تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
گفتگو با لادن برومند، از بنیان‌گذاران بنیاد عبدالرحمن برومند

یادبودی در دفاع از حقوق بشر

منیره برادران

برای آشنایی با فعالیت‌های حقوق بشر، «امید» را انتخاب کرده‌ام. صفحه امید را که باز می‌کنید، در توصیف آن می‌خوانید: «زنان و مردانی که با سرگذشتشان در این صفحه آشنا می‌شوید، امروز شهروندان شهری خاموش‌اند که امید نام دارد. در این شهر قربانیان جبر و ستم، از یاد و خاطره حیاتی دیگر یافته‌اند.»

خواهران برومند آن را پایه گذاشته‌اند؛ لادن و رؤیا برومند. پای صحبت خانم لادن برومند نشسته‌ام. سؤال اول من از او این است: امید را چه بنامیم؟ بانک اطلاعاتی یا یک سایت حقوق بشر؟


نمایی از صفحه نخست تارنمای بنیاد عبدالرحمن برومند

«امید» در واقع ترکیبی است از هر دو. هم یک بانک اطلاعاتی است که اطلاعات آن منتقل می‌شود به یک وب‌سایتی که هدفش ارائه و پیش‌برد فرهنگ حقوق بشر در ایران است.

از شکل‌گیری بنیاد برایمان بگویید کی این کار را شروع کردید و با چه هدفی؟

این بنیاد را در فروردین ۱۳۸۰ پی‌ریزی کردیم و به اسم پدرمان. او یکی از قربانیان ترورهای جمهوری اسلامی است. ما می‌خواستیم از نظر سمبولیک ایده‌آل‌های او را پیگیری کنیم و به نحوی به کسانی که او را از بین بردند، تفهیم کنیم که خشونت الزاماً راه حل سیاسی نیست و باید راه حل دیگری برای مقابله با مسائل و مشکلات سیاسی‌شان انتخاب کنند و خشونت را حذف کنند. چون کسانی که آن‌ها از بین می‌برند، شاید به شکل دیگری و از طریق دیگری باز نفوذ خودشان را در فعالیت سیاسی داشته باشند.

می‌توانید پدرتان را معرفی کنید؟

پدرم عبدالرحمان برومند، وکیل دادگستری و از طرفداران دکتر مصدق بود. یک لیبرال معتدل بود و در زمان شاه جزو مخالفین خیلی او بود. در دوره انقلاب، طرفدار دکتر شاپور بختیار بود. به همین دلیل وقتی دکتر بختیار از جبهه ملی اخراج شد، پدرم هم به عنوان اعتراض از جبهه استعفا داد.

پدرم بعد به فرانسه رفت و به همراه دکتر بختیار، یکی از پایه‌گذاران نهضت مقاومت ملی بود. هدف آن‌ها استقرار دموکراسی در ایران بود و جدایی دین از حکومت. چیزی که آن‌ها مد نظر داشتند، ایده‌آل‌های یک سیستم لیبرال پارلمانی بود که همه با آن آشنا هستیم.

پدرم در روز ۲۹ فروردین ۱۳۷۰ توسط تروریست‌های جمهوری اسلامی در پاریس ترور شد.

به این دلیل من و خواهرم رؤیا وقتی بنیاد را تاسیس کردیم، به شکلی چون به عنوان فرزند احساس وظیفه داشتیم نسبت به پدرم و ظلمی که بر او رفته بود، بنیاد را به نام او تأسیس کردیم.

پرسیدید که با چه هدفی این کار را شروع کردیم. ما مدت‌ها بود که راجع به این موضوع فکر می‌کردیم. به نظرمان رسید با امکاناتی که اینترنت برای ارتباط با ایران به وجود آورده و این انقلاب تکنولوژیک، یک نسل جدیدی در ایران فعال شده که به ایده‌آل‌های لیبرال-دموکراسی بیشتر علاقه‌مند است.

