خانه > حقوق انسانی ما > جنگ > ٢٧ ژانویه، سالگرد آزادی آشویتس | |||
٢٧ ژانویه، سالگرد آزادی آشویتسمنیره برادران« اتفاق افتاده است و بنابراین میتواند دوباره اتفاق بیفتد، میتواند هر جایی اتفاق بیفتد.» پریمو لوی ٢٧ ژانویه سالگرد آزادی «آشویتس» است. وقتی در سال ١٩٤٥، نیروهای ارتش سرخ این اردوگاه مخوف را آزاد کردند، با پیکرهای نیمه جان و اجسادی که روی هم تلنبار شده بود، مواجه شدند. اما چهره واقعی آشویتس این نبود. مامورین اساس از چند هفته قبل کورههای آدم سوزی را از کار انداخته و شروع به تخلیه اردوگاه کرده بودند. آنها در آن سرمای کشنده ژانویه اسرا را پای پیاده به سوی داخل آلمان راندند. بسیاری در این راهپیمایی مرگ جان خود را از دست دادند.
آشویتس در پاییز ١٩٤١ تاسیس شد و در فاصله چند ماه اتاقهای گاز نصب شده و شروع به کار کردند. ابتدا اسیران جنگی روسی بودند که در این اتاقها خفه شده و سپس به کوره آدم سوزی فرستاده شدند. بعد نوبت یهودیان بود که از سراسر اروپا و حتی از مراکش - بعد از اشغال این کشور توسط نازیها- به اتاقهای گاز برده شدند. تنها اسرای جنگی، یهودیان و مخالفان نبودند که به حمامی فرستاده شدند که از دوش آن، گاز سیکلون ب میآمد. مردم سینتی و روما (در اصطلاح عامیانه کولیها) و همجنسگرایان هم گروه گروه کشته شدند. کودکان معلول و «آدمهای به درد نخور» هم به نحوی دیگر فربانی شدند. هفت تُن موی سر انسان در آشویتس حدود یک و نیم میلیون انسان از هر نوع ملیتی جان خود را از دست دادند. موقعی که درهای این اردوگاه گشوده شد، تعداد بازماندگان تنها ٧٦٠٠ نفر بود. آمار دقیق کشتهشدگان هیچگاه معلوم نخواهد شد، تازه رسیدهها که بلافاصله به اتاق گاز فرستاده میشدند، ثبتنام نمیشدند. عکسها و گزارشات درباره آشویتس جهانی را به شوک آورد. یک میلیون لباس، ٤٥٠٠٠ جفت کفش و ٧ تن موی سر انسان. اما از ماهها پیش نیروهای متفقین از طریق گزارش چند تن از لهستانیهایی که موفق به فرار شده بود، مطلع گشته بودند که در این اردگاه چه میگذرد. آنها حتی عکسهای هوایی از تاسیسات اردوگاه داشتند که میتوانست در صورت حمله و هدفگیری مناطق راهنما باشد تا حد امکان اسرا از بمباران در امان بمانند. اما اینکه چرا نیروهای آمریکا و انگستان دست به حمله به آشویتس نزدند، هنوز یک معما مانده است. در پاییز ١٩٤٤ ماشین آدم سوزی آشویتس بیشتر از هر وقت دیگری کار میکرد. نامزدان مرگ باید ساعتها انتظار میکشیدند. آیا حمله متفقین در این زمان میتوانست جان صدها هزار نفر را نجات دهد؟
آزادی بیشکوه معمولا آدمها فکر میکنند هرچه زندان سختتر و طولانیتر باشد، آزادی شکوه بیشتری دارد. من موقعی متوجه این نکته شدم که یکی از خوانندگان کتاب «حقیقت ساده» به من ایراد گرفت که شادی آزادی در کتاب من حذف است. میگفت من کتاب را یک نفس خواندم تا به پایان آن برسم و با حس خوشبختی تو سبک و شاد شوم. بعد از این ایراد، سراغ بقیه نوشتههای زندان کشور خودمان رفتم. در آنها هم، به ویژه آنهایی که بعد از قتل عام ١٣٦٧ آزاد شدند، شادی آزادی محو است، بهت است و نگاه به پشت سر. ایرج مصداقی که با جزئیات زندانها را شرح میدهد، لحظات آزادی را فراموش کرده است.
