تاریخ انتشار: ۳۱ تیر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

اعترافات فاقد اعتبار

منیره برادران

چهارشنبه و پنج‌شنبه‌ی هفته‌ی گذشته تلویزیون جمهوری اسلامی ایران بار دیگر «شو» اعترافات داشت. خانم هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش، و رامین جهانبگلو، که مصاحبه وی قاعدتاً باید پیش‌تر در دوره‌ی اسارتش صورت گرفته باشد، بر صفحه‌ی تلویزیون ظاهر شدند و سخنانی را که بر حسب سیاست روز برایشان دیکته شده بود، بر زبان آوردند. برای چندمین بار است این صحنه‌ها؟ کاش یک آمار نسبی از این «شوهای اعترافات»، که از سال ١٣٦٠ شروع شده، در دست بود. واژه‌ی «شو» اصطلاحی بود که ما در زندان به چنین برنامه‌هايی می‌گفتیم. اما حالا فکر می‌کنم حتی در طنز هم این برنامه‌ها «شو» نیستند. من دیگر این کلمه را به کار نخواهم گرفت.


اعتراف‌گیری از زندانی، با هر مضمونی که باشد، نمایش شکنجه و سرکوب و به رخ کشیدن وقیحانه‌ی اراده‌ی بی حد و مرز زندانبان بر جسم و روان زندانی است. اینکه زندانی را وادار کنند که در انظار عمومی خلاف آنچه که بوده و می‌اندیشیده، صحبت کند و به نفی خویشتن بپردازد، نه تنها حاصل شکنجه است، بلکه خود این شیوه یک شکنجه‌ی دیگر است. من در دهه‌ی ٦٠ در زندان شاهد بودم که زندانیانی که به این کار وادار می‌شدند، چگونه اسیر کابوس بودند و انزوا می‌گزیدند. شکست و تحقیری که آدمی با این کار تجربه می‌کند، زخمی چنان عمیق است که ترمیم آن گاه حتی ناممکن می‌شود.

اعترافات حاصل شکنجه

اینکه مضمون اعترافات چه باشد، تغییری در ماهیت این شیوه‌ی رسوا نمی‌کند. حکومت‌گران در ایران بنا به مصلحت روز مضمون این اعترافات را تعیین می‌کنند. سال ٦٠، که سرکوب نیروهای مخالف در دستور کار بود، مضمون اعترافات گروه‌های سیاسی را نشانه رفته بود. بعدها در دهه‌ی ٧٠ نوبت روشنفکران و نویسندگانی رسید که علیه سانسور و حق نویسنده اعتراض کرده بودند. زمانی هم نوبت جنبش دانشجويی شد که باید به ناکرده‌های خود اعتراف می‌کردند. حال سران جمهوری اسلامی خطر روز را انقلاب مخملی تشخیص داده‌اند.

بزک کردن روش اعتراف‌گیری هم از قبح این‌گونه شیوه‌ها نمی‌کاهد. این بار خانم اسفندیاری را که از ٧٠ روز پیش در انفرادی به‌سر می‌برد، روی مبل نشانده بودند. میزی جلوی رویش بود که کاغذهایش روی آن قرار داشت و سبزی برگ‌های گلدانی پشت سرش دیده می‌شد. این‌ها شاید از فشار روانی بر زندانی و نیز بر بیننده بکاهد، اما نمی‌تواند شکنجه و مجازاتی را که در پس واژه‌ها، حرکات، و نگاه قربانی موج می‌زند، از تصویر بزداید. مبل و گلدان نتوانستند پژمردگی چهره‌ی خانم اسفندیاری را پنهان سازند.

در دهه‌ی ٦٠ که شرم از شکنجه فروریخته بود، گردانندگان اعتراف‌گیری باکی هم نداشتند که زندانی با صورت کبود و ورم‌کرده و نگاه غریب و مرده در تلویزیون ظاهر شود. این صورت‌ها و نگاه‌ها از حافظه محو نمی‌شوند. مضمون اعترافات هم بی هیچ بزکی بود. زندانی باید به هر پلشتی و انحرافی اعتراف می‌کرد. موضوعات جنسی تقریباً چاشنی همه‌ی اعترافات آن دوره بود. کوتاه کلام اینکه زندانی باید اعتراف می‌کرد که خود را به شیطان فروخته است.

هدف اعتراف‌گیران

مستقل از اینکه زندانی کیست و چه‌کاره است، این‌گونه اعترافات بی‌اعتبار هستند و با اعلام موضع شخص در شرایطی که وی زیر فشار نبوده و آزادی انتخاب داشته باشد، تفاوت اساسی دارند. این اعترافات حتی اگر زندانی بگوید که داوطلبانه این سخنان را بر زبان می‌آورد، حاوی هیچ باری نیستند.
این نکته چیزی نیست که بر اکثر مردم پوشیده باشد. اعتراف‌گیری رویه‌ای است رسوا. اعتراف‌گیران جمهوری اسلامی هم به این امر واقف هستند. پس چرا به‌رغم اینها هنوز هم این روش رسوا با زندانی به کار گرفته می‌شود؟

ایجاد ترس و نمایش قدرقدرتی را من مقصود آنها می‌بینم. هدف این اعتراف‌گیری‌ها مثل هر شکنجه‌ی دیگر از یک طرف نابودی فرد است و از طرف دیگر ایجاد ترس و وحشت در دل مخالفان. پیام نهفته چنین برنامه‌هايی این است: «عبرت بگیرید. وضعیت این زندانی شکسته می‌تواند در آینده نصیب شما هم شود. ببینید که شما در مقابل ما هیچ هستید.»