ما احساس کردیم که این می‌تواند زمینه مناسبی برای ترویج فرهنگ دموکراسی و حقوق بشر در ایران فراهم سازد. با این هدف ما بنیاد را تاسیس کردیم.

من در سایت شما دیدم که پروژه شما شامل دو طرح است. می‌شود این‌ها را توضیح دهید؟

بنیاد در عین حال روی دو طرح فعال است. یکی امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر و دیگری طرح کتابخانه.

هدف امید، مستند کردن موارد تمام کسانی است که مسئولیت مرگ غیرطبیعی‌شان را دولت جمهوری اسلامی به عهده دارد. چه کسانی که اعدام شدند، چه کسانی که ترور شدند در داخل و خارج از ایران.

در این کار ما بین قربانیان تبعیضی قائل نیستیم. ما خود را محدود به موارد جرایم سیاسی نکرده‌ایم؛ جرایم عمومی را هم مستند می‌کنیم. به این دلیل که در سیستم جمهوری اسلامی، تشریفات حقوقی که حقوق متهم را بر اساس ضوابط بین‌المللی تصمین می‌کند، پایمال می‌شود و هیچ متهمی، اعم از سیاسی و غیرسیاسی، از حقوق حقه خویش بهره‌مند نیست.

تا آن جا که در توانمان است، برای هر کدام از این موارد هر چه اطلاعات هست، جمع‌آوری می‌کنیم و آن را به صورت پرونده یادبود برای هر فرد قربانی آماده می‌کنیم.

در این پرونده به مواردی از حقوق بشر، که در مورد آن شخص پایمال شده، اشاره می‌کنیم و آن را در اختیار عموم قرار می‌دهیم. بطوری که اگر شما روی پرونده یکی از قربانیان بروید در ستون دست راست با حکایت زندگی او و اتفاقی که بر او رفته و باعث مرگش شده؛ آشنا می‌شوید و در ستون دست چپ تمام موارد حقوق بشر را که در مورد او پایمال شده، می‌بینید. وقتی روی هر کدام از آن موارد کلیک می‌کنید، یک پنجره باز می‌شود و آن ماده معین حقوق بشر را می‌خوانید. همه به دو زبان فارسی و انگلیسی

برای من جالب بود؛ وقتی مورد برادرم را که در سال ۶۰ اعدام شده، دنبال کردم، متوجه مواردی از نقض حقوق بین‌الملل در مورد او شدم، که قبلا به آن توجه نکرده بودم. فکر کردم مثلاً اگر زمانی دادخواهی در مورد وی صورت گیرد، در حد یک نیمه‌وکیل می‌توانم از حق ضایع شده او دفاع کنم.

این حقوق بین‌المللی به این دلیل که دولت ایران اعلامیه جهانی حقوق بشر را پذیرفته و باز به این دلیل که ایران میثاق حقوق مدنی و سیاسی را امضا کرده و در مجلس هم تصویب شده، باید جزو حقوق ما هم به حساب آید.

دولت مکلف است که در مقابل آن‌ها تمکین کند و قوانینش را با آن‌ها هماهنگ کند. معاهدات بین‌المللی بر قوانین ملی ارجحیت دارند و باید محترم شمرده شوند. در مورد برادر شما نه تنها حقی که حقوق بین‌المللی برای او قائل شده؛ بلکه حقی هم که دولت ایران موظف به رعایت آن بوده، پایمال شده است.

از کتابخانه نگفتید.

کتابخانه حوزه‌اش ترویج فرهنگ حقوق بشر و فرهنگ دموکراسی است و از چندین مجموعه تشکیل شده. یکی از آن‌ها مجموعه اسناد حقوق بشر است که ما بخش‌هایی از آن‌ها را در این مجموعه گردآوری کرده‌ایم.

سند حقوق بشر اسنادی هستند که سازمان ملل آن را تصویب کرده و حقوق انسان را در موارد مختلف شامل می‌شود. مثلاً شما سند علیه تبعیض نژادی دارید؛ علیه تبعیض بر علیه زنان دارید؛ در مورد رواداری و اغماض دارید؛ در مورد مدیریت قضایی دارید.

