تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

نظام سهمیه‌ای و سهمیه‌ی زندان

اکبر گنجی

۱- رفتارهای دوگانه‌ی رژیم جمهوری اسلامی، در داخل (با مردم خود) و خارج (با مردم دیگر کشورها) عجیب و باورنکردنی است.

۱-۱ در خارج: جمهوری اسلامی به خود حق می دهد که در دیگر کشورها گروه‌های مسلح (حزب‌الله لبنان، مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق که مدتی آیت‌الله شاهرودی ریاست آن را به عهده داشت، و برخی گروه‌های افغانی) تشکیل دهد. این گروه‌ها از امکانات آموزشی - تدارکاتی - تسلیحاتی جمهوری اسلامی استفاده می‌کنند. حزب‌الله یک گروه مسلح است.

پشتیبانی دولت ایران از این گروه به معنای آن است که ایجاد گروه‌های مسلح مخالف دولت، مجاز است و حمایت دولت‌های خارجی از آن هم مجاز است. حمایت علنی میلیون‌ها دلاری دولت ایران از گروه حماس هم یکی از مصادیق این حکم کلی است. پس بر مبنای رفتار این دولت (یعنی اگر رفتار دولت ایران را اخلاقاً معتبر و مشروع بدانیم):
اولاً مخالفان یک دولت حق دارند تشکیلات مسلحانه به راه بیندازند.
ثانیاً: دولت‌های بیگانه حق دارند از این گروه‌های مسلح حمایت مالی - تسلیحاتی - آموزشی به عمل آورند و حق حاکمیت ملی اعتبار چندانی ندارد.

۱-۲ در داخل: دولت ایران تمامی گروه‌های مخالف را سرکوب کرده است. تمام رسانه‌های مخالف را تعطیل کرده است. هیچ نهاد مدنی مستقلی را تحمل نمی‌کند. حتی به تشکل‌های صنفی مستقل (مثلاً سندیکای کارگری) اجازه‌ی فعالیت نمی‌دهد. اگر معلمان خواهان حقوق معوقه‌ی خود شوند، آن‌ها را تبعید، اخراج یا زندانی می‌کند.

در چنین شرایطی، تمامی افراد و گروه‌ها، با نفی خشونت و توسل به روش‌های مسالمت‌آمیز، خواسته‌هایی را مطرح می‌کنند که حتی مطابق قوانین خود جمهوری اسلامی هم قانونی است. اما رژیم این نوع فعالیت‌ها را هم بر نمی‌تابد و برای آن که به راحتی بتواند آن‌ها را سرکوب نماید، مدعی می‌شود که فعالیت‌های قانونی مخالفان، براندازی نرم، انقلاب مخملی و انقلاب آرام است.

در تمام کشورهای آزاد و قانون‌مند، احزاب از طریق مبارزات انتخاباتی به پارلمان و قوه‌ی مجریه رفته و حکومت تشکیل می‌دهند. دولت ایران مبارزات قانونی احزاب موجود را نمی‌پذیرد و مدعی است تشکیل حزب برای به قدرت رسیدن، امری نامشروع است. بدین ترتیب احزاب در جمهوری اسلامی باید جلسات مداحی و روضه‌خوانی تشکیل دهند.

۲- نظام جمهوری اسلامی ایران، نظام سهمیه‌ای است. سه نمونه‌ی زیر را در نظر بگیرید:

۲-۱ مناصب سیاسی: بسیاری از مناصب سهمیه‌ی (امتیاز) فقها است. رهبری، شورای نگهبان، ریاست قوه‌ی قضاییه، مجلس خبرگان رهبری، وزیر اطلاعات و ...

۲-۲ دانشگاه: ورود به دانشگاه براساس سهمیه صورت می‌گیرد، نه صلاحیت علمی: سهمیه خانواده شهدا، سهمیه رزمندگان، سهمیه بسج.

۲-۳ منابع و منافع اقتصادی از طریق نظام سهمیه‌ای به طور نابرابر توزیع می‌شود. افراد از طریق استفاده از رانت ثروتمند می‌شوند. به عنوان مثال، بسیاری از پروژه‌های اقتصادی بزرگ را به سپاه پاسداران واگذار می‌کنند و بخشی از پاسداران، اینک طبقه‌ی جدید جمهوری اسلامی ایران را تشکیل می‌دهند.

نباید گمان برد که تمام سهمیه‌ها به خودی‌ها تعلق می‌گیرد. مخالفان هم در این نظام به نوع دیگری دارای سهمیه هستند:
سهمیه محرومیت از حقوق سیاسی - اجتماعی
سهمیه محرومیت از حق اشتغال (بسیاری از مخالفان نه تنها از مراکز دولتی اخراج شده‌اند؛ بلکه از طریق فشارهای دولتی به مؤسسات خصوصی، از بخش خصوصی هم اخراج می‌گردند تا زیر بار سنگین هزینه‌های زندگی نابود شوند)
سهمیه محرومیت از حق تحصیل (بهایی‌ها و ...)
سهمیه محرومیت از تدریس (حسین بشریه، عبدالکریم سروش، سید جواد طباطبایی، محسن کدیور، هادی سمتی و ...)
،سهمیه محرومیت از حق مسافرت به خارج (محمدجواد اکبرین، حسین قاضیان، عیسی سحرخیز، سعید منتظری، احمد زیدآبادی، علیرضا علوی‌تبار، علیرضا رجایی و ...)
سهمیه محرومیت از انتشار کتاب
سهمیه کتک خوردن
سهمیه اهانت و تحقیر
سهمیه محرومیت از امنیت جانی
سهمیه حبس در منزل (آیت‌الله منتظری)
سهمیه حکم قطعی زندان (تعداد زیادی از فعالین سیاسی دارای حکم قطعی زندان‌اند. یعنی هر وقت اراده کنند، به وسیله‌ی اجرای احکام فرد را بازداشت و روانه زندان خواهند کرد)
و سهمیه زندان.

