تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و ایران ـ بخش سوم

ماده سوم: حق حیات، آزادی و امنیت شخصی

محمد میرزاخانی

Everyone has the right to life, liberty and security of person1.

ماده‌ی سوم

هر کس حق حیات، آزادی و امنیت شخصی دارد2.

ماده‌ی سوم اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر از مواد بدیهی و در عین حال کلیدی آن است. به نظر نمی‌رسد که هیچ شخص حقیقی یا حقوقی‌ای به صراحت با آن مخالفت کند و بخواهد قولی خلاف آن بگوید. اما دقت در مصداق‌های این ماده موجب روشن‌تر شدن وضعیت آن در جمهوری اسلامی خواهد شد.

این ماده تنها از پنج - شش واژه تشکیل شده است و حاصل آن یک جمله‌ی نسبتاً کوتاه است اما با دقت و درنگ در واژه‌ واژه‌‌ی آن، می‌توان فهمید که اگر هم‌چون زبان‌شناسان بیآییم و روی هر واژه تکیه و تأکید کنیم رنگ و معنای جمله عمیق‌تر و دگرگونه‌تر می‌شود.

در آغاز می‌بینیم که با قید «هر کس» این ماده چنان شمولی یافته که دیگر نیازی به توضیح بیشتر ندارد. ایجاز تمام برای نشان دادن وسعت این قول و مصداق‌های آن.

«هر کس»‌ یعنی هر موجود انسانی. یعنی هر کس که در تعریف زیست‌شناسانه (و نه اخلاقی و دینی و ...) انسان است و بر این کره‌ی خاکی می‌زید، مشمول این اصل می‌شود. پس یعنی هیچ استثنابردار نیست. اگر کسی هم‌دین ما نبود، اگر کسی مرام و مسلک سیاسی - اجتماعی‌اش صد درصد هم مخالف ما بود، اگر کسی اصلاً بی‌دین بود، یا عیاش بود، یا اهل کار نبود، یا منتقد و مخالف و معاند و محارب و غیره و غیره بود، فرقی نمی‌کند؛ در هر صورت در دایره‌ی «هر کس» می‌گنجد و طبق این ماده، حقوق یاد شده را داراست.

«حق حیات» دومین جای درنگ در این جمله است. اگر تنها به همین مسأله فکر کنیم که زندگی هر موجود زنده‌ای چه رویداد ناب، یگانه و تکرارناپذیری است و اگر تمام امکانات بشری دست‌به‌دست هم بدهند نمی‌توانند حتا یک ثانیه‌ی آن را بازآفرینی کنند، به عمق این حق، حق حیات، بهتر پی می‌بریم.
در حالیکه هنوز پس از سال‌ها انتقاد به مسأله‌ی لغو قانون «اعدام» (گرفتن همان «حق حیات» از فرد برای همیشه‌ی همیشه) در ایران، هر روز شاهدیم که در گوشه و کنار ایران عده‌ای پای چوبه‌ی دار می‌روند.

از هنگام روی کار آمدن جمهوری اسلامی در مراحل مختلفی شاهد اعدام هایی بوده‌ایم که به دلایل سیاسی یا اجتماعی اتفاق افتاده‌اند. از جمله این اعدام‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد:

- اعدام سران حکومت شاه و برخی از مسئولان سیاسی حکومت پهلوی همچون امیرعباس هویدا تا رؤسای ارتش و سازمان‌ها و نهادهای آن روزگار3.

- اعدام بسیاری از اعضای احزاب توده‌ای‌ها و مجاهدین و مارکسیست‌ها و مخالفان حزبی و سلطنت‌طلب‌ها4.

- اعدام باقی‌مانده‌ی (چند هزار نفری، که هنوز شمار دقیقشان آشکار نیست) زندانیان سال‌های آغازین انقلاب در سال ۱۳۶۷ با موافقت آیت‌الله خمینی5.