در اوائل تصویب بیانیه جهانی حقوق بشر، این اسناد کم بودند. فقط دو میثاق بود؛ میثاق حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی. از سال‌های ٧٠ میلادی به بعد این‌ها رشد فوق‌العاده‌ای کردند و تبدیل شدند به یک سنت و عرف قضایی مفصلی، که هر کدام کارشناسی خودش را دارد.

تعدادی از این اسناد به فارسی ترجمه شده بودند؛ اما همگی نه. مثلاً اسناد مربوط به مدیریت قضایی، مربوط به ناپدید شدن، مربوط به اغماض و رواداری در مقابل عقاید مختلف و حقوق اقلیت‌ها، این‌ها به فارسی موجود نبودند. ما این‌ها را در ترجمه کرده و در کتابخانه بنیاد موجود هستند.

این‌ها همه به صورت معاهده هستند یا قانون؟

هر کدام منزلت‌های مختلفی دارند. بعضی‌ها به صورت اعلامیه است. بعضی‌ها میثاق هستند. خیلی از این میثاق‌ها را دولت ایران نپذیرفته است. مثل اسناد حقوق بشر مربوط به مدیریت قضایی، که شامل چندین اصل و میثاق است. طبعاً در این موارد نمی‌توان لزوماً دولت ایران را در موارد نقض مواد آن محکوم کرد.

منتها ما فکر می‌کنیم چون در چارچوب عرف بین‌الملل و اخلاق این‌ها جا افتاده‌اند، ما به عنوان انسان و شهروند جهانی می‌توانیم به آن‌ها ارجاع کنیم. از طرف دیگر همه این‌ها با ارجاع به میثاق مدنی و سیاسی تدوین شده‌اند، که دولت ایران موظف به رعایت آن است.

درست است. مثلاً میثاق علیه شکنجه رسماً از طرف جمهوری اسلامی پذیرفته نشده. تا جایی که من یادم است در مجلس شورای اسلامی روی آن بحث شد؛ اما شورای نگهبان آن را رد کرد. اما بر اساس میثاق حقوق مدنی و سیاسی، دولت ایران موظف به نفی شکنجه و لغو قوانین مربوط به آن است. اما سؤال این است که جمهوری اسلامی حتی به میثاق‌هایی هم که به آن پیوسته است، وفادار نیست. مثلاً میثاق حقوق کودک، که اعدام کودکان و نوجوانان زیر ۱۸ سال را ممنوع می‌کند.

بله. دولت ایران میثاق حقوق کودک امضا کرده؛ حتی میثاق علیه تبعیض بر علیه زنان را. اما با چند Reservation خیلی از کشورهایی که قوانین سنتی دارند یا کشورهای مذهبی و اسلامی، این میثاق‌ها را با چند Reservation امضا می‌کنند. در واقع این موضع به آن‌ها امکان می‌دهد تا یک سری از مواد این میثاق‌ها را به اجرا نگذارند و آن را محترم نشمارند.

Reservation به معنی؟

یعنی مشروط.

دولت ایران در سال ۱۳۸۰ میثاق بر علیه تبعیض زنان را به طور مشروط پذیرفت. اما همین هم بعد از تصویب مجلس، در شورای نگهبان رد شد. اصلاً پروسه قانون شدن میثاق‌ها و اسناد حقوق بشر سازمان ملل چگونه پیش می‌رود؟

اصولاً معاهدات بین‌المللی را دولت‌ها امضا می‌کنند؛ ولی مشروط به این است که مجلس ( نه در کشور ما که مظهر اراده ملی نیست) آن را تأیید کند؛ مثل هر لایحه قانونی دیگر. اگر مجلس آن را تأیید نکند، تبدیل به قانون نمی‌شود.

مثلاْ در آمریکا دولت کلینتون تا حدی مایل بود به دادگاه بین‌المللی کیفری بپیوندند. اما مجلس نمایندگان و مجلس سنا آن را نپذیرفتند.


