تاریخ انتشار: ۵ اسفند ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

نگاه دوباره به وضعیت حقوقی زنان در ایران

زهرا مینویی

قوانین مربوط به طلاق، از بزرگ‌ترین مصادیق تبعیض و نابرابری در حوزه خانواده است. در اولین گزارش به سراغ زنی به نام «مرجان» رفتیم که با تحمل مشقت‌های بسیار و بعد از بخشیدن تمام حقوق خود مثل مهریه، جهیزیه و نفقه، طلاق بگیرد.

Download it Here!

مرجان زنی است 26 ساله که در 16 سالگی ازدواج کرده است. او هیچ تصوری از ازدواج نداشته و می‌گوید شوهرش اولین مردی بوده که وارد زندگی او شده است. خودش معتقد است علاقه‌ای که به همسرش داشته، بیشتر از روی عادت بوده تا دوستی و محبت. اما واقعیت، چهرة تلخ خود را خیلی زود به مرجان نشان می‌دهد.

اختلاف او با همسرش از همان روز جشن عروسی شروع می‌شود و بعد مرجان می‌فهمد که شوهرش سابقة بیماری روانی دارد و شش ماه قبل از ازدواج مدتی را در بیمارستان اعصاب و روان بستری بوده است.

آنها خیلی زود بچه‌دار می‌شوند و مرجان همة آزار و اذیت‌ها را به خاطر عشق به بچه‌هايش تحمل می‌کرده است. او با سکوت خود، سعی می‌کرد که محیط خانه را برای خود و کودکش مطلوب و قابل تحمل کند، اما مشکلات یکی‌یکی از راه می‌رسند.

شوهرش معتاد به مواد مخدر و الکل می‌شود و این مسئله کار مرجان را سخت‌تر از قبل می‌کند. درگیری‌ها و خشونت‌های جنسی تشدید می‌شوند. هرچند مرجان هنوز سعی می‌كرد سازگاری کند، به گفتة خودش همة فامیل به او حسودی می‌کردند، چون گمان می‌بردند او زندگی خیلی خوب و بسامانی دارد.

حالا دیگر دومین دخترشان هم به دنیا آمده و مرجان به خاطر حفظ آبروی خانوادگی‌اش و نیز ترس از در خطر بودن کودکانش هنوز به دادگاه مراجعه نکرده است، تا اینکه یک‌روز به‌طور اتفاقی با مشاور سازمان بهزیستی صحبت می‌کند. صحبت با مشاور شروع تحول در مرجان است. مشاور به او می‌گوید: «بچه‌ها به تو نگاه می‌کنند و فکر می‌کنند، فردا که بزرگ شدند باید مثل تو کتک بخورند. اما اگر تو محکم باشی و برای گرفتن حقت بایستی و بجنگی، آنها هم از تو سرمشق می‌گیرند.

این اولین حرف جدی است که مرجان مخاطب آن قرار می‌گیرد. او تصمیم می‌گیرد برای احقاق حقوقش و نیز خلاص‌ شدن از آن زندگی به دادگاه مراجعه کند و درخواست طلاق بدهد. با کمک وکیلی که یکی از مؤسسات غیردولتی در اختیارش قرار می‌دهد،

مرجان به دادگاه مراجعه می‌کند. اما مشکلی وجود دارد و آن هم اینکه هیچ‌کس حاضر نیست علیه شوهر و به سود مرجان در دادگاه حاضر شده و شهادت بدهد. گزارش پزشکی قانونی هم گره اي از مشکلات باز نمی‌کند و قاضی، مرجان را تشویق می‌کند به زندگی‌اش باز گردد و فرصتی دوباره به شوهر بدهد.

اما از اینجا به بعد مشکلات زندگی مرجان بیشتر از پیش می‌شوند. او بعد از بازگشت دوباره به زندگی مشترک به همسرش، چنان کتک مفصل و شدیدی نصیبش می‌شود که کارش به بیمارستان کشیده می‌شود و بعد از مرخص شدن از بیمارستان، نسبت به تصمیمش درباره طلاق، راسخ‌تر از قبل می‌شود.

