خانه > حقوق انسانی ما > زنان > جان شیدای زن - ۶ | |||
جان شیدای زن - ۶تهیهکننده: جلال مهرجوییظهر تابستان بود. به بالین زنی رفتم که در بدنیا آوردن فرزندش او را یاری کنم. زن 22-21 ساله و معلم بود و شوهرش دبیر (بود). رختخواب زائو را در اتاقی پهن کرده بودند. چند قطعه فرش دستبافت یک شکل و چند پشتی قالیچهای دور اتاق چیده بودند. در طاقچههای گلدوزی شده عکس بزرگ مرد به دیوار بود. آئینه و شمعدان سر بخاری نشان میداد که اتاق، اتاق مهمانخانه است. چند زن دور زائو نشسته بودند. دستیار هم وسائل را آماده میکرد. دردهای زائو مرا به آماده باش فرا میخواند. دستکش به دست، زانو زده در پایین تشک چشم به راه شکفتن یک زندگی تازه بودم. در فاصله دردها، دستیارم گوشی چوبی شیپوری را بر قلمبه شکم زائو میگذاشت و من با دستهای افراشته، گوش بر گوش گوشی، آهنگ زندگی را میشنیدم و شادمانه سر بر میداشتم و به زائو لبخند زنان خبر از سلامت بچه میدادم. وقتی که موهای بچه به اندازهی یک سکهی یک تومانی پیدا شد، با شگفتی دیدم پردهی بکارت کاملا سالم است. رو به زائو گفتم : شب عروسی خون نداشتی؟ زائو ابرو در هم کشید و پس از مکثی گفت: چرا داشتم. آخرین دردهای زایمان، مجال دنبال کردن موضوع را نداد. تا اینکه یک روز یکی از بیمارانم، همان خانم معلم بود. او گفت: خانم دکتر من مریض نیستم فقط آمدهام تا سئوالی بکنم. من به شوهر و مادر شوهرم گفتم ناراحتی زنانه دارم ... میخواستم بپرسم چرا بعد از زایمان من پرسیدید که شب عروسی خون داشتی؟ راستش را بخواهید خون نداشتم. میخواستم بدانم از کجا فهمیدید؟ گفتم: تو که گفتی داشتی؟ گفت: مادرشوهر و خواهر شوهرم آنجا بودند و میشنیدند. شوهرم وقتی دید خون ندارم برای حفظ آبرو با تیغ پای خودش را خراش داد و دستمال را به آنها که پشت در منتظر بودند داد ولی شوهرم از همان شب اخلاقش از زمین تا آسمان با من فرق کرد. ما دختر عمو، پسر عمو هستیم و از بچگی همدیگر را میخواستیم. گاهی هم حرفهای نیشدار میزند. منظورش این است که من قبل از ازدواج با کس دیگری بودم. خودم هم تعجب میکنم که چرا خون نداشتم. ولی از آنروز که از من پرسیدید آرام نبودم. دهم زایمان که گذشت دنبال فرصت بودم که پیش شما بیایم و بپرسم چرا اینرا پرسیدید. گفتم: در حین زایمان دیدم که پردهی بکارتت کاملا سالم است. وقتی گفتی خون داشتی کاملا تعجب کردم. پردهی تو از نوع حلقوی است. این نوع پرده با اولین زایمان پاره میشود. از شادمانی بلند شد و دستش را به گردنم انداخت. با بغض شادی مرا بوسید. منم شادمانه او را بوسیدم. همان روز با شوهرش برگشت. داستان را بیکم و کاست از هنگام بدنیا آمدن بچهشان تا آنروز، برای شوهرش گفتم. کتاب بیماری زنان را باز کردم و نشانش دادم. ببینید، اینها تصویر انواع پرده بکارت است. این چند سوراخی است. این یکی از نوع پلدار است. این یکی از نوع کم عروق است، یعنی شب عروسی با مقاومت کم پاره میشود ولی خونریزی آشکار ندارد، کمی خونمردگی دارد که خیلی زود جذب میشود و اثری از آن نمیماند. این نوع پرده اصلا سوراخ ندارد و به محض تشخیص باید سوراخی در آن ایجاد شود ولو اینکه دختر ازدواج نکرده باشد. فشرده داستان دختری را که قربانی کوتاهی دکتر و کوته اندیشی جامعه شده بود را گفتم. تصویرهای دیگری را نشان دادم و گفتم این هم نمونهای دیگر از پرده است که به آن حلقوی یا ارتجاعی میگوییم. این نوع پرده هنگام اولین زایمان پاره میشود یا ما با قیچی آنرا پاره میکنیم. همین بود که من موقع زایمان با اطمینان از همسرتان پرسیدم خون نداشتید؟ مرد، همه چشم و گوش شده بود و زن با چشمهای پر اشک، باور را در چشمهای شوهر ارزیابی میکرد. فردای آنروز آنها با یک دسته گل به مطبم آمدند. شادمانی آنها را زیباتر کرده بود. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
شاید کاملا بی ربط بنظر بیاید اما به یاد اسرار یک جنایت از پیش اعلام شدهء مارکز افتادم.
-- کتایون ، Oct 25, 2007man daghighan hamin moshkel ra dashtam va hich kas be man nagoft boro doktor khodeto aval check kon
-- mahi ، Oct 25, 2007shab aroosi hamash geryeh kardam
shoharam fekr kard mano narahat kardeh va man vahshat kardam vali ba khodam fekr mikardam chera khonrizi nadashtam
kheili azab keshidam ta yek dokhtor ino baraye man tozih dad
سلام. داستان کمی ساختگی به نظر می رسد: جزئیات پزشکی جریان معقول است، اما واقعاً آیا پذیرفتنی است که راوی از زنی که در حال زایمان و دردکشیدن است چنین چیزی پرسیده باشد؟ مهمتر اینکه راوی تلویحاً مدعی است که با این نوع hymen آشنایی داشته؛ پس چرا درباره شب ازدواج سؤال کرده است؟
-- sadra ، Oct 25, 2007خدا دلتو شاد کنه که یک زن بدبخت رو از سرکوفت و کنایه و نیش و آخرشم سنگسار رها کردی
-- نیما ، Oct 25, 2007هادي خرسندي يه شعر داره با مطلع "الا اي شيخ جوياي بكارت" بخونيد خالي از لطف نيسس http://www.asgharagha.com
-- بي طرف ، Oct 25, 2007خیلی نوشته قشنگی بود، ساده، گویا و پر از هزارها حرف نگفته
-- آق مجید ، Oct 26, 2007موفق باشید و شاد
mohem in nist ke dastan haghighi ast ya na. mohem ine ke be nazare man (ke ye mard hastam) bekarate marda kojast ?
-- بدون نام ، Oct 26, 2007