تاریخ انتشار: ۱۲ شهریور ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گزارشی از تجمع خانواده‌های کُردهای زندانی در گفت و گو با برخی خانواده‌ها و نعمت احمدی

خانواده‌های زندانیان، جلوی دادگستری سنندج‬

مریم محمدی

از روز دوشنبه‌ی گذشته، با اعلام از پیش، اعتصاب دسته‌جمعی زندانیان سیاسی کُرد، در زندان‌های کشور آغاز شد. زندانیان کُرد، دلیل این اعتصاب را عدم توجه به خواسته‌های سیاسی و صدور احکام سنگین برای برخی از فعالان کرد، اعلام کردند.

بنا بر بیانیه‌ی «سازمان حقوق بشر کردستان» تا روز چهارشنبه، تعداد زندانیانی که در اعتصاب غذا شرکت کردند به حدود ۱۰۰ نفر رسیده است.

گفته می‌شود که این اعتصاب تا تامین خواسته‌های زندانیان ادامه پیدا خواهد کرد. تجدید‌نظر در احکام صادره و پذیرفتن حقوق و هویت سیاسی زندانیان، از جمله خواسته‌های اعتصابیون است.

بر‌ مبنای اخباری که در برخی از سایت‌های داخل و خارج از کشور منتشر می‌شود و نیز اطلاعاتی که از طریق برخی خانواده‌های زندانیان سیاسی کُرد به ما رسیده است، تعدادی از این زندانیان در زندان‌های سنندج، مهاباد، ارومیه و سقز دست به اعتصاب غذا زده‌اند.

Download it Here!

باخبر شدیم در مقابل دادگستری شهر سنندج، اجتماعی از طرف خانواده‌های زندانیان سیاسی برای رسیدگی به وضع این زندانیان ترتیب داده شده است.

در مورد این تجمع و تقاضاهای خانواده‌های زندانیان سیاسی و نیز وضعیت کلی این زندانیان، در گفت و گو با برخی از اعضای خانواده‌های این زندانیان و نیز آقای نعمت احمدی، وکیل مدافع چند تن از ایشان، گزارشی تهیه کرده‌ام.

از یکی از خانم‌های شرکت‌کننده در تجمع‌ مقابل دادگستری سنندج، می‌‌پرسم،چرا این تجمع ترتیب داده شده بود و تقاضاهای آن چه بود؟

در فراخوانی که خانواده‌های زندانیان سیاسی داده بودند، به جهت «روز جهانی آشتی» این روز را انتخاب کرده بودند تا تجمعی داشته باشند؛ تا از این طریق بین خانواده‌های زندانیان سیاسی یک همبستگی و اتحاد به‌وجود بیاید و به هر شیوه‌ای که شده، بتوانند دولت را قانع کنند به این موج خشونت و سرکوب ‌پایان بدهد.

تجمع چگونه برگزار شد؟

در پی تجمعی که روز یک‌شنبه در مهاباد برگزار شد، با موج سرکوب خشونت با مردم برخورد شده بود، به این خاطر خانواده‌ها نگران بودند که شاید در سنندج هم این برخورد تکرار شود.

از این جهت مادران تصمیم گرفتند به نام مادر بودن‌شان و در روز جهانی آشتی و صلح در صف اول بایستند. ولی متاسفانه آن‌ها حتی حرمت مادرها را هم رعایت نکردند و با باتوم مادرها را کتک زدند.

مادر یکی از زندانیان سیاسی، به نام فرهاد وکیلی ـ که برای‌اش حکم اعدام آمده است ـ حالش بد شد و او را به بیمارستان انتقال دادند.

همچنین با خواهر حبیب‌الله لطیفی ـ که برای او هم حکم اعدام آمده است‌ ـ برخورد فیزیکی شدیدی صورت گرفت.
آن‌ها از قبل ‌پیش‌بینی کرده بودند و تعدادی بسیجی را به نام «خواهران زینب» آورده بودند که بتوانند با زنان و مادرانی که آنجا بودند، برخورد فیزیکی بکنند.

با مادر یکی از این زندانیان، خانم زینب بایزدی، که در زندان مهاباد زندانی است، صحبت می‌کنم. مادر ایشان کردی صحبت می‌کند و توضیح می‌دهد.

۱۵ روز است که دخترم در اعتصاب غذا به‌سر می‌برد. عضو کمپین یک میلیون امضا است و یک بوتیک لباس زنانه دارد. نام این بوتیک، «زیلان»، نیز از موارد اتهام او بوده که منجر به صدور حکم چهار سال زندان برای او شده است.

حبیب‌الله لطیفی، دانشجوی اهل سنندج به اعدام محکوم شده است. مادر او نیز امروز در تجمع شرکت داشت و این‌طور می‌گوید:

کردی حرف بزنم؟ فارسی خوب بلد نیستم.

همین‌طور خوب است خانم. ‌پسر شما، حبیب‌الله، زندان است؟

بله. زندان است.

چرا زندان است؟

دانشجو بود.

دانشجوی کجا؟

ایلام.

چه حکمی به او داده‌اند؟

حکم اعدام به او داده‌اند.

