تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

"وظیفه من بازگو کردن ظلم است"

مریم محمدی

احمد قابل، روحانی خلع‌لباس‌شده، محقق دینی و فعال سیاسی، پس از گذشت چهار روز از دستگیری برادرش هادی قابل، عضو روحانی شورای مرکزی حزب مشارکت، نامه‌ای خطاب به رهبر و وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی نوشت. او در این نامه اشاره کرده است که اگر مخالفینی نظیر هادی قابل در کشور قابل تحمل نیستند، به آنها گفته شود تا کشور را ترک کنند. برای آگاهی از جزییات بیشتری در باره‌ی این نامه، زمانه گفت‌وگویی کرده است با احمد قابل. این گفت‌وگو را از اینجا بشنوید یا در زیر بخوانید.



آقای قابل! در نامه‌ی شما اشاره‌ای به آقای اژه‌ای، وزیر اطلاعات، شده بود. دراین مورد ممکن است بیشتر توضیح دهید؟

سال ۸۰ زمانی که من بازداشت بودم خانواده‌ام، خواهرهایم، آمده بودند به دادگاه ويژه و چون من ۳۵ روز نه به خانه تلفن زده بودم و نه ملاقاتی داشتم، آنها نگران شده و گفته بودند ما می‌خواهیم آقای اژه‌ای را ببینیم. آقای اژه‌ای آن زمان به عنوان دادستان منصوب دادگاه ويژه بودند. به‌هرحال خویشان من خیلی اصرار می‌کنند و آنها هم اجازه نمی‌دهند که وارد ساختمان شوند. همان دم در نگه‌شان می‌دارند. خانواده‌ی من می‌گویند: ما همین جا می‌مانیم تا آقای اژه‌ای بیاید بیرون. وقتی اژه‌ای می‌آید، البته سوار بر ماشین،‌ یکی از خواهرهای من می‌رود جلوی ماشین می‌ایستد. راننده طبیعتا مجبور می‌شود مکث کند و بایستد. بعد یکی از خواهرهای من می‌رود جلو و به شیشه می‌زند. وقتی آقای اژه‌ای شیشه را کمی پایین می‌دهد، می‌گوید که چرا شما اجازه نمی‌دهید احمد قابل زنگ بزند یا چرا به ما ملاقات نمی‌دهید. آقای اژه‌ای به جای پاسخ، جسارت خیلی بدی به خواهر من می‌کند. به لحاظ شرعی، حداقل با برداشتی که خود ایشان داشته، این جسارت حد شرعی داشته. اینها آنجا شروع می‌کنند به سر و صدا کردن و کنار می‌روند و ایشان رد می‌شود. منتها چون دادگاه ويژه به فرمانداری شمیرانات نزدیک هست، جمعیتی که دم فرمانداری شمیرانات بودند با سروصدای خواهرهایم می‌ریزند توی خیابان. فردای آن روز شوهر این خواهرمان که مورد هتک قرار گرفته بود، آقای اژه‌ای را ظاهرا سر درس آقای خامنه‌ای دیده بود و آنجا گله کرده بود که شما اگر مشکلی با احمد قابل داری، چرا به همسر من اهانت می‌کنی. آقای اژه‌ای شماره تلفن گرفته و گفته بود من عصبانی شده بودم و عذرخواهی می‌کنم و اصلا در عمر کارهای قضایی‌ام هیچ‌وقت از دهان من چنین کلامی صادر نشده بود. خلاصه شماره را می‌گیرد و خودش زنگ می‌زند به خانه‌ی همشیره‌ی ما. قرار می‌گذارند که فردا ایشان برود دادگاه ويژه. آنجا در اتاق، آقای اژه‌ای می‌گوید یکی از این سه اتفاق باید برای من بیفتد: یا من باید حد بخورم، یا این‌که از کلیه مناصب قضایی بروم کنار یا اینکه شما من را عفو کنید. خب خواهر من هم در آن شرایط، در آن حال و هوا که نگران هم بوده، آخرش می‌گوید من شما را عفو می‌کنم، ولی این رسم برخورد نیست که شما با خانواده‌ی ما دارید. به هرحال من اشاره‌ام به این است که این انسانی که شرافت را زیر پا می‌گذارد، از همان زمان‌ها هم بارها در مسایل قضایی این‌گونه می‌پرداخت. ما در درس‌هایمان درحوزه می‌خوانیم که وقتی خبطی علنی از کسی ظاهر شود، تا مدت‌ها نه به شهادت وی اعتماد می‌شود و نه حق دارد متصدی مقامی بشود که شرط عدالت در آن است. حتا نماز جماعت را نمی‌تواند امامت کند،‌ چه رسد به امور قضایی که امور مهم‌تری هستند. اتفاقا در مهرماه ۸۴، روزی که بعد از به اصطلاح ممنوع‌الخروج شدنم من را از ستاد مشهد خواسته بودند، آنجا به فردی که آمده بود با من صحبت کند گفتم من نمی‌خواهم در کشوری زندگی کنم که وزیر اطلاعاتش آدمی باشد که ناموس مرا غصب کرده. این اشاره‌ای به آن نکته بود و مسأله‌ی دیگری نیست.

