Jul 2007


برنامه‌ی خاطره‌خوانی - بخش هفدهم
جوانی سپری‌نشده

این هفته خاطره‌ای داریم از یک دانشجوی «دیروزی» که امروز پس از پشت‌ سر گذاشتن آن سال‌ها و پس از سال‌ها زندگی در غربت، با عشق سال‌های سبزش روبه‌رو می‌شود. مقایسه‌ی این دو وضعیت، دیروز و امروز، که با همه‌ی ظواهر متفاوتش ويژگی‌های مشترکی را نشان می‌دهد، می‌تواند برای اولوالابصار مایه‌هایی از عبرت داشته باشد.



برنامه‌ی خاطره‌خوانی - بخش شانزدهم
«خداحافظ تهران» - ۳

در بخش سوم خاطره‌ی «خداحافظ تهران»، نوشته مرضیه ستوده، رضا دانشور چنین روایت می‌کند: «زن‌ها تقریبا یک ‌شکل‌اند. جلوهای موها مش زرد یا بنفش است. دماغ‌ها، بیشتر عملی و سربالا. دور لب‌ها، مداد قهوه‌ای، همه لب قلوه‌ای. بعضی‌ها از این آمپول‌ها زده‌اند که لب‌ها کمی هم پف می‌کند و انگار روی هوا، دارند ماچ می‌دهند.همه حسابی چیتان‌ فیتان‌اند. مردها، بیشتر دُم موشی دارند و یک چیزی مثل ریش یا انگار با مداد کنته، روی چانه‌شان را هاشور زده‌اند.»



برنامه‌ی خاطره‌خوانی - بخش پانزدهم
«خداحافظ تهران» - ۲

در بخش دوم خاطره‌ی «خداحافظ تهران»، باری دیگر قدم در کوچه و خیابان‌های تهرانی می‌گذاریم که در آیینه‌ خاطر مرضیه ستوده منعکس شده و امتداد انگشت اشاره‌اش را نگاه می‌کنیم. شاید چیزهایی تازه ببینیم. پس این شما و این تهران صاحب کلام.



برنامه‌ی خاطره‌خوانی - بخش چهاردهم
«خداحافظ تهران» - ۱

«خداحافظ تهران» یک خاطره‌ی مکتوب استثنایی‌ست. خاطره‌ی بازگشتی‌ست که به مهارت تصویرهای دیده شده را انتقال می‌دهد و مرضیه‌ ستوده، نویسنده این خاطره به زبانی روان یک تجربه‌ی شخصی را حکایت می کند.



برنامه‌ی خاطره‌خوانی - بخش سیزدهم
«تجربه‌ی سکوت»

«آن لکلرک» در نخستین کتاب‌اش که در زمینه‌ی «نان فیکشن» نوشته، از زندگی و تجربیات فردی‌اش می‌گوید. خاطره‌ی بسیار آموزنده‌اش از سکوت: «سکوتم از بیماری نبود، در یک بعدازظهر معمولی زمستان آمد . فرقش با روزهای دیگر این بود: بخاطر دوستی غصه‌دار بودم، گرفتار دغدغه...»



برنامه‌ی خاطره‌خوانی - بخش دوازدهم
«ماتیک» و «برف»

خاطره‌های امین ک.، نوشته‌هایی‌ست پخته و محتاج دقت موقع شنیدنش که با ظرافت، تلخی و تردید در یک ملاقات عاشقانه را بیان می‌کند. اما متن از حد یک خاطره‌ی کوتاه فراتر می‌رود و به شنونده‌ زمینه‌های برای فکرکردن می‌دهد. لحن نوشته گزنده است و این امر به شاعرانگی‌اش افزوده. نمونه‌ی خوبی‌ست برای اینکه ببینیم چطور می‌شود از یک ماجرای ساده و روزمره بین دو جوان، خاطره‌ای تامل‌‌انگیز درآورد.