خانه > حقوق انسانی ما > زنان > ضرورت تشکیل کمپین علیه حجابِ اجباری | |||
ضرورت تشکیل کمپین علیه حجابِ اجباریفروغ. ن. تمیمی"ما چهار زن فرانسوی بودیم که در هشت مارس ۱۹۷۹ و روزهای پس از آن، در خیابانهای تهران همراه زنان ایرانی در جشن روز زن و تظاهرات آنان علیه طرح حجاب اجباری شرکت داشتیم. ما کوشیدیم جنبش زنان ایران را به دنیا معرفی کنیم." این جملات آغازین فیلمی است که چهار عضو جنبش رهایی بخش زنان در فرانسه در ماه اسفند ۱۳۵۷ حدود چهار هفته پس از پیروزی انقلاب، از تظاهرات هزاران زن علیه حجاب در تهران تهیه کرده بودند. در آستانه هشت مارس ۲۰۰۸ هستیم. بازنگری کوتاهی به آن روزهای تاریخی و دستاوردهای جنبش فعلی زنان در ایران را در اینجا به اختصار میخوانید. آزادی جهانی است، نه شرقی، نه غربی است. این شعار اصلی پلاکاردهای پانزده هزار زنی بود که در دانشگاه تهران، در مقابل کاخ دادگستری و ساختمان رادیو و تلویزیون در هشت مارس ۱۹۷۹ و روزهای پس از آن علیه طرح حجاب اجباری تظاهرات کردند. علیه مسوولین دولت انقلابی و جمهوری نوپایی که تنها چند هفته از تولدش میگذشت و آزادی و برابری را وعده داده بود. اما لغو بلافاصله قانون حمایت خانواده که حاصل تلاشهای زنان نسلهای پیشین بود و مطرح کردن حجاب اجباری، نشان داد که سیاستمداران بنیادگرا آزادی و برابری زنان را با معیارهای دیگری تعریف، در قانون ثبت و اجرا خواهند کرد.
در هشت مارس ۱۹۷۹ فیلمسازان فرانسوی زنان به خشم آمده را همه جا دنبال کرده بودند. در بخشی از این فیلم، دو خانم میانسال و چادری در میان زنان دیگر شعار میدهند. اولی در پاسخ اینکه چرا مخالف حجاب است میگوید: "بچه هایمان درس خواندهاند و میخواهند آزاد باشند. سالها چادر سر کردم. چادر دست و پا گیر است و نمیخواهم شش دخترم مثل من زندگی کنند." دومی دستش را از زیر چادر بالا میبرد و با فریاد میگوید: "ما زنها پا به پای مردان در انقلاب بودیم و شهید دادیم. با حجاب و بیحجاب مبارزه کردیم. حالا اگر بخواهند ما را به عقب ببرند من حتی از دینم بر میگردم!" ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم. حق ما، حق شماست، مردم به ما کمک کنید. بدون رهایی زن، آزادی بیمعنی است. استقلال، آزادی، جمهوری واقعی! از شعارهای دیگر زنان در آن روزهای سرنوشتساز بود. در آن هشت مارس، زنان پرستار با روپوشهای سفید به خیابان آمده بودند. پرستار جوانی در فیلم میگوید: "زنان وکیل زودتر از همه واکنش نشان دادند. ما هم همین الان باید حرفمان را بزنیم وقتی قانون اساسی را نوشتند، دیگر خیلی دیر است. ما نمیتوانیم در این شرایط کار کنیم. ما برای آزادی و حقوق برابر درهمه زمینهها انقلاب کردیم! کیت میلت (Millet Kate)، نویسنده و فمینیست معروف امریکایی هم در روز ۸ مارس ۱۹۷۹ در تهران است و پابه پای زنان در تظاهرات ضدحجاب شرکت دارد. او در فیلمی که زنان فرانسوی تهیه کردهاند میگوید: مساله این تظاهرات، تنازع بقا است. ...