روزانه‌ها


روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز سی و یکم
سینمای ۶۸، پایان فیلم

«روزانه‌ها» خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸ - روز سی‌ و یکم: حتی فیلم موج نو هم سناریو دارد و کارگردانی که آن را پیش می‌برد. حتی اگر این سناریو با مشارکت خود بازیگرها پیش‌بینی شده باشد و براساس بدیهه‌سازی پیش برود. اما ماه می فیلمی خواهد شد متعلق به دنیای آینده. جهشی از آرمان‌های قرن نوزده به دنیای قرن بیست و یکم. «زبانِ» این آرمان‌ها در شعارها و فکرها متناقض عمل می‌کند. یعنی در عین حال، نقد خود آن ایده‌ها هم هستند.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز سی‌ام
«کنار نخواهم رفت»

«روزانه‌ها» خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸ - روز سی‌ام: ‌و فرانسه یکپارچه سکوت می‌شود. همه ،همه جا، جلوی رادیوها. صدا، صدای دوگل قدیمی است و انتخاب رادیو به‌جای تلویزیون برای یادآوری پیام تاریخی ۱۹۴۰ است. سال آغاز افسانه دوگل و صدای مقاومت دربرابر فاشیسم و باز همان صدا است و همان جنگجو.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز بیست‌ و نهم
کاکلی‌ها ژنرال فرانسه را با خود بردند

«روزانه‌ها» خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸ - روز بیست‌ و نهم: کلمات از دهان ژنرال نوظهور و غیرمنتظره هستند. و حالا که چشم‌اش بالاخره به ژنرال ماتسو افتاده، می‌گوید همه چیز خراب شد. کمونیست‌ها مملکت را فلج کردند. من دیگر فرمانده هیچ چیز نیستم. بنابراین خودم را کنار می‌کشم و چون خودم و خانواده‌ام در معرض تهدید هستیم به پناه به خانه‌ی شما آمدیم تا ببینیم بعد چه تصمیمی بگیرم.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز بیست‌ و هشتم
این رسم رفاقت نیست!

«روزانه‌ها» خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸ - روز بیست‌ و هشتم: آنچه از این حکایت‌ها، تاریخ‌ها و قصه‌ها به ما ربط دارد، نه اسم‌ها، که معناها هستند، و اینجا معنای عامِ جمله بندیت این است که شانس جنبش‌ها و انقلاب‌ها و ملت‌ها، که اغلب در وجود یک گروه، یک فرد، یک رهبر و مرد سیاست، متبلور می‌شود، همیشه در خطر این هست که وسط هیاهو و جنون جمعی، خودخواهی و جاه طلبی، جهل و تنگ نظری، نادیده گرفته شود، نادیده بماند، و صدایش ناشنیده گرفته شود و بخت، از دست برود.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز بیست‌ و هفتم
هر رژیمی روزی خواهد افتاد

«روزانه‌ها» خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸ - روز بیست‌ و هفتم: همیشه موقع سقوط هر رژیمی، لحظه‌هایی هست که قدرت، بی‌صاحب و سرگردان، توی هوا چرخ می‌خورد تا آن کسی که باهوش‌تر است، آن را به چنگ بیاورد. بعضی وقت‌ها هم کم‌هوشیِ همه مدعیان رهبری نقش بخت و اقبال را زیاد می‌کند و قدرت، می‌شود همان کفترِ قصه‌های قدیمی که از خستگی یا از روی شامه حیوانی‌اش روی سر بوی‌ناک حسن کچلِ تازه از راه رسیده‌ای می‌نشیند.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز بیست‌ و ششم
پیروزی به قیمت خون، یک شکست است

«روزانه‌ها» خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸ - روز بیست‌ و ششم: فرانسه دیگر از آشفتگی خسته است. بیمارستان‌ها پر از مجروح است. بیکاری مردها را در خانه کلافه کرده است. بحث‌های سیاسی بین خانواده‌ها شکاف انداخته است. بچه‌ها شروع کرده‌اند به بی‌ادبی و نافرمانی از والدین، به خصوص رفتار دخترهای جوان بسیار گستاخانه شده است.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز بیست‌ و پنجم
«دیدار به قیامت، دوگل»

«روزانه‌ها» خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸ - روز بیست‌ و پنجم: ۲۰ سال بعد، همه مفسرها در تجزیه و تحلیل حرف‌های دوگل به این نتیجه رسیدند که یکی از روشن‌بینانه‌ترین سخنرانی‌های او بوده و این موضوع مرا به یاد سخنرانی‌های بختیار انداخت که در شرایطی کمابیش مشابه، یک ملت دستخوش شورِ انقلابی‌، سخنان مردی را که از مردم فرصت می‌طلبید تا در آرامش و تعقل، راه زندگی آینده جامعه را انتخاب کنند، نشنیدند.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز بیست‌ و چهارم
رزمندگان سوربن با اره‌های برقی