سهمیه زندان حداقل دو معنا دارد. از یک سو همیشه باید تعدادی از مخالفان در زندان باشند تا دیگر مخالفان گرفتار توهم نشوند و خیال باطل نبرند که فعالیت سیاسی مخالفان امکان‌پذیر است. از سوی دیگر برخی از افراد خاص هم سهمیه ویژه‌ی زندان دارند و هر از گاهی باید دوباره راهی زندان شوند.

بازداشت سه دانشجوی امیرکبیر (احسان منصوری، مجید توکلی، احمد قصابان) و هادی قابل و سهراب رزاقی از نوع اول است. ولی بازداشت منصور اسانلو، ابراهیم مددی، درد کشان، سعید متین‌پور، جلیل غنی‌لو و عمادالدین باقی از نوع دوم است. سعید متین‌پور و جلیل غنی‌لو حدود پنج ماه است که در سلول انفرادی، بدون وکیل و ملاقات به سر می‌برند.

تمام کسانی که در زندان نیستند، اخلاقاً وظیفه دارند نسبت به بازداشت کلیه زندانیان عقیدتی- سیاسی، به صدای بلند اعتراض کنند. حقوق بشر، امری جهان‌شمول است و نمی‌توان به بهانه‌ی حق حاکمیت ملی، هر بلایی بر سر مردم آورد و محکومیت جهانی را مداخله‌ی در امور داخلی به شمار آورد. باید از حقوق شهروندی همه زندانیان دفاع و برای آزادی آن‌ها عملاً کاری صورت داد.

***

منبع: روزنامه لس‌آنجلس تایمز، ۱۲ نوامبر ۲۰۰۷

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سال هاست که بطور ضمنی متوجه ی یک کاستی بزرگ در تحلیل های مناسبات اجتماعی توسط صاحبنظران ایرانی در مورد ایران شده ام. اما به تازگی دریافته ام که آن "کاستی" چیست؟ تا آنجایی که سواد و مطالعات من قد می دهد، صاحبنظران در تحلیل مسائل اجتماعی، از یکطرف ایران را تافته ای جدابافته از کل جهان و دیگر کشورها می بینند و از سوی دیگر آن را مدام با غرب و ارزش های اجتماعی غرب می سنجند. در همین تحلیلِ گنجی می نویسد:"رفتارهای دوگانه‌ی رژیم جمهوری اسلامی، در داخل (با مردم خود) و خارج (با مردم دیگر کشورها) عجیب و باورنکردنی است. " آیا واقعا این عمل رژیم ایران "باور نکردنی" است؟ مگر هفتاد سال شوروی همین روش را بکار نمی برد. سهمیه ی مخالفان داخلی سیبری و فتل بود و سهمیه ی مبارزان آنگولایی پول و اسلحه و دانشگاه لومومبا. حتا در همین جامعه ی دموکرات آمریکا، حمایت آمریکا از مجاهدین افغانی و طالبان علیه شوروی و نجیب جایز بود اما مخالفت همین افراد در آمریکا و با آمریکا با سهمیه ی زندان مواجه است.
من از کاستی شروع کردم و این نگاه اتوپیایی به بررسی مشکلات اجتماعی ایران را کاستی می بینم. اما کل تحلیل را به رد نمی کنم. تحلیل های این چنینی برای شناخت مکانیسم رابطه ی حکومت/مردم را بسیار مفید می دانم. اما با کاستیِ بزرگی که ذکز کزدم. به نظر من تحلیل از جنبش زنان ایران هم دچار همین نوع کاستی است. یا مثلا همین مطلبی که از همایون کاتوزیان"جامعه ایران جامعه‌ای کلنگی است» در زمانه هست. به نظر من ایشان به موضوع مهم/تابویی، یعنی به نفش رضاشاه در پیشزفت/پسرفت های اجتماعی پرداخته اند. اما مقایسه ی ایران با ترکیه مقایسه ای بی ربط است. رضاشاه قزاق کم سوادِ نیمه روستایی را با آتاتورک مقایسه کردن، و ندیدن تفاوت فاحش تاریخی نقش ترک های عثمانی با صاحب منصب های قاجاری، مقایسه ای سطحی است و دچار همان نوع کاستی که گفتم.
ترکان عثمانی قدرت امپریالیستی دورا خودشان بودند و تقریبا تمامی اروپای شرقی را در دست داشتند و تا دیوار اتریش هم آمده بودند. اما شاه ایران، ناصرالدین شاه هنوز با جعبه عکاسی بازی می کرد و شاید حاضر بود شهری از ایران را بدهد تا مسافرتی تفریحی به اروپا داشته باشد. ایران تافته ی جدابافته است، اما آیا این تافته تاروپودی محکم داشته است؟
بی نام.

-- بدون نام ، Nov 16, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)