من اصلاً فکر نمیکردم که این همه زن مبارز و آگاه به جنسیت خود ببینم... حالا زنان ایران در مرکز مبارزه ما در جهان قرار گرفتهاند. کیت میلت البته پس از چند روز از ایران اخراج شد. او در کتاب "رفتن به ایران" مشاهدات خود از تظاهرات زنان در تهران را بازگو میکند. تظاهرات وسیع و چندروزه زنان علیه طرح حجاب اجباری در اسفند سال ۱۳۵۷ با موفقیت ادامه پیدا میکند و باعث عقب نشینی موقت رهبری مذهبی انقلاب و پس گرفتن حرفشان میشود. اگر که فیلم زنان فرانسوی و سایر منابع موجود را بررسی کنیم و یا با زنانی که فعالانه در آن گردهماییها شرکت داشتند، صحبت کنیم؛ درمییابیم که آن جنبش خودجوش که یکشبه متولد شد و در عرض چند روز هزاران زن را در تهران به خیابانها کشاند، نه از طرف سازمانهای بزرگ سیاسی و اپوزیسیون هدایت شده بود و نه پیوندی تنگانگ و منسجم با زنان اکتیویست چپ داشت که در گروه های مختلف سیاسیفعالیت میکردند. سازمانهای نوپای زنان هم که در روزهای انقلاب شکل گرفته بودند، با تظاهرات زنان غافلگیر شدند. آنان به علت اختلافات فکری، وابستگیهای سیاسی، نداشتن شناخت و تحلیل درست از جنبش مستقل زنان نتوانستند این جنبش معترض علیه حجاب را در ماههای بعد سروسامان دهند. حتی چند نفر از زنان سیاسی معروف، با زیر سوال بردن تظاهرات زنان و همسو دانستن آن با توطئههای امپریالیستی گفته بودند: "حالا موقع این حرفها نیست و اگر برای حفظ انقلاب، یک چادر هم سرمان کنیم چیزی نمیشود." در آن دوران که زمانه سلطه بیچون و چرای ایدئو لوژیها، روایات کبیر و آرمانشهری بر اذهان انقلابیون بود، فعالیت برای ایجاد چنبش زنان حرکتی انحرافی و به سود امپریالیسم محسوب میشد و حل مسایل زنان و برابری جنسیتی تنها در اتوپیای وعده داده شده میسر بود. بحث حجابِ اجباری و موافقت یا مخالفت با آن در طول سال ۱۳۵۸ در جامعه و رسانهها ادامه داشت ولی قانونی شدن آن موقتاً متوقف ماند. زنان مخالف، به مقامات و روزنامهها نامه مینوشتند. بیحجابان در خیابانها، از تعرض گروهای فشار درامان نبودند. پس از سقوط دولت بازرگان، سپردن پستهای مهم به روحانیون و محدود شدن آزادیهای سیاسی و اجتماعی، مساله اجباری شدن حجاب دوباره در دستور روز قرار گرفت و در تابستان ۱۳۵۹، به تدریج با بخشنامههای قانونی به وزارتخانهها ابلاغ شد. اما مقاومت و مبارزه فردی و جمعی زنان در اعتراض به رسمیت یافتن حجاب در ادارات و فضای عمومی، ادامه پیدا کرد. اخراج صدها زن از ادارات و یا بازنشسته کردن آنان، تهدید و بازداشت زنان از پیامدهای بعدی اجباری شدن حجاب بود. در ۱۵ تیر ۱۳۵۹ جمعی از زنان که به نشانه اعتراض سیاهپوش بودند در جلوی ساختمان نخستوزیری جمع و خواستار احترام دولت به آزادی حق پوشش و اجتناب از اخراج و پاکسازی زنان از ادارات شدند. رئیس جمهور بنیصدر در این گردهمایی به زنان اطمینان داد که شخصاً این معضل را در شورای انقلاب مطرح خواهد کرد. در دوشنبه ۱۶ تیر قرار بود که آنان باز در مقابل نخستوزیری جمع شوند. اما تدارک یک ضدحمله و تجمع وسیع مردان موافق حجاب که با شعار یا روسری یا توسری به میدان آمده بودند، زنان را به عقب نشینی واداشت. متاسفانه جنبش خودجوش زنان علیه ججاب اجباری و کسب حقوق برابر در دو سال اول انقلاب از حمایت جدی و سازمان یافته گروههای اپوزیسیون و جامعه برخوردار نشد. به تدریج در تمام قوانین مدنی به ضرر زنان تجدید نظرشد و آنان رسماً به شهروندان درجه دو تبدیل شدند. در فاصله زمانی نزدیک