شما برای‌اش چه کاری کرده‌اید؟

همه‌جور کاری کرده‌ایم. وکیل گرفته‌ایم. هیچ‌کس جواب‌مان را نمی‌دهد.

شما هم امروز در تجمع جلوی دادگستری شرکت کردید؟

نگذاشتند. خانواده‌‌های همه‌ی دانشجویان زندانی جلوی دادگستری رفتیم. اما آن‌قدر مامور آورده بودند. خواهران زینب با باتوم آنجا بودند. می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتند اگر حرف بزنید، با باتوم شما را می‌زنیم. شما را زندان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بریم‌.

نزیک به یک سال است که ‌پسر مرا گرفته‌اند، من دارم دیوانه می‌شوم. حالا هم که به او حکم اعدام داده‌اند. (گریه می‌کند)


نعمت احمدی / عکس: مرتضی فرج‌آبادی

با آقای نعمت‌ احمدی، وکیل دادگستری، که وکالت حبیب‌الله لطیفی و برخی دیگر از زندانیان سیاسی کُرد را بر‌عهده دارند، صحبت می‌کنم.

نخست در مورد وضعیت حبیب‌الله لطیفی از ایشان می‌پرسم:

حکم مرحله‌ی بدوی صادر شده؛ که من هم‌اکنون مشغول تهیه‌ی لایحه‌‌ی اعتراضیه آن هستم؛ چون حکم قبلاً به من ابلاغ شد (من به اتفاق آقای صالح نیک‌بخت وکیل ایشان هستیم).

فعلاً در یک لایحه‌ی مختصری به صلاحیت دادگاهی که مرجع تجدیدنظر باشد‌، اعتراض کرده‌ام، تا این‌که به اتفاق آقای نیک‌بخت، لایحه‌ی کامل را بنویسیم و بفرستیم.

در مرحله‌ی بدوی، به اتهام ایجاد ارعاب و وحشت، بمب‌گذاری و امثال این‌ها و هواداری از گروه پژاک، فعلاً به اعدام محکوم شده است.

انشاالله امیدواریم که در مرحله‌ی تجدیدنظر با یک سعه‌ی‌صدری به قضیه نگاه شود. چون مجازاتش محارب و افساد فی‌الارض است.

آیا جرایم ایشان به نحوی اثبات شده است؟

در اقداماتی که به ایشان منتسب کرده‌اند، صرف‌نظر از این‌که ایشان شرکت داشته یا نه (که مساله‌ی ثانویه است. از آنجایی که حکم هنوز قطعی نشده، طبق ماده‌ی ۸۸ قانون مجازات کیفری، مجاز نیستم از محتویات ‌رای، قبل از قطعیت‌اش چیزی بگویم)، آن‌چه اتهام انتسابی است، مجازات‌اش محارب است و برای محارب هم چهار نوع مجازات می‌تواند لحاظ شود؛ قتل، آویختن به دار، اول قطع دست راست ـ اگر عملش تکرار شود‌ ـ بعد پای چپ و نهایتاً «نفی بلد».

البته در دوران گذشته، در تاریخ حقوق اسلامی، عمدتا ً در شرایط خاص، برای محارب یا افسادفی‌الارضی، حد نفی بلد در نظر می‌گرفتند.

انشاالله که دادگاه تجدید‌نظر (از نظر ما، دیوان عالی کشور) به این مهم توجه کنند. چون اتفاق خاصی نیافتاده است.

مجازات‌های سنگین را درنظر نگیرند تا عواقب تندی که امروز در سنندج ‌به وجود آمده است، پیش نیاید. مجازات را باید عمدتاً به نفع متهم تفسیر کرد و تفسیر این، حتماً قتل یا آویختن به دار نیست.

می‌شود این‌ها را به جای دیگری تبعید کرد تا جو آشفته و ناآرام نشود، و خانواده‌ها جلوی دادگاه نیایند و این اتفاقات تکرار نشود.

زندانیان سیاسی کُرد دیگری هم موکلین شما هستند؟

من چند موکل کُرد دارم؛ آقای انور حسین‌شاهی و آقای حبیب‌الله لطیفی که هر دو به اعدام محکوم شده‌اند، خانم فاطمه گفتاری، که به سه ماه زندان محکوم شده و یک ۱۸ ماه هم دارد که در آن مورد درخواست تجدیدنظر کرده‌ام، اما هنوز ارسال نکرده‌ام.

‌پسر ایشان هم (آن‌گونه که خانواده‌ها می‌گفتند) در زندان است. آیا همین‌طور است؟

پسر ایشان، آقای یاسر گلی، موکلم، هم نزدیک به یک سال است که در زندان است. ظاهراً حکمش صادر شده، اما من هنوز از میزان رای ایشان اطلاع ندارم.

در آخرین ملاقاتی هم که با آقای یاسر گلی و حبیب‌الله لطیفی و خانم گفتاری داشتم، نزدیک ۲۰ روز پیش، این موضوعات هنوز مطرح نبود.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

با تشکر از مصاحبه‌هاتون
نام بوتیک "زیلان" است، نه "زانا". این دومین باره که تذکر می‌دم
ببخشید ایراد گرفتم.
. . . . .
زمانه ـ با سپاس از توجه و تذکر شما.
تصحیح شد.
. .

-- سالار ، Sep 3, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)