- قتل‌های موسوم به زنجیره‌ای روشنفکران و اهل قلم و اندیشه در دهه‌ی هفتاد6.

- اعدام معتادان و فروشندگان مواد مخدر در سال‌های پس از جنگ و اواخر و اوایل دهه‌های شصت و هفتاد؛ و اعدام مجدد برخی از کسانی که با عنوان اراذل و اوباش در یکی دو سال اخیر بازداشت شده بودند.

***

«آزادی» واژه‌ی کلیدی دیگر ماده‌ی سوم اعلامیه است. در شعارهای آغاز انقلاب همواره این واژه در قلب جمله‌ها خوش می‌نشست: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی».

در اعلامیه حقوق بشر باز هیچ قید و محدوده‌ای برای این آزادی گذاشته نشده است، و می‌توان فهمید که یعنی آزادی در تمام ساحت‌های زندگی بشری: آزادی اندیشیدن، آزادی سخن گفتن، آزادی اعتراض کردن، آزادی پذیرفتن یا نپذیرفتن هر عقیده‌ای، آزادی رفتار (البته قطعاً تا آن‌جایی که به آزادی دیگران لطمه نزند)، آزادی انتخاب سلیقه های شخصی از جمله نوع پوشش، و غیره.

در مقایسه‌ی میان اعلامیه‌ی حقوق بشر با قانون اساسی جمهوری اسلامی این نکته به چشم می‌خورد که در اعلامیه شما چندان به «اما، اگر، مشروط بر این‌که، مگر این‌که مخل به مبانی» برنمی‌خورید؛ اما در قانون اساسی جمهوری اسلامی اکثر بندهایی که به حقوق و آزادی‌های ملت اشاره دارد، مقید به قیدهایی هستند که امروزه بیشتر همان قیدها خوانده می‌شوند تا گزاره‌ی قبل از قیدها.

آن‌چه آشکار است در ایران و در این سی سال اخیر در بسیاری مسائل مطرح شده در حقوق بشر، آزادی وجود نداشته است. و گمان هم نمی‌کنم که نیازی باشد تک‌تک این محدودیت‌ها را بر بشمارم.

رییس‌جمهور ایران، محمود احمدی‌نژاد در سخنرانی خود در سازمان ملل به آزادی مطلق مردم ایران در مورد همه‌ی مسائل مربوط به زندگی اجتماعی - سیاسی‌شان تأکید داشت و کشورهای غربی و به‌ویژه آمریکا را به نبود آزادی واقعی متهم کرد.

اما آن‌چه من به‌عنوان یکی از شهروندان این جامعه در این دو سه دهه شاهد بوده‌ام، با دیده‌های و باورهای رییس فعلی قوه‌ی مجریه تفاوت بارز یا حتی تقابل دارد. تنها برای نمونه به برخی آزادی‌های ناموجود در این سرزمین اشاره می‌کنم:

- آزادی انتخاب دین و مذهب یا تغییر آن. البته نه در دل، چرا که این یکی را دیگر در هیچ جا نمی‌توانند کنترل کنند، بلکه در صحنه‌ی اجتماع و به صورت آشکار.
- آزادی انتخاب نوع پوشش و انتخاب آزادانه‌ی حجاب یا بی‌حجابی.
- آزادی بیان.
- آزادی انتشار کتاب و انواع نشریه.
- آزادی روابط دوستانه - انسانی زن (دختر) و مرد (پسر)، به دل‌خواه و پسند خودشان.
- آزادی دنیای مجازی و عالم اینترنت و نوشتن و انتشار عقاید و دیدگاه‌ها از طریق سایت‌ها و وب‌گاه‌ها، و محدودیت فراوان در سرعت اینترنت.
- آزادی برپایی تشکل‌ها و حزب‌های دلخواه و برگزاری راه‌پیمایی و نشست.
- آزادی سفر یا مهاجرت به کشورهای دل‌خواه برای همه.
- برگزاری انتخابات کاملا آزادانه و بدون محدودیت و بی زد و بند، و حق آزادی نامزدی در انتخابات‌های گوناگون برای تک‌تک شهروندان.