آیا اطلاعات جدیدی در مورد برادرتان آقای هادی قابل دارید؟

دیروز خانواده‌ی‌ ایشان مراجعه کردند به دادگاه ويژه‌ی قم. آنجا انکار نکردند که ایشان قم است، ولی گفتند الان در دسترس نیست و به خانواده‌شان اجازه ندادند که با او تماس بگیرند یا مثلا ملاقات مختصری داشته باشند. حتا صحبت از این کرده‌اند که ما می‌خواهیم وکیل بگیریم. آنها هم گفته‌اند الان نمی‌شود و باید بگذارید پرونده تکمیل شود. در آخر هم به خانواده‌ی برادرم، که با خودشان لباس و حوله برده بودنا تا ایشان لباس راحتی داشته باشد، گفته‌اند که: اینها را بگذارید، ما به ایشان می‌رسانیم. این نشانگر آن است که قبول کرده‌اند که ایشان در قم است. به گمان من ایشان در جایی‌ست که در اختیار دادگاه ويژه است.‌ ولی احتمالا از سوی وزارت اطلاعات دارند ایشان را بازجویی می‌کنند و به همین خاطر هم اعلام کرده‌اند که دسترسی ندارند. این گمان من است و قرائن و شواهد هم این را تایید می‌کند.

آقای قابل! شما ارتباطی میان این دستگیری و انتخابات آتی می‌بینید؟

البته تمام دوستان ایشان در «جبهه‌ی مشارکت» و همچنین کسانی که در جبهه‌ی اصلاحات فعالیت می‌کنند، همان‌طور که از بیانیه‌ی جبهه‌ی‌ مشارکت هم برمی‌آید، تلقی‌شان این است که می‌خواهند فعالیت‌های انتخاباتی اصلاح‌طلبان را تحت‌ تأثیر قرار بدهند. احتمال دارد که این آغاز یک انجام باشد و بخواهند دیگرانی را هم دستگیر کنند. احساس خود من این است که بخشی، نمی‌گویم همه‌اش، ولی بخشی از این برخورد در آستانه‌ی ماه رمضان برای اذیت کردن خانواده‌ی ما هم هست. چون به هرحال از مجموع افرادی که ما در خانواده داریم و ارتباطاتی با مردم دارند، حکومت نسبت به مجموعه فعالیت‌های فکری خانواده‌ی ما احساس نگرانی کرده. حالا این دفعه قرعه را به نام اخوی زده‌اند. من یک بخش‌اش را این می‌دانم. ضمن این‌که به هرحال فعالیت‌های مربوط به خود حزب مشارکت و بچه‌های اصلاح‌طلبان و مسأله‌ی انتخابات هم قطعا در این مسأله دخیل است.