«روزانه‌ها» خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸ - روز بیست‌ و چهارم: ‌امروز دهقان‌های سرتاسر فرانسه هم به اعتصابات و تظاهرات پیوستند. تمام روز کارگران تحت رهبری سندیکاها در صفوف منظم‌، بدون این‌که هیچ برخوردی با پلیس داشته باشند‌، در خیابان‌ها رژه رفتند. غروب‌، دانشجوهای خسته‌ی دیشب‌، بی‌ثمر کوشیدند بقیه کارگرها را از گوشه و کنارِ خیابان‌ها جمع کنند و با خودشان به «گارِلیون»، محلی که پلیس به آن‌ها اجازه تجمع داده بود‌، ببرند.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز بیست‌ و سوم
همه منتظر تصمیم دوگل

«روزانه‌ها» خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸ - روز بیست‌ و سوم: دانشجوها در خیابان‌ها با هوپ هوپ هوپ مشهورشان شعار می‌دهند و می‌دوند. تا دیشب تعدادشان را در پاریس پنج هزار نفر برآورد کرده‌اند. چندین جا با پلیس درگیر شده‌اند. لات و لوت‌های حومه‌ها، بین دانشجوها زیادتر شده‌اند و ظاهراً می‌گویند خرابکاری‌ها و ماشین‌سوزی‌ها کار آن‌هاست. به هرحال‌، در آتش زدن آشغال‌های خیابان، همه با هم ‌ اشتراکِ مساعی دارند! آشغال‌های انبوه را می‌سوزانند و دود و آتش و بوی گند، همه جا بلند است.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز بیست‌ودوم
می ۶۸ در دموکراسی اتفاق می‌افتاد

«روزانه‌ها» خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸ - روز بیست‌ودوم: در روزهای اوج پیروزی برای دانشجویان و عقب‌نشینی کامل قدرت دولتی، این رهبری دانشجویان بود که خودآگاهی و خرد شگفت‌آور جنبش‌ را توسط «کوهن بندیت» در مقاله‌ی معروفش در «نوول آبزرواتور» نشان داد. هرجا که تصادم ممکن بود به خونریزی منجر شود، یکی از طرفین با مانوور ماهرانه‌ای خودش را عقب کشید. مکالمه و گفت‌وگوی رییس پلیس با رهبران اصلی دانشجویان هیچ‌وقت قطع نشد و...



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز بیست‌ویکم
پاریس تعطیل و شایعه‌های داغ

«روزانه‌ها» خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸ - روز بیست‌ویکم: شمع نایاب شده، جلوی فروشگاه‌ها صف‌های طولانی کوتاه نمی‌شوند، هرکدام از افراد خانواده در یک صف ایستاده‌اند، کارگرهای حمل و نقل اعتصاب کرده‌اند، آذوقه‌ها درانبار کشتی‌ها دارند می‌پوسند. سر در ساختمان نیروی دریایی پرچم قرمز افراشته شده، در همه‌ی اداره‌‌ها، مدرسه‌ها، کارخانه‌ها، «کمیته‌های عمل» امور را در دست گرفته‌اند، وزرا وزارتخانه‌ها را ترک کرده‌اند، آبدارچی‌ها امر و نهی می‌کنند و...



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز بیستم
بندیت حراف و گستاخ

«روزانه‌ها» خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸ - روز بیستم: پرداختن به طرح چهره‌ی بندیت، نه به خاطر پیروی از کیش شخصیت و قهرمان‌سازی، بلکه از این روست که ویژگی‌های یک جنبش، کم و بیش در شخصیت‌های برجسته‌اش متبلور است و نحوه‌ی عمل آنها در پیروزی و شکست آن تاثیر دارد. مسیر حرکت و سلوک سیاسی بندیت به گونه‌ای نمادین هویت جنبش می ۶۸ را بازمی‌نماید. توازی ویژگی‌های شخصی او را با خطوط اصلی و مهم جنبش ماه می در چند مورد مرور می‌کنیم.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز نوزدهم
دانیل کوهن بندیت، رهبر جنبش بی‌رهبر

«روزانه‌ها» خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸ - روز نوزدهم: بین رهبری‌های متعدد گروه‌های متعددی که جنبش می ۶۸ را شکل دادند، نام یکی بیشتر که به گوش می‌خورد و در تمام مباحث مربوط به این جنبش به ذهن متبادر می‌شود و آن اسم «دانیل کوهن بندیت» است که مطالعه‌ی سلوک سیاسی او در زندگی‌نامه‌اش، ما را به قلب مسایل دنیای معاصرمان می‌برد؛ از جنگ جهانی دوم تا امروز.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز هجدهم
از چشم آمریکایی: نمایشی رؤیایی علیه جامعه‌ی نمایش

