تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

تابستان ٦٧ نمی‌گذرد

منیره برادران

آن چه در تابستان ١٣٦٧ در زندان‌های ایران اتفاق افتاد، از دو جهت حادثه‌ای بی‌سابقه (حداقل در تاریخ ١٠٠ سال گذشته کشورمان) بود: یکی به دلیل ابعاد هولناک اعدام‌ها - قریب به ٥٠٠٠ زندانی در مرداد و شهریور آن سال به دار آویخته شدند- و دیگری به علت پیامد فاجعه‌بارعدم بردباری حکومتی در مقابل دگراندیشان.

اعدام‌شدگان پیش‌تر محاکمه شده و محکومیت خود را در زندان می‌گذراندند. حتی تعدادی از آن‌ها محکومیتشان تمام شده بود و به دلیل خودداری از مصاحبه، که شرط آزادی از زندان بود، در زندان مانده بودند. همان طور که حکم آیت الله خمینی هم گویای آن است، این زندانی‌ها را به دلیل عقیده و موضع سیاسی که در زندان داشتند، اعدام کردند. «کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر مواضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند.»

این یک حکم کلی بود و «هیأت تشخیص موضوع» که بر اساس حکم مزبور از حجت‌الاسلام نیری، قاضی شرع، آقای اشراقی، دادستان تهران و نماینده‌ای از وزارت اطلاعات تشکیل شده بود، باید هر چه «سریع‌تر» در مورد سرنوشت زندانیان تصمیم می‌گرفت. کار این هیأت با هیچیک از موازین یک دادرسی هم‌خوانی نداشت: نه کیفرخواستی در میان بود و نه حق داشتن وکیل. اعدام‌شدگان حتی تا آخرین لحظه از آگاهی به سرنوشت خویش محروم ماندند.


تداوم سکوت
این اعدام‌های دسته‌جمعی در پشت درهای بسته صورت گرفت و خبر آن در رسانه‌ها اعلام نگردید. تا به امروز هم هر نوع اشاره‌ای به کشتار ٦٧ در رسانه‌ها خط قرمزی است که حکومت آن را برنمی‌تابد. خانواده‌های اعدام‌شدگان حتی از محل دفن، تاریخ اعدام و چرايی و چگونگی اعدام خویشاوندانشان بی‌اطلاع مانده‌اند. به آن‌ها هشدار داده بودند که از برگزاری هر گونه مراممی برای عزیزانشان خودداری کنند. جمهوری اسلامی تا به امروز در مقابل این حادثه سکوت کرده است.

زخمی که رویداد سیاه تابستان ٦٧ برجا گذاشته، چیزی نیست که خانواده‌ها و داغ‌دیدگان بتوانند با گذشت زمان آن را از خاطره بزدایند. به قول نیچه: «چیزی که دردش تمام نشدنی است، در حافظه ماندگار می‌شود.» داغ تابستان ٦٧ اما تنها کابوس قربانیان نیست. شبح آن تا وقتی که حقیقت آن روشن نشود، همیشه در جامعه سنگینی خواهد کرد. روشن شدن حقیقت، اما به هدف تازه کردن داغ‌ها نیست. بلکه هدف آن، مقابله با فراموشی در جامعه و تامل و بازنگری در حوادث گذشته است. گذشته را نمی‌توان تغییر داد. اما پرسش امروز این است: آیا پذیرفتنی بود که هزاران نفر صرفاً به این دلیل که از پاسخ سریع در مقابل سوالات هیأت که در موضع تفتیش عقیده عمل می‌کرد یا به جرم پافشاری بر اعتقاداتشان اعدام شوند؟ سکوت در برابر این سؤال فرصت دادن به تداوم جنایت است.

بحث «فراموشی» امروز به یکی از مسائل مهم ما تبدیل شده است. برای این که فراموش نکنیم، ابتدا باید از حقیقت آن چه که گذشت، آگاه شویم. حق آگاهی، اطلاع‌رسانی و یافتن حقیقت مثل حق آزادی بیان و عقیده از حقوق شهروندی است و ماده ١٩ بیانیه جهانی حقوق بشر بر آن تاکید کرده است.

برای هدایت خاطره و ایجاد فضايی که در آن گذشته به خاطر سپرده شود، نیاز به ابزارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. «کمیسیون حقیقت» نهادی است که چنین فضايی را ایجاد می‌کند. هدف چنین کمیسیونی درگیر ساختن جامعه با موضوع‌ها و حوادثی است که لاپوشانی و تحریف شده‌اند و سندیت دادن به آن‌هاست تا حقیقت بر همگان روشن شود و نفی و تکذیب آنها دیگر ممکن نگردد. می‌توان در تحلیل و ریشه‌یابی حوادث اختلاف نظر داشت؛ اما نمی‌توان بر سر واقعیت‌هايی که سندیت آنها را تجربه تلخ قربانیان و دیگر فاکت‌های معتبر تشکیل می‌دهد، تردید کرد. حقیقت، نسبیت برنمی‌تابد و نمی‌توان بر اساس مذهب و ایدئولوژی آن را توجیه کرد.