نمایی از صفحه «امید» در تارنمای «بنیاد برومند»

آیا بنیاد برومند در مورد آن دسته از حوادث روز هم که منجر به نقض حقوق بشر در ایران می‌شود، مثل دستگیری زنان یا بازداشت‌ها بدلیل سیاسی و عقیدتی، می‌پردازد؟ کاری که مثلاً سازمان عفو بین‌الملل یا دیده‌بان حقوق بشر می‌کنند

ما وقتی روی طرحمان فکر می‌کردیم، هدفمان را این گذاشتیم که کاری را انجام دهیم که دیگر سازمان‌ها نمی‌کنند. سازمان‌هایی مثل عفو و دیده‌بانان یک سری از این کارها را خیلی بهتر از ما انجام می‌دهند.

ما سعی می‌کنیم در آن محدوده‌هایی فعال شویم که این سازمان‌ها نمی‌کنند. مثل کار تاریخی کردن، مستند کردن و آرشیو کردن آن‌ها. هم امکانات ما خیلی کم است و هم آن بردی را که آن سازمان‌ها دارند، نداریم.

ولی ما به عنوان فرد همیشه در این کمپین‌ها شرکت می‌کنیم یا موقعی که احساس می‌کنیم اطلاعات ما نسبت به یک موضوع روز می‌تواند به تصمیم‌گیری‌ها کمک کند. به عنوان نمونه، قضیه اعترافات اجباری که در چند ماه گذشته به خاطر توقیف شهروندان دو ملیتی، هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش مطرح شد و این به بحثی منجر شد؛ هم در سطح ایرانی‌ها و هم در سطح بین‌المللی، خاصه در آمریکا در مورد کمک‌های دول غربی و سازمان‌های غیردولتی به حرکت دموکراسی‌خواهی در ایران.

بیشتر این نظر بود که این کمک‌ها می‌تواند نتیجه عکس داشته باشد. ما با یک خبرنامه کوتاه و بر اساس اطلاعاتی که از سیاست‌های جمهوری اسلامی در ۳۰ سال گذشته داشتیم، نوشتیم که مسأله اعترافات اجباری در ایران یک مسأله ساختاری است که از روز اول جمهوری اسلامی وجود داشته و به طور مستمر ادامه داشته و ربطی به شرایط خاص و سیاست دولت‌های بیگانه ندارد.

کما این که آیت‌الله شریعتمداری متهم به کمک گرفتن از آمریکا شد؛ اعضای سازمان پیکار، که یک سازمان کمونیست شدیداً ضدآمریکایی بود، به کمونیست‌های آمریکایی متهم شدند؛ از نهضت آزادی در این مورد به زور اعتراف گرفتند یا منوچهر محمدی.

خلاصه در تمام این مواردی که شما می‌بینید انگ به سوی کمک گرفتن از آمریکا بوده است. در واقع این بهانه‌ای بوده تا دوات‌های دموکراتیک و خاصه سازمان‌های مدنی کشورهای دموکراتیک را از همکاری و حمایت با نیروهای مدنی ایران نگران کند. خب جمهوری اسلامی هم در این زمینه نسبتا موفق بوده است. ما سعی کردیم با آن خبرنامه گذشته را در اختیار عموم بگذاریم، باشد که خود تصمیم بگیرند.

اعتراف اجباری محدود به جاسوسی نبوده است. در هر دوره‌ای بنا به مصلحت، یک موضوعی در دستور روز قرار می‌گرفت. مثلاً در دهه ۶۰، در دستور روز که سرکوب گروه‌های مخالف بود، خراب کردن آن‌ها بود با اعتراف‌های دروغ و اثبات نشده درباره‌شان به ویژه با انگ‌های جنسی و مسائل اخلاقی. یا در دهه ۷۰ نوبت هنرمندان و نویسندگان بود، که با اعترافات اجباری آن‌ها را خراب کنند.