«روزانه‌ها» خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸ - روز هجدهم: وقتی کاسترو فرانسوی می‌گوید کارگرها مجبورند ساعت ۸ کارشان را شروع کنند، دوست همراه خانم غر می‌زند که وقتی دانشجو بوده، هر روز ساعت ۶ به سوربن می‌رفته و همه‌ی مردم دنیا ساعت ۸ سر کارشان‌‌ هستند، این‌که دیگر اعتراض ندارد. این دوست عضو نهضت مقاومت بوده و زنش، زندانی اردوگاه نازی‌ در دوران جنگ، و دخترشان الان توی سوربن دارد از حقوق زن‌ها و کارگرها دفاع می‌کند.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز هفدهم
شهر فرنگ

« روزانه‌ها»، خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸- روز هفدهم: اینجا پارلمان است. این نماینده‌های راست و چپ‌اند که تو سروکله‌ی هم می‌زنند. بعد هم خود طرفدارهای حکومت‌اند که یقه‌ی همدیگر را پاره می‌کنند. یک دوست ژنرال دوگل مبارزه‌ نامدار نهضت مقاومت است. دارد پشت بلندگو گریه می‌کند. نخست‌وزیر به حزب کمونیست می‌گوید، دیگه از شما توقع نداشتم. فرانسوا میتران، رییس‌جمهور آینده، سخنرانی می‌کند که آقای پمپیدو چرا نمی‌روی کنار و به خبرنگار جواب می‌دهد، من برای حکومت‌کردن آماده‌ام. ژنرال دوگل از تو اتاق خوابش پیغام می‌دهد، با اصلاحات موافقم، با شلوغ بازی نه!



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز شانزدهم
سه تفنگدار در تلویزیون

«روزانه‌ها»، خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸- روز شانزدهم: سخنرانی‌ها در سوربن قطع نمی‌شود. شطی از کلمه‌، مفهوم و صدا، تراکت، مصاحبه، سخنرانی از کارتیه لاتن راه افتاده و از طریق آنتن‌ها سرتاسر فرانسه را سیلِ کلمه و به دنبالش اعتصاب فرا گرفته است. تاتر ادئون را که سمبل فرهنگ و کاخ روشنفکری مملکت است، دانشجویان اشغال کرده‌اند و بالای سردرش نوشته‌اند: «اقتدارِ تخیل، تخیل قدرت را در دست می‌گیرد».



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز پانزدهم
«همه‌ی ما، لات‌ها هستیم!»

«روزانه‌ها»، خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸- روز پانزدهم: یاد روزی می‌افتم که دوستی نامه‌ای از کردستان برایم فرستاده بود، حاوی این خبر که دارد در قلب انقلاب جهانی زندگی می‌کند. چون فکر می‌کرد ایران سال ۶۰، قلب انقلاب جهانی است، کردستان قلب انقلاب ایران است، سنندج قلب انقلاب کردستان است و کوچه‌ی سیروس، جایی که او ساکن بود، قلب انقلاب سنندج است. این دوست الان با قلب بیمار، در قلب مادرید، توی یک گلفروشی فکسنی، دارد پیر می‌شود و فکر می‌کند انقلاب ایران قلب تمام ناآرامی‌های دنیای کنونی است و باعث‌اش، اشتباهات خودش است.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز چهاردهم
آغاز پیروزی شکست‌خوردگان

«روزانه‌ها»، خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸- روز چهاردهم: سعی می‌کنند بندیت را از بازی کنار بگذارند. نماینده‌های دانشجویان نمی‌پذیرند و بالاجبار توافقی حاصل می‌شود که سیزده ماه می چهل سال پیش، روز همبستگی ملی کارگران و دانشجویان و راهپیمایی بزرگ، ساعت یازده و نیم شب پمپیدو، نخست وزیر با چهره دهاتی خوش‌قلب همیشه خندانش به تلویزیون می آید و اعلام می‌کند که‌ همه خواسته های دانشجویان را‌ به عنوان رییس دولت‌ قبول دارد.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز سیزدهم
«تاریخ کنار ماست!»

«روزانه‌ها»، خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸- روز سیزدهم: این‌ها البته درس‌هایی است که قدرتمندان یکه‌تاز امروز ما باید از دموکراسی یاد بگیرند؛ حتا اگر دموکراسی دست راستی گلیست باشد که به این موضوع، به موقعش برمی‌گردیم. اما ساعت دو، وقتی مقدمات فرمان صادر می‌شود و حرکت‌های پلیس شروع می‌شود، حتا فرماندهان هم دیگر جلودار افراد پلیس نبودند.



روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز دوازدهم
پیش به سوی سوربون

«روزانه‌ها»، خاطراتی از ماه می ۱۹۶۸- روز دوازدهم: میدان و خیابان‌های اطراف، از سرهای جوان سیاهی می‌زند. همه با هم بحث می‌کنند. یکی فریاد می‌زند بروید به بیمارستان سنت آنتوان، آنجا رفقای زخمی‌شان بستری شدند. از سر و چشم به خاطر گازهای اشک‌آور یا از دست و پا و دنده به خاطر باتوم و لگد. دیگری فریاد می‌زند؛ پیش به سوی زندان سانته. شعار آشناست.