شما را می‌دانیم که ممنوع‌الخروج هستید. برادرتان هم که بازداشت هستند. آیا اعضای دیگری از خانواده‌تان هم در مشکلات سیاسی درگیرند؟

بله. آقای سید ابوالفضل موسویان هم شوهر خواهرمان هستند و جزو مجمع مدرسین هستند. یک بار ایشان را دستگیر کردند و حدود یک سال در زندان بود. شاید کمی بیشتر. ایشان از فعالان سیاسی‌ست. به طور کلی از رفتارهای سیاسی خانواده‌ی ما و ارتباطاتی که داریم و همچنین‌ سوابقی که این خانواده در انقلاب داشته، اینها نگرانند. این یک بخش قضیه است. نمی‌خواهم بگویم تمام قضیه این است. قدرت‌نمایی نمی‌کنم، ولی به هرحال این تأثیر دارد. این آقایان هم بدهکارند به ما. همان‌طور که سر قضیه‌ی آقای اژه‌ای گفتم. مجموع دستگاه قضایی و اجرایی کشور به ما بدهکارند. طلبکار نیستند که این‌طور چند نفر چند نفر از ما می‌گیرند یا مزاحمت‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برایمان ایجاد می‌کنند. متأسفانه در طول این مدت این گرفتاری‌ها را برایمان درست کرده‌اند و محرومیت‌های فراوانی هم برایمان درنظر گرفته‌اند. البته این خاص خانواده‌ی ما نیست، خیلی‌ کسان دیگر هم هستند که خانواده‌شان سیاسی‌ست. آنها از انسجامی که درخانواده‌ی ما هست زجر می‌برند و می‌خواهند به گونه‌ای با فشارهایی که می‌آورند مستأصل‌مان کنند؛ که الحمدلله موفق نشدند و نخواهند شد.

اما در مورد نامه‌ای که به آقای اژه‌ای نوشته‌اید؛ آیا شما امیدی هم به تأثیر این نامه دارید؟

به هرحال ایشان هم اگر نشنود، کسانی که برای ایشان تصمیم‌گیری می‌کنند قطعا می‌شنوند و اینها را می‌‌خوانند. به نظر من تا همین اندازه که به آنها برسد کارساز است.‌ ظلم آنها را بدون صدا نخواهیم گذاشت. یعنی اینها عادت کرده‌اند که ظلم بکنند و هیچ کس داد نکشد و به گوش کسی نرسد. من وظیفه‌ی خود می‌دانم که وقتی ظلمی به من، به خانواده‌ام یا به دوستانم می‌شود، آن را بگویم و منتشر کنم تا همه بدانند این ظلم انجام گرفته. کار دیگری از دست‌مان برنمی‌آید. این حق شرعی و عقلانی ماست. این را وظیفه‌ی خود می‌دانم و پایش هم ایستاده‌ام. هر مشکلی هم بخواهد برایم پیش بیاید تحمل می‌کنم، اما نمی‌گذارم ظلمی به من، به خانواده‌ام و به دوستانم بشود اما من آن را به‌گوش دیگران نرسانم.

ـ ‌نامه‌ی احمد قابل را در وبلاگ شخصی او بخوانید.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

نمرديم و فهميديم روحانيت هم ميداند ظلم چيست البته اگر پاي خودشان در ميان باشد چرا اين آقا وقتي به منصور اصانلو يا زينب پيغمبر زاده يا معلمان يا هيوا بوتيمار يا ........ ظلم ميشد سكوت ميكردند و از به گفته خودشان قدرت خانوادگي شان براي اجراي داد كاري نميكردند البته بايد همه مردم به هر كسي كه مورد ظلم قرار ميگيره كمك كنند تا داد بستانند .

-- احسان از رفسنجان ، Sep 18, 2007


ناموس مرا غصب کرده..... یا قذف کرده ؟ آقا کمی دقت !

-- تهرانی ، Sep 19, 2007

در این آقا آثاری از آزادگی مشاهده می شود آنوقت من نمی فهمم چگونه رفته بوده و آخوند شده بوده ... خیلی تناقض دارد... پس خلع لباس بر ایشان مبارک باد امید که برادرشان هم آزاده گردد .

-- بدون نام ، Sep 21, 2007

آقا احسان عيبي نداره. همينقدر كه بالاخره يك نفر شناخته شده تونست حرف دل مردم رو به اين صورت علني منتشر كنه بايد سپاسگزار ايشان بود؛ تأثير اين نامه خيلي بيشتر از درد دلهاي افراد ناشناخته اي است كه در اينترنت منتشر مي شود. اميدوارم كه مردم از ايشان حمايت كنند تا گزند زيادي از اين رژيم فاسد نبيند .

-- منصور پورحيدر ، Apr 14, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)