به سه دهه و صرف بودجههای میلیونی در کنترل حجاب، حفظ و گسترش آپارتاید جنسی در ایران، مبارزه زنان با حجاب اجباری تداوم یافته و همچنان ادامه دارد. نباید فراموش کرد که زنان معترض به حجاب در ۱۳۵۸ در تهران نماینده تمام اقشار زنان نبودند. آنان بیشتر خواستهای زنان مدرن، تحصیل کرده و شاغل شهری را مطرح میکردند که با شرکت در انقلاب، خواهان آزادی و حقوق برابر در تمام زمینهها بودند. در مقابل آنان اما گروه کثیری از زنان متعلق به اقشار سنتی و مذهبی جامعه قرار داشتند. زنانی که دسترسی به آموزش و اشتغال نداشته و برای اولین بار در زندگی خود با شرکت در انقلابی مردمی از حریم خانه وارد اجتماع و با سیاست آشنا شده بودند. حوزهای که در دوره پهلوی برایشان ناشناخته بود. شرکت در انقلاب، زندگی این دسته از زنان را نیز دگرگون کرد. بسیاری از آنان توانستند در شوراهای محلی تشکیل شده در مساجد، مدارس و بنیادهای اسلامی گوناگون فعالیت کنند. هویت مذهبی و سنتی این زنان تا قبل از انقلاب و غلبه گفتمان اسلامی، هویتی حاشیهای و بیاهمیت بود. اما پس از انقلاب به هویت الهی، اصیل و پرارزش تبدیل گشت. ستایش رهبری انقلاب و جامعه از زنان مومن، محجبه که برای شکست طاغوت به میدان آمده بودند، این زنان را به حفظ هرچه بیشتر هویت سنتی و سمبل آن حجاب، تشویق میکرد. چادر دیگر نه سمبل عقب افتادگی، بلکه نماد ارزشهای اسلامی و بومی در مقابل ارزشهای غیردینی بود. اوج گیری احساسات مذهبی و اسلام ایدئولوژیک در آن سالها باعث شد که حتی بسیاری از زنان بیحجاب هم آگاهانه حجاب را به عنوان پوشش اصیل اسلامی، ایرانی برگزینند. رهبری مذهبی در مدتی کوتاه پس از انقلاب، توانست حوزه اجتماعی را به زعم خود اسلامی و حجاب را اجباری کند. این سیاست از نقطه نظر مردان مسلمان متعصب، لازمه مشروعیت یافتن محیط خارج از خانه بود تا به زنان و دختران خود اجازه شرکت در زندگی اجتماعی را بدهند. اسلامی شدن حوزههای آموزش باعث شد که مخالفت مردان مذهبی با ادامه تحصیل دخترانشان کاهش یابد. در نتیجه درصد بالایی از این زنان توانستند به آموزش متوسطه و عالی راه بیابند. اگر چه حق برخورداری از تحصیل و حضور در زندگی اجتماعی، برای آنان پیشرفت بزرگی به حساب میآمد، اما نداشتن حقوق برابر در سایر زمینهها به تدریج دلسردی و بیاعتمادی اکثر زنان مسلمان معتقد را به سیاستمداران بنیادگرا بدنبال داشت. به علاوه فقدان یک سیاست روشن و استراتژی مدون از طرف حکومت در زمینه حقوق برابر، افزایش اشتغال زنان و کاهش فقر در میان اقشار محروم، سبب گسترش بیپناهی اجتماعی، رشد فحشا، اعتیاد و بزهکاری در میان تودههای زنان شده است. با تحولات سیاسی و اجتماعی در پانزده سال اخیر، فصل جدیدی در مبارزات زنان گشوده شد. جامعه ما در سالهای اخیر شاهد تولد، رشد و شکوفایی جنبش جدید زنان بوده است. جنبش فعلی را میتوان بعد از جنبش زنان در عصر مشروطه و جنبش زنان در دهه چهل و پنجاه شمسی برای کسب حق رای، حق طلاق و حضانت فرزندان، موج سوم فمینیستی در ایران نامید. اگر چه هنوز هم بخشی از خواستهای نسلهای قبلی زنان بدست نیامده و بسیاری از حقوق کسب شده مانند آزادی پوشش، حق طلاق، سرپرستی فرزندان و غیره از دست رفته است.
