark

قسمت اول
سانسور ادبی در دولت احمدی‌نژاد

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)