«امنیت شخصی» هم آخرین عبارت موجود در ماده‌ی سوم اعلامیه است. البته می‌توان از آن‌چه راجع به آزادی گفته شد، وضعیت امنیت را هم در این سرزمین فهمید. یعنی برای مثال جوانی که آزادی نوع آرایش موهایش هم از طرف حکومت قیدوبند برمی‌دارد، و موهایش می‌تواند آزادی‌اش را سلب کند، به طریق اولی «امنیت شخصی»اش هم نادیده گرفته می‌شود.


پی‌نوشت

۱. Universal Declaration of Human Rights

۲. اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، ترجمه‌ی رضا رضایی، نشر کوچک: ۱۳۸۰.

۳. در دو جلد کتاب خاطرات صادق خلخالی از صدها مورد از همین اعدام‌ها و «حیات‌ستانی‌ها» با افتخار یاد شده‌ و در موارد فراوانی عکس شخصی که از «حق حیات» محروم شده هم ضمیمه‌ی متن گردیده است.
نک: خاطرات آیت‌الله خلخالی، صادق خلخالی، نشر سایه: ۱۳۸۵.

۴. برای نمونه نگاه شود به کتاب «خاطرات زندان» خانم شهرنوش پارسی‌پور؛ با این‌که نویسنده تنها شمه‌ای از آن‌چه را در آن سال‌ها رفته است، دیده و نوشته، ولی همین مختصر، خود نشان‌گر دریایی است.

۵. البته در ایران هنوز به طور رسمی - تا آن‌جا که من می‌دانم - هیچ کتاب یا سند معتبر رسمی‌ای در این باب اجازه‌ی انتشار نیافته است، و بیشتر مطالب در مقاله‌ها، سخنرانی‌ها، همایش‌ها، سایت‌ها و وبلاگ‌ها مطرح شده که همین مقدار هم از عمق ناپیدای فاجعه‌ای بشری نشان دارد. از سوی دیگر عمل‌کرد برخی سران آن روز مثل آقای منتظری و موضع‌گیری‌شان در آن باب تا جایی که کار به عزل و آزارشان کشید، خود نشان از بی‌نشانی‌های فراوانی دارد.

۶. برای نمونه می‌توان به کارهای اکبر گنجی و عمادالدین باقی در این زمینه رجوع کرد:
- عالیجناب سرخ‌پوش و عالیجنابان خاکستری: آسیب‌شناسی گذار به دولت دمکراتیک توسعه‌گرا، اکبر گنجی، طرح نو: ۱۳۷۹.
- تراژدی دموکراسی در ایران: بازخوانی پرونده‌ی قتل‌های زنجیره‌ای، دو جلد، عماد باقی، نشر نی: ۱۳۷۹.

Share/Save/Bookmark

بخش‌های پیشین
ماده یک: شأن انسان
ماده دوم: ممنوعیت تبعیض

نظرهای خوانندگان

و البته آزادی روابط دوستانه زن با زن و مرد با مرد.

-- بدون نام ، Oct 22, 2008

با سلام به شما هموطنان عزیزم ،

اینجانب یکی از کاندیداهای مجلس ایران بودم

و در پی یکسری تبعیضها و فشارهای رژیم ایران

شهریور 87 از کشور خارج شدم .

لطفا جهت آشنائی با این حقیر به وبلاگ من

مراجعه فرمائید.

www.jamalkhezri8.blogfa.com

در ضمن مطالب و برنامه ها خیلی جالب و

مفید هستند ، سز بلند و سر افراز باشد .

-- جمال خضری ، Nov 1, 2008

Have a writing an essay task and don’t really know how to move? Don’t be frustrated, because the order an essay service would help you with your non-plagiarized essay very fast. Thus why not to use it?

-- Lilygm ، Jan 13, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)