این مسأله در چارجوب جرایم عادی هم مطرح است و بدتر. چون بالاخره نخبگان سیاسی ایران شبکه بزرگی دارند که از آن‌ها حمایت کند برایشان کمپین گذاشته شود و غیره. چندی پیش جوانی را به جرم کیف قاپیدن زندانی کرده بودند. تا صبح آن قدر او را زندند تا دچار شکستگی قفسه سینه و خفگی شد و مرد. بسته بودند به میله‌های زندان و با صندلی به قفسه سینه‌اش می‌کوبیندند.

این‌ها روش‌های کاملاً متداولی در سیستم قضایی ایران هستند و این قربانیان همیشه گمنام خواهند بود؛ مگر این که تصادفی بشود، جایی در روزنامه‌ای مطرح شود تا این که ما بتوانیم حداقل آن را مستند کنیم تا شاید روزی درباره‌اش تحقیق بیشتری بشود.

بله ابعاد این فجایع در سطح اجتماع خیلی بزرگ‌تر است و محدود به فعالین سیاسی نیست.

اطلاعات امید به دو زبان انگیسی و فارسی است. آیا این کمک کرده تا وضعیت حقوق بشر در ایران از محدوه ما ایرانی‌ها فراتر رود؟

بله؛ مستند کردن و علنی کردن حقیقت در چارچوب نقض حقوق بشر، هم تسلی است برای خانواده‌های قربانیان و بازماندگان. وقتی دولت آن را تصدیق نمی‌کند، حداقل بخشی از جامعه مدنی از این طریق با رنجی که بر آن‌ها رفته، آشنا می‌شود و این راهی باز می‌کند برای تصدیق دردهای آن‌ها.

از طرف دیگر با انتشار آن‌ها در افکار جهانی، از طریق ترجمه آن‌ها، شما دولتی را که عامل و آمر این ظلم است، در مقابل جهانیان شرمنده می‌کنید. نام بردن و شرمنده کردن (naming and shaming) یکی از تاکتیک‌های فعالین حقوق بشر است برای فشار آوردن به دولت‌هایی که حقوق بشر را نقض می‌کنند.

آیا اسناد کتابخانه هم دوزبانه است؟

تا آن جا که بتوانیم بله. تا جایی که در امکانمان است نوشته‌ها و متون کلاسیک در مورد دموکراسی و فلسفه حقوق بشر را برای علاقه مندان این بحث‌ها ترجمه کرده و خواهیم کرد.

از طرف دیگر برای آگاه کردن افکار بین‌المللی سندهای دیگری را از فارسی به انگلیسی درآورده‌ایم. مثل نامه‌ها و شکایت‌های زندانیان و یا بخش‌های از کتاب‌های خاطرات زندان.

همین طور سعی می‌کنیم برای ایرانیان جوانی که در خارج از ایران زندگی می‌کنند و به فارسی خیلی مسلط نیستند، متونی از اسناد تاریخی را که برای شناخت آن‌ها مهم است، به انگیسی ترجمه کنیم.

یا این که ما چند بار قطعنامه‌های حرکت زنان را در ایران ترجمه کریم و به همه جا فرستادیم. این قبل از زمانی بود که آن‌ها خودشان این کارها را انجام دهند.

خلاصه این که ما به هر نحو سعی می‌کنیم صدای حرکت مدنی را به گوش جهانیان برسانیم.

دو سال بعد از راه‌اندازی سایت امید، چه ارزیابی از کارتان دارید؟

ما وقتی کارمان را شروع کردیم، خودمان هم دقیقاً نمی‌دانستیم کجا داریم پا می‌گذاریم و عکس‌العمل‌ها چه خواهد بود. می‌دانستیم این کار ساده‌ای نیست. رؤیا که تجربه کار در سازمان‌های حقوق بشر و مصاحبه با قربانیان و نزدیکان آن‌ها را داشت، می‌دانست این کار خیلی مشکلی است.