این روزها همه به وجود یک جنبش فمینیستی مستقل از احزاب مردانه در ایران اذعان دارند. در تعاریف امروزی از جنبشهای زنان، آنها تنها منحصر به گروههای فمینیستی با ساختار متمرکر، غیرمتمرکز و شبکهای و یا هوادارانشان نیستند که جنبش فمینیستی را ساخته و آن را به پیش میبرند؛ بلکه تک تک زنانی که با اعتراض وضعیت موجود را زیر سوال بردهاند و یا در راستای توانمندی و پیشرفت شخصی در حرکتند، جزیی از جنبشاند. جنبش جدید فمینیستی در ایران با برپایی گروههای زنانه، تالیف، ترجمه در زمینه زنان، راهاندازی نشریات، سایتها، سمینارها و کنفرانسها به میدان آمد. به دانش فمینیستی مسلح شد و آن را در جامعه ترویج کرد. با اشاعه گفتمان فمینیستی، از فمینیسم تابوزدایی کرد. توجه هنرمندان، رمان نویسان و سینماگران را به گفتمان فمینیستی جلب کرد. مسایل زنان را به موضوع روز رسانهها تبدیل کرد و در دستور کار دولتمردان قرار داد. با راهاندازی تظاهرات ۸ مارس و کمپینهای مختلف مانند کمپین ضدسنگسار و کمپین جمعآوری یک میلیون امضا علیه قوانین نابرابر، به خیابان آمده و گفتمان برابریخواهی را ترویج کرده و میکند. گفتگوی رو در رو با مردم در کوچه و خیابان در مورد برابری دیه زن و مرد، اصلاح قانون ارث، بالا رفتن سن قانونی ازدواج، افزایش سن مسوولیت کیفری، حق طلاق و غیره، از اقدامات روزمره زنان فعال در کمپین یک ملیون امضا است. به ویژه موفقیت فمینیستها در گسترش کمپین به مراکز استانها و شهرهای دیگر پیروزی بزرگی برای جنبش محسوب میشود. در ضمن تلاش برای پیوند میان محافل روشنفکری و متخصص زنان با زنان محروم بیپناه و ارائه خدمات حقوقی به این گروه، هرچند در سطحی محدود کنشگران زن را به چهرههای مشهور و محبوب جامعه مبدل ساخته است. در این مورد تنها کافی است نگاهی به لیست فعالیتهای خانمها شیرین عبادی و شادی صدر بیندازید. دستاوردهای جنبش زنان در سالهای اخیر با پرداختن هزینههای سنگین و تحمل مرارتهای زیادی همراه بوده و هست. با بسته شدن در یچه کوچکی که در زمان اصلاحطلبان به سوی آزادی باز شده بود، فعالین سیاسی، کنشگران زن، دانشجویان معترص، روزنامهنگاران و تمام شهروندان دگراندیش با محدودیتهای جدید و فقدان آزادی روبه رو بوده و هستند. دستگیری و زندانی کردن فعالین زن در دوسال اخیر و به خصوص دستگیری بیش از چهل نفر از کنشگران جوان کمپین یک ملیون امضا در چند ماه اخیر، نشان از گسترش جنبش فمینیستی و پیوستن نسل جدید زنان متولد شده پس از انقلاب بهمن به آن است. زنانی که با سیستم آموزش اسلامی پرورش یافتهاند. اما در تقابل با قوانین برگرفته از شرع، خواهان تغییر قانون بنفع زنان هستند. هم اکنون چهارتن از فعالان جوان کمپین یک ملیون امضا (جلوه جواهری، هانا عبدی، مریم حسینخواه و دلارام علی) در زندان هستند و به یکی از اعضای کمیته مادران (احترام شادفر) شش ماه حکم تعلیقی به بهانه جمعآوری امضا دادهاند. مرضیه مرتاضی لنگرودی، یکی دیگر از فعالین به شش ماه حبس و ده ضربه شلاق (که برای دو سال تعلیقی است) محکوم شده و پرونده چند نفر دیگر از فعالین حوزه زنان با اتهاماتی از قبیل اقدام علیه امنیت کشور در حال بررسی است!