چنین اعترافاتی گرچه بی‌اعتبار هستند اما بی‌تأثیر نیستند. آنها در بین مردم ترس و سرخوردگی ایجاد می‌کنند. مردم را نسبت به دگراندیشان و مخالفان بی‌اعتماد می‌کنند. به همین دلیل به‌رغم آگاهی دولتمردان به بی‌اعتبار بودن این اعتراف‌گیری‌ها، هنوز این روش به کار برده می‌شود. از همین‌جاست که به نظر من نباید به تأثیر تخریبی این مصاحبه‌ها کم بها داد. مقاومت زندانی در برابر این شیوه‌ها نه تنها حفظ خود در برابر ویرانی شخصیت و هویت او است، بلکه همچنین ایفای مسؤولیتی است در قبال دفاع از آزاداندیشی. این حرف یک موعظه‌ی اخلاقی نیست بلکه توجه دادن به جنبه‌های بس مخربی است که چنین اعترافاتی به دنبال دارد.

اما آن چیزی که در اساس محکوم است و قبیح و در ضدیت با موازین حقوق بشر و حقوق شهروندی، وادار کردن زندانی به اعتراف است. زندانی مجرم نیست تا زمانی که دادگاهی صالح و منصف اتهامات بر او را اثبات نکرده باشد. خانم اسفندیاری و دیگران حتی از داشتن وکیل، که حق اولیه هر زندانی هنگام دستگیری است، محروم بوده‌اند. بماند اینکه معمولاً چیزی که در این برنامه‌ها به نام اعتراف به زبان می‌آید، در اصل جرم محسوب نمی‌شود. مثلاً خانم اسفندیاری باید اعتراف می‌کرده که برای پیشبرد دمکراسی و حقوق زنان در ایران شبکه‌ای به‌وجود آورده است. اعتراف کیان تاجبخش، یک برنامه‌ریز شهری مقیم آمریکا، این بوده که نهاد جامعه باز، سازمانی که او برای آن کار می‌کرد، درصدد بوده، ایران را به یک دمکراسی به مدل غرب تبدیل کند. با کدام موازین حقوقی اینها جرم هستند؟

گسترده‌تر شدن سیاست اعتراف‌گیری

وادار کردن زندانی به اعترافات ساخته و پرداخته زندانبانان و به‌کارگیری روش‌های شستشوی مغزی تاریخی طولانی‌تر دارد. در تصفیه‌های استالینیستی ناراضیان را وادار می‌کردند که خود را توطئه‌گر، خائن، و عامل امپریالیسم بنامند. امروز اما این روش‌ها و نیز اهداف آن گسترده‌تر شده‌اند. هر چند وقت یک بار ویدئوهايی در اینترنت به نمایش گذاشته می‌شود که در آن افرادی که به گروگان گرفته شده‌اند، مجبور هستند خواسته‌های مردان نقاب‌پوشی را که با اسلحه پشت سرشان ایستاده‌اند، تکرار کنند. هدف این نوع گروگان‌گیری‌ها عمدتاً باج‌خواهی است و زندگی گروگان بی‌پناه در گرو معامله است.

این گروگان‌گیرها عموماً از بنیادگرایان اسلامی هستند. آیا سیاست جمهوری اسلامی در استفاده‌ی گسترده از روش‌های اعتراف‌گیری در عمل کثیف این گروگانگیرها بی‌تأثیر بوده است؟
خطر این هم هست که سیاست اعتراف‌گیری از زندانی در سطح گستره‌تری باب شود. این سیاست‌ها محدود به جمهوری اسلامی و تروریست‌های بنیادگرا نیست. استفاده از گروگان‌گیری و باج‌خواهی به این وسیله سال‌هاست که در کلمبیا از طرف گروه‌های مسلح و مافیای مواد مخدر به کار گرفته می‌شود. در آمریکا چند ماه پیش اعترافات خالد شیخ محمد، زندانی گوانتانامو، در رسانه‌ها پخش شد که در آن وی مسؤولیت یازده عملیات تروریستی را در جهان به عهده می‌گرفت. او هنوز محاکمه نشده و جرمش اثبات نشده است. این خطر به ویژه از آن جهت جدی است که بعد از ١١سپتامبر در بعضی محافل ممنوعیت بی چون و چرای شکنجه زیر سؤال رفته است.

چه باید کرد؟

مرسوم شدن شیوه‌های اعتراف‌گیری در کشورهايی که هیچ پای‌بندی به موازین حقوق بشر ندارند و استفاده از آن به عنوان یک سلاح در جنگ‌ها ضرورت آن را ایجاب می‌کند که محافل بین‌المللی حقوق بشر یک برخورد جدی‌تر با آن به عمل آورند. جای آن دارد که وادار کردن زندانی به اعتراف در رسانه‌ها یا در مجامع عمومی جرم تلقی شود و بر ممنوعیت آن مثل ممنوعیت شکنجه تأکید شود و دولت‌ها و سازمان‌ها وادار به رعایت آن شوند.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)