خانه > رضا دانشور > روزانهها > رزمندگان سوربن با ارههای برقی | |||
رزمندگان سوربن با ارههای برقیدیشب شبِ درازِ بیسر و سامانی بود. شب سماع و جنون و تشنگی خون روی لبهای خشک و خسته آژدانهایِ روزهایِ پیاپی سرپا ایستاده و توهین شنیده.
و تشنگیِ خون در رگهای نرم و نیرومندِ نوجوانهای محرومِ از حاشیهها بیرون خزیده به یمنِ فرصتِ این جنبش. این جنبشی که بچههای نازپرورده شهری راه انداخته بودند. دیشب شب درازِ خستگیِ مضطرب، پشتِ پنجرههای بیدار بود و شبِ انتظار بود. دود غلیظ باروت، پاریس مرکزی را مثل تکهای از دوزخ کرده بود. مثل صحنههای فیلم «بر باد رفته» وقتی تمام شهر داشت میسوخت و آتشِ جنون را بادهای وهمِ بنیآدم، به وادیِ وسیعِ نابودیِ نهایت میبُرد. و عشق، همراه کفترهای بال شکستهی گیج، روی درختهای بولوار «سن میشل» پرپر میزد. پیش از اینکه اره برقیها، درختها را میان آتش اندازند چند دیوانه ی از دیوانه خانه گریخته با چشمانِ خالی، لب چشمه، زیر مجسمهی «میشل قدیسِ» اژدهاکش، نشسته بودند و اژدها آنجا جلوی چشمهایشان نفسهای بلندِ آتشین میکشید. هر نارنجکی که منفجر میشد چندتایی میافتادند. گاز کور میکرد و تکههای نارنجک، مجروح. برای اولین بار دیشب یک نفر کشته شد. پلیس بعداً علت مرگ او را سلاحِ سرد اعلام کرد و دانشجوها انفجار نارنجک. فردا صبح خبر مرگ نفر دوم از شهر «لیون» رسید. این یکی افسر بود. دانشجویان، پدالِ گازِ یک کامیون را مهارکرده بودند و کامیون را فرستاده بودند طرفِ صفوفِ پلیس و یک افسر زیر کامیون له شده بود. یکی از دیوانههای لبِ چشمهِ سن میشل بلندگویی پیدا کرده بود و هربار صدای هزارگانهی دانشجویان: «س.ار.اس- اس اس» چند ثانیهای برای نفس گرفتن به سکوت مینشست، صدای دیوانه از بلندگو شنیده میشد که تقاضای: «یک سخنرانی... سخنرانی...یه سخنرانیِ خوشگل..» میکرد برای «الژغی فغانسه...» (الجزایر فرانسوی) و دوباره: «س.ار.اس- اس اس»... شعار دیوانه، مال چند سال پیش بود، مربوط به تظاهراتِ الجزایر، و شعار دانشجوها س.ار.اس (پلیس مخصوص ضد شورش) و اس اس اشارهای به نازیها داشت.
آیا امشب تاریخ از گور درآمده بود؟ و مردههای متحرکِ سالهای رفته، شعارهای قدیمیشان را تکرار میکردند؟ به هرحال نه دیوانههای گریخته، نه پلیس، نه جماعتِ سمت دانشجوها، نه شب، نه پاریس، نه مغازههای درهم شکسته و درختهای سوخته، نه نردههای از جا کنده شده، نه علایم راهنماییِ روی زمین افتاده ،نه چراغهای شکستهی چهارراهها که بیخودی چشمک میزدند، هیچ کدام، هیچ شباهتی به واقعیت نداشتند. و امروز صبح همه در انتظار داوری دوگل پیر به واقعیت درهم و کابوسوار این روزها هستند. امروز دهقانهای سرتاسر فرانسه هم به اعتصابات و تظاهرات پیوستند. تمام روز کارگران تحت رهبری سندیکاها در صفوف منظم، بدون اینکه هیچ برخوردی با پلیس داشته باشند، در خیابانها رژه رفتند. غروب، دانشجوهای خستهی دیشب، بیثمر کوشیدند بقیه کارگرها را از گوشه و کنارِ خیابانها جمع کنند و با خودشان به «گارِلیون»، محلی که پلیس به آنها اجازه تجمع داده بود، ببرند. هر دو طرف ، پلیس و دانشجو، از تجربههای بیست روز گذشته درسهایی گرفتهاند. هر دو طرف، امشب را دنباله شب دهم میدانند که میتواند شب تعیین سرنوشت نهایی باشد. هر دو طرف شگردهای تازهای در آستین دارند. گروه رزمندگان سوربن زیر لباسهایشان اره برقیهایی که با باتری کار میکند، آوردهاند و به شیوه پیاده نظام یونانی، از درهای سطل آشغال سپر، و از شاخههای درخت یا چوبهای کریکت، گرز ساختهاند. لات و لوتها هم میان دانشجویان هستند، و همه مسلح به سلاحهای سرد و هرکسی هم سلاحی دارد که در بهکار بردن آن استاد است. در گارِلیون، خیابان مجاور- بولوارِ دیدرو، و کوچههای اطراف، دانشجویان، کارمندهای جوان و سایر اعوان و انصارشان به دستههای کوچکی تقسیم شدهاند، هر گروه دورِ یک ترانزیستور. صدها ترانزیستور وجود دارد. اما خبرنگارها نمیتوانند مثل روزهای پیش، مستقیماً اخباررا روی آنتن بفرستند. مگر در گوشه و کنار، تلفنی پیدا کنند. پلیس به آنها رو دست زده است. شرکت مخابرات را واداشته، فرکانس را قطع کند. از رادیو فقط میتوانید بشنوید. خط یک طرفه شده و همین امر، یک ساعت بعد پراکندگی و آسیبپذیری دانشجویان را بیشتر میکند. دیگر ترانزیستورها نقشِ خط رابط بودن را از دست دادهاند. ژرژ پومپیدو، نخست وزیرِ زرنگ، که از ابتدای جنبش، سیاست صبر و تلهگذاری و جنگ و گریز را مستقلاً پیش برده؛ امروز پلیس را تحت فرماندهی خودش گرفته. دستور داده تمام پلهای عبوری پاریسِ دست راست را، یعنی دست راست رودخانه سن را، به سمت دست چپ، که در حقیقت آشیانه دانشجوها، و بهطور سنتی، چپروهای شهر است، ببندند. ایستگاه گارِلیون در سمت راست واقع است و دانشجوها هنوز نمیدانند در چه قفسی گرفتارند. و پلیس هنوز نمیداند ناامیدیِ حریف چقدر میتواند خطرناک باشد. شب آبستن است. ساعت هشت شب، تمام فرانسه یکپارچه در سکوت فرورفته. صدای شکسته، خسته و قاطع ژنرال پیر این سکوت را میشکند. زنها و مردهای فرانسه! به صدای رییس دولت گوش کنید! بخشهای پیشین
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|