Mar 2008


خاطره سفر ارمنستان از کبرا صاحبیه

«سوار تاکسی شدیم و چند بار این‌جا و آن‌جا توقف کردیم و پرس و جو تا بالاخره من را به مجموعه آپارتمانی هولناکی بردند که بیشتر حس متروک بودن می‌داد تا مکانی مسکونی. با آسانسوری که صداهای عجیب می‌داد،‌ چندین طبقه بالا رفتیم و در راهرویی دراز و تاریک و دنگال، مقابل در کهنه آپارتمانی ایستادیم و دق‌الباب کردیم. بانوی پیری که صد ساله به نظر می‌آمد و بعداً فهمیدم که سال‌های هشتاد را از سر می‌گذراند،‌ در را گشود. و به ما خوش‌آمد گفت. . .»



وقتی سوم دبیرستان بودم

خاطره‌ای از ایام مدرسه از زبان وحید: اون کلاس رو به یکی از وحشتناک‌ترین کلاس‌های دبیرستان تبدیل کرده بودیم. دوران بلوغ‌مون بود و همه انرژی‌های تخلیه نشده فراوانی داشتیم. وقتی زنگ تفریح تمام می‌شد، زودتر وارد کلاس می‌شدیم و کافی بود یک نفر یک ضربه ناقابل به یکی از میزها وارد کنه تا جنجال شروع بشه.



کافه شوکا

خاطرات ارکیده بهروزان:‌ «نسل ما کافه نادری خودمونو ساخت؛ ‌نوبت ما که شد، پاتوق حرف زدن و خوندن شد کافه شوکا. کمتر سیاسی و بیشتر هنری، اعتراض از جنسی که اهالی کافه نادری به خوابشون هم نمی‌دیدن. خبر اعدام و زندان و تبعید و «از عموهایت سخن می‌گویم» و «وارطان سخن نگفت» ِ شاملو جاش رو داد به سیال ذهن، به «سال بلوا»ی معروفی و بحث داغ تئاترهای ناب میرباقری روی صحنه تئاتر شهر، به اعتراض از راه پوشش و حجاب و سیگار؛ ترکیبی از پیشرفت دانسته‌ها، و پسرفت آرمانها.»



گفت‌وگو با رضا دقتی، بخش دوم
رضا دقتی، عکاس ـ خبرنگار (بخش دوم)

رضا دقتی: «زیاد به این حرف‌ها که خبر نگار باید ابژکتیو باشد و هر چیز را که می بیند فقط ضبط کند معتقد نیستم. خب ماشین فتوکپی هم همان کار را می‌کند. شما یک کاغذ را بگذارید و عین همان را تحویل بگیرید. من معتقدم خبرنگار هم مانند بقیه‌ی آدم‌ها گوشت و پوست و استخوان دارد و ذهن او هم یک ذهن ساخته شده است. یعنی همه‌ی ما، آن کسی هستیم که زندگی کردیم و یاد گرفتیم.»



گفت‌وگو با رضا دقتی، بخش نخست
رضا دقتی، عکاس ـ خبرنگار (بخش نخست)

«در این سی سال، صد بار بیشتر چشم‌هایم را بستم و فکر کردم که دیگر کار تمام است. اما ترس برادر مرگ است و آدمیزاد فقط یکبار می‌میرد. گمان نمی‌کنم هیچ عکاسی به اندازه‌ی من جنگ دیده باشد» و فقط جنگ نیست. رضا دقتی، عکاسِ آلام بشری است. چهره‌ی گرسنگی را، در مثالِ سومالی مستند کرده است، بی‌خانمانی را در مثال فلسطین، شجاعت را در جنگ‌ها، قربانی شدن را در نگاه کودک افغان، رنجِ بردگیِ شرم‌آور زنان را، در پشت جبهه‌هایی که طالبانِ قدرت ایجاد کرده‌اند، و بسیار و بسیارِ دیگرکارها از این گونه.