خوشبختانه با شناسایی جنبش زنان ما از طرف مجامع بینالمللی، مدافعان حقوق بشر، سازمانهای زنان سایر کشورها و رسانههای دموکراتیک، مطرح کردن، ارج نهادن و دفاع از آن روز بروز گسترش مییابد و روزانه دهها مصاحبه، گزارش و تحقیق درباره آن تهیه میشود. در این میان فمینیستهای فعال مهاجر و پناهنده ایرانی در کشورهای غربی، نقش پل ارتباطی را بازی میکنند. فعالیتهای زنان ما در زمینههای گوناگون حقوقی، رسانهای، ادبی و هنری جوایز معتبر بینالمللی را نصیب آنان کرده است. اما متاسفانه در زمانهای که شیرین عبادی، شهلا شرکت و پروین اردلا در جامعه جهانی مطرح و قدردانی میشوند، فعالیتهای قانونی و صلح آمیز آنان در داخل کشور با انواع محدودیتها روبرو است. ممنوعیت انتشار ماهنامه زنان و بازگرداندن پروین اردلان (ژورنالیست برجسته، از اعضای کمپین یک ملییون امضا و برنده جایزه اولاف پالمه) از درون هواپیما در هنگام سفر به سوئد برای دریافت جایزهاش از آخرین اقدامات دولت علیه فعالین زن است. جنبش زنان ما جنبشی دموکراتیک، پلورال و صلحطلب است. گرایشهای فکری گوناگون، اختلاف نظر و استراتژیهای متفاوت در آن به چشم میخورد. ازیک سو شبکههای فعال زنان فمینیست در کنار هم و بدون تدوین برنامهای همگانی برای همکاری درازمدت در حرکتند. ازسوی دیگر جنبش خودجوش زنان علیه حجاب تحمیلی و آپارتاید جنسی در تمام این سالها دست از مخالفت و چالش با انواع فشارها، تهدید ها، سرکوبها برنداشته است. صدها هزار نفر از نسل جدید زنان از هفت سالگی باحجاب بوده و با آموزش اسلامی در مدارس تربیت شدهاند، اما در انتها حجاب اجباری را نپذیرفتهاند! نسل جدید زنان طبقه متوسط و مرفه شهری با سلاح آرایش، مد و زیبایی، نقد اخلاق و ارزشهای رایج سنتی، زیر سوال بردن روابط مردسالاری و تلاش در زمینه تحصیل و اشتغال به میدان آمدهاند. این دختران جوان با درگیری با مامورین کنترل حجاب و حتی زد و خورد با آنان، مردم رهگذر را به حمایت از خود وامیدارند. پخش فیلمهای تهیه شده از این درگیریها در تلویزیونهای خارجی و شبکه اینترنت، توجه و حمایت جهانی را از آنان بهدنبال دارد. اخیراً دیلیتلگراف در گزارشی از حمایت دو هزار نفری مردم در یکی از محلات تهران از زنانی نوشت، که بخاطر پوشیدن لباسهای رنگی توسط پلیس مورد بازخواست بودند. در این ماجرا دو مامور پلیس زخمی شدهاند. فاصله زمانی ۲۹ ساله میان هشت مارس ۱۹۷۹ و هشت مارس ۲۰۰۸ وجود دارد. جنبش خودجوش زنان در سال ۱۳۵۷ علیه حجاب اجباری، با سرعتی بینظیر شکل گرفت، به خیابانها سرازیر شد و با قدرت، رهبری انقلاب را وادار به عقبنشینی کرد. اما به علت نداشتن تشکیلات، استراتژی مدون و حمایت همگانی، مجبور به عقبنشینی و شکست شد. اکنون با گذشت نزدیک به سی سال، هنوز نه مساله حجابِ اجباری حل شده و نه زنان به حقوق برابر در سایر زمینهها دست یافتهاند. در آستانه روز زن و بازبینی حوادث اتفاق افتاده در آن روز در سال ۱۳۵۷، این سوال تداعی میشود که امروزه فعالان گروههای زنان از تجربه نسل انقلاب چه آموختهاند و چه موضعی در قبال حجاب اجباری دارند؟ استدلال دوم در مورد برخورد به حجاب آنست که حجاب مشکل تمام زنان (یا حداقل مشکل زنان مسلمان معتقد) نیست. از آنجاکه هرگز یک همهپرسی دموکراتیک در مورد حجاب انجام نشده است، هیچکس واقعاً نمیداند که چند درصد از زنان ایرانی با آن موافق یا مخالف هستند! بدیهی است که حتی اگر اکثریت زنان به حجاب اسلامی رای موافق بدهند، مخالفان حجاب باید حق رد آن و انتخاب فردی داشته باشند. در شرایط کنونی این مخالفان، حداقل چند ملیون نفر از زنان ایرانی در گروه های مختلف سنی هستند که با انواع روشهای اکتیو و یا پاسیو مخالفت خود را با حجاب ابراز میکنند. اگر که تنها مخالفت لفظی با حجاب را برخورد پاسیو بنامیم، مد پرستی، اغراق در آرایش و نشان دادن موها به قیمت درگیری و زد و خورد با پلیس و زندان رفتن را باید برخورد آگاهانه و اکتیو بنامیم. در تحلیل فمینیستها، این زنان بدون آگاهی فمینیستی و تنها برای کسب یکی از ابتداییترین حقوق انسانی که حق انتخاب لباس است در حرکتند و جنبش عام زنان را در ایران به وجود آوردهاند. اما به چه دلیل این خواسته انسانی، زنانه و حقوق بشری از نظر فعالان حوزه زنان در اولویت قرار ندارد؟ برای زنان اکتیو ضدِحجاب، آزادی فردی در انتخاب پوشش مانند نان شب واجب و از حقوق اولیه است. نباید فراموش کنیم که این زنان معترض مانند مادران خود در سال ۱۳۵۷بدون داشتن ادعاهای بزرگ و روشنفکرانه، اما با آگاهی کامل از بر حق بودن خود به خیابان میآیند و بدون هیج ادعایی با مبارزه روزانه خود، تابوی حجاب را شکستهاند. روز زن بر شما مبارک باد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
حجاب اجباری بزرگ ترین زنجیری است که به خواست قلبی میلیون ها زن ایرانی بسته اند اگر قرار است ازادی حجاب و پوشش باشد که در ایران نیست چرا نمی گذارند زنان ما خودشان انتخاب کنند هرکسی دوست دارد چادر به سر کند و یا روسری به سر باشد و هرکسی دوست ندارد بدون چادرو چاقچور باشد انتخابش با زنان ایرانی ما است چرا ما مثل کشور دبی عربستان سوریه ترکیه اندونزی مصر اردن و دیگر کشورهای اسلامی نباید به زنان اجازه دهیم خودشان انتخاب کنند ؟؟ . مگر فقط کشور ما اسلامی هستند مگر دم از اتحاد کشورهای مسلمان نمی زنید خوب تابع قوانین کشورهای اسلامی باشید در هیچ یک از این کشورها حق انتخاب کردن را از زنان به زور نگرفته اند بی حجاب و با حجاب در این کشورها فراوان است
-- ایمان ، Mar 8, 2008بحث حجاب شاید از این جهت کمی وا پس مانده که حجاب به عنوان ساده ترین و واضح ترین نماد مذهب در جامعه مطرح شده است و مخالفت با آن در شرایطی که هنوز جمعیت زنان ایران نتوانسته رسما صدای خود را به عنوان یک گروه مستقل به گوش بسیاری از مردمان این سرزمین برساند . تنها ایجاد کننده یک جو منفی قوی بر علیه این جبهه می باشد.
یادمان نرود بهترین ابزار تبلیغاتی داخلی در اختیار جناح مخالف این نهضت قرار دارد.
-- مهران ، Mar 8, 2008حجاب اجباری نه تنها نوعی حس بیمارگونه وچهره افسرده به جامعه ایران داده که عامل اصلی ریاکاری اجتماعی دراین سه دهه بوده
-- بدون نام ، Mar 8, 2008ta rezhim jomhoori eslami hast in bahs bikhode aval bayad fekri be hale in rezhim kard baed masale hejab khod be khod hal mishe
-- arzhang ، Mar 8, 2008b arezooye barabary zanan ba mardan .neveshteh jalebi bood
-- dara ، Mar 8, 2008ظاهر يک جامعه اولين معرف آن است. نه مهم ترين يا حتی مهم. اما اولين است. برای ادعای "ايران اسلامی" و "کشور اسلامی" و "جامعه ی اسلامی" پيش از هر چيز ظاهر اين جامعه بايد اسلامی باشد. و در اين عصر چه المانی شناخته شده تر و گوياتر از حجاب؟! جامعه با اکثريت زنان بدون حجاب اسلامی ديگر به خودی خود گويا نيست و اين، کار را برای ارائه ی چهره ی مذهبی از جامعه سخت میکند. در حقيقت تمام بار اين تظاهر به عهده ی زنان گذاشته شده. اگر نه چرا بار منفی "متلک" و تجاوز کلامی روز به روز در ايران گسترش پيدا می کند و هيچ نهادی هم اهميتی نمی دهد که در يک جامعه ی اسلامی جوانان متدين از چنين عبارات رکيکی استفاده نمی کنند؟ می توان اين جوانان را وادار کرد که متلک نگويند. اما در فقدان ترس دوباره اين کار را خواهند کرد. يعنی اجباری شدن، فرهنگِ نداشته را به ايشان نخواهد داد و با اين اوصاف در ايران، آنچه يافت می نشود جوان متدين است. اين در مساله ی حجاب اجباری هم صادق است. يعنی اجبار، اعتقادِ نداشته را به کسی تزريق نکرده و در نهايت "اجباری بودن" حجاب به خودی خود هويت اسلامی جامعه را نقض می کند!
-- ندا ، Mar 8, 2008حجاب در ایران به معنای واقعی وجود ندارد یا حتی بسیار کم است. چون خانمهای ایران به حجاب آنچنان اعتقاد ندارند و از روی اجبار چادر و یا روسریی سر میکنند. زنان ترک یا حجاب دارند (که واقعا محجبه هستند) و یا اصلا بی حجابند ... چرا به زنان اجازه نمیدهند خودشان پوشش شان را انتخاب کنند؟
-- نانسی ، Mar 9, 2008از نظر فن زیبائی شناسی عرض میکنم برای زن ایرانی خدائیش حجاب چیز خوبی است. به عبارت ساده تر اکثریت 99 در صدی زنان ایرانی با روسری ، هم زیباتر می شوند هم متین تر و خواستنی تر. اون ایمان خانم هم که اون بالا مرقوم داشته اند چرا ایران مثل عربستان (!) به زنها آزادی نمیدهد به کلی از معرکه پرتند یعنی خبر ندارند که در عربستان خانمها فقط می توانند چشمهاشون رو از لای مقنعه بیرون بگذارند اون هم فقط در مکه و مدینه یعنی در بخش حجاز. در ریاض و شهرهای نجد همون رو هم باید بپوشانند.
-- جمال ، Mar 9, 2008آيا فكر نمي كنيد ممكن است زنان نخواهند زيباتر ديده شوند و يا چيزهايي را بيشتر از زيباتر شدن بخواهند.
-- آزاده ، Mar 9, 2008آيا زنان ايراني فقط براي جذب مرد ايراني آن هم از راه پوشش و خواستني تر شدن هر چه بيشتر آفريده شده اند؟
حداقل در جده حجاب آزاده.
-- مسعود ، Mar 9, 2008شاید این مطلبی که در ارتباط با عربستان مطرح شد درست باشد اما کار بد مصلحت ان است که مطلق نکنی ما باید حق انتخاب را به خانمها بدهیم اخلاق زوری هیچ ارزشی ندارد
-- vahid ، Mar 9, 2008اول اجازه بدهید زنده بمانیم و نفس بکشیم بعد مسئله حجاب را پیش بکشید . اول اجازه بدهید از تجاوز ، شلاق خوردن ، سنگسار شدن ، با زنی دیگر در کنار شوهر زندگی کردن نجات پیدا کنیم بعد درباره حجاب حرف بزنیم. حتی با حجاب هم در خیابان مورد تعرض و کتک و فحش و متهم به فاحشه گری هستیم چه برسد به بی حجاب .
-- مهسا ، Mar 9, 2008ایکاش پدرانمان همچون مادرانمان در 8 مارس 1979 یک مقدار غیرت داشتند!! الان تو سری روسری نداشتیم
-- آرش ، Mar 9, 2008در شرایطی که زنان در داخل با سوزن سعی دارند که کوه ارتجاع را از بین ببرند و در شرایطی که آنان برای حقوق برابر مدنی یک حرکت را شروع کرده اند این حرکت انحرافی است. من فکر می کنم این نظر زنانی است که از آزادی فرنگ استفاده می کنند و در تعطیلات می خواهند در ایران برنزه شوند. من به آنان پیشنهاد می کنم آنان از خود شروع نمایند وقتی هر سال یک ماه که به ایران می روند روسری به سر نکند. بگذار این بار از دیگران و زنانی که در ایران هستند نخواهیم بها بپردازند . آنها که در ایران هستند بخصوص شیر زنان برابری طلب خوب می دانند که هر کار چه مواقعی باید شروع نمایند آنها نمی خواهد برای ما اروپا نشینان و برای اینکه در هوای گرم تحمل روسری نداریم بها بپردازند. شما که این پیشنهاد را می کنید تا به حال از لحاظ مالی و معنوی چقدر کمپنگ های یک میلیون را حمایت کرده اید. آیا خدا وکیلی یک سنت به آنان کمک کرده اید و یا فقط از دور به قول ما کرده ها لنکش کن را کفته اید. امیدوارم که اگر توانی شما و دیگران را دارند اول کار اول را به مقصد برسانم این کار هم خود به خود شروع خواهد شد
-- شوان ، Mar 9, 2008من هم در آن روز در اين تظاهرات شركت كردم ... و باورش سخت است كه 29 سال از آن تاريخ گذشته. جاي تأسف است كه زنان ما در اين مبارزه يكه تازند... اي كاش مردان نيز در اين تنگنا زنان را همراهي ميكردند تا اين همه سالهاي از دست رفته نميداشتيم
-- بيپرده با تو ، Mar 9, 2008من با نظر شما موافقم. چه کسی باید صدای زنان رنج دیده ایران باشد که روزانه اینهمه هجمه و تحقیر را تحمل میکنند؟ چطور میشه مدعی شد که فعال حقوق زن هستیم در حالیکه در برابر اشک مادر یا دختر رنج دیده در برابر ضربات پلیس سکوت میکنیم؟ کسانی که دیروز آزادی در حجاب را اولویت نمیدونستند امروز هم همین ادعا را دارند! درباره هزینه اعتراض هم باید پرسید که مگر امروز هزینه نمیدهند؟ شما که زندان میروید از آزادیتان در حجاب هم دفاع کنید. آزادی در حجاب و پوشش بخاطر عام بودن قطعا مورد استقبال قرار میگیره. ضمنا به نظر من روشهایی مثل پوشیدن روسریهای یکرنگ (مثلا بنفش) قطعا میتونه روش مفید و موثری برای اعتراض به پوشش و حجاب اجباری باشه
-- دانشجو ، Mar 9, 2008man ham ba nazare mahsa kamelan mowafegham. waghty hanooz zanan dar tahaghoghe hoghooghe asli khod pishrafte nachizi dashtaeand ,bahse azadi hejab ba tawajoh be jawe hakem bar iran partabi sang dar tariki ast ke az bade hadese baz ham be khode zanan esabat mikonad.
-- roya ، Mar 31, 2008مسئله حجاب در جمهوری اسلامی مسئله بسیار پیچیده ایست. حتما شماهم این جمله معروف رهبر انقلاب را شنیده اید که:"دیانت ما عین سیاست ماست." یکی از اصول اصلی دیانت ما هم حجاب است. ترکیه و مراکش و مصر و پاکستان و ... کشورها جمهوری اسلامی نیستند که هیچ قانون اساسی آنها نوشته شده بر اساس اصول لاییک است. نویسنده مقاله از زنان خواستار حضور در مبارزه علیه حجاب اجباری از طرف جبهه های زنان فعال در داخل کشور شده است. مخالف با حجاب هیچ فرقی با مخالفت با ولایت فقیه ندارد و مجازات هر دو بسیار سنگین است. هیچ کس جرات نمی کند در داخل در یک نشست رسمی بگوید حجاب نباید اجباری باشد. حکومت این را به معنای براندازی تعبیر می کند و چه درست است این تعبیر. مخالفت با حجاب یعنی نه به جمهوری اسلامی. نبودن حجاب یعنی نبودن جمهوری اسلامی. این امر بسیار واضح است. نمی توان هم آیت الله بود هم زنان بی حجاب را تحمل کرد. آینده ایران به دست زنان و دختران رقم خواهد خورد که الان در دانشگاه ها هستند. مادران جوانی که باید پسرانی روشن فکر و دخترانی آزاده تربیت کنند. همراهی با جنبش های زنان در ایران یعنی همراهی با آزادی. بزرگترین آزادی سلب شده از ملت ایران آزادی های زنان به عنوان نصف جمعیت کشور است. و حکومت این را نیک می داند. بیهوده نیست که نیروی انتظامی جهت خفه کردن زنان به راه افتاده است. الان به جز زنان چه کسی در داخل کشور علیه حکومت جمهوری اسلامی کاری می کند؟ زنده باد جنبش های زنان عاقل و رهبران واقعی اصلاحات ایران
-- بردیا ، Apr 22, 2008حجاب هست این همه کثافت کاری هست حجاب نباشه که وای به حال این مردم زن باید حجاب داشته باشد باید باید باید
-- hadi ، Jun 26, 2008