او دوباره درخواست طلاق می‌دهد. این‌بار هم پیش‌ همان قاضی می‌رود و جراحات سر و صورتش را به او نشان می‌دهد و برایش یادآوری می‌کند که این زخم‌ها نتیجه اصرار قاضی برای ادامه زندگی است و صادر نکردن حکم طلاق. اما پاسخ قاضی این است: «یا باید از همه حقوقت بگذری تا طلاق بگیری، یا دوباره آشتی کنی!!

اما دیگر هیچ چیز نمی‌تواند در اراده محکم مرجان خللی وارد کند. او از تمام حقوق مالی‌اش از جمله مهریه،‌ نفقه و جهیزیه می‌گذرد، محروم شدن از دیدار فرزندانش را تحمل می‌کند و حتی دو سال زندانی که بر اساس گزارش پزشکی قانونی برای شوهرش در نظر گرفته شده را هم می‌بخشد تا از جهنم زندگی با او رهایی یابد. مرجان بالاخره طعم شیرین آزادی را می‌چشد و موفق به طلاق می‌شود.

خودش اشاره می‌کند که بعد از گرفتن طلاق، با یک جعبه شیرینی به خانة خواهرش می‌رود و برای نخستین بار، نفس راحتی می‌کشد. طلاق برای او هم شکست است و هم پیروزی. شکست است چون فرزندانش را از دست داده و از دیدارشان محروم است، و پیروزی است چون اعتماد به نفس از دست رفته‌اش را دوباره باز می‌یابد و از وابستگی، به استقلال می‌رسد.

حالا مشکل اصلی که بر سر راه مرجان قرار دارد، مسئلة کار و یافتن شغلی مناسب است. سنگینی نگاه دیگران و تحقیر و دریدگی که در رفتار آن‌ها با او به‌عنوان یک زن مطلقه وجود دارد، بزرگترین دغدغه این روزهای مرجان است. او به تازگی توانسته شغلی موقت پیدا کند، در حالی که هنوز به این می‌اندیشد که چرا قانون، از زنانی مثل او هیچ حمایتی نمی‌کند.


تفسیر حقوقی پرونده
متأسفانه در قوانین ایران در حوزه خانواده، زن حق طلاق ندارد. ولی مطابق نص صریح قانون، مرد هر وقت که بخواهد می‌تواند زنش را طلاق دهد. زنی که درخواست طلاق می‌دهد، یا باید با بخشیدن حقوق مالی خود ـ مثل نفقه، مهریه، اجرت‌المثل و... رضایت همسرش را جلب کند، و یا بتواند عسر و حرج خود را ثابت کند تا ضمن گرفتن حکم طلاق، حقوق مالیش را هم حفظ کند.

عسر و حرج در قانون بدین شکل تعریف شده است: «بوجود آمدن وضعیتی که ادامة زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد.» طبق تبصرة ماده 1130 قانون مدنی، مصادیق عسر و حرج عبارتند از:

ـ ترک زندگی خانوادگی توسط زوج به مدت شش ماه متوالی؛
ـ اعتیاد زوج؛
ـ محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال و بیشتر؛
ـ ضرب و شتم؛
ـ ابتلا به بیماریهای روانی.

زنی که دادخواست طلاق عسر و حرجی می‌دهد، بار اثبات این موارد را بر عهده دارد، یعنی باید بتواند هر یک از این موارد را در دادگاه اثبات کند.

در رویه‌ی قضایی ایران، قاضی معمولاً شکایت ضرب و شتم زنی را که شاهدی ندارد، رد می‌کند. با این استدلال که «از کجا معلوم شوهرت کتک زده؟» و این در حالی است که زنی که در حریم شخصی خانه خودش مورد خشونت فیزیکی قرار می‌گیرد، هیچ شاهدی برای اثبات ادعای خود ندارد.