همانطور که آشویتس سمبل جنایت علیه بشریت است، آزادسازی آن هم در تاریخ معنایی سمبلیک دارد، هیچ رنجی ابدی نیست و مخوفترین زندانها و بلندترین دیوارها هم روزی فرو میریزند. اما آن بازمانده آشویتس- یکی از آن ٧٦٠٠ پیکر اسکلت مانند - در لحظه آزادی نه رمقی برای شادی داشت و نه یارای فهم این معنای سمبلیک را. عکسهایی که از آزادسازی آشوتیس موجود است و نیز گزارشهایی که بازماندگان نوشتهاند، این را نشان میدهند. پریمو لوی در کتاب «آیا این یک انسان است؟» که شرح سرگذشت او در آشویتس است، تنها دو سطر را به لحظه آزادی اختصاص داده است: « ٢٧ ژانویه... کارهای ضروری هست که باید انجام داد. یکی داد میزند: مستراحها باید خالی شوند. مردهها توقعات زیادی دارند. آنها را باید دفن کرد. اما آنها میتوانند صبر کنند. کار را شروع میکنیم مثل هر روز.
پریمو لوی سالها بعد مکرر کابوس میبیند که در اردوگاه است و خانه و آزادی تنها یک زنگ تفریح کوتاه بوده است. ژان آمری، یکی دیگر از بازماندگان آشویتس مینویسد: «ما برهنه، غارت شده، تهی و جهت گم کرده از اردوگاه بیرون آمدیم و مدت زیادی طول کشید تا دوباره زبان روزمره آزادی را یاد بگیریم. ما هنوز هم به این زبان صحبت میکنیم بدون اینکه به اعتبار آن مطمئن باشیم.» ژان آمری و پریمو لوی که هر دو سالها پس از آزادی، کتاب و مقالات زیادی در بررسی تجربه آشویتس نوشتند، روزی که هیچکس انتظارش را نداشت، به زندگی خود پایان دادند. برای ایمره کرتژ در «رمان یک بی سرنوشت» که تصویر دستگیری و زندگی در آشویتس از دید یک نوجوان - که خود نویسنده باشد - است، خبر آزادی نمیتواند وی را که بیمار و گرسنه روی تخت درمانگاه کثیف اردوگاه افتاده، از دغدغه همیشگی تکهای نان و کاسهای سوپ دور سازد.
«حوالی ساعت ٤ بعد از ظهر بود که از بلندگو بعد از کمی خش خش صدای زندانی مسن بند، مسئول نظم داخلی، به گوش رسید که با صدایی که در گلو خفه میشد اعلام کرد: رفقا ما آزادیم... او سپس سخنان زیبایی ایراد کرد. بعد به زبانهای مختلف خبر اعلام شد. دکتر ویکتور فرانکل که همیشه به زندانیان امید میداده که آزادی فرا میرسد، وقتی آن لحظه فرا رسید و زندانیان آمدند که از وی بابت موعظههای امیدبخش تشکر کنند، رمقی برای نشان دادن عکس العملاش نداشت. و ما در روز آزادسازی آشویتس هشدار ژان آمری را فراموش نکنیم: «هیچکس نمیتواند خود را از تاریخ مردم کشورش جدا سازد. هیچکس مجاز نیست گذشته را مسکوت بگذارد وگرنه این گذشته میتواند دوباره زنده شده و موضوع حال گردد.» |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
dast shoma dard nakanad ta faramush nakonim.
-- بدون نام ، Jan 28, 2008چراکسی از سربه نیست شدن بیش از 10
-- بابک ، Jan 28, 2008میلیون نفر ایرانی در جنگ جهانی اول که به
گفته نویسنده کتاب "genocide in Persia" آقای دکتر محمد مجد حرفی نمیزند و یادبودی نمی گیرد؟
بعلت سیاستهای امپریالیسم انگلیس درزمان جنگ جهانی اول که ایران تحت اشغال این غارتگران بود حاصل کشاورزی ایران که باید اول احتیاجات شهروندان راتأمین کند به سوی قشون متجاوز انگلیس روانه میشد و با گرسنه نگه داشتن و بوجود آوردن قحطی درایران سبب کشته شدن ایرانیان می گشت. آقای مجد این کشتار عظیم، حدود نصف جمعیت ایران" را بزرگترین کشتار قرن بیستم ارزیابی کرده ولی هیچکس ، حتی ایرانیان، این مصیبت عظیم را نه به یاد می آورد و نه یادبودی می گیرد.
به گفته "راجرگرودی" فیلسوف فرانسوی که خوددر جنگ جهانی دوم در بندفاشیست ها اسیر بود از وجود "کوره های آدم سوزی " اظهار بی اطلاعی میکندو این موضوع را تبلیغات سیاسی مینامد. متخصصین دیگر هم وجود چنین کوره هایی را که هرروز بتواند بیست و پنچ هزار نفر را بسوزاند برضد حقایق آن زمان ارزیابی کرده اند.
سلام. كتاب پريمولوي به فارسي ترجمه شده است؟ ممنون.
-- دامون ، Jan 29, 2008لعنت بر تمامی نژاد پرستان تاریخ. تمامی کسانی که با حماقت خود تنها انسانیت را قربانی کردند. لعنت به همه کسانی که تحت نام نژاد و ملیت و دین بر دیگران تاخته اند.
-- علیرضا ، Jan 29, 2008