از طرف دیگر ما وقتی اولین فرم تکمیلی در مورد یک اعدام شده را از ایران دریافت کردیم، بی‌نهایت خوشحال شدیم. البته حالا متأسفانه این رابطه به دلیل فیلتر شدن سایت ما مشکل‌تر شده.

ما متوجه شدیم که استفاده از سایت برای بیننده ایرانی فرق می‌کند با بیننده‌ای که در غرب بزرگ شده و آن جا مدرسه رفته است. متوجه شدیم که ما برای شناساندن کار سایت و طرز استفاده از آن نیازمند به تبلیغ وسیع هستیم.

مسأله دیگر، کنترل اطلاعات است. ابعاد ظلم آن قدر زیاد است که هر کسی که آماده شنیدن و ثبت آن‌ها باشد، با کمال میل مردم به او رجوع می‌کنند. البته امکانات ما خیلی محدود است. ما با کندی به آن‌ها پاسخ می‌دهیم.

همچنین ما باید اطلاعات را کنترل کنیم. برای این کار مجبوریم چند بار با خانواده مراوده داشته باشیم؛ سؤال‌ها را دقیق‌تر کنیم. خیلی وقت‌ها آن‌ها چیزهایی را فراموش کرده‌اند یا حافظه‌شان یاری نمی‌کند و یا در مورد اطلاعات تردید می‌کنند. ما باید با گفتگو و حوصله، سعی در رفع این ابهامات داشته باشیم. برای همین بعضی‌ها از ما مأیوس می‌شوند.

ولی ببینید زمانی که ما سایت را راه‌اندازی کریم، با این که با چند نفر مشورت و همکاری داشتیم، کارها اساسا به دوش من و رؤیا بود. این کارها را اصولاً سازمان‌های بزرگ می‌کنند. مثلاً بنیاد «یاد واشم» در اسراییل تعداد زیادی کارمند و میلیون‌ها دلار پول دارد.

امکانات ما محدود است. ما کمک دولتی نمی‌گیریم. باید دست به دامن بنیادهای خصوصی شویم. خود این کار کلی وقت می‌گیرد.

ولی ما انگیزه و امید داریم. امیدمان این است که با آشنا شدن بیشتر مردم با کار ما، مردم بیشتر این فرم‌ها را پر کنند. به تدریج مردم اطمینان می‌کنند. وقتی مردم ببینند اطلاعات در مورد خودشان محفوظ می‌ماند و اطلاعاتشان در مورد قربانی درست منعکس می‌شود، اطمینان می‌کنند.

آیا این فعالیت‌ها می‌تواند زمینه‌ساز یک کمیسیون حقیقت در کشور ما باشد؟

ما موقعی که این سایت را راه‌اندازی کردیم، توضیح دادیم که این کار ادعای کمیسیون حقیقت را ندارد. برای این که کمیسیون حقیقت نهادی است که قاعدتاً باید در همان مملکت ایجاد گردد و نیازمند افراد مجرب از وکلا و حتی از افراد پلیس است. این کار کارشناسی دقیقی را نیازمند است.

اما کاری که ما می‌کنیم تحفه کوچکی است به کمیسیون حقیقت که روزی به همت فعالیت دیگران تشکیل می‌شود. کار ما یک کار مقدماتی است در این راه.

‌ ‌

تارنما (سایت) بنیاد عبدالرحمان برومند

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

به نظر من این کار به خودی خود ارزشمند است. اما در این مصاحبه سوالی در مورد منابع مالی این بنیاد نشده است و توضیحی هم داده نشده است. قبلا چایی خوانده بودم که این بنیاد حدود 500 هزار دلار از دولت امریکا دریافت کرده است.
آیا خانمهای برومند واقفند که معقوله حقوق بشر به صورت اهرمی برای ایجاد فشار سیاسی به کار میرود و ممالک دوست امریکا - نظیر عربستان و اسراییل - شامل چنین کنکاشی نمی شوند.

متاسفانه جنبه مالی این قضیه و معانی آنرا خبرنگار رادیو زمانه به هیچ وجه مد نظر نگرفته است.

-- محسن ، Aug 6, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)