کمیسیون حقیقت، یک نیازگریز ناپذیر
امروز، کمیسیون حقیقت به یک وسیله مرسوم برای نقد سیاست‌های سرکوب و فاصله گرفتن از این سیاست‌ها تبدیل شده است. سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر هر کدام به نحوی مشوق و حامی تشکیل کمیسیون حقیقت در جوامع در حال گذار از استبداد و دیکتاتوری به دموکراسی هستند. حتی می‌توان گفت که هر کشوری، که در آن زمانی حقوق بشر به طرز وحشیانه‌ای پایمال گشته است، در چارچوب قوانین بین‌المللی، دیر یا زود ناگزیر به تشکیل کمیسیون حقیقت است. تجربه نشان داده است که کمیسیون‌های حقیقت نقش مؤثری در گذار به دموکراسی ایفا کرده‌اند.

کمیسیون حقیقت از طریق گوش سپردن به قربانیان موارد نقض حقوق بشر را شناسايی می‌کند؛ آن‌ها را مورد نقد و بررسی قرار داده و به اطلاع همگان می‌رساند. صدای قربانیان و خانواده‌های آن‌ها (که در گذشته محکوم به سکوت و انزوا بودند) در جامعه انعکاس می‌یابد. به این ترتیب تجربه و رنج قربانیان و کسانی که حقی از آنها ضایع شده، از رنج شخصی فراتر رفته، مورد توجه جامعه قرار می‌گیرد و تأييد اجتماعی می‌یابد. این کار به التیام زخم‌ها کمک می کند.

چیزی که نباید فراموش شود، گذشته سیاهی است که راویانش، قربانیان و داغ‌دیدگان هستند. از زبان آن‌هاست که جامعه می‌تواند با حقیقت گذشته سیاه و تحریف شده، آشنا شود و با خود و گذشته به چالش بنشیند. این کار می‌تواند به تفاهم و هم‌دردی با تجربه‌های تلخ و دردناک قربانیان بینجامد و باعث شود که این تجربه‌ها در یک پروسه و چالش اجتماعی به خاطره جمعی راه یابد.

کمیسیون حقیقت با شناساندن حوادثی که فاجعه آفریدند و نقد و بررسی آن‌ها، از یک طرف جامعه را به قبح نقض حقوق بشر آگاه می‌سازد و از طرف دیگر حقوق بشر را به یک گفتمان اجتماعی تبدیل می‌کند. کمیسیون حقیقت سهم مهمی در پرورش خودآگاهی حقوق بشر در جامعه ایفا می‌کند.

پذیرفته شدن حقیقت در جامعه و مستند ساختن آن (که تنها به یاری نهادی مستقل چون کمیسیون حقیقت امکان پذیر است) به معنای رسمیت یافتن حقیقت است. حقیقت مستند جزو اسناد تاریخی می‌شود و از راه‌های مختلف (مثلاً از طریق ثبت در کتب درسی و بناهای یادبود) به نسل‌های بعدی منتقل می‌شود.

همه این‌ها در خدمت یک هدف است: دیگر، گذشته سیاه تکرار نشود.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

این گذشته سیاه تا آنجا که من میدانم یکبار دیگر هم در زمان مانی (یا مزدک) رخ داده است. آن حادثه در تاریخ ثبت شده ولی ما درس لازم رو نگرفتیم. امیدوارم که این یکی ثبت بشه و این بار درس بگیریم.

-- آرش ، Aug 16, 2007

momkene begin in ghol ro az koja avordin?
«کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر مواضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند.»

-- بدون نام ، Aug 16, 2007

منبع شما؟

-- تو گویی... ، Aug 16, 2007

همان طور که حکم آیت الله خمینی هم گویای آن است، این زندانی‌ها را به دلیل عقیده و موضع سیاسی که در زندان داشتند، اعدام کردند. «کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر مواضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند.»

-- mazdak ، Aug 17, 2007

سلام خانم برادران. نه نمی گذرد. یاد آن جان باخته گان گرامی باد. اگر فرصت کردید قصه " تو در 67 اعدام شدی" را به نشانی
www.radiozamaneh.org/story/2007/07/_67.html

بخوانید.

-- الف ، Aug 17, 2007

کشتار 67 در زندانها رابطه مستقیمی با حمله مجاهدین و صدام به ایران داشت.
یک تلافی جوئی غیرعادلانه و غیر انسانی .

-- مسعود جابانی ، Aug 31, 2007

البته خالی بندی که مالیات ندارد!
۵۰۰۰ نفر زندانی که قبلاً محاکمه شده بودند، یکهویی قلمبه اعدام شدند!
هیچ دلیل و سند و مدرکی هم نمی‌خواهد، نه؟ به این طور مقالات، معمولاً «شایعه پراکنی» می‌گویند، نه چیز دیگر.
چیزی که مسلم است، این است که حتی در زمان انقلاب هم چنین تعدادی (از طرف انقلابیون و نیروهای شاه هر دو باهم) کشته نشده‌اند. آن وقت چنین ادعایی از کجا می‌آید؟
لطفاً فهرست اسامی اعدام شدگان با مشخصات قابل بررسی را اعلام بفرمائید تا عقلا بتوانند بررسی کنند که دروغ است یا نه.
شاید هم نه فهرستی هست و نه ۵۰۰۰ نفری؟ درست است، نه؟

-- حمید ، Sep 21, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)