در عین حال اگر هم شاهدی وجود داشته باشد، مثل همسایه یا فامیل، معمولاً به دلیل ترس از شوهر زن و یا دخالت نکردن در کار دیگران، از دادن شهادت خودداری می‌کنند. از طرفی شهادت خانواده زن هم بدلیل داشتن نسبت فامیلی مورد قبول دادگاه نیست. در نتیجه معمولاً بیشتر زنان نمی‌توانند ادعای ضرب و شتم را اثبات کنند.

در مورد اعتیاد و استفاده از مشروبات الکلی و بیماری‌های روانی نیز وضع به همین منوال است. زنی که ادعا می‌کند شوهرش معتاد به مواد مخدر و الکل است، یا مثل شوهر مرجان دارای اختلالات روانی است، باید بتواند هر یک از این موارد را با شهادت شهود و گواهی پزشکی قانونی اثبات کند.

در حالی که مردهایی که معتاد هستند، بعد از چند بار امتناع از حضور در دادگاه، با استفاده از راه‌های غیر قانونی مثل مصرف دارو، اعتیاد خود را پنهان می‌کنند. برای گرفتن گواهی مبنی بر اختلالات روانی نیز ـ در صورت همکاری مردـ طی شدن یک دوره‌ی زمانی حداقل دو ساله لازم است تا اختلال روانی ثابت شود و زنی که مجبور به گذراندن این دوره دو ساله است، در خانة شوهرش مطلقاً امنیت جانی و روانی ندارد.

ذکر این نکته ضروری است که معمولاً زنان آسیب‌دیده، هم اطلاعات حقوقی کافی برای پیگیری وضعیت پرونده‌شان را ندارند و هم استطاعت مالی برای گرفتن وکیل. خلاءهای فراوان قانونی و نیز رویکرد سازش‌انگارانه قانون در مورد طلاق نیز مزید بر علت شده تا پرونده طلاق عسر و حرجی حداقل 2 تا 3 سال به طول بیانجامد و در این مدت، زن‌های آسیب‌دیده یا از طلاق منصرف می‌شوند و یا در معرض آسیب‌های بیشتری قرار می‌گیرند.

در این پرونده، خانم مرجان بار آخر که به شدت کتک خورده بود، با برگه پزشکی قانونی و شهادت شهود و گزارش پلیس، همراه با وکیلی که مؤسسه‌ای غیردولتی در اختیارش گذاشته بود، به دادگاه مراجعه می‌کند و قاضی چاره‌ای نداشته جز صدور حکم طلاق،‌ اما نه طلاق عسر و حرجی بلکه طلاق توافقی! از نظر قاضی پرونده، مدارک ارائه شده از طرف مرجان و وکیلش برای صدور حکم طلاق عسر و حرجی داشت، باید حداقل دو سال دیگر آن زندگی را تحمل می‌کرد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

عدالت - ايران - زن!

-- سارا ، Feb 26, 2008

قوانین حال حاضر ناکارامد است و خواست تغییر قوانین تنها خواست دختران نیست خواست خانواده های فهیم ایرانی هست

-- m_t ، Mar 11, 2008

دکتر شریعتی زندگی را" نان- آزادی- فرهنگ- ایمان- دوست داشتن" معنی کرد. حال ما زنان ایرانی کدام یک را داریم؟

-- بی نام ، Apr 4, 2008

با توجه به باینکه زن بوسیله مهریه و نفقه می تواند هر زمان که بخواهد مرد را تحت فشار قرار دهد لذا این حق طبیعی را باید برای مرد منطقی تلقی کرد که هر وقت خواست زنش را طلاق دهد. مهریه و نفقه نباید وسیله ای برای فشار بر مرد قرار گیرد اگر قرار گرفت آنوقت جنگ شروع می شود و تنها ابزار مرد در برابر دعوی مالی استفاده از حق طلاق است .

-- بدون